eitaa logo
عجیب و پر ابهام🥶
22.6هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
19.8هزار ویدیو
39 فایل
﷽حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ تعرفه تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/1634205710Cfca0499cd4
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨✨✨ ✨🌙⭐️ ✨⭐️ ✨ ✨✨✨ ✨✨✨ ✍شكسپیر میگه : اگه یه روزی فرزندی داشته باشم بیشتر از هر اسباب بازی دیگه ای براش بادكنك میخرم! بازی با بادكنك... خیلی چیزها رو به بچه یاد میده؛ كه باید بزرگ باشه اما سبك تا بتونه بالاتر بره... بهش یاد میده؛ كه چیزای دوست داشتنی میتونن توی یه لحظه حتی بدون هیچ دلیلی و بدون هیچ مقصری از بین برن... پس نباید زیاد بهشون وابسته بشه! ومهم تر از همه، بهش یاد میده؛ كه وقتی چیزی رو دوست داره نباید اونقدر بهش نزدیك بشه و بهش فشار بیاره كه راه نفس كشیدنش رو ببنده چون ممكنه برای همیشه از دستش بده! و اگه کسی رو دوس داشت... رهاش نکنه ،چون ممکنه دیگه نتونه به دستش بیاره! چو اینکه وقتی یه نفر رو خیلی واسه خودت بزرگ کنی در اخر میترکه... و تو صورت خودت میخوره! میخوام ببینه ،بادکنک با این که تمام زندگیش بسته به یه نخه اما بازم توی هوا مي رقصه!🎈🍃 ‌‎ 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
✨✨✨✨ ✨🌙⭐️ ✨⭐️ ✨ ✨✨✨ ✨✨✨ 🔰 دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی را به‌طرف بقال دراز کرد و گفت: «مامانم گفته چیزایی که در این لیست نوشته را لطفاً بهم بدین، اینم پولش.» 🔰 بقال کاغذ را گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد. بعد لبخندی زد و گفت: «چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می‌دی، می‌تونی یک مشت شکلات به‌عنوان جایزه برداری.» ولی دختر کوچولو از جای خودش تکان نخورد! 🔰 مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات‌ها خجالت می‌کشد، گفت: «دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلات‌هاتو بردار.» 🔰 دخترک پاسخ داد: «عمو! نمی‌خوام خودم شکلات‌ها را بردارم، می‌شه شما بهم بدین؟» بقال با تعجب پرسید: «چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می‌کنه؟» 🔰 دخترک با خنده‌ای کودکانه گفت: «آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!» 🔰 خیلی از ما آدم بزرگ‌ها، حواسمان به اندازه‌ی یک بچه کوچک هم جمع نیست که بدانیم و مطمئن باشیم که مشت خدا از مشت آدم‌ها و وابستگی‌های اطراف‌شان بزرگتر است.!. ‌‎ 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 ❣نمونه ای از تقوای واقعی ... ❣" مرا غل و زنجیر کن پــدر 💔" 🌼🍃داستان زن بدکاری که عاشق جوانی مسلمان شد. جوانی زیبا که همواره برای نماز به مسجد کنار خانه ی دختر میرفت اما از خداوند میترسید، و دختر هم دارای ثروت و زیبایی بود. دختر چندین بار جوان را به منزلش دعوت کرد و با روش های بسیاری تلاش کرد که او را فریب دهد اما شکست خورد و محبت این دختر وارد قلب جوان شد .. 🌼🍃اما توانست محبت خداوند را در قلبش ثابت نگه دارد.. پس نامه ای برای دختر فرستاد : حرام مسیری است که من از آن عبور نمیکنم واین چیزی نیست که با آن در میان مردم زندگی کنی .. پس پاکیزه و عفیف باش، زیرا من به دنبال آنچه که میخواهی نمیروم پس با غمگینی بر همین حالت بمان، من از تو محافظت میکنم پس دوست نادانی و دو دلی نشو !! 🌼🍃دختر بعد از اینکه نامه را خواند در جواب گفت: از همه ی چیزهایی که الان گفتی دست بردار نیازم را برطرف کن ای سنگ دل .. عبادت کردن را رها کن، من عبادات نمیکنم و این چیزهارا قبول ندارم .. سپس جوان مسلمان این مسئله را با یکی از دوستانش در میان گذاشت .. نه بخاطر اینکه با دختر قرار بزارد و با او کار ناشرعی انجام دهد و یا به او خیانت کند بلکه برای اینکه با دوستش مشورت کند و راه حلی برای این مشکل پیدا کند ... 🌼🍃دوستش به او گفت: چرا چند نفر از نزدیکانت را به سویش نمیفرستی برای اینکه نصیحتش کنند و مانع کارهایش شوند و از او بخواهند دست از سر تو بردارد ... جوان گفت سوگند به الله چنین کاری را انجام نمیدهم نمیخواهم سخن سر زبان مردم این دنیا شوم زیرا عار و ننگ بودن در این دنیا بهتر از آتش روز آخرت است ... عار در مدت کوتاه دنیا از بین می‌رود و چیزی که در آن نهفته است و وجود دارد اذیتم میکند.. و تا زمانی که توانایی دارم نمیگذارم بر من غلبه کند .. 🌼🍃من صبر میکنم صبری آزادانه و منتظر پاداشی میمانم، باشد که خداوند مرا از بهشت فردوسش نزدیک کند ... سپس رهایش کرد بعد از ارسال این پیام . اما تلاش های دختر ادامه داشت و مدام به جوان میگفت یا باید بیایی برای دیدن من یا من به دیدنت می آیم ... سپس برایش نامه ای فرستاد وگفت: ای زن دست از این کارهایت بردار و رهایم کن.. 🌼🍃پس زن، جوان را جادو کرد که شب به خانه ی ایشان برود، هنگامی که شب فرا رسید ، جوان احساس عجیبی داشت ، حس میکرد چیزی دارد تلاش میکند که او را نزد دختر ببرد ، خیلی مقاومت کرد اما نمی توانست .. پاهایش او را به سمت بیرون میبردند ! پس نزد پدرش رفت و گفت: باید چه چیزی به او میگفت !! گفت: پدر مرا دستبند بزن و اسیرم کن !! 🌼🍃پدر مخالفت کرد اما جوان اصرار میکرد که این کار را انجام دهد پس پدرش او را به ستون خانه بست ... جوان گفت: پدر حتی اگر گریه کردم مرا باز نکن !! ساعت ها از شب میگذشت و درد و رنج جوان بیشتر میشد .. وتمام شب را از شدت درد فریاد میزد و گریه میکرد تا اینکه صبح شد و کم کم صدایی از جوان شنیده نشد ! هنگامی که پدرش نزد او رفت 🌼🍃دید که پسرش دار فانی را وداع کرده ... این کارش بخاطر الله بود .. زیر بند پدرش جان داد اما به پروردگارش خیانت نکرد و به همین خاطر الله از او محافظت کرد ... ❣ای کاش هر گاه که فتنه ای میخواست ما را فریب دهد میگفتیم: (پدر مرا غل وزنجیر کن💔) ‌‎ 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🌺🦋🍃🌼 🦋💐🌸 🍃🌸 🌼 خط بکش ‌ من برای خودم خط هایی دارم... دور بعضی چیزها ⭕️ زیر بعضی چیزها ➖ و روی بعضی چیزها ✅ گاهی خط قرمز گاهی خط زرد و گاهی خط سبز ⭕️ دور بعضی آدمها را خط قرمز کشیده ام آنها که همیشه سهمی از حس خوبم را به تاراج میبرند... حسودها ..خودبین ها و مهمتر از همه آنها که همیشه به من دروغ گفتند..... ➖ زیر بعضی ها را خط زرد میکشم.... آدمهایی که تکلیفت را با آنها نمیدانی. مثل فصلها رنگ عوض میکنند و اعتباری نیست نه به تحسین و نه به تکذیبشان.... ✅ روی بعضی چیزها و آدمها را با برگهای سبز خطی میکشم, سبز سبز تا یادم بمانند و یادگار همیشگی ذهنم باشند.... آدمهایی ک شاید همه ی فرقشان و خاص بودنشان در نگاه و کلامشان باشد.... آدمهایی که ساده ی ساده فقط دوستشان دارم این آدمها را باید قاب گرفت و از مژه ها آویخت تا جلوی چشمت باشند ،تا وجب به وجب نگاهت را شکرگزار بودنشان باشی....😍 🎁 تقدیم به آدمهای سبز زندگی... 🎁 ‌‎ 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
