eitaa logo
شعر معاصر
219 دنبال‌کننده
0 عکس
1 ویدیو
1 فایل
گلچین اشعار شاعران معاصر ایران ارتباط با ادمین: @Kakaeimohammadreza کانالهای مرتبط: https://eitaa.com/mohammadrezakakaei https://eitaa.com/behesht_e_hashtom
مشاهده در ایتا
دانلود
ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند بر حسن شور انگیز تو عاشق تر از پیشم کند زان می که در شب‌های غم بارد فروغ صبحدم غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند نور سحرگاهی دهد فیضی که می‌خواهی دهد با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند بستاند ای سرو سهی! سودای هستی از رهی یغما کند اندیشه را دور از بد اندیشم کند @sher_moaser
آرام رد شو مثل پاورچینی برف بی اعتنا مانند سرسنگینی برف خوش بین نبودم آفتاب و دوستی را این را به من آموخته بدبینی برف شادی است آدم برفی گرما ندیده ناآشنا با قصه غمگینی برف از تلخی دستان سرد توی تابوت اندوهگین تر می شود شیرینی برف دیروز دیدم دی تر از امروز بودی ای ردپای مانده در سنگینی برف خورشید دیگر برنمی گردد به اینجا این طالع من بود با کف بینی برف @sher_moaser
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام 📚 اگه دنبال شعرهای زیبا میگردے 🌸اینجا بگرد، بخوان و لذت ببر 🔴اگر دوستش داشتی از ما حمایت کن ✅حتما یه سر به این کانال بزن👇 @sher_moaser ✨یکبار دیدنش ضرر نداره☝️☝️☝️☝️ @sher_moaser
اضطراب خاطر از یک سوختن تسکین نیافت آب بر آتش فکندیم و مکرر سوختیم... @sher_moaser
منی که نام شراب از کتاب می‌شستم زمانه کاتب دکان می فروشم کرد @sher_moaser
ترجیح دادم با کسی محرم نباشم هم در میان جمع باشم ، هم نباشم گاهی برقصم در میان باد ، چون برگ اینقدر مثل ریشه ها محکم نباشم گاهی سفیدم ، گاه سبزم ، آه ...باید در دستهای هرکسی پرچم نباشم ! من یک زن دل مرده و بی سرپناهم وقتی میان مردم شهرم نباشم پس حق بده این روزهای سرد پاییز بر زخم های خانه ام مرهم نباشم دارد زمستان می رسد ، می ترسم آخر بعد از زمستان دیگر آن مریم نباشم! @sher_moaser
شب گم شده در سیاهی چشمانت شد رود ستاره راهی چشمانت قربان نگاه تو که اقیانوسی افتاده به تور ماهی چشمانت @sher_moaser
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای برتر از خیالِ محالی که داشتم! بالاتر از توهمِ بالی که داشتم! طوفان رسید و برگ و بَرَم را به باد داد پیش از رسیدنِ دلِ کالی که داشتم این کوره رودهای گِل‌آلود از کجاست؟ کو چشمه‌ی عمیق و زلالی که داشتم؟ حالِ غزال بود و مجالِ غزل مرا آن حال کو؟ کجاست مجالی که داشتم؟ کِی می‌شود به روی تو روشن چراغِ چشم؟ روشن نشد جوابِ سوالی که داشتم باری مگر ز شوقِ نگاهِ تو بردَمَد آن آفتابِ رو به زوالی که داشتم! @sher_moaser
خدا ز عنبر و مشک آفرید جان و تنت را عجیب نیست که دشمن ربود پیرهنت را به قتلگاه کشیدی ز خیمه‌گاه به صد شوق به روی دست ارادت تو آهوی ختنت را به نص آیۀ قران، تو شرح ذبح عظیمی که روز واقعه کشتی تمام ما و منت را حدیث عشق چه گویم که نیزه‌های مخالف به دست خامه نوشتند مو به مو، بدنت را فرات تشنۀ‌ لب‌های توست، من چه بگویم نبی به نام خدا بوسه زد لب و دهنت را بیا که شیعه پس از قرنهای آتش و آهن به آب گریه نوشته است دل به دل سخنت را @sher_moaser
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا