eitaa logo
علی مقدم
2.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
436 ویدیو
31 فایل
آثار[سخنرانی، نوشته ها و اشعار]علی مقدم عاصی خراسانی ادمین @admin9988 وبلاگ http://asikhorasani.blogfa.com/ بایگانی پادکست ها https://eitaa.com/ali_moghaddam_Podcast پیام ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17344654120743 هندوستان @SAEB_TABRIZ
مشاهده در ایتا
دانلود
نَفسِـی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ یا لَیتَــهَا خَرَجَـت مَـعَ الزَّفَـرَاتِ‏ لَا خَیرَ بَعـدَكَ فِی الحَیـاةِ وَ إِنَّمَا أَبكِی مَخَـافَةَ أَن تَطُولَ حَیاتِي جان من با ناله ‏هاى خود حبس شده، اى كاش جان من با ناله‏ هایم خارج مى ‏شد. بعد از تو خیرى در زندگانى نخواهد بود، گریه می ‌کنم از اینکه مبادا بعد از تو زیاد زندگی کنم. . . از عاشقانه های امیرالمومنین بر مزار هستی اش
با سلام انشالله از این به بعد اشعار را در این پیام رسان هم انتشار میدهم @ASI_khorasani
از شنبه درون خود تلنبار شدیم تا آخر پنجشنبه تکرار شدیم خیر سرمان منتظر دیداریم جمعه شد و لنگ ظهر بیدار شدیم...
تمام هفته به امید جمعه سرحالم غروب جمعه دلم هفت بار می گیرد
دو دست خویش نمودی دراز در اینجا ولی نبود به غیر از مَجاز در اینجا درِ بهشت به روی تو بسته خواهد بود اگر نداشته ای رویِ باز در اینجا اگر خیال حکومت بر آن جهان داری تمام هستی خود را بباز در اینجا ز سرفرازی خود بین چاه افتادی که جز فرود ندارد فراز در اینجا کِشند پادشهان روز حشر نازت را اگر نکرده ای عرض نیاز در اینجا ببند پنجره را ، گَرد و خاک می آید چه بهره بُرده ای از چشمِ باز در اینجا؟ اگر که سایه طوبی طلب کنی عاصی به غم بسوز و به کم هم بساز در اینجا ۲۴/۴/۱۳۹۸ ۱۲/ذی القعده/ ۱۴۴۰ .
مرگ پشت سرمان بود نمیدانستیم بوسه ی آخرمان بود ، نمیدانستیم
چو‌ میهمان که همیشه ز در شود پیدا همیشه عشق ز راه نظر شود پیدا
ز شام مویِ تو تا صبح‌ رویَت آمده ام که ‌گنج های خدا در سحر شود پیدا
به پیش ترکش مژگان تو چه راه فرار؟ به تیر غیب چگونه سپر شود پیدا؟
خدا چو رویِ تو را‌ میکشید با خود گفت به دفترِ چه کسی این هنر شود ‌پیدا؟
چنان به پای تو‌ سرهای عاشقان افتاد که‌ مشکل است به عهد تو سر شود پیدا
من از سفیدی دندان به کامِ تو دیدم همیشه شیر کنار شکر شود پیدا
ز فرط نازکی اش از خیال پنهان است چگونه در نظرم آن کمر شود پیدا؟
نسیم در گذرِ موی تو به دام افتاد چگونه از سر کویت خبر شود پیدا؟
تمامِ خوشه انگور ‌تو حرامم باد به غیر اشک ز من گر ثمر شود پیدا
پناه برده ام از آتشت به اشک خودم کدام شعله به دامانِ تَر شود پیدا؟
به لاک ‌خویش فرو ‌گر روی رهی عاصی مگر ندیده ای از پیله ، پَر شود پیدا
مخسب آسوده ای برنا که اندر نوبت پیری به حسرت یاد خواهی کرد ایام جوانی را
پارسایی را دیدم بر کنار دریا که زخم پلنگ داشت و به هیچ دارو به نمی‌شد. مدتها در آن رنجور بود و شکر خدای عزّوجل علی الدوام گفتی. پرسیدندش که شکر چه می‌گویی؟ گفت: شکر آن که به گرفتارم نه به . گر مرا زار به کشتن دهد آن یار عزیز تا نگویی که در آن دم غم جانم باشد گویم از بنده مسکین چه گنه صادر شد کاو دل آزرده شد از من ، غم آنم باشد
می بود اگر پیچش آن سلسله محدود می گشت میان من و تو فاصله محدود از شوقِ ‌وصال تو جهان‌ را گذراندم من را نکند زحمتِ چند آبله محدود محتاج توام ، ناز تو از حد گذراندست باریک میان ، تنگ دهان ، حوصله محدود هر جا که رسیدیم سخن از تو شنیدیم حُسن تو نبودست در این قافله محدود چیز دگری نیست نثارت کنم آری تقدیم تو باد این دل ناقابلِ محدود ۲۴/۴/۱۳۹۸ ۱۲/ذی القعده/۱۴۴۰
🌹از بهشت چه سود؟🌹 به غیر بذر محبّت مرا ز کِشت چه سود؟ مراد من خود یار است از بهشت چه سود؟ چو یار نیست کنارم دگر کجا بروم مرا ز کعبه چه سود ؟ آری از کِنشت چه سود؟ به پای او بنهم سر ، چه سرنوشت خوشی به غیر سجده قلم را ز سرنوشت چه سود؟ هزار نامه نوشتم بیا در آغوشم به تیزی قلمش پشت آن نوشت : "چه سود؟" حدیث زهد فقط خشت زیر سر نبُوَد به خُم شراب نباشد ، دگر ز خشت چه سود؟ ۲۲/رجب/۱۴۴۱ ۲۷/اسفند/۱۳۹۸
رفتن ما را به خندیدن تناسب بسته‌اند مرگ ما را عید می‌گیرند چون سالیم ما
به خواب رفته شب انگار زیر گیسویت دریده سینهٔ صبح از سپاه مژگانت ز چاک پیرهنت بویی از بهشت آید کدام‌ گل مگر افتاده در گریبانت؟!