نَفسِـی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ
یا لَیتَــهَا خَرَجَـت مَـعَ الزَّفَـرَاتِ
لَا خَیرَ بَعـدَكَ فِی الحَیـاةِ وَ إِنَّمَا
أَبكِی مَخَـافَةَ أَن تَطُولَ حَیاتِي
جان من با ناله هاى خود حبس شده،
اى كاش جان من با ناله هایم
خارج مى شد. بعد از تو خیرى در زندگانى نخواهد بود، گریه می کنم
از اینکه مبادا بعد از تو زیاد زندگی کنم.
.
.
از عاشقانه های امیرالمومنین بر مزار هستی اش
#السلام_عليك_ايتها__الصديقه_الشهيده
با سلام
انشالله از این به بعد اشعار را در این پیام رسان هم انتشار میدهم
@ASI_khorasani
از شنبه درون خود تلنبار شدیم
تا آخر پنجشنبه تکرار شدیم
خیر سرمان منتظر دیداریم
جمعه شد و لنگ ظهر بیدار شدیم...
#جلیل_صفربیگی
#در_باب_انتظار
تمام هفته به امید جمعه سرحالم
غروب جمعه دلم هفت بار می گیرد
#محمد_سهرابی
#در_باب_انتظار
دو دست خویش نمودی دراز در اینجا
ولی نبود به غیر از مَجاز در اینجا
درِ بهشت به روی تو بسته خواهد بود
اگر نداشته ای رویِ باز در اینجا
اگر خیال حکومت بر آن جهان داری
تمام هستی خود را بباز در اینجا
ز سرفرازی خود بین چاه افتادی
که جز فرود ندارد فراز در اینجا
کِشند پادشهان روز حشر نازت را
اگر نکرده ای عرض نیاز در اینجا
ببند پنجره را ، گَرد و خاک می آید
چه بهره بُرده ای از چشمِ باز در اینجا؟
اگر که سایه طوبی طلب کنی عاصی
به غم بسوز و به کم هم بساز در اینجا
#عاصی_خراسانی
۲۴/۴/۱۳۹۸
۱۲/ذی القعده/ ۱۴۴۰
.
ز شام مویِ تو تا صبح رویَت آمده ام
که گنج های خدا در سحر شود پیدا
#عاصی_خراسانی
خدا چو رویِ تو را میکشید با خود گفت
به دفترِ چه کسی این هنر شود پیدا؟
#عاصی_خراسانی
چنان به پای تو سرهای عاشقان افتاد
که مشکل است به عهد تو سر شود پیدا
#عاصی_خراسانی
به لاک خویش فرو گر روی رهی عاصی
مگر ندیده ای از پیله ، پَر شود پیدا
#عاصی_خراسانی
علی مقدم
به لاک خویش فرو گر روی رهی عاصی مگر ندیده ای از پیله ، پَر شود پیدا #عاصی_خراسانی
۲۳/خرداد/۱۳۹۷
۲۸/رمضان / ۱۴۳۹
مخسب آسوده ای برنا که اندر نوبت پیری
به حسرت یاد خواهی کرد ایام جوانی را
#پروین_اعتصامی
#در_باب_جوانی
پارسایی را دیدم بر کنار دریا که زخم پلنگ داشت و به هیچ دارو به نمیشد.
مدتها در آن رنجور بود و شکر خدای عزّوجل علی الدوام گفتی.
پرسیدندش که شکر چه میگویی؟
گفت:
شکر آن که به #مصیبتی گرفتارم نه به #معصیتی.
گر مرا زار به کشتن دهد آن یار عزیز
تا نگویی که در آن دم غم جانم باشد
گویم از بنده مسکین چه گنه صادر شد
کاو دل آزرده شد از من ، غم آنم باشد
#سعدی
#گلستان
#بلا
می بود اگر پیچش آن سلسله محدود
می گشت میان من و تو فاصله محدود
از شوقِ وصال تو جهان را گذراندم
من را نکند زحمتِ چند آبله محدود
محتاج توام ، ناز تو از حد گذراندست
باریک میان ، تنگ دهان ، حوصله محدود
هر جا که رسیدیم سخن از تو شنیدیم
حُسن تو نبودست در این قافله محدود
چیز دگری نیست نثارت کنم آری
تقدیم تو باد این دل ناقابلِ محدود
#عاصی_خراسانی
#علی_مقدم
۲۴/۴/۱۳۹۸
۱۲/ذی القعده/۱۴۴۰
🌹از بهشت چه سود؟🌹
به غیر بذر محبّت مرا ز کِشت چه سود؟
مراد من خود یار است از بهشت چه سود؟
چو یار نیست کنارم دگر کجا بروم
مرا ز کعبه چه سود ؟ آری از کِنشت چه سود؟
به پای او بنهم سر ، چه سرنوشت خوشی
به غیر سجده قلم را ز سرنوشت چه سود؟
هزار نامه نوشتم بیا در آغوشم
به تیزی قلمش پشت آن نوشت : "چه سود؟"
حدیث زهد فقط خشت زیر سر نبُوَد
به خُم شراب نباشد ، دگر ز خشت چه سود؟
#عاصی_خراسانی
#علی_مقدم
#غزل_جدید
۲۲/رجب/۱۴۴۱
۲۷/اسفند/۱۳۹۸
رفتن ما را به خندیدن تناسب بستهاند
مرگ ما را عید میگیرند چون سالیم ما
#محمد_سهرابی
به خواب رفته شب انگار زیر گیسویت
دریده سینهٔ صبح از سپاه مژگانت
ز چاک پیرهنت بویی از بهشت آید
کدام گل مگر افتاده در گریبانت؟!
#عاصی_خراسانی