eitaa logo
شهید شیخ احمد کافی
89.7هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
7.3هزار ویدیو
5 فایل
🌹﷽🌹 آثار ماندگار از صدای ماندگار 👇 《رسانه حفظ و نشر آثار #شیخ‌احمد‌ڪافی》 تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
‌❤در سه چيز راستگويى زشت است: سخن چينى، خبر ناخوشايند دادن به مردى درباره زن و فرزندش و تكذيب كردن خبر كسى. ✋ ‌ 🍃 پیامبر (ص) 🕊 ‌ خصال، ص 87 ، ح 20 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
❗️ 🍃امام صادق(ع) به فرزند خود محمّد فرمود: فرزندم! از آن خرجى ، چقدر اضافه آمده است؟  عرض كرد: چهل دينار. فرمود: برو و آنها را صدقه بده.عرض كرد: فقط همين چهل دينار باقى مانده است.حضرت فرمود: آنها را صدقه بده؛ زيرا خداوند عزّوجلّ عوضش را مىدهد. مگر نمیدانى كه هر چيزى كليدى دارد و كليد روزى ، صدقه دادن است، پس آن چهل دينار را صدقه بده. 🍃محمّد چنين كرد ، و ده روز بيشتر بر امام صادق (ع) نگذشت كه از جايى چهارهزار دينار به ايشان رسيد. سپس فرمود: ای پسرم ما در راه خدا چهل دینار بخشیدیم و خداوند به ما چهار هزار دینار بخشید. 📚كافي ، ج۴، ص۱۰ ‌‌‌ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🟣آراستگی ظاهر و لباس مناسب زن و شوهر در خانه ابوخالد کابلی از اصحاب خاص امام سجاد علیه السلام نقل می‌کند که: یحیی ابن ام طویل دستم را گرفت و مرا خدمت امام سجاد علیه السلام برد. دیدم امام علیه السلام در خانه‌ای با فرش‌های مجلل نشسته و لباس‌های گران قیمت به تن دارد. پس از مدتی برخاستیم. امام علیه السلام به من فرمود: فردا هم نزد من بیایید! وقتی بیرون رفتیم، سرزنش‌کنان به یحیی گفتم: (مرا نزد کسی بردی که لباس‌های پر زرق و برق می‌پوشد.) و قصدم این بود که دیگر به نزد ایشان برنگردم؛ اما روز بعد، پیش خودم فکر کردم که رفتنم نزد او بی ضرر است؛ برای همین دوباره به خانه او رفتم. دیدم درِ خانه باز است. هیچ کس را ندیدم و تصمیم گرفتم برگردم. در این هنگام امام علیه السلام از داخل خانه، مرا به اسمم صدا زد و گفت: (ای کنکر، داخل شو) این اسمی بود که مادرم من را به آن نامیده بود و هیچ‌کس جز خودم از آن خبر نداشت! داخل شدم و دیدم دیوارهای خانه گلی است و امام علیه السلام بر روی حصیری از درخت خرما نشسته و لباسی از کرباس پوشیده است. یحیی هم نزد ایشان بود. امام علیه السلام فرمودند: ای اباخالد، من در آستانه ازدواج هستم و آنچه دیروز دیدی، خواسته زنان بود و من نمی‌خواستم با آنها مخالفت کنم. 📚بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۰۵_۱۰۶. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
‍🖤✨برتو ای ام البنین مادر روضه صلوات 🖤✨بر مادر با وفــای ســـــقا صلوات 🖤✨رخسارِ مه و ستاره ها را صلوات 🖤✨آن چهار شهید و مادر پاک سرشت 🖤✨بر گلشــــن و باغبانِ والا صلوات 🖤✨الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ 🖤✨وَآلِ مُحَمَّدٍ 🖤✨وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ شهادت حضرت ام البنین مادر گرامی حضرت ابوالفضل (ع) تسلیت باد 🏴 10صلوات هدیه به روح مادر وفا و ادب بفرستید ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
💔 مادری می‌شناسم؛ که شجاعت شیر داشت و محبت باران. استواری کوه داشت و لطافت نسیم. مادری می‌شناسم؛ هنرمند؛ هنرش نقاشی بود. نقش کردن وفا، نقش کردن شجاعت و عشق. نه بر روی بوم، بر قلب فرزندانش. مادری می‌شناسم؛ که خطاط بود! مشق عشق می‌کرد ... هر شب ۱۳۳ بار بر لوح دل می‌نوشت؛ یاعلی🌴 مادری می‌شناسم؛ که شاعر بود‌، و لالایی‌اش بنام زهرا، برای زهرا ، به عشق زهرا در گوش فرزندش جاودانه شد. مادری می‌شناسم؛ که احترامش در آسمان بیشتر از زمین است. اگر نمی‌شناسید! از امام زمانمان سراغش را بگیرید. بگیرید سراغ مادری را که برای حسین زهرا سلام الله علیها مادری کرد. 💔 @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
⚫️ سند مسمومیت و شهادت حضرت ام‌البنین علیها‌السلام توسط بنی‌امیه... 🌹▪️ حضرت ام البنین سلام الله علیها با فصاحت و بلاغتی که داشت در مقام افشاگری از ظلم و تعدی بنی امیه بر آمد و با اشعار جانسوز و بلیغ و عزاداری‌های مستمر مردم را متوجه ظلم و بی‌لیاقتی حکام وقت می‌نمود لذا آن بانو را با عسل زهرآگین مسموم و به شهادت رساندند. چنانکه مورخ نامی حاج شیخ علی فلسفی در کتاب «زنان نابغه» و جناب عبد العظیم بحرانی در کتاب «ام‌البنین» نگاشته‌اند که بنی امیه، همسر امیرالمومنین علیه‌السلام، ام‌البنین سلام‌الله علیها را مسموم و به قتل رساندند. در کتاب «اختیارات» از اعمش نقل شده است که می‌گوید: روز سیزدهم جمادی الثانی که مصادف با روز جمعه بود نزد امام زین العابدین علیه‌السلام بودم که ناگهان جناب فضل بن عباس علیهما‌السلام وارد شد و در حالی که گریه می‌کرد گفت: جده‌ام حضرت ام‌البنين علیها‌السلام از دنیا رفت. 📗الدرجات الرفیعة فی وقایع الشیعة، نوشته رفیع الدین رفیعی، صفحه ۸۵ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️ 🎙با صدای شهيد حاج شيخ احمد كافے ای مادر چهار کشته عاشورا ای مرثیه خوان ماتم تاسوعا هر جا که توا زینب کبری می دید می گفت که ای وای نیامد سقا 🌹▪️ وفات حضرت ام البنین علیهاالسلام تسلیت باد. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
الهـــی  هرچی از دلتون میگذره با شفاعت حضرت ام البنین س همین امشـ🌙ـب برآورده بشه و مشکلات همه حل بشه✨ الهی آمین🙏 شب بخیر دوستان ✨🙏✨ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
✍دو مرد هندو گازر (لباس شوی) بودند که در رود سند لباس‌های مردم را می‌شستند. آنان از منزل مردم لباس‌هایشان را می‌گرفتند و در رود سند شسته و هنگام غروب بعد از خشک شدن تحویل‌شان می‌دادند. پادرا مرد خداترسی بود و هر از گاهی از جیب لباس‌ها سکه یا اسکناسی می‌یافت که آن را کنار می‌گذاشت تا شب به صاحب آن تحویل دهد. اما سونیل مردی بود که اگر سکه‌ای می‌یافت که صاحب آن ثروتمند بود آن را برگشت نمی‌داد و فقط به فقراء برگشت می‌داد. روزی پادرا در جیب شلواری سکه‌ای یافت که لباس متعلق به مرد ثروتمندی بود. شب سکه را همراه لباس که برگشت داد صاحب لباس پادرا را انعام بزرگی بخشید که پادرا با آن در بمبئی خانه‌ای بیست متری خرید و از خیابان و گذرخوابی رها شد. سونیل از این اتفاق که برای پادرا افتاد تصمیم گرفت کاری کند. روزی ثروتمندی در بمبئی لباسی به او داد و سونیل موقع برگشت از جیب خودش سکه‌ای در جیب شلوار گذاشت و به صاحب شلوار گفت: «این سکه یادش رفته بود...» تا او نیز بتواند انعامی بگیرد. ولی داستان برعکس شد. وقتی سکه را تحویل داد مرد ثروتمند مچ دست او را گرفت و گفت: «من ده سکه گم کرده‌ام که تو یکی را دادی و مطمئن شدم بقیه هم در شلوارم مانده بود باید بقیه را هم بدهی....» و از سونیل شکایت برده و به جای دادن انعام، به جرم سرقت او را روانۀ زندان کرد. پادار به سونیل زمان بدرقه‌اش به زندان گفت: «هرگز ریاکارانه و متظاهر به کار نیک مباش، بدان اگر کار نیکی را که برای خدا نکنی، کار شری برای تو شده و دامان تو را خواهد گرفت.» ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیرالمؤمنین عليه السلام: 🌹اى خداوند سبحان! چه عظيم و پر شكوه است آنچه از آفرينش تو مى بينيم! و چه حقير است آنچه ما مى بينيم در برابر قدرت و سلطنت نا پيداى تو از ديدگان ما!... 📚 ميزان الحكمه جلد3 صفحه 414 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴آنچه می‌توانی ببخشی، ثروت واقعی توست ✍چوپانی به عالِمی که در صحرا تشنه بود، کاسه‌ای شیر داد. سپس رفت و بزی برای او آورد و ذبح کرد. عالِم از سخاوت این چوپان که تعداد کمی بز داشت، در حیرت شد. پرسید: چرا چنین سخاوت می‌کنی؟ چوپان گفت: روزی با پدرم به خانه‌ مرد ثروتمندی رفتیم. از ثروتِ او حسرت خورده و آرزوی ثروت او را کردم. آن مرد ثروتمند لقمه‌ نانی به ما داد. پدرم گفت: در حسرت ثروت او نباش، هرچه دارد و حتی خود او را، روزی زمین به خود خواهد بلعید و او فقط مالک این لقمه‌ نانی بود که توانست به ما ببخشد و از نابودی نجاتش دهد. بدان ثروت واقعی یک مرد آن است که می‌تواند ببخشد و با خود از این دنیا به آن دنیا بفرستد. چوپان در این سخنان بود و بز را برای طبخ حاضر می‌کرد که سیلی از درّه روان شد و گوسفندان را با خود برد. چوپان گفت: خدایا! شکرت که چیزی از این سیلاب مرا مالک کردی که بخشیدم و به سرای دیگر فرستادم. عالِم که در سخن چوپان حیران مانده بود، گفت: از تو چیزی یاد گرفتم که از هیچ‌کس نیاموخته بودم. مرا ثروت زیاد است که 10 برابر آنچه این سیلاب از تو ربوده است، احشام خریده و به تو هدیه خواهم کرد. چوپان گفت: بر من به اندازه‌ بزهایم که سیلاب برد، احسان کن، که بیش از آن ترس دارم اگر ببخشی، دستِ احسان مرا با این احسان خود به‌خاطر تیزشدن چاقوی طمعم بریده باشی. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
غافلانِ از گذر عمــر زيــانكارانند " اَلْمَغْبُونُ مَنْ غَبَنَ عُمْرَهُ سٰاعَةً بَعْدَ سٰاعَةٍ " ✍ مغبون كسى است كه ساعت به ساعت از عمرش مى گذرد و او هيچ استفاده اى نمى كند و زيان مى كند . عمر خود را به دور هم نشستن و گفتن حرف هاى متفرقه مى گذارند . اگر طلبه است ، مباحثه نمى كند ، اگر غير طلبه است ، عمرش را ضايع مى كند . چه قدر در شبانه روز ساعت هاى عمر ما از بين مى رود. يكـ روز ( حاج ميرزا على محدث زاده ) در شبستان راجع به زيان عمر صحبت مى كردند و مى گفتند كه خيلى از عمرهاى ما تلف مى شود ،ايشان فرمودند: يكى از اروپاييان كتابى نوشته كه ترجمه نام آن كتاب به زبان فارسى مى شود : ( يكـ دقيـقه قبل از غذا ) بعد در توضيح اينكه چرا نام اين كتاب را گذاشته "يكـ دقيـقه قبل از غـذا " گفته : من مى خواستم كتابى بنويسم ، ولى با اين حال وقت نداشتم و تمامى شب و روزم مستغرق بودم. روزى به طور ناگهانى به ذهنم رسيد كه من زمانى كه سر سفره مى نشينم تا وقتى كه همسرم غذا را بياورد ، يكـ دقيقه بيكار هستم ، خوب است كه در همين يكـ دقيقه دو سه خط كتاب را بنويسم . بعد از آن روزى دو سه خط از كتابم را نوشتم و تمام شد. ببينيد اين اروپايى حتى از يكـ دقيقه عمرش هم استفاده كرده و كتابى نوشته است .حالا ما چه طور عمرمان را تلف مى كنيم . ما نمى توانيم اين كارها را بكنيم؟ نمى توانيم يكـ حديث پاكنويس كنيم ؟ تا سفره انداخته مى شود يكـ حديث براى خواهر يا برادرمان بگوييم ؟ يكـ مسئله شرعى يادشان بدهيم ؟ حمد و سوره ى خواهرمان را بپرسيم ؟ كارى كنيم كه عمرمان تلف نشود؟ 📚"از بیانات آیت الله (ره) ➥ @sheikh_kafi