eitaa logo
شاعرانه
26.8هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
792 ویدیو
80 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
امام حسین (علیه السلام) اگر بحال گدایت دعا کنی خوب است ترحمی به من بی نوا کنی خوب است مرا که در همه جا گفته ام غلام تو ام به اسم نوکر کویت صدا کنی خوب است دلم گرفته از این شهر دور از حرمت مرا روانه ی کرببلا کنی خوب است به غیر اشک عزای تو را نمی خواهم مرا به درد و غمت مبتلا کنی خوب است شلوغی صف محشر پی تو میگردم میان خلق مرا هم جدا کنی خوب است اگر چه رو سیهم جان مادرت سوگند تفضلی ز کرم بر گدا کنی خوب است منو جدایی بزم عزا خدا نکند همین که در به در روضه ها کنی خوب است 📜 @sheraneh_eitaa
ماهرویا ز غم عشق نگه دار مرا مگذر از بیعت دیرینه و مگذار مرا به محالی و خطائی ‌که تو را هست خیال خط مکش بر من و بیهوده میازار مرا چند گویی که به یک‌بار زبون‌گیر شدی من زبونم تو زبان‌گیر مپندار مرا از همه خلق من امروز خریدار توام گرچه هستند همه خلق خریدار مرا تو شناسی‌ که به جز من نسزد جفت تو را من شناسم‌ که به جز تو نسزد یار مرا تا طلبکار سر زلف تو باشد دل من با تو باشد به همه حال سروکار مرا آیم ای دوست به ‌نزدیک تو بارم ندهی خود دلت بار دهد تا ندهی بار مرا گر همی با من دلخسته تلطف نکنی به تکلف چه دهی عشوهٔ بسیار مرا 📜 @sheraneh_eitaa
امشب اندوهِ تو بیش از همه شب شد یارم وای از این حالِ پریشان که من دارم | شبتون در پناه حق و امام حسینی🌙✨ 📜 @sheraneh_eitaa
«از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر» وقتی از پنجره‌‌ی شوق، صدایت می‌کرد کوه، هر صبح، به صبر تو، سلامی می‌‌داد ماه، هر شب، به رُخت، عرض ارادت می‌کرد | سلام صبحتون بخیر و امام زمانی❤️ 📜 @sheraneh_eitaa
جمعه ها شعرِ من انگار تو را می خواند قلم و کاغذ و خودکار تو را می خواند چشمْ با اینکه شده خیره به راهت اما پلکْ تا می زند هر بار تو را می خواند جمعه ها حس عجیبی ست میان من و دل دل آواره به تکرار تو را می خواند هر زمان رفت دلم در پی زیبایی و زَر چشم چون می کند انکار تو را می خواند مهدی فاطمه آقا به فدای قدمت کوچه پس کوچه و بازار تو را می خواند هر زمان از غم تو تکیه به دیوار زدم باز دیدم در و دیوار تو را می خواند کربلا ، شام ، نجف ، تربت اعلای بقیع جمکران، در طلب یار تو را می خواند باز هم جمعه و صد حرف به دل مانده و من شعر با حالت اقرار تو را می خواند 📜 @sheraneh_eitaa
لحظه ها را متوسل به دعاییم بیا سالیانی ست که دل تنگ شماییم بیا وسعتت در دل این ظرف نشد جا ماندیم تشنه از حسرت رویت لب دریا ماندیم چشممان خشک شد از وسعت این بی آبی و نداریم دگر طاقت این بی آبی در قنوت دلمان خواهش باران داریم ندبه خوانیم و تمنای بهاران داریم پس ببار ای پسر حضرت بارانبر ما که ترک خورده زمین از اثر این گرما دامن دشت شده سفره ی راز دل ما داغ آلاله نشانی ز نیاز دل ما ما که در راه تو عمری ست تمامی گردیم گردبادیم و به دنبال شما می گردیم چند جمعه دلمان را سر راهت آریم تا بدانی که تمنای وصالت داریم شهرمان را ز رخِ چون قمرت روشن کن کوچه ها را پر از نسترن و سوسن کن آسمان خواهش یک جرعه نگاهت دارد نه که ما فاطمه هم چشم به راهت دارد 📜 @sheraneh_eitaa
💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠 دستاوردهای انقلاب اسلامی(9)🇮🇷 💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠 📜 @sheraneh_eitaa
ای آن‌که دراین دوران، مطلوب طلب‌هایی منظور من از « یا مَن اَرجُوهِ » رجب‌هایی با خلوتیان عشق، هم‌صحبت هر روزی با اهل سحر تاصبح، هم‌ناله‌ی شب‌هایی چرخ همه‌ی عالم با اذن تو می‌گردد تو علت معلولی، اسباب سبب‌هایی درحسرت شادی‌ها، مانده دل ما یک‌عمر ما‌ غم‌زده‌ی هجریم، تو فصل طرب‌هایی عمری‌ست که در دل‌ها، جای تو شده خالی هرچند که در ظاهر، ذکر همه لب‌هایی در پیچ‌وخم سختی، سامان‌ده وضع ما در شور تب دنیا، آرامش تب‌هایی هم در عجب از قبل و هم در عجب از بعدیم تو نقطه‌ی آغاز و پایان عجب‌هایی... 📜 @sheraneh_eitaa
سیدعلیرضا شفیعی متولد ۱۳۷۵ و اهل اهواز است. خاندان او از علما و اهل ادب بودند و رشد کردن در چنین محیطی بسیار در انتخاب مسیر زندگی او مؤثر بود. او از شاعرانی است که تحصیلات حوزوی دارد و در کنار تحصیل و تدریس در حوزه، به سرودن نیز می‌پردازد. شفیعی در کنگره‌های مختلفی برگزیده شده است و مسئولیت اداره انجمن ادبی «مشکات» را بر عهده دارد. مجموعه شعر «دوراهی» تنها اثر او است. 📜 @sheraneh_eitaa
از خودم می‌پرسم آیا می‌شود او را ببینم؟ آن غریب آشنا را می‌شود آیا ببینم؟ اشک می‌ریزم اگر حرفی از او در بین باشد اشک می‌ریزم‌ اگر نامی از او حتی ببینم رد پایش را اگر در خلوت «علامه حلی» دستخطش را اگر در بین کاغذها ببینم از نگاه «سیدبحرالعلوم» آن ماه را آه! در میان سینه‌زن‌ها ظهر عاشورا ببینم یا به چشم «سید»* او را بین سرداب مقدس در دل تاریک شب در سجده و نجوا ببینم کاش می‌شد در طواف کعبه دستش را ببوسم یا میان زائران اربعین او را ببینم :: سحرهای ساحران را دیده‌ام یک عمر یارب می‌رسد روزی عصا را در کف موسی ببینم؟! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ * سید بن طاووس 📜 @sheraneh_eitaa
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | شاه بود و کارهایش سخخخت کشور ساز بود شاه خیلی ناااااز بود😌😂 (شعرخوانی احمد رفیعی وردنجانی) 📜 @sheraneh_eitaa
مَلِک بارِ دگر گفت از دل‌افروز به گفتن گفتن از ما می‌رود روز مکن با من حساب خوبرویی که صد ره خوبتر زانی که گویی فروغ چشمی ای دوری ز تو دور چراغ صبحی ای نور علی نور به دریا مانی از گوهر‌فشانی ولی آبِ تو آب زندگانی تو در آیینه دیدی صورت خویش به چشم من دری صدبار ازان بیش ترا گر بر زبان گویم دلارام دهانم پر شکر گردد بدین نام گرت خورشید خوانم نیز هستی که مه را بر فلک رونق شکستی دلِ شکر در آن تاریخ شد تنگ که یاقوت تو بیرون آمد از سنگ سهی سرو آن زمان شد در چمن سست که سیمین نار تو بر نارون رست رطب و استخوان آن شب شکستند که خرمای لبت را نخل بستند ارم را سکه‌ی رویت کلید است وصالت چون ارم زان ناپدید است قمر در نیکوی دلداده‌ی توست شکر مولای مولا‌زاده‌ی توست گلت چون با شکر هم‌خواب گردد طبرزد را دهان پر آب گردد به هر مجلس که شهدت خوان درآرد به صورت‌های مومین جان در آرد صدف چون بر گشاید کام را کام کند دُر وام از آن دندان دُرفام گر از یک موی خود نیمی فروشی بخرم گر به اقلیمی فروشی بدین خوبی که رویت رشک ما هست مبین در خود که خودبینی گناهست مبادا چشم کس بر خوبی خویش که زخم چشم، خوبی را کند ریش مریز آخر چو بر من پادشاهی بدین سان خون من در بی‌گناهی اگر شاهی نشان گوهرت کو؟ و گر شیرینی آخر شکرت کو؟ رها کن جنگ و راه صلح بگشای نفاق‌آمیز عذری چند بنمای نه بد گفتم نه بدگوییست کارم و گر گفتم یکی را صد هزارم اگر چه رسم خوبان تند خوییست نکویی نیز هم رسم نکوییست خداوندان اگر تندی نمایند به رحمت نیز هم لختی گرایند مکن بیداد با یار قدیمی که گر تندی نگارا هم رحیمی چو باد از آتشم تا کی گریزی؟ نه من خاک توام؟ آبم چه ریزی؟ ز تو با آنکه استحقاق دارم سر از طوق نوازش طاق دارم همه دانندگان را هست معلوم که باشد مستحق پیوسته محروم مرا تا دل بود دلبر تو باشی ز جان بگذر که جان‌پرور تو باشی گر از بند تو خود جویم جدایی ز بند دل کجا یابم رهایی؟ بس این اسب جفا بر من دواندن! گهم در خاک و گه در خون نشاندن به شیرینی صلا در شهر دادن به تلخی پاسخی چون زهر دادن مرا سهل است کاین بار آزمودم مبارک باد بسیار آزمودم بسا رخنه که اصل محکمی‌هاست بسا انده که در وی خرمی‌هاست جفا کردن نه بس فرخنده فالیست مکن کامشب شبی، آخر نه سالیست دلم خوش کن که غمخوار آمدستم ترا خواهم، بدین کار آمدستم چو شمع از پای ننشینم بدین کار که چون من هست شیرین‌جوی بسیار همانا شمع از آن با آبِ دیده است که او نیز از لبِ شیرین بریده‌است گره بر دل چرا دارد نیِ قند !؟ مگر کاو نیز شیرین راست دربند !؟ چرا نخلِ رطب بر دل خورد خار !؟ مگر کاو هم به شیرین شد گرفتار !؟ همیدون شیر اگر شیرین نبودی به طفلی خلق را تسکین نبودی به شیرینی روند این یک دو مسکین تو شیرینی و ایشان نیز شیرین 📜 @sheraneh_eitaa