♡♥️♡ مادرم شاعر بود او تنها شاعری بود که دوستت دارم هایش را می پخت مادرم دوستت دارم هایش را هر صبح در قابلمه بار می‌گذاشت دوستت دارم‌های مادرم دم می‌کشید، جا می‌افتاد مادرم دم ظهر دوستت دارم هایش را در بشقاب ها می‌کشید نمی دانی چه لذتی دارد؟! آدم دوستت دارم های مادرش را نوش جان کند، با لیوان های، پر از آب میوۀ جانش مادرم اهل زبان بازی نبود دوستت دارم های مادرم «به هزارو یک شکل» در می آمد عصر های زمستان سوپ داغ می شد می شد شلغم پخته که بخار از آن بلند می شد ... تابستان ها فالوده با شربت بادرنجبویه پاییز می شد مربایِ کدو حلوایی، می شد چای عسل و دارچین و زنجبیل به بهار که می رسید مادرم دوستت دارم هایش را می پیچید درون برگ های انگور دلمه می کرد گاهی می ریخت درون دیگی پر از دوغ با سبزی های معطر با فلفل های سبز تند با نخود و بلغور گندم می شد آش دوغ مادرم شاعر بود تنها شاعری که دوستت دارم هایش را می پخت تنها شاعری که غذاهایش شد مجاز شد استعاره می شد کنایه که یعنی دوستت دارم کدام شاعر را دیده اید؟! زیباترین مجاز را در عالم شاعری بار بگذارد! خوشمزه ترین استعاره ها را دم کند صریح ترین کنایه ها را بپزد دوستت دارم هایش آدم را سیر کند اصلا شما حسی از این زیباتر دیده اید؟! دوستت دارم های مادرم خوردنی بود! لذیذ ترین دوستت دارم های دنیا را از مادرم شنیده ام بی آن که یک بار به زبان بیاورد مادرم تنها شاعری بود که اهل زبان بازی نبود ... 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🔷🔹🔹🔹🔹 صبح شد و مرد با انرژی و حس خوب مطابق هر روز سوار بر اتومبیلش شد و به سمت محل کارش حرکت کرد. در جاده‌ی دو طرفه، ماشینی را دید که از روبرو می‌آمد و راننده آن، خانم جوانی بود. وقتی این دو به هم نزدیک شدند، خانم در یک لحظه سر خود را از ماشین بیرون آورد و به مرد فریاد زد: «حیووووووووون!» مرد متعجب شد اما بلافاصله در جواب داد زد: «میمووووووون» هر دو به راه خودشون ادامه دادند. مرد به خاطر واکنش سریع و هوشمندانه‌ای که نشون داده بود خشنود و خوشحال بود و در ذهنش داشت به کلمات بیشتری که می‌تونست تو اون لحظه بار اون خانم کنه فکر می‌کرد و از کلماتی که به ذهنش می‌رسید خنده‌اش می‌گرفت. اما چند ثانیه بعد سر پیچ که رسید حیوانی وحشی که از لا به لای درختان کنار جاده درآمده بود، با شدت خورد توی شیشه‌ی جلوی ماشین و اتومبیل مرد به سمت آن درختان منحرف شد... و آنجا بود که متوجه شد حرف اون خانم هشدار بوده نه فحش و فهمید اسیر قضاوت کردن زودهنگام شده. 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
✨✨✨✨ ✨🌙⭐️ ✨⭐️ ✨ ✨✨✨ ✨✨✨ ✨دزدی از نردبان خانه ای بالا رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی می پرسید: خدا کجاست؟ 💫صدای مادرانه ای پاسخ داد: خدا در جنگل است، عزیزم. کودک دوباره پرسید: چه کار می کند؟ 💫مادر گفت: دارد نردبان می سازد! ناگهان دزد از نردبان خانه پایین آمد و در سیاهی شب گم شد! 💫سالها بعد دزدی از نردبان خانه حکیمی بالا می رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی پرسید: خدا چرا نردبان می سازد؟ 💫حکیم از پنجره به بیرون نگاه کرد، به نردبانی که سالها پیش، از آن پایین آمده بود و رو به کودک گفت: برای آنکه عده ای را از آن پایین بیاورد و عده ای را بالا ببرد. 👌نردبان این جهان ما و منیست عاقبت این نردبان افتادنیست 👌لاجرم آن کس که بالاتر نشست استخوانش سخت تر خواهد شکست ‌‎ 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
" چند جواب دندان شکن " ➕ یک مردي به طور مسخره به مرد ضعيف الجسمی گفت : تو را از دور ديدم فکر کردم زن هستی .آن مرد جواب داد : منم تو را از دور ديدم فکر کردم مرد هستی !!! 😂 ➕ دو چرچيل وزير چاق بريتانيا به برناردشو که وزير لاغری بود گفت : هرکس تو را ببيند فکر می کند بريتانيا را فقر غذايی فرا گرفته است برناردشو جواب داد : و هرکس تو را ببيند علت اين فقر را می فهمد !!! 😂 ➕ سه ملا نصرالدين وارد روستايی شد و يکی از اهالی به او گفت : ملا من تو را از طريق الاغت می شناسم ملا جواب داد : اشکالی ندارد چون الاغها يکديگر را خوب می شناسند !!! 😂 ➕ چهار مردی به زنی گفت : تو چقدر زيبا هستی . زن گفت : کاش تو هم زيبا مي بودی تا همين حرف را به تو می گفتم . مرد گفت : اشکالی ندارد تو هم مثل من دروغ بگو !! ‌‎ 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
📝 🍁پاییزِ دلبرانه.... 🍂افراد زیادی در فصل پاییز، دچارِ نابسامانی عاطفی می شوند و قسمت اعظم این موضوع، به کوتاهی روزها و هوای گرفته و ابری این فصل بر می گردد . 🍂هوا سرد تر شده، روابط کاهش پیدا می کند و به تبع آن، گشت و گذار و تفریحات هم کمتر می شود . اما به قولی؛ درمان هر دردی را باید در همان درد جست. 🍂در علم روانشناسی، روشی هست به نام (رنگ درمانی) و طبق تحقیقات انجام شده، اصلی ترین رنگ ها در درمان افسردگی، رنگ های قرمز و نارنجی هستند . 🍂و پاییز، کلکسیون زیبایی از بهترین رنگهاست . کافیست برنامه ی مدونی برای پیاده روی در روزهای پاییز داشته باشید و برگهای خوشرنگ و زیبای اطرافتان را با اشتیاق و لذت ، تماشاکنید و آرام و آهسته و با تداعی خاطرات خوب، در پیاده روهای شهر قدم بزنید. قدم زدن، برای روح و روان انسان، معجزه می کند . 🍂لباس های با رنگ تیره نپوشید. رنگ تیره استعداد عجیبی در تزریق ناامیدی و افکارِ منفی دارد، تا می توانید از خانواده ی رنگ های سرد، فاصله بگیرید . 🍂خودتان را بیشتر از همیشه دوست داشته باشید و برای حفظ سلامتی‌تان، از میوه های نوبرانه ی پاییز استفاده کنید . 🍂بی حوصله نباشید! هر روز حتی به میزان کم، ورزش کنید، ورزش روحیه را تقویت می کند . آب بیشتری بنوشید تا در طول روز، احساس نشاط و شادابی بیشتری داشته باشید . و مهمترین مسئله ؛ روابط اجتماعی است ؛ 🍂تا حدِ امکان ، ارتباط با اطرافیانتان را«باحفظ فاصله و پروتکل‌ها»حفظ کنید . 🍂سرگرم باشید و اجازه ندهید ذهنتان فرصت مرور خاطرات ناخوشایند و تلخ گذشته را پیدا کند. خودتان را مشغول کنید ؛ با آدم های خوب، با کارهایی که دوست دارید، با یادگیری، موسیقی یا هر چیز که حالتان را بهتر می کند . 🍂به‌جای فکر کردن به مشکلات، آنها را با تمرکز و تلاش و آرامش، حل کنید ! 🍂برای افزایش بینش و انسجام فکری ، زمان هایی را کتاب بخوانید و با دوستانتان تبادل عقیده داشته باشید . 🍂پاییز، چالش خوبی ست تا آدم ها یاد بگیرند برای خوشبختی ، باید از خودشان شروع کنند . به اهدافت فکر کن ، کتاب بخوان ، شاد باش ، ورزش کن و قدم بزن ... 🍂پاییز ، معجزه ی زیبای آفرینش است ، کافیست خودت را دوست داشته باشی . 👤 ‌‎ 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🔴توصیه های مادرانه پاییزی 👌 🍁در فصل پاییز برای افزایش رطوبت بدن غذاهای آب پز و رقیق مثل انواع سوپ و آش بهترین خوراکیهاست. 🍁به کودکان شربت عسل و لیمو و شربت خاکشیر بدهید تا هم رطوبت بدن بالا برود، هم از یبوست که در این فصل شایع است پیشگیری شود 🍁در این فصل از مصرف حبوبات به خصوص نخود و لوبیا غافل نشوید! 🍁برای کودکان حریره درست کنید. مغز بادام و پسته را به حریره اضافه کنید و به عنوان میان وعده به کودکان بدهید. 🍁کنجد و مشتقات آن مثل ارده و خوردنی‌هایی مانند نخودچی، کشمش و توت خشک که مزاج‌ گرم دارند، از بهترین میان وعده ها برای پاییز هستند. 🍁ویتامین دی در فصل پاییز کم است و اختلالات عصبی و روحی و بیش فعالی کودکان در این فصل شایع میشود، گلاب به شدت ضد استرس و آرامبخش است. 🍁اگر کودک دچار یبوست شد، بدنش را با روغن بادام شیرین یا روغن بابونه و یا روغن زیتون ماساژ دهید 🍁شربت انجیر در این فصل معجزه میکند و ضد مریضیهای شایع پاییز است. 🍁از غذاهای با مزاج گرم هم غافل نشوید. 🍁حمام آب گرم و بخار گرم داخل خانه ضد سرماخوردگی است! ‌‎ 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
📝 حرکت رو به عقب! تقریبا دوازده ساله بودم که پدر و مادرم یک سالی بود از هم جدا شده بودند. من و داداشم، بهزاد دنبال راه‌حلی بودیم که یک‌جوری این دو نفر رو به هم برگردونیم. عمه جان پیشنهاد داد که یک کاست سلکشن ضبط کنیم از همه‌ آهنگ‌هایی که درباره‌ بازگشت یک زوج عاشق به هم هستند! عمه جان معتقد بود که کلیدِ تنها دریچه‌ قلب بابا، موسیقی است. واقعا هم همه‌اش در حال گوش دادن موزیک بود. فکر کردیم شاید واقعا تاثیری داشته باشد. سلکشنی زدیم که اصلا یه وضعی... یعنی محال بود این‌ها را پشت سر هم گوش بدی و یاد عشق سابقت نیفتی. هنوز قشنگ به خاطر دارم اون لحظه رو که مرحوم فرزین می‌خواند: «چراغ زندگیمو دوباره روشنش کن، عزیزِ تنها مونده دیگه نازو کمش کن، تو اوجِ قهر و آشتی اگه بیای گل کاشتی، نمی‌شدم فداییت اگه دوستم نداشتی...» و پدر حسابی احساساتی شده بود. خیسی چشماش برق می‌زد. چراغا رو خاموش کرد تا اشکش رو نبینیم. نگاهی به بهزاد کردم و گفتم: با همین یه حرکت قال قضیه رو کندیم. صبح که از خواب بیدار شدیم بابا نبود و در قفل بود. تا ظهر صبر کردیم و باز نیومد. ما هم که از خدا خواسته مدرسه رو پیچوندیم و شروع به پختن شیرینی‌ کردیم که اومدن مادر رو جشن بگیریم. پدر آمد اما با یک عشق قدیمی‌تر! لامصب این‌قدر غلظت ترانه‌ها زیاد بود که یاد عشق سابق‌ترش افتاده بود! و از بدشانسیِ ما عشق سابق‌تر هم همچنان مجرد بود! یعنی می‌خوام بگم گاهی کاری نکردن، خودش یک‌جور حرکت رو به جلو است! 👤 ‌‎ 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
"7 نکته طلایی ورزش و رژیم لاغری" 1-بشقاب غذای خود را کوچک‌تر کنید.هر چقدر بشقاب کوچک‌تر باشد،حجم غذایی که در آن‌ها ریخته‌اید نیز بیشتر به نظر می‌رسد.موجب میشه تا غذای کمتری میل کنید! 2-از عادت‌های غذایی سالم، آهسته غذا خوردن و جویدن غذا است.جویدن زیاد هر لقمه،موجب میشه تا زودتر احساس سیری کرده و حجم غذای کمتری بخورید 3-مصرف پروتئین را در رژیم غذایی خود فراموش نکنید.پروتئین‌ها نقش بسیار مؤثری در کاهش اشتها و احساس سیری زود هنگام دارند 4-مصرف خوراکی‌های فیبردار را فراموش نکنید. فیبر موجب می‌شود تا هضم غذا کند شده و برای مدت‌زمان طولانی‌تری احساس سیری داشته باشید 5-قبل از خروج از خانه سیر باشید.احتمال اینکه دلتان بخواهد فست‌فود یا تنقلات بخورید،به‌شدت کاهش پیدا خواهد کرد. قبل از بیرون رفتن،میان وعده‌ای سالم میل کنید. 6-آب فراوان بنوشید.یکی از دلایل احساس گرسنگی کاذب، کم‌آبی بدن و نیاز به نوشیدن آب است.این کار از کم آب شدن بدن شما جلوگیری کرده و از بروز احساس گرسنگی کاذب نیز پیشگیری می‌کند. 7-هنگام کار کردن غذا نخورید.این کار موجب می‌شود تا بدون آنکه خودتان متوجه شوید،غذای بیشتری را میل کنید ‌‎ 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk