eitaa logo
شاعرانه
27.4هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
762 ویدیو
76 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
بر گوشه چشم تو که چشمش مرساد دانی ز چه خاست آن کبودی که فتاد مشاطه حسن دید چشم سیهت شرمنده شد و سرمه به یک گوشه نهاد 📜 @sheraneh_eitaa
‍ ﻣﺎ ﺷﺒﯽ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺁﺭﯾﻢ ﻭ ﺩﻋﺎﯾﯽ بکنیم ﻏﻢ ﻫﺠﺮﺍﻥ تو ﺭﺍ ﭼﺎﺭه ﺯ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﮑﻨﯿﻢ شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
صبح چون خورشید رخشان رخ نمود از كوهسار ماہ من از در درآمد با رخى خورشیدوار... |صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
عشق تو مرا ز عالم آزادی داد تاباد، غم عشق تو برجانم باد دایم دل و جان بیاد تو مشغولند هرگز بود آیا که کنی از ما یاد 📜 @sheraneh_eitaa
مرا کشتست و ماتم دارد آن دوست که خوبان را ازین سان عادت و خوست گرم گوید: بدی، گویم :زهی خوش! ورم گوید: نکو، گویم که: نیکوست رخش در بوستان حسن و خوبی گل بی شاهدست، ار چند خود روست درین ساعت نماز من قبولست که محراب دلم آن طاق ابروست تسلسل بی محالی طرفه حالیست! که در دور رخش زان جعد گیسوست ز دردش گرچه بردارم درین دار چرا نالم؟ چو من دانم که داروست بگو آن کهنه صوفی را، که عمری میان کهنه دلقی سر بزانوست که : بگشا دیده، کز خورشید رویش بهر ساعت ظهوری دیگر از نوست تو او را گفته ای :این سو و آن سو بنزد عارفان قولت از آن سوست اگر روی دلت با روی یارست بهر رویی که روی آری همان روست مراکز جام عشقش جان خرابست چه پروای رقیب و طعن بد گوست؟ گل خندان باغ عشق یارم ازو دارم، اگر رنگست، اگر بوست بجوی وحدت آ، تا خود ببینی که انهار جنان سایل ازین جوست مرا این حال روشن شد، بگویم باخلاص از میان جان، که : ای دوست 📜 @sheraneh_eitaa
ز سوز عشق من جانت بسوزد همه پیدا و پنهانت بسوزد ز آه سرد و سوز دل حذر کن که اینت بفسرد وانت بسوزد مبر نیرنگ و دستان پیش آن کو به صد نیرنگ و دستانت بسوزد به دست خویشتن شمعی میفروز که هر ساعت شبستانت بسوزد چه داری آتشی در زیر دامان کز آن آتش گریبانت بسوزد دل اندر وصل من بستی و ترسم که ناگه تاب هجرانت بسوزد ندارد سودت آن گاهی که گوئی عبید آن نامسلمانت بسوزد 📜 @sheraneh_eitaa
🌹🌹🌾 داغِ غزه و لبنان 🌾🌹🌹 چه کنم با غم این فاجعه و داغ عیان کز غمش دیده ی مردان خدا شد گریان کشت و کشتار عزیزان و زنان و مردان قتل عامی که ز جورش ندهم شرح و بیان هر کسی این خبر تلخ و غم انگیز شنید همچو پاییز شده زرد و گرفتار و خزان همه غمگین ز غمِ داغِ فلسطین هستیم همه دلداده به این مکتب و دین و ایمان گشته یکسال ‌که این ظلم تداوم دارد رنج و داغی که خزان گشته دل عالمیان خصم دون میل شدیدی به تهاجم دارد تا براند به عقب قامت شیران زمان ضعف و سستی نَبُوَد در دل مردان خدا در صف اول خطّ یا به میان میدان وقت آنست که خون موج زند در دلِ ما از غم غربت یاران و شهیدان جوان همه نالان ز غم و اشک گران غزه غزه ماتم زده از حال جنوب لبنان یا رب این غائله را ختم بخیرش فرما تا که این قافله گردد بسوی خانه روان غزه زنده ست و از این معرکه جان خواهد برد تا ابد یار و مددکار جنوب لبنان مهدی فاطمه می آید و یاری گر ماست قدس‌° آزاد شود ، از سِتمِ صهیونان 📜 @sheraneh_eitaa
✍️مخاطبان گرامی! لطفا متن اشعار را بفرستید که قابل خوانش باشد.
