فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اگه کربلا نرفتی برو
سخنران شهید کافی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📘#داستانهایبحارالانوار
انسانهای نالایق
جمعی از اصحاب در محضر رسول خدا بودند، حضرت فرمودند:
«می خواهید کسل ترین، دزدترین، بخیل ترین، ظالم ترین و عاجز ترین مردم را به شما نشان دهم؟»
اصحاب گفتند: بلی یا رسول الله!
حضرت فرمودند:
🔘۱-کسل ترین مردم کسی است که از صحت و سلامت برخوردار است ولی در اوقات بیکاری با لب و زبانش ذکر خدا نمی گوید.
🔘۲-دزد ترین انسان کسی است که از نمازش میکاهد، چنین نمازی همانند لباس کهنه در هم پیچیده به صورتش زده میشود.
🔘۳-بخیل ترین آدم کسی است که گذرش بر مسلمانی میافتد ولی به او سلام نمی کند.
🔘۴-ظالم ترین مردم کسی است که نام من در نزد او برده میشود، ولی بر من صلوات نمی فرستد.
🔘۵-و عاجز ترین انسان کسی است که از دعا درمانده باشد.
📚 بحار، ج ۸۴، ص ۲۵۷.
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📚سنگِ وجودمان را بشکافیم تا مهر خدا را ببینیم
چوپانی عادت داشت در یک مکان معین زیر یک درخت بنشیند و گله گوسفندان را برای چرا در اطراف آنجا نگه دارد. زیر درخت سه قطعه سنگ بود که چوپان همیشه با استفاده از آنها آتش درست میکرد و برای خود چای آماده میکرد. هر بار که او آتشی میان سنگها میافروخت متوجه میشد که یکی از سنگها مادامی که آتش روشن است، سرد است اما دلیل آن را نمیدانست.
چند بار سعی کرد با عوض کردن جای سنگها چیزی دستگیرش شود اما همچنان در هر جایی که سنگ را قرار میداد، سرد بود تا اینکه یک روز وسوسه شد تا از راز این سنگ آگاه شود. تیشهای با خود برد و سنگ را به دو نیم کرد. آه از نهادش بر آمد. میان سنگ موجودی بسیار ریز مانند کرم زندگی میکرد.
رو به آسمان کرد و خداوند را در حالی که اشک صورتش را پوشانده بود، شکر کرد و گفت: خدایا، ای مهربان، تو که برای کِرمی این چنین میاندیشی و به فکر آرامش او هستی، پس ببین برای من چه کردهای و من هیچگاه سنگ وجودم را نشکستم تا مهر تو را به خود ببینم.
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
عفاف، عامل عفاف
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم
گویند مرد خیاطی بود بسیار با عفت و زنی داشت عفیفه. روزی آن زن پیش شوهر خود نشسته بود و زبان به شوخی گشود و گفت که تو قدر عفاف مرا نمی دانی. من چنین و چنان هستم و شروع کرد از عفت خود تعریف کردن. مرد گفت: راست می گویی اما عفاف تو نتیجه عفاف من است. من اگر بی عفت بودم، تو هم عفت نداشتی. زن گفت: هیچ کس نمی تواند زن را نگاه دارد اگر بخواهد بی عفتی کند.
مردگفت: تو را اجازه می دهم هر جا که خواهی برو و هر چه خواهی بکن.
روز بعد او خود را بیاراست و چادر در سر کشید و از خانه بیرون رفت و تا به شب می گشت و هیچ کس توجهی به او نکرد مگر یک مرد که گوشه چادر او را کشید و گذشت و رفت.
چون شب شد، زن به خانه آمد. مرد گفت صبح به شب گردیدی و هیچ کس به تو توجهی نکرد مگر یک کسی که او نیز رها کرد. زن گفت: از کجا دیدی؟ گفت: من در خانه خود بودم اما من در عمر خود به هیچ زن نامحرمی به چشم خیانت نگاه نکردم مگر وقتی که در کودکی گوشه چادر زنی را گرفته بودم و در همان لحظه پشیمان شده و رها کردم. دانستم اگر کسی به ناموس من توجه کند بیش از این نیست. زن به پای شوهر افتاد و گفت مرا معلوم شد که عفاف من از عفاف توست.[1]
پی نوشت
[1] . جوامع الحكايات، ص 338؛ لئالى الاخبار، ج 5، ص 199.
منبع : اکبری، محمود؛ عفت و پاكدامنى در اسلام، ص: 129
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
امشب به درگاه خدا✨
براتون دعامیکنم تا
فرداتون پر امید✨
زندگیتون پویا
عشقتون خدا✨
حاجتتون روا
و شبتون پراز آرامش باشه✨
#شبتون_عالی ✨
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴انتقام دختر بی حجاب از پسر بسیجی!!!
ی خانم بعد ازکلی آرایش و پوشش نامناسب راهی خیابونای شهرشد. همینطوری که داشت می رفت وسط متلک های جوونا یه صدایی توجهش را جلب کرد:"خواهرم بخاطر خدا حجابت رو رعایت کن" نگاه کرد،دید یه جوون ریشوئه ازهمونا که متنفر بود ازشون با یه پیراهن روی شلوار به دوستش گفت باید حال اینو بگیرم😡تصمیم گرفت مسیرش و به سمت اون آقا کج کنه ویه چیزی بگه دلش خنک شه وقتی مقابل پسر رسید یهو چشماشو...
ادامه این داستان در ↯↯
http://eitaa.com/joinchat/4033871893C0cb7888cc3
#سلام_مولای_مهربانم♥️
صبــح دمید...
و ما دوباره، درهیاهوے دنیا،
قدم میگذاریم
نمیدانم، امروز
چندبار، یادتو، از خاطرم...
عبورميڪند اما میدانم؛
تو هنوز، مثڸ دیروز...تنهایی
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌤🙏🏻
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📚 شکایت از روزگار
مفضل بن قیس، سخت در فشار زندگی واقع شده بود.
فقر و تنگدستی، قرض و مخارج زندگی، او را آزار می داد.
یک روز در محضر امام صادق (علیه السلام) لب به شكایت گشود و بیچارگی های خود را مو به مو تشریح كرد.
گفت فلان مبلغ قرض دارم، نمی دانم چه جور ادا كنم؟
فلان مبلغ خرج دارم و راه درآمدی ندارم.
بیچاره شدم، متحیرم، گیج شده ام.
به هر در بازی می روم، به رویم بسته می شود.
در آخر از امام تقاضا كرد درباره اش دعایی بفرماید و از خداوند متعال بخواهد گره از كار فروبسته او بگشاید.
امام صادق (علیه السلام) به كنیزكی كه آنجا بود فرمود برو آن كیسه اشرفی را كه منصور برای ما فرستاده بیاور.
كنیزک رفت و فورا كیسه اشرفی را حاضر كرد.
آنگاه به مفضل بن قیس فرمود در این كیسه چهارصد دینار است و كمكی است برای زندگی تو.
گفت مقصودم از آنچه در حضور شما گفتم این نبود، مقصودم فقط خواهش دعا بود.
امام فرمود بسیار خب، دعا هم می كنم، اما این نكته را به تو بگویم، هرگز سختی ها و بیچارگی های خود را برای مردم تشریح نكن.
اولین اثرش این است كه وانمود می شود تو در میدان زندگی زمین خورده ای و از روزگار شكست یافته ای.
در نظرها كوچک می شوی و شخصیت و احترامت از میان می رود.
📚 بحارالانوار، جلد 11، صفحه 114
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
هدایت شده از تبلیغات موقت👇
🔺تحلیلهای داغ اقتصاد انرژی را در «خط انرژی» بخوانید
🔹اگر میخواهید درباره ناگفتههای روابط نفتی ایران با روسیه و چین، ظرفیتهای دیپلماسی انرژی برای بیاثر کردن تحریم، محرمانههای صادرات نفت ایران، نظم جدید بازار انرژی دنیا و ... بدانید، رسانه #خط_انرژی را دنبال کنید.
https://eitaa.com/joinchat/2628649153C1bfe998393
❤️دلنوشته_مهدوی
✍ از آن زمان که شنیدم حسین چطور خودش را تا نزدیک پیکر عباسش کشانده و چطور کمرشکسته،برگشته،فهمیدم شما به سیصد و سیزده نفر نیاز ندارید؛شما یک عباس میخواهید که دلتان نه به قوّت بازویش،که به استحکام دلش گرم باشد.
✨ یک عباس که بدانید اگر تمام دنیا مقابلتان باشد،عباستان پشت سر است. یک عباس که افتخار کند به برادریش،به یاریش،به جان نثاریش.که وقتی ببینیدش بگویید طوبی لک!
✨ عباسی که با وجودش،به سیصد و اندی نفر که هیچ،به سیصد و اندی هزار نفر هم بینیاز باشید.که وقتی به صورتش،به قد و قامتش،به دستِ ادبِ روی سینهاش مینگرید؛لبخند بزنید حتی در میان معرکهی مصیبت و اندوه.
🔻شما کسی را خواهانید که همچون عباس،علمدارتان باشد.سر و دست و چشم و جان بدهد اما علمتان را زمین نگذارد.قدم از قدم شما جلوتر نگذارد، حتی آب را هم پیش از شما ننوشد.کفیل غم نگاهتان و شادی دلتان باشد.از ابتدا باشد و تا انتهای دنیا هم دست از دامنتان ندارد.ساقیِ جان و دلِ تشنه و منتظرتان شود.
✨شما منتظر عباسها هستید و ما در تقلای عباس شدن...
🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🌼هی می نشینیم می گوییم:
اگر خوشگل تر بودم...
اگر پولدار تر بودم...
اگر در یک شهر دیگر زندگی میکردم...
اگر از کشور خارج میشدم...
اگر یک دهه زودتر بدنیا آمده بودم...
یا اگر الآن برای خودم اسم و رسمی داشتم،
لابد اِل میشد و بِل میشد!
ولی این خبرها نیست و ما این را دیر میفهمیم
شاید ده ها سال دیرتر؛
زمانی که عمرمان را دویده ایم که در فلان خیابان،
خانه بخریم و فلان ماشین را داشته باشیم
و از فلان مارک لباس و کیف و کفش بخریم!
یک روزی میرسد که می بینیم به هرچه که فکرش را می کردیم رسیدیم ولی حالمان جوری که فکرش را می کردیم نشد!
و آن روز است که می فهمیم روزهای زندگی را برای ساختن آینده از دست دادیم!
آدم های اطرافمان را که شاید هم ناب بودند،
برای بدست آوردن آدم های دیگر از دست دادیم...
و از همه بدتر خودمان را برای رسیدن به اهدافمان، گم کردیم...
بهتر است خانه ی ذهنمان را بکوبیم و از نو بسازیم.
بهتر است خودمان را برای پولدارتر شدن و آدم حسابی تر شدن نکوبیم و نابود نکنیم.
از زندگی عشق بخواهیم،
عشق به آدمهای نابی که سرنوشت در مسیرمان می گذارد!
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 لبخند حضرت مهدی علیه السلام
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرحیم
حضرت آیة الله بهجت فرموده است: شخصی می گفت: به همراه رفقا بودم که آقایی را از دور در کوچه دیدم. به دلم افتاد که حضرت امام عصر علیه السلام است. با خود گفتم: وقتی رسید، در دل به او سلام می کنم؛ اگر جوابم را داد، معلوم می شود که خود حضرت است.
هنگامی که از کنارش رد می شدیم، در دل به آن بزرگوار سلام کردم، تبسمی نمود و فرمود: علیکم السلام! به همراهان خود گفتم: آقا را دیدید؟! گفتند: کدام آقا؟! معلوم شد که آنها نه آقا را دیده اند و نه جواب سلام او را شنیده اند![1]
پی نوشت
[1] در محضر آيت الله بهجت، ص 187.
منبع : پاک نیا، عبدالکریم؛ امام زمان (ع) سرچشمه نشاط جهان، ص: 79
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی