eitaa logo
علی مقدم
2.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
451 ویدیو
32 فایل
آثار[سخنرانی، نوشته ها و اشعار]علی مقدم عاصی خراسانی ادمین @admin9988 وبلاگ http://asikhorasani.blogfa.com/ بایگانی پادکست ها https://eitaa.com/ali_moghaddam_Podcast پیام ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17344654120743 هندوستان @SAEB_TABRIZ
مشاهده در ایتا
دانلود
علی مقدم
وصال، قاتل این عشق های دنیایی ست وگرنه عشق خدا در وصال بیشتر است #عاصی_خراسانی #sheikh_ali_moghadda
شهید مطهری : _نکته‌ای را می‌گویند و آن این است : " انسان همیشه طالب آن چیزی است‌ که ندارد " و این خیلی عجیب است . هر چیزی را تا ندارد خواهان اوست ، وقتی همان چیز را دارا شد ، دلزدگی برایش پیدا می‌شود ، چرا ؟ این یک‌ امر غیر منطقی است که در طبیعت یک موجود ، میل به چیزی وجود داشته‌ باشد ولی وقتی به آن برسد ، خواهان آن نباشد و آن را از خود طرد کند . شخصی می‌گفت : در یکی از موزه‌های خارجی که مشغول تماشا بودم ، مجسمه‌ یک زن جوا ن بسیار زیبایی را دیدم که روی یک تختخواب خوابیده است و جوان بسیار زیبائی که یک پایش روی تخت و پای دیگرش روی زمین بود و رویش را برگردانده بود ، مثل کسی که دارد فرار می‌کند . می‌گفت : وقتی من‌ این را دیدم ، معنایش را نفهمیدم که آن پیکرتراش از تراشیدن این دو پیکر پیکرهای زن و مرد جوان ، آن هم نه در حال معاشقه بلکه در حال گریز مرد جوان از زن چه مقصودی داشته است . از افرادی که وارد بودند توضیح‌ خواستم ، گفتند : این تجسم فکر معروف افلاطون است که می‌گوید انسان هر معشوقی که دارد ، ابتدا با یک جذبه و عشق و ولع فراوان به سوی او می‌رود ولی همین که به وصال رسید ، " عشق " در آنجا دفن می‌شود ، وصال ، مدفن‌ عشق است و آغاز دلزدگی و تنفر و فرار . چرا اینطور است ؟ این مسأله یک امر غیرطبیعی و غیرمنطقی نظر می‌رسد ، اما آنهایی که دقیقتر در این مسئله فکر کرده‌اند ، آن را حل کرده‌اند ، گفته‌اند : مسئله این است که انسان آنچنان موجودی است که‌ نمی‌تواند عاشق محدود باشد ، نمی‌تواند عاشق فانی باشد ، نمی‌تواند عاشق‌ شیئی باشد که به زمان و مکان محدود است ، انسان عاشق کمال مطلق است و عاشق هیچ چیز دیگری نیست ، یعنی عاشق ذات حق است ، عاشق خداست . همان‌ کسی که منکر خداست ، عاشق خداست ، حتی منکرین خدا که به خدا فحش‌ می‌دهند ، نمی‌دانند که در عمق فطرت خود ، عاشق کمال مطلقند ولی راه را گم‌ کرده‌اند ، معشوق را گم کرده‌اند ص ۹۴ @sheikh_ali_moghaddam
فَإِنْ أَرَدْتَ اَلْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلاً مِنْ نَفْسِكَ حَقِيقَةَ اَلْعُبُودِيَّةِ  بیگانه ز هر تفکرت می سازند دلباخته ی تحیّرت می سازند چون چاه اگر ز جوش خود پُر نشوی چون ظرفی، این و آن پُرت می سازند @sheikh_ali_moghaddam
آتشین رویی بباید محفل پروانه را گرم دارد شمع در شب ها دلِ پروانه را یار چون گرم است با تو، جان نثار پاش کن پایِ شمعِ گرم بنگر حاصل پروانه را سر نمی گرداند از آتش به راه وصل دوست کاش آدم داشت عشق کامل پروانه را اول از پیله، سپس از بال و پر آزاد شد بنگر ای عارف سلوک واصل پروانه را از حجابِ بال و پر با سوختن بیرون پرید سوختن حل کرد آخر مشکل پروانه را ۲۷اردیبهشت ۱۴۰۳ @sheikh_ali_moghaddam
علی مقدم
آتشین رویی بباید محفل پروانه را گرم دارد شمع در شب ها دلِ پروانه را یار چون گرم است با تو، جان نثا
آنچنان کز پیله ها، پروانه می آید برون عاقبت جان از تنِ بیگانه می آید برون پیله دنیا دو روزی خانه ما بیش نیست آدمی هم آخر از این خانه می آید برون شوکت پرواز اگر خواهی به پیله صبر کن کرم ابریشم چنین شاهانه می آید برون چون شدی تسلیم حق، پرواز ممکن می شود بال، جای دست تو از شانه می آید برون کنج خلوتخانه ی خود را غنیمت دان که گاه گنج هم از گوشه ویرانه می آید برون ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ @sheikh_ali_moghaddam
علی مقدم
آنچنان کز پیله ها، پروانه می آید برون عاقبت جان از تنِ بیگانه می آید برون پیله دنیا دو روزی خانه م
جلوه پروانه ها ز حیله نباشد در دلشان هیچ شیله پیله نباشد خون جگر خورده تا که جلوه بیابد هر پر و بالی چنین جمیله نباشد کی پر و بالش دهند بهر پریدن کرم اگر مدتی به پیله نباشد شوق برون‌ میکشد ز پیله اش او را در دل عاشق غم وسیله نباشد هر که نیاید برون‌ ز پیله در آخر لایق بودن در این قبیله نباشد سوختنِ ماست راه وصل به معشوق گرچه به جز بال و پر فتیله نباشد ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ @sheikh_ali_moghaddam
16.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برنامه هر صبح آیت الله العظمی بهجت به روایت علامه مصباح یزدی @sheikh_ali_moghaddam
نخ و سوزن داری؟! حکایتی از آیت الله بهجت به نقل از علامه مصباح این حکایت تاثیرگذار را که خواندم یاد این بیت زیبای طالب آملی افتادم لب از گفتن چنان بستم که گویی دهان بر چهره زخمی بود و بِه شد @sheikh_ali_moghaddam
علی مقدم
آرام گشته هر کس شد بی قرارِ این در
دارالشفاست اینجا آرام گشته هر کس شد بی قرارِ این در شان بهشت دارد گرد و غبارِ این در خورشید سر برآرد هر صبح از حریمش گردد مدار عالم هم بر مدارِ این در خاکش دواست اینجا، دارالشفاست اینجا درمان و درد باشد در اختیارِ این در موسی نشسته اینجا، عیسی نشسته اینجا دیدیم انبیا را حتی کنارِ این در دنیا نبود و بودیم ما بنده ی مرامش خاکی نبود و بودیم ما خاکسارِ این در انگور بعدِ ما بود، میخانه بعدِ ما بود تاکی نبود و بودیم ما مِی گُسارِ این در @sheikh_ali_moghaddam