آقای جواد اسلامی در فروردین ماه ١٣٥٤ شمسی در شهرستان چناران متولد شد. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است. اسلامی تحصیلات خود را تا سطح دیپلم در زادگاهش گذراند و سپس کارشناسی خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه پیام نور مشهد به اتمام رساند و به زادگاه خود مراجعت نمود و به شغل آزاد روی آورد. ایشان در جشنواره‌‏های مختلف استانی و کشوری شرکت کرده و در چندین جشنواره چون شعر دانشجویان کشور، هشت دوره شعر رضوی و سرودهای بومی خراسان به عنوان شاعر برتر و یک‌بار هم به عنوان فیلمنامه‌نویس برتر کشور انتخاب شده است. آثار جواد اسلامی عبارتند از: «عقلم اگر نمی‌‏کشد، عشقم که می‌‏کشد» مجموعه شعر ایشان است که در جشنواره فجر سال 1385 به عنوان کتاب سال خراسان انتخاب شد. ایشان مجموعه «بهاری به نام عشق» را گردآوری نموده‌اند. 📜 @sheraneh_eitaa
من طبیبی سراغ دارم که ، پول دارو دوا نمی‎خواهد در ازای شفا از این مردم، جز دلی مبتلا نمی‎خواهد هر که دل را دخیل او سازد ، کاسه بر دیگران نمی‎یازد با چنین خُم کسی گشایش از دیگ مهمانسرا نمی‎خواهد بی پناه و غریب هم باشی، درِ لطف و عنایت‎اش باز است احتیاجی به وقت قبلی نیست؛واسطه،آشنا، نمی‎خواهد چه نمک دارد این لب گندم که کبوتر به سجده می‎بوسد؟ هر که طوقی او شود قفسی جز ضریح از رضا نمی‎خواهد آفتابی چنانکه می‎دانی،در پس سیم و زر نمی‎گنجد بین این گیر و دار بی سقفی،گنبدی از طلا نمی‎خواهد چیست در این زمین که فوّاره، نیمه‌ی راه آسمان برگشت ؟ آب هم چون کبوتر اوجش را جز در این خاک پا نمی‎خواهد دوش در دوش آب و آیینه زائر ساحت زلالش باش کعبه ی مستی و تهیدستی،سعی را بی صفا نمی‎خواهد 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | بخشی از شعر محمد خادم در دیدار شاعران با امام خامنه ای (مدظله العالی) برای شهید فخری زاده تمام روزهایت راز‌های سربه مهری بود توبا خون خودت آن رازهارابرملاکردی 💌پاسخ ظریف و هوشمندانه امام خامنه ای : برملاهم نشده، خیلی چیز‌ها داره... ۷آذر سالروز شهادت دانشمند دفاعی و هسته ای مهندس محسن فخری زاده 📜 @sheraneh_eitaa
بیاد شهید برجسته علم و دانش، فیزیکدان هسته ای و خدمتگزار میهن ، شهید محسن فخری زاده 🖤🖤🌾🌾🖤🖤🌾🌾🖤🖤🌾🌾🖤🖤 بار دیگر شهسواری نازنین افتاده است مرد دانشمند و آگاهی زمین افتاده است ملت ایران ز داغش سوگوار و دلغمین مرد علم و دانش ایران زمین افتاده است جسم فخری زاده و فخر علوم هسته ای با همه وارستگی ها بر زمین افتاده است رهر‌و راه حسین بن علی و کربلا همچو سالار شهیدان بر زمین افتاده است دست اسرائیل و اسرائیلیان در کار بود قامت سردار ایران بر زمین افتاده است عمر پاکش در ره خدمت به میهن صرف شد با جفا و ظلم دشمن بر زمین افتاده است پاسدارِ سرفرازِ این نظام و رهبری عاقبت هم با شهادت بر زمین افتاده است روح پاک و جان شیرینش فدای یار شد قطره های خون پاکش بر زمین افتاده است 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق تو دُرٌی ست کان را جان عاشق قیمت است هر که نتوانست دادن قیمتش بی همت است می‌کنم بی منتی جان را نثار روی دوست گر قبول افتد ترا بر جان من صد منت است تو سهیلی، تا کجا تابی و کی طالع شوی نور تو هر جا که می‌تابد نشان دولت است صورتت می‌بینم و حیران معنی می‌شوم تا چه معنی لطیفی تو که اینت صورت است مست عشقم، می‌خورم زهر جفا بر جای نقل عاشقان را بهترین نقلی بلا و محنت است ای که می‌بینی که می‌آرم به پیش بت نماز طعنه کم زن تو نمی‌دانی مرا چه نیت است دیگر از ناصر حدیث جنت و دوزخ مپرس دوزخ ما هجر یارست و وصالش جنت است 📜 @sheraneh_eitaa
هرکس که دید خال و خط و موی و روی تو آشفته شد چو موی تو بر گرد روی تو در جست و جوی وصل تو و گفت و گوی تو سرگشته ام به هر طرف از آرزوی تو 📜 @sheraneh_eitaa
دگر گفتی مسافر کیست در راه کسی کو شد ز اصلِ خویش آگاه مسافر آن بود کو بگذرد زود ز خود صافی شود چون آتش از دود سلوکش سیرِ کشفی دان ز امکان سوی واجب به ترکِ شَیْن و نقصان بعکسِ سیرِ اوّل در منازل رود تا گردد او انسانِ کامل 📜 @sheraneh_eitaa
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
صبح آمد ودلتنڪَ تماشاے توام برخیز ڪہ من عاشق دنیاے توام خورشید منی طلوع ڪن حضرت عشق مشــــتاق درخشیدن زیباے توام |صبحتون بخیر و پر آرامش🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
عشقست که جان عاشقان زنده از اوست نوریست که آفتاب تابنده از اوست هر چیز که در غیب و شهادت یابی موجود بود ز عشق و پاینده از اوست 📜 @sheraneh_eitaa
تاری چشم من و دست قضای روزگار بی ثمر در پیله و منتظر روز بهار 📜 @sheraneh_eitaa
به وقتی که باد خزان خاستی رزان را به زیور بیاراستی هوای مخالف زدی باغ را شدی زرد و بیمار شاخ از هوا خزان بر رزان دامن افشاندی چراغ گل و لاله بنشاندی زمانی شدی بید بن تیغ بار دمی باد می‌برد دست چنار ز سوز فراق سمن یافت داغ از آن جامه زرد پوشید باغ نبینی که خور پشت چون برکند، زمین جامه رزد در بر کند اوان جوانی و فصل بهار همه رنگ و بوی است و نقش و نگار خزان است ایام پیری و مرگ شود روی زرد و برد باد برگ بهار ار نبودی خزان کی شدی؟ چنین زرد روی رزان کی شدی؟ رخ زرد به را گرفتی غبار به خون سرخ می‌کرد دندان انار ز بی برگی از بس که بر سر چنار زدی دست دستش فتادی ز کار بسی آب نالید و بر خود گریست که زنجیر بر گردن من ز چیست؟ بسم نیست این کاندرین روز چند هوا کرد خواهد مرا تخته بند؟ بساط رزان بود در زر نهان چو بزم جهانبخش گیتی ستان به فصلی چنان شاه پیروز بخت سر آب جستی و پای درخت می‌ زرد زرین چو برگ رزان کشیدندی اندر هوای خزان نسیم خزانی چو برخاستی همه بزم مستان بیاراستی ملک در خزان داشتی نوبهار درختش برومند و باغش به بار گزیدی لب یار را بی حجیب گرفتی ز نخدان سیمین چو سیب به حسن ار چه سیب از میان برد گو، ز نخدان زد او با ز نخدان او اگر چه زند خنده شیرین انار به خود خندد او با لب لعل یار 📜 @sheraneh_eitaa
28.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 واقعیت حوادث سوریه چیست‼️ ویدئوی ارسالی یک ایرانی مستقر در حلب 📜 @sheraneh_eitaa
ای گشته عیان روی تو از جام جهان پیدا شده از نام خوشت نام جهان پیدای جهان تویی و پنهان جهان آغاز جهان تویی و انجام جهان 📜 @sheraneh_eitaa
masih.gif
7.1K
شیخ سعدالله مسیح پانی‌پتی یا خیرانوی شاعر هندی، معاصر شاه جهان و جهانگیرشاه گورکانی بود و با ادیبان معاصر خود از جمله شیدا، صائب و مقرب‌خان روابط حسنه‌ای داشت. او دوازده سال در بنارس اقامت گزید و به مطالعهٔ زبان و ادبیات سانسکریت پرداخت. این دوران زندگی او در استفادهٔ فراوانش از واژه‌های سانسکریت و هندی در منظومهٔ «رام و سیتا» نمود یافته است. از آثار معروف او می‌توان به ترجمهٔ منظوم فارسی حماسهٔ باستانی هندوستان «رامایانا» با نام «رام و سیتا» و مثنوی «پیغمبرنامه» اشاره کرد که گفته می‌شود این دومی را -که دربارهٔ زندگی پیامبر اسلام سروده شده است- در پاسخ به منتقدانی نگاشته که او را به خاطر سرایش منظومۀ رام و سیتا نجس و کافر می‌دانستند. منابعی ترجمهٔ منظوم کتاب مذهبی هندوها «بهگودگیتا» را نیز به او نسبت داده‌اند. 📜 @sheraneh_eitaa
گریبان زمین شد ناگهان چاک در آمد همچو جان در قالب خاک فرو شد همچو تخم کشت در گل نهان چون راز دانا ماند در دل پری زاد پری پیکر پری وار ز پیش دیده غا یب شد به یکبار همه تن روح گشت آن جوهر پاک به نقل روح شد در پیکر خاک عیار جان گدازش داشت کامل چو زر نابود اندر بوتۀ گل مگر شخصی زمین تشنه شد و مرