eitaa logo
علی مقدم
2.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
453 ویدیو
32 فایل
آثار[سخنرانی، نوشته ها و اشعار]علی مقدم عاصی خراسانی ادمین @admin9988 وبلاگ http://asikhorasani.blogfa.com/ بایگانی پادکست ها https://eitaa.com/ali_moghaddam_Podcast پیام ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17344654120743 هندوستان @SAEB_TABRIZ
مشاهده در ایتا
دانلود
هر وقت کنار ضریح حبیب بن مظاهر میرسم این بیت زیبای آقای رو زمزمه میکنم : برخیز ای حبیب! که بهتر نبوده از چوب درخت پیر برای عصا شدن کامل این قصیده را اینجا بخوانید
هر که در خویش سفر کرد تمام است اینجا
من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد نیّت را دست کم نگیریم، همین که دلمان با بودن بوده باشد اسممان را در اربعینی ها ثبت میکنند این روایت شیرین رو ببینید👇 پس از پیروزی امام علی علیه السلام در جنگ جمل، یکی از یاران امام گفت: چه خوب بود برادرم می‌بود وپیروزی شما رامی‌دید. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آیا قلب وفکر برادرت بامابوده است؟ گفت: آری. امام علی علیه السلام فرمود: پس او هم در این جنگ با ما بود
تافتش مراقبه هست مراقب دستاوردهای این سفر باشیم تا موش گناه این انبار معنویت رو از بین نبرد ما درین انبار گندم می‌کنیم گندم جمع آمده گم می‌کنیم می‌نیندیشیم آخر ما بهوش کین خلل در گندمست از مکر موش موش تا انبار ما حفره زدست و از فنش انبار ما ویران شدست اول ای جان دفع شر موش کن وانگهان در جمع گندم جوش کن بشنو از اخبار آن صدر الصدور لا صلوة تم الا بالحضور گر نه موشی دزد در انبار ماست گندم اعمال چل ساله کجاست
به گرد دیده خود خاربستی از مژه کردم که نی خیال تو بیرون رود نه خواب در آید
با باز بودن باب توبه جای نا امیدی نیست خطاب به خدا بگیم هرچند گناه ماست کشتی کشتی غم نیست که رحمت تو دریا دریاست
اصلا یکی از اهداف دین رسیدن به همین آرامش هست الا ان اولیا الله لاخوف علیهم و لاهم یحزنون مطالب فراوانی در این موضوع در دین وجود داره که روح کلی اونها توجه به توحید و عشق خداست که انسان رو از استرس دور میکنه و به آرامش می رسونه دل صدپاره ما را نگاهی جمع می سازد که با یک رشته بتوان بخیه زد چندین جراحت را
نه هم مشهد کار داشتم هم اینکه جمعیت ماشالله خیلی زیاد بود اگه همه بخوان تا آخر بمونند برای دیگران کار سخت میشه زُر فانصرف در بزم عشق یک دو قدح در کش و برو یعنی طمع مدار وصال مدام را
دقیق یادم نیست ولی فکر‌ میکنم اولین غزل عاشقانه ای که گفته بودم شعری بود که دو بیت اولش این بود رسیده ام به لبی چون عسل، خدا را شکر چنان لبی که ندارد مثل، خدا را شکر همان کسی که ندیدم به خواب وصلش را گرفته است مرا در بغل، خدا را شکر
گهی مشمول مهرش می کند ما را و گاهی قهر مگیر از ما خدایا دلبر حالی به حالی را
سلام حدود ۶ یا ۷ ساله برای شروع شعر چندتا نوشته کوتاه قبلا توی کانال توضیحاتی عرض کرده بودم به این لینک مراجعه بفرمایید https://eitaa.com/ASI_khorasani/1679
امیر قافله عشق جز علی دگری نیست رسالتی که خدا گفته بر پیمبرش این است بگیر دست علی را که دست اوست یدالله بگو به خلق که توحید روی دیگرش این است علیست مظهر یکتایی خدا به دو عالم ببین که سوره توحیدِ حق مُصوّرش این است فدای آن خم ابرو، هلاک آن سر مژگان فدای لشکر شاهی که تیغ و خنجرش این است