eitaa logo
شهید شیخ احمد کافی
88.7هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
7.4هزار ویدیو
5 فایل
🌹﷽🌹 آثار ماندگار از صدای ماندگار 👇 《رسانه حفظ و نشر آثار #شیخ‌احمد‌ڪافی》 تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 عطا و دعای امام کاظم بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم محمد بن مغیث از کشاورزان مدینه بود. وی نقل می کند: یک سال محصولات زیادی در زمین کشاوری خود کاشتم. آن سال زراعت خوب بود؛ اما هنگام فرا رسیدن محصول، ملخ های بسیار آمدند و تمام زراعت مرا خوردند. در مجموع 120 دینار خسارت دیدم. پس از این حادثه در جایی نشسته بودم ناگهان امام کاظم علیه السلام را دیدم که نزدیک آمدند و پس از سلام از من پرسیدند: از زراعت چه خبر؟ گفتم تمام زراعتم درو شده و ملخ ها ریختند و همه را نابود کردند. امام فرمود: چقدر خسارت دیده ای؟ عرض کردم یک صد و بیست دینار خسارت دیده ام. اما به غلامش فرمود: یکصد و پنجاه دینار همراه دو شتر جدا کن و به او تحویل بده. آن گاه به من فرمود: سی دینار با دو شتر اضافه بر خسارت تو داده ام. عرض کردم مبارک باشد. سپس به امام گفتم به داخل زمین تشریف بیاورید و برای بنده دعایی بفرمایید. امام وارد زمین شدند و در حق من دعا کردند. به برکت دعای امام، آن دو شتر بر اثر زاد و ولد زیاد شدند و آنها را به ده هزار دینار فروختم و زندگی ام پربرکت شد. منابع محمدی اشتهاردی، محمد. 1377. داستان های شنیدنی از چهارده معصوم علیهم السلام. قم: انتشارات نبوی ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شهید شیخ احمد کافی
ﺟﺪﻳﺖ ﻋﺠﻴﺒﻲ ﺩﺭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺧﻴﺮ ﺩﺍﺷﺖ. ﺩﺭ ﻣﺪﺕ ﻋﻤﺮ ﻛﻮﺗﺎﻫﺶ ﺯﺟﺮﻫﺎﻱ ﺯﻳﺎﺩ ﻭ ﻇﻠﻤﻬﺎﻱ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺭﻭﺣﻲ ﻭ ﺟﺴﻤﻲ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻱ ﻭ
ﺳﺎﻟﻲ ﻳﻚ ﺷﺐ ﺑﻪ ﻗﻢ ﻣﻲ‌ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﻋﺎﻱ ﻛﻤﻴﻞ ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺍﻋﻈﻢ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﻃﻮﻝ ﻣﻲ‌ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﺻﺒﺢ ﺟﻤﻌﻪ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺭﻭﻱ ﺧﺎﻛﻬﺎﻱ ﻣﺴﺠﺪ ﻣﻘﺪﺱ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ (ﺟﻤﻜﺮﺍﻥ) ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﻲ‌ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺳِﻴﻞ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺩﻭﺭ ﻭ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻪ ﻗﻢ ﻭ ﻣﺴﺠﺪ ﺟﻤﻜﺮﺍﻥ ﺻﺪﺍﻱ ﮔﺮﻡ ﻭ ﺩﻟﻨﺸﻴﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﺷﻨﻴﺪﻧﺪ ﻭ ﺩﻋﺎﻱ ﻧﺪﺑﻪ ﺑﺎ ﺣﺎﻟﻲ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻳﺎﺩﮔﺎﺭ ﻣﻲ‌ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﻲ‌ﮔﻔﺖ: ( ( ﺁﻱ ﻧﺴﻴﻢ ﺳﺤﺮ ﺟﻤﻌﻪ ﺍﻳﻦ ﺻﺪﺍﻱ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻱ (ﻋﺞ) ﺑﺮﺳﺎﻥ. ﺑﮕﻮ ﻣﻬﺪﻱ ﺟﺎﻥ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﻣﺴﺠﺪ ﺟﻤﻜﺮﺍﻥ ﺍﻭﻣﺪﻥ، ﻭﺍﺳﻪ ﺗﻮ ﺍﻭﻣﺪﻥ، ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻮ ﺍﻭﻣﺪﻥ.‌ﻫﺎﻱ ﻫﺎﻱ ﺭﻭ ﺍﻳﻦ ﺧﺎﻛﻬﺎ ) ) ﻛﻪ ﺻﺪﺍﻱ ﮔﺮﻳﻪ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﻣﻨﻘﻠﺐ ﻣﻲ‌ﻛﺮﺩ. ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﻲ‌ﺩﻳﺪﻧﺪ ﭼﻪ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ ﻭ ﭼﻪ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ ﻭ ﭼﻪ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻫﺪ. ﺷﻮﺭ ﻭ ﻫﻴﺠﺎﻥ ﻋﺠﻴﺒﻲ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﻲ‌ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺣﻴﺎﺕ ﭘﺮ ﺑﺮﻛﺖ ﻭ ﻛﻮﺗﺎﻫﺶ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺯﺑﺎﻥ ﮔﻮﻳﺎﻱ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻭ ﺍﻫﻠﺒﻴﺖ (ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﺑﻮﺩ. ❌ قسمت سوم از زبان ﻣﻮﻟﻒ ﻛﺘﺎﺏ: ﺣﺠﺖ ﺍﻟﺎﺳﻠﺎﻡ ﺳﻴﺪ ﺷﻬﺎﺏ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﺣﺴﻴﻨﻲ ﻭﺍﻋﻆ@sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📷جشن بزرگ ۴۴ سالگی انقلاب در برج آزادی به همت سازمان زیباسازی 🔹۴۴سال با هم برای ایران ➥ @sepah_paasdaran
شهید شیخ احمد کافی
ﺳﺎﻟﻲ ﻳﻚ ﺷﺐ ﺑﻪ ﻗﻢ ﻣﻲ‌ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﻋﺎﻱ ﻛﻤﻴﻞ ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺍﻋﻈﻢ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﻃﻮﻝ ﻣﻲ‌ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﺻﺒﺢ ﺟﻤ
ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﻣﻮﺿﻊ ﮔﻴﺮﻱ‌ﻫﺎﻱ ﻗﺎﻃﻊ ﻭ ﺻﺮﻳﺤﺶ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻭ ﻣﺨﺎﻟﻔﻴﻦ ﺩﻋﺎ ﻭ ﺗﻮﺳﻞ ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﻭ ﺭﻭﺿﻪ ﻭ... ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﺿﻊ ﺿﻌﻒ ﻭ ﺳﻘﻮﻁ ﻭ ﺍﻧﺤﻄﺎﻁ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ‌ﺩﺍﺩ. ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﻲ‌ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ 10 ﺍﻟﻲ 15 ﻣﻨﺒﺮ ﻣﻲ‌ﺭﻓﺖ ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﻤﻲ ﺷﺪ ﻭ ﺣﺮﻑ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﺯﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺳﺘﻢ ﻭ ﺑﻲ ﺩﻳﻨﻲ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻣﻲ‌ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﻱ ﺯﻳﺒﺎ ﻭ ﻧﻤﻜﺪﺍﺭ ﺳﺨﻦ ﻣﻲ‌ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺟﺬﺏ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ‌ﺳﺎﺧﺖ ﻭ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﻴﺮﺵ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ‌ﺩﺍﺩ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺁﺭﺯﻭﻳﺶ ﺩﻳﺪﺍﺭ ﻳﺎﺭ ﻭ ﻟﻘﺎﻱ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻱ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺭﻭﺍﺣﻨﺎ ﻟﻪ ﺍﻟﻔﺪﺍﺀِ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣﻲ‌ﺳﻮﺧﺖ ﻭ ﻣﻲ‌ﮔﻔﺖ ﻭ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻳﺎ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻟﺰﻣﺎﻧﺶ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﻭ ﺩﺭﺟﻪ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﻮﺍﻫﻴﺶ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻗﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺗﻮّﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﻮﺍﺭﻫﺎﻱ ﺍﻭ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ‌ﻫﺎ ﻭ ﮔﺮﻳﻪ‌ﻫﺎ ﻭ ﺷﻮﺭ ﻭ ﺷﻴﻮﻥ‌ﻫﺎﻱ ﺍﻭ ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺍ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻛﺎﻓﻲ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻧﺸﺪﻩ ﻭ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﺩ. ❌ قسمت چهارم از زبان ﻣﻮﻟﻒ ﻛﺘﺎﺏ: ﺣﺠﺖ ﺍﻟﺎﺳﻠﺎﻡ ﺳﻴﺪ ﺷﻬﺎﺏ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﺣﺴﻴﻨﻲ ﻭﺍﻋﻆ ادامه دارد... ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 پرهیز از تجسّس 🔸معمولاً وقتی انسان به همسرش بدگمان می‌شود، تلاش می‌کند تا با تجسّس به درستی یا اشتباه بودن گمانش پی ببرد. 🔹تجسّس، بها دادن به بافته‌های ذهنی است. وقتی شما به توهّمات خود اهمیت می‌دهید، در تجسّس‌تان هم حالت روانی سوءظنّ دخالت کرده و تحلیل شما را از یافته‌هایتان واژگونه می‌کند. 🔸از همین رو است که تجسّس، نه تنها سوءظنّ شما را برطرف نمی‌کند؛ بلکه آتش آن را شعله‌ورتر هم می‌کند. ✂️ : گامی به سوی زندگی به سبک اسلامی "زندگی مشترک"، ص۱۲۶ 👤 محسن عباسی ولدی ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📚دعایی که هدر رفت ! خداوند به يكى از پيامبرانش وحى فرمود كه در ميان قومت سه دعای فلان شخص مستجاب است. پیامبر آن شخص را مطلع کرد و آن مرد نیز این قضیه را به همسرش اطلاع داد ، همسر مرد از وی درخواست کرد که یکی از دعاها را مختص او قرار دهد و مرد نیز پذیرفت. همسر آن مرد از وى خواست تا دعا كند كه او زيباترين زن روزگار گردد ، مرد نیز دعا کرد و دعایش مستجاب شد ، ولى زيبايى زن چنان كرد كه پادشاه و درباريان و جوانان بسيارى به او دل بستند. كار به جايى رسيد كه آن زن ديگر به شوهر پيرش علاقه‌اى نداشت و خشمگينانه با او رفتار مى‌كرد ولى آن مرد پيوسته با زنش مدارا مى‌كرد. اما بلاخره طاقتش به سر رسید و مرد از خدا خواست كه زنش را به شكل سگى درآورد. فرزندان آن مرد به نزد وی آمدن و گفتند مردم مارا سرزنش می کنند که مادر شما سگ است و ... زارى‌كنان به پدر التماس کردند تا برای حفظ‍‌ آبروى خانواده، مادرشان را به چهرۀ نخست درآورد؛ پدر نيز قبول كرد و دعا کرد؛ همسرش به چهرۀ پيشين بازگشت و اينگونه دعا های این مرد ضایع شد. 📚منبع :بحار الأنوار, ج 14 , ص 485 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 اخلاص کامل بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم ابوجعفر خثعمی که یکى از اصحاب امام جعفر صادق (علیه السلام) است حکایت کند روزى حضرت صادق (علیه السلام) کیسه‌ اى که مقدار پنجاه دینار در آن بود، تحویل من داد و فرمود اینها را تحویل فلان سید بنى‌ هاشم بده و به او نگو توسط چه‌ کسى ارسال شده است. خثعمى گوید هنگامى که نزد آن شخص تهى دست رسیدم و کیسه پول را تحویل او دادم، پرسید این پول از طرف چه‌ کسى براى من فرستاده شده است؟ و سپس گفت خداوند جزاى خیرش دهد. صاحب این کیسه، هر چند وقت یک‌ بار، مقدار پولى را براى ما مى‌ فرستد و ما زندگى خود را با آن تأمین و سپرى مى‌ کنیم؛ و لیکن جعفر صادق (علیه السلام) با آن‌ همه ثروتى که دارد، توجهى به ما ندارد و چیزى براى ما نمى‌ فرستد و هرگز به یاد ما فقرا نیست! 📚 منبع: امالی شیخ طوسی، جلد ۲، صفحه  ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سخنرانی مرحوم کافی درباره مورچه@sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 شهید امیر امیرگان و عنایت امام زمان(عج) بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم   از همان سن کودکی و نوجوانی علاقه خاصی به امام زمان(عج) داشت. می گفت: من دوست دارم امام زمانم (عج ) از من راضی باشد. نماز امام زمان(عج) را همیشه می خواند. صورت امیر را زنبور نیش زده بود. به حالت بدی متورم شده بود، اما اصرار داشت در مراسم تشییع شهید نوژه شرکت کند. وقتی از مراسم برگشت دیدم جای نیش زنبور خوب شده است. ازش پرسیدم چه شده: گفت: وقتی تابوت شهید نوژه تشییع می شد مردی نورانی را دیدم که سوار بر اسب در میان جمعیت بود. آن آقا شمشیری بر کمرش بود و روی شمشیرش نوشته بود: یا مهدی-عج، یکباره امام به سراغم آمدند و پرسیدند: «صورتت چرا ورم کرده؟» بعد آقا دستی به صورتم کشید و گفت خوب می شود. باورش برای خیلی ها سخت بود. اما نشانه ای که نشان از بهبودی امیر بود مرا به تعجب وا داشت. من حرف امیر را باور کردم. من که پدرش بودم از او گناهی ندیدم. بارها[او را] در حال خواندن نماز امام زمان(عج) دیده بودم. برای کسی از این ماجرا چیزی نگفتم چون باورش سخت بود. شهید امیر امیرگان در سال 1366 به شهادت رسید. همه بدنش سوخته بود. ولی تعجب کردم. فقط گونه سمت راست صورت امیر همان جایی که آقا دست کشیده اند سالم مانده بود؛ حالا مطمئن شدم که فرزند پاک و مؤمن من در نوجوانی به خدمت امام-زمان-عج مشرف شده است.   کیهان فرهنگی به نقل از کتاب وصال، صفحه 166 الی 169 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 رضایت شوهر به رابطه حرام همسرش در آخرالزمان 🌕 امام صادق علیه‌ السلام: در آخرالزمان می‌بینی که زن از راه نامشروع پول به دست آورد و مرد از درآمد او بخورد؛ و او این وضع نامطلوب او را بداند و با او زندگی کند؛ و می‌بینی كه مرد، زن و دخترش را به اجاره مى‌دهد، و به خوراك و نوشيدنى پست دنیا که از راه رذالت تحصیل می‌کند راضى می‌شود. 🔴امیرالمومنین علی علیه‌ السلام: مرد از همسرش انحرافات را می‌بیند و اعتراضی نمی‌کند؛ از آنچه از طریق خود فروشی به دست آورده می‌گیرد و می‌خورد؛ اگر انحراف سراسر وجودش را فرا گیرد، اعتراض نمی‌کند، به آنچه انجام می‌شود و در حقش گفته می‌شود گوش نمی‌دهد. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
هر کس که در دعایش یادی کند زِیاران شیرین ترازعسل باد کامش به روزگاران خدایا به همه ی ي دوستانم در این شب زیبای زمستانی سلامتی،برکت و عمر باعزت بده آمین شبتون بخیر ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴انتقام دختر بی حجاب از پسر بسیجی!!! ی خانم بعد ازکلی آرایش و پوشش نامناسب راهی خیابونای شهرشد. همینطوری که داشت می رفت وسط متلک های جوونا یه صدایی توجهش را جلب کرد:"خواهرم بخاطر خدا حجابت رو رعایت کن" نگاه کرد،دید یه جوون ریشوئه ازهمونا که متنفر بود ازشون با یه پیراهن روی شلوار به دوستش گفت باید حال اینو بگیرم😡تصمیم گرفت مسیرش و به سمت اون آقا کج کنه ویه چیزی بگه دلش خنک شه وقتی مقابل پسر رسید یهو چشماشو... ادامه این داستان در ↯↯ http://eitaa.com/joinchat/4033871893C0cb7888cc3