شب جمعه است و هوایت به دلم افتاده ؛
ای رفیق ابدی ، حضرت ارباب سلام!
شبتون در پناه حق 🌙
#شعر #امام_حسین #شب_جمعه
📜 @sheraneh_eitaa
باز کن پنجره را صبح و عسل می چسبد
بوسه و خنده کمـی نـاز و بغل می چسبد
حرف من نیست همه اهل قلم می گویند
به هوای تو فقط شعر و غـزل می چسبد
#جواد_الماسی #شعر
|صبح جمعتون به عشق و آرامش ❤️🍃
📜 @sheraneh_eitaa
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
با ندبۀ ما نیامدی، حرفی نیست
یک جمعه تو گریه کن، که ما برگردیم
#اسماعیل_محمدپور #شعر #امام_زمان #جمعه_های_دلتنگی
📜 @sheraneh_eitaa
🌷
رُخ تو را ندیده ام، نور تویی کور منم
دلی شکسته دارم و، خسته ی رَنجور منم
طالب دیدار توام، کجا رَوَم؟ چِها کُنم؟
به دیگران سَر می زنی، وَصله ناجور منم
نمی شود که دست من، رسد به دامن شما
نمی شود ببینمت، ز کوی تو دور منم...
تویی سلیمان زمان، منم گدای بی نوا
مرا مَران ز خانه ات، که شاهی و مور منم
ترس فِتاده بَر دلم، بمیرم و نبینمت...
عمر وفا نمی کند، پای لبِ گور منم...
#هادی_همتی #امام_زمان #شعر #جمعه_های_دلتنگی
📜 @sheraneh_eitaa
آسمان غرق خیال است کجایی آقا؟
آخرین جمعه ی سال است کجایی آقا؟
یک نفر عاشق اگر بود زمین می فهمید!
عاشقی بی تو محال است کجایی آقا؟
آسمان غرق خیال است، کجایی آقا؟
#شعر #امام_زمان #جمعه_های_دلتنگی
📜 @sheraneh_eitaaگ
من به عشقت اسیر می میرم
پیش پایت حقیر می میرم
مهرتو روشنی به دل بخشید
گر که روشن ضمیر می میرم
چون که مسکین آستان توأم
وقت مُردن امیر می میرم
دوست دارم که با تو باشم من
گرجوان یا که پیر می میرم
از رهت پا نمی کشم هرگز
تا که دراین مسیر می میرم
بس که شرمنده ام ز افعالم
پیش تو سر بزیر می میرم
دم مُردن اگر تو را بینم
چقدر دلپذیر می میرم
لحظه ای بعد دیدن رویت
گربمیرم چه دیر می میرم
به ولای تو می خورم سوگند
گر بگوئی بمیر می میرم
در ره عشق تو «وفایی »گفت
من به عشقت اسیر می میرم
#سیدهاشم_وفایی #شعر #امام_زمان #جمعه_های_دلتنگی
📜 @sheraneh_eitaa
مقدمت گلباران بانو🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺📚✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐سالروز تولدشاعره بزرگ ایران زمین بانو پروین اعتصامی مبارک باد🌸🌸🌸🌼🌼🌼🌼🎂🎂🎂🎂🎂🎂
📜 @sheraneh_eitaa
ایوب پرندآور ۱۲ خرداد ۱۳۵۱ در یکی از توابع زرّیندشت استان فارس به دنیا آمد. آغاز شاعرانگی پرندآور دورۀ راهنمایی بود که به همت معلمان دلسوزش به این هدیۀ خداوندی پی برد و دل به شعر و شاعری سپرد. سال اول دبیرستان راهی جبهه شد و فضای معنوی متأثّر از جهاد و شهادت، کلمات او را به سمت دفاع مقدس سوق داد. زمانی که در جبهه بود انجمن شعری برای ایثارگران تشکیل داد؛ امروزه نیز انجمن ادبی «نخل و نارنج» و شب شعر فاطمی جهرم به همت پرندآور و دوستانش و با هدف گسترش شعر آیینی آغاز به کار کرده است. «غبار عطش»، «تیغ و ترانه»، «دوبیتیهای نیلی رباعیهای کبود» و «غزل مقتل» از آثار او است.
#معرفی_شاعر #ایوب_پرندآور
📜 @sheraneh_eitaa
این هفته نیز جمعۀ ما بی شما گذشت
آقا بپرس این که چه بر حال ما گذشت!
این هفته هفت روز به ظاهر گذشتنی
بر من ولی عزیز دلم، قرنها گذشت...
هفتاد گوشه ناله زدم تا که جمعه شد
جانم به لب رسید ولی جمعه تا گذشت
گفتند جمعه بوی تو میآورَد نسیم
اما نسیم آمد و سر در هوا گذشت
خورشید هم هوای مرا تازهتر نکرد
او هفت دفعه آمد و بیاعتنا گذشت
عمرم به سر رسید و از این دستْ جمعهها
تکرار شد، نیامدی و عمر ما گذشت
#ایوب_پرندآور #شعر #امام_زمان #جمعه_های_دلتنگی
📜 @sheraneh_eitaa
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | قصیدهای از زبان یک زن فلسطینی قبل از شهادتش
شعرخوانی خانم جنةالقرینی، شاعر اهل سوریه در شب شعر فلسطین در حضور رهبر انقلاب. ۱۳۸۵/۰۱/۲۷
📜 @sheraneh_eitaa
صدام کردی که باز، بی تاب باشم
تا با تو باز توی یک قاب باشم
تو گفتی که خوبه اینجایی اما
توو مهمونیت بده که خواب باشم
مثه بارون مثه دریایم امشب
دوسم داشتی که من اینجایم امشب
دلم با گریه آرامش گرفته
چه خوبه فارغ از دنیایم امشب
تموم خواهشام از جنس درده
ببین دنیا با این بنده ت چه کرده
می ترسم خب، نزار تنها بمونم
ببین شیطون داره دورم می گرده
گناه، دست دلم، باز کار داده
دلم دوره ز معراج السعاده
ببخشم، باز قصد توبه دارم
خدا جون می دونی که روم زیاده
اسیر خواهشای بی خودم من
گرفتاره جهان لابدم من
من اینجوری نبودم که میدونی
همونی که نمی خواستم شدم من
#حسن_کردی #شعر #ماه_رمضان #مناجات_با_خدا #غزل
📜 @sheraneh_eitaa
تا به کِی باید که در یادِ تو گریان سوختن
تا کجا از دوریات ای سبز دامان سوختن
گرمیِ این روضهها از نالهی عشاقِ توست
آه میچسبد برایت در زمستان سوختن
عاشقی کو تا بیاموزیم از او عشق چیست
روزها در شهر و شب بِینِ بیابان سوختن
از جگر آهی کشیدی آسمان آتش گرفت
سالها کارَت شد از داغِ عزیزان سوختن
گریه کردی آنقدر ، چشمان تو مجروح شد
شمع را هرگز ندیدم زیرِ باران سوختن
گفت باید که تو را در قلب خود پیدا کنیم
کارِ ما شد بعد از آن سر در گریبان سوختن
یوسفش نزدیک بود اما نمیدیدش چرا
بختِ یعقوب است پیشِ چاهِ کنعان سوختن
چشمهایش رفت وقتی ، بوی پیراهن شنید
راه را وا میکند آخر ، زِ هجران سوختن
آنقدر باید بگریم تا بیابم بوی تو
قسمتم کِی میشود مثلِ نیستان سوختن
ما پریشان روضه میخوانیم آقاجان بیا
سهمِ ما شد داد و سهمِ تو پریشان سوختن
کاش دستی روی دیوار مدینه مینوشت
میشود نُه سال با ذکرِ علیجان سوختن
میشود با پهلویِ زخمی تبسم کرد باز
میتوان با سینهی مجروح پنهان سوختن
کاش میشد مادری دیگر نبیند مثل این
پشت در اُفتادن و در پیش طفلان سوختن
سختتر از آتشِ در از هجوم شهر چیست
گفت از لبخند چندین نامسلمان سوختن...
#حسن_لطفی #جمعه_های_دلتنگی #امام_زمان #شعر
📜 @sheraneh_eitaa