eitaa logo
شعر معاصر
219 دنبال‌کننده
0 عکس
1 ویدیو
1 فایل
گلچین اشعار شاعران معاصر ایران ارتباط با ادمین: @Kakaeimohammadreza کانالهای مرتبط: https://eitaa.com/mohammadrezakakaei https://eitaa.com/behesht_e_hashtom
مشاهده در ایتا
دانلود
عید آمد و ما خانه ی خود را نتکاندیم گردی نستردیم و غباری نستاندیم دیدیم که در کسوت بخت آمده نوروز از بیدلی آن را ز در خانه براندیم هر جا گذری غلغله شادی و شور است ما آتش اندوه به آبی ننشاندیم آفاق پر از پیک و پیام است، ولی ما پیکی ندواندیم و پیامی نرساندیم احباب کهن را نه یکی نامه بدادیم و اصحاب جوان را نه یکی بوسه ستاندیم من دانم و غمگین دلت، ای خسته کبوتر سالی سپری گشت و تو را ما نپراندیم صد قافله رفتند و به مقصود رسیدند ما این خرک لنگ ز جویی نجهاندیم ماننده افسون‌زدگان، ره به حقیقت بستیم و جز افسانه بیهوده نخواندیم از نه خم گردون بگذشتند حریفان مسکین من و دل در خم یک زاویه ماندیم طوفان بتکاند مگر امید که صد بار عید آمد و ما خانه خود را نتکاندیم @sher_moaser
هر نفس در چشم من حس دیگر دارد بهار، از گل رویت مگر بوی اثر دارد بهار. جلوه و رنگ گلستانی که در آینه داشت، یک جهان حیرانی بر اهل نظر دارد بهار. بهر ایثار قدت گر نیست،ای ماه،از چی روست، این قدر در کیسه‌ی گل مشت زر دارد بهار. زندگی بخشد جهان ریگ سرما کشته را، چشمه‌ی خضر و دمی عیسی مگر دارد بهار؟! هر گلی را دستگاه و رنگ و بوی دیگر است، حکم ربانی به‌عالم آن قدر دارد بهار. فیض ارباب کرم تخصیص نیک و بد نداشت، در سواد شهر و صحرا یک نظر دارد بهار. از پری در باغ حسن و عشق صاحب دولتی، چشم یک گل خنده ی زخم جگر دارد بهار @sher_moaser
اگر چه بی تو رسیدم به فصل پایانی چقدر منتظرت بوده‌ام؛ نمی دانی ... چقدر منتظرت بوده‌ام که برگردی رها کنی نگهم را از این پریشانی همیشه غایب این قصه بوده‌ای و مرا کشانده فکر گناهت به صد پشیمانی ... نخواه عذر بخواهی؛ نگو گرفتاری نگو تو وقت نداری که سر بخارانی همیشه در غزلم حس اتفاق کم است به نام عشق بیا در غزل به مهمانی تو اتفاق شو و مثل رود جاری شو که متهم نشود شاعری به نادانی نخند! دل خوشی‌ام مضحک است، می‌دانم ! تو سال‌هاست که شعر وداع می‌خوانی و من نشسته‌ام اقرار می‌کنم یک عمر مرا به بند کشید آن دو چشم شیطانی ببین به چشم نشان می‌دهند رهگذران مرا که سنبل عصیانم و بد ایمانی ... دوباره با غزل پوچ رنگ می‌بازد نگاه خاطره در تلخ بیت پایانی ... @sher_moaser
پریدی از من و رفتی به آشیانه‌ی کی ؟! بگو کجایی و نوک می‌زنی به دانه‌ی کی ؟! هوای گریه که تنگ غروب زد به سرت پناه می‌بری از غصه‌ها به شانه‌ی کی ؟! شبی که غمزده باشی تو را بخنداند ادای مسخره و رقص ناشیانه‌ی کی ؟! اگر شبی هوس یک هوای تازه کنی فرار کنی از خانه با بهانه‌ی کی ؟! تو مست می‌شوی از بوی بوسه‌ی چه کسی ؟! تو دلخوشی به غزل‌های عاشقانه‌ی کی ؟! اگر کمی نگرانم فقط به خاطرِ این - که نیمه شب نرساند تو را به خانه یکی .. @sher_moaser
هدایت شده از شعر معاصر
📚 اگه دنبال شعرهای زیبا میگردے 🌸اینجا بگرد، بخوان و لذت ببر 🔴اگر دوستش داشتی از ما حمایت کن ✅حتما یه سر به این کانال بزن👇 @sher_moaser ✨یکبار دیدنش ضرر نداره☝️☝️☝️☝️ @sher_moaser
آن زمان كه بنهادم سر به پاى آزادى دست خود ز جان شستم از براى آزادى تا مگر به دست آرم دامن وصالش را مى دوم به پاى سر در قفاى آزادى در محیط طوفان زاى، ماهرانه در جنگست ناخداى استبداد با خداى آزادى دامن محبت را گر كنى ز خون رنگین مى توان تو را گفتن پیشواى آزادى فرخى ز جان و دل مى كند در این محفل دل نثار استقلال جان فداى آزادى @sher_moaser
موج می‌داند ملال عاشق سرخورده را زخم خنجرخورده، حال زخم خنجرخورده را در امان کی بوده‌ایم از عشق، وقتی بوی خون باز، وحشی می‌کند باز کبوتر خورده را مرگ از روز ازل با عاشقان هم‌کاسه است تا بلرزاند تنِ هر شام آخر خورده را خون دل‌ها خورده‌ام یک عمر و خواهم خورد باز جام دیگر می‌دهندش جام دیگر خورده را شعر شاید یک زن زیباست، من هم سایه‌اش می‌کند مشغول خود، هرکس به من برخورده را @sher_moaser
به نسیمی همه‌ی راه به هم می‌ریزد کی دل سنگ تو را آه به هم می‌ریزد سنگ در برکه می‌اندازم و می‌‌پندارم با همین سنگ زدن، ماه به هم می‌ریزد عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است گاه می‌ماند و ناگاه به هم می‌ریزد آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است عشق یک لحظه کوتاه به هم می‌ریزد آه، یک روز همین آه تو را می‌گیرد گاه یک کوه به یک کاه به هم می‌ریزد @sher_moaser
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میهمان داشتم شبی که گذشت نمک سفره مان محبت بود تا سحر بحث و گفتگو کردیم بحث درباره ی ولایت بود وارد خطبه ی غدیر شدیم بحث بالا گرفت روی "ولی" من به معنای پیشوا دیدم او به معنای دوستی علی گفتم: اصلاً بیا مرور کنیم! همه را جمع کرد پیغمبر بعد هم آن همه جهاز شتر روی هم ریختند و شد منبر با علی رفت روی منبر و گفت: "این علی است و من پیمبر دین پس اگر دوستدار من هستید با علی دوستی کنید!" همین؟! ■ خسته بودیم هر دو، از طرفی آن همه بحث هم نتیجه نداد میهمانم که راه دوری داشت صبح، بعد از نماز، راه افتاد صبر کردم، دوساعتی که گذشت خواستم از میانه ی جاده بازگردد به سمت من، گفتم: اتفاق مهمی افتاده هرچه اصرار کرد من گفتم با تو یک صحبت مهم دارم تا که برگشت گفت: جریان چیست؟ گفتم این است: "دوستت دارم"! گفت با خشم: " از میانه ی راه بازگرداندی ام برای همین؟! نکند واقعا زده به سرت؟!" گفتم: آرام! لحظه ای بنشین خواستم این قرار بیهوده به تو ثابت کند رسول الله حاجیان را برای گفتن این برنگرداند از میانه ی راه! تازه گیرم که گفته پیغمبر با علی دوستی کنید، ولی برو تاریخ را بخوان و ببین چه گذشته ست بعد او به علی! این که بعدش چه شد نپرس از من ماجرا جانگداز خواهد شد سفره ی دل اگر که باز کنم سفره ی روضه باز خواهد شد حال دیگر برو برادرجان راه دور است و جاده ناهموار باز اگر آمدی علی آباد قدمی هم به چشم ما بگذار برو دست خدا به همراهت راستی! قبر حضرت زهرا بعد عمری هنوز هم مخفی ست از بزرگان تان بپرس چرا ؟! @sher_moaser
ای عشق! ای شکنجه‌گر مهربان من دلسوزی تو می‌زند آتش به جان من من راضی‌ام به مرگ، مرا زجرکش مکن درد فراق بیشتر است از توان من کام از هزار جام گرفتم ولی هنوز خالی‌ست جای بوسهء تو، بر لبان من ویرانه است خانه من بی حضور تو آشفته است بی‌سر زلفت جهان من بازآ و قفل بشکن و آزاد کن مرا ای قهرمان گمشدهء داستان من بر تربتم دو غنچه به هم بوسه می‌زنند عشق است و زنده است هنوز آرمان من @sher_moaser
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا