#غزل
یا گوشهای از این قفس بال و پری بگذار
یا روبرویم رو به روی خود دری بگذار
باری به رسم مهربانی از دلم بردار
برشانههایم جای اندوهت سری بگذار
با گریه میخوابم در این شبها به یاد تو
برگرد! از خود خاطرات بهتری بگذار
تا دست بردارد دل از اندیشهی رفتن
در پیش پایم راههای دیگری بگذار
حالا که داغ دوریات سوزانده جانم را
حالا که ماند از من بهجا خاکستری، بگذار-
آرام در آغوش تو جا خوش کنم ای عشق!
بگذار! در این لحظههای آخری بگذار!
#لیلا_مهذب
@sher_moaser
📚 اگه دنبال شعرهای زیبا میگردے
🌸اینجا بگرد، بخوان و لذت ببر
🔴اگر دوستش داشتی از ما حمایت کن
✅حتما یه سر به این کانال بزن👇
@sher_moaser
✨یکبار دیدنش ضرر نداره☝️☝️☝️☝️
@sher_moaser
#غزل
تا بیفتد روسریت از سر، مشقت می کشند
بادها الحق والانصاف زحمت می کشند
بس که هرجا بر سرت دعواست حتی شانه ها
انتظار تار موی ات را به نوبت می کشند
چشم تو... ابروی تو... یاللعجب این روزها
مست ها را هم به محرابِ عبادت می کشند
جای هر روزی که بی تو در دلم زخمی نشست
رسمِ زندان است... بر دیوار آن، خط می کشند
میوه می چینم، برایم برگ ها را پس بزن
دست هایم پشتِ پیراهن خجالت می کشند
بس که در عین ریا، "مردم فریب" اند آخرش
چشم هایت را به دنیای سیاست می کشند
پس مواظب باش وقتی عابرانِ سر به زیر
با زبانِ بی زبانی از تو منت می کشند
مردمِ چشمم به خـون از دولتِ عشق ات نشست
هرچه مردم می کشند از دستِ دولت می کشند
#علی_فردوسی
@sher_moaser
#غزل
کسی که چشم تو را مستی کهن آموخت
نوشته های مراهم غزل شدن آموخت
اگرچه برلب تو جای حرف هم نگذاشت
ولی به وصفش من را هزار فن آموخت
کسی که برلب شیرین شکرودیعه نهاد
قرار و صبر و تحمل به کوهکن آموخت
کمی به ابروی توقوس دادوبعدازآن
به قامت من بیدل کمان شدن آموخت
نگاه گرم مرا برد سمت باغ تنت
تن توراسپس ازبرگ پیرهن آموخت
قراربودکه با آن مراحقیرکند
تورابرای نگفتن لب ودهن آموخت
#مهدی_ملکی_دولت_آبادی
@sher_moaser
#رباعی
در خواب چراغ تا سحر دستم بود
در خواب کلید هر چه در دستم بود
زیباتر از این خواب ندیدم خوابی
بیدار شدم دست تو در دستم بود
#ایرج_زبردست
@sher_moaser
هدایت شده از شعر معاصر
📚 اگه دنبال شعرهای زیبا میگردے
🌸اینجا بگرد، بخوان و لذت ببر
🔴اگر دوستش داشتی از ما حمایت کن
✅حتما یه سر به این کانال بزن👇
@sher_moaser
✨یکبار دیدنش ضرر نداره☝️☝️☝️☝️
@sher_moaser
#غزل
گرمی لبخند از آواز بنان برداشته
چشم از فیروزههای اصفهان برداشته
حس معصوم نگاه غرق در اعجاز را
از دعاهای مفاتیح الجنان برداشته
بعدها هرکس بخواند نقلی از زیباییش
از غزلهای من آتش به جان برداشته
عشق مدتهاست این روح سراسر درد را
برده بر بام جنون و نردبان برداشته
فکر کن گنجشک باشی و ببینی گردباد
جفت معصوم تو را از آشیان برداشته
بشکند دستش گلم هرکس تو را از من گرفت
کیسه باروت از ستارخان برداشته
#حامد_عسگری
#غزلی_متفاوت
@sher_moaser
#غزل
هوای روی تو دارم ، نمی گذارندم
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم
مرا که مست توام این خمار خواهد کشت
نگاه کن که به دست که میسپارندم؟
مگر در این شب دیر انتظار عاشق کُش
به وعده های وصال تو زنده دارندم
غمی نمی خورد ایام و جای رنجش نیست
هزار شکر که بی غم نمی گذارندم
سَری به سینه فرو برده ام مگر روزی
چو گنج گم شده زین کنج غم برآرندم
چه باک اگر به دل بی غمان نبردم راه
غم شکسته دلانم که می گسارندم
من آن ستاره ی شبزنده دار امیدم
که عاشقان تو تا صبح می شمارندم
چه جای خواب که هر شب محصلان فراق
خیال روی تو بر دیده می گمارندم
هنوز دست نشسته ست غم ز خوندلم
چه نقش ها که ازین دست می نگارندم
کدام مست، می از خون سایه خواهدکرد
که همچو خوشه ی انگور می فشارندم
#هوشنگ_ابتهاج
#ه_الف_سایه
@sher_moaser
#غزل
بهار حرف کمی نیست ما نمی فهمیم
زبان تازه تقویم را نمی فهمیم
درخت پا شد و زخم زمین مداوا شد
هنوز چیزی از این حرف ها نمی فهمیم
چرا از آب نگفتن؟ چگونه نشکفتن؟
چگونه این همه اعجاز را نمی فهمیم
نشسته بر سر هر کوچه یک تذکّر سبز
دلا! قبول نداریم، یا نمی فهمیم؟
نگاه باغ، پر از بازی پرستوهاست
دل عبور نداریم تا نمی فهمیم
زمان، زمان بروز صفات باران است
چگونه باز نگوییم ما نمی فهمیم
#محمد_علی_شیخ_الاسلامی
#بهاریه
@sher_moaser