eitaa logo
شعر معاصر
217 دنبال‌کننده
0 عکس
1 ویدیو
1 فایل
گلچین اشعار شاعران معاصر ایران ارتباط با ادمین: @Kakaeimohammadreza کانالهای مرتبط: https://eitaa.com/mohammadrezakakaei https://eitaa.com/behesht_e_hashtom
مشاهده در ایتا
دانلود
من زنده بودم اما انگار مرده بودم از بس که روزها را با شب شمرده بودم یک عمر دور و تنها تنها بجرم این که او سرسپرده می خواست ‚ من دل سپرده بودم یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجم از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد گویی بجای خورشید من زخم خورده بودم وقتی غروب می شد وقتی غروب می شد کاش آن غروب ها را از یاد برده بودم @sher_moaser
نترس از شب و طوفان که در پناه همیم اگرچه زرد و زمین خورده ، تکیه گاه همیم به سیب ، لب نزدیم از سر هوس ، اما شریک بار غم و تلخیِ گناه همیم چه مُهرها که به پیشانی من و تو زدند چه روزها شد و درگیر اشتباه همیم بگو زمین و زمان را به هم بدوزد عشق که لحظه لحظه در آیینه ی نگاه همیم هوایمان که بگیرد کسی چه می داند بهانه ی شب بی خواب و اشک و آه همیم نگاه ِ پنجره ها،ابری و مه آلود است چه غم که ماه نتابیده ! ما که ماه همیم ! اگر جدا شده راه من و تو از آغاز غمت مباد که در انتهای راه همیم ! @sher_moaser
از چشم تو سرشار شدم ای غم پرشور تا سرزده آمد به دلم خاطره ای دور دو پولک براق، دو شب مخما غمگین دو مست غزل ساز دو میخانه ی مستور تو سیب.. تو گندم.. تو گناهی اگر ای عشق من دست پر از خواهشم ای جذبه ی مغرور تو ماه به رقص آمده در آینه ی حوض من چشم به شور آمده با گریه ی ماهور بگذار که سرمست خیالات تو باشم با یاد لب توست که شیرین شده انگور تقدیر چنین است به مقصد نرسیدن من شام بدخشانم و تو صبح نشابور @sher_moaser
ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند بر حسن شور انگیز تو عاشق تر از پیشم کند زان می که در شب‌های غم بارد فروغ صبحدم غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند نور سحرگاهی دهد فیضی که می‌خواهی دهد با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند بستاند ای سرو سهی! سودای هستی از رهی یغما کند اندیشه را دور از بد اندیشم کند @sher_moaser
آرام رد شو مثل پاورچینی برف بی اعتنا مانند سرسنگینی برف خوش بین نبودم آفتاب و دوستی را این را به من آموخته بدبینی برف شادی است آدم برفی گرما ندیده ناآشنا با قصه غمگینی برف از تلخی دستان سرد توی تابوت اندوهگین تر می شود شیرینی برف دیروز دیدم دی تر از امروز بودی ای ردپای مانده در سنگینی برف خورشید دیگر برنمی گردد به اینجا این طالع من بود با کف بینی برف @sher_moaser
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام 📚 اگه دنبال شعرهای زیبا میگردے 🌸اینجا بگرد، بخوان و لذت ببر 🔴اگر دوستش داشتی از ما حمایت کن ✅حتما یه سر به این کانال بزن👇 @sher_moaser ✨یکبار دیدنش ضرر نداره☝️☝️☝️☝️ @sher_moaser
اضطراب خاطر از یک سوختن تسکین نیافت آب بر آتش فکندیم و مکرر سوختیم... @sher_moaser
منی که نام شراب از کتاب می‌شستم زمانه کاتب دکان می فروشم کرد @sher_moaser
ترجیح دادم با کسی محرم نباشم هم در میان جمع باشم ، هم نباشم گاهی برقصم در میان باد ، چون برگ اینقدر مثل ریشه ها محکم نباشم گاهی سفیدم ، گاه سبزم ، آه ...باید در دستهای هرکسی پرچم نباشم ! من یک زن دل مرده و بی سرپناهم وقتی میان مردم شهرم نباشم پس حق بده این روزهای سرد پاییز بر زخم های خانه ام مرهم نباشم دارد زمستان می رسد ، می ترسم آخر بعد از زمستان دیگر آن مریم نباشم! @sher_moaser
شب گم شده در سیاهی چشمانت شد رود ستاره راهی چشمانت قربان نگاه تو که اقیانوسی افتاده به تور ماهی چشمانت @sher_moaser
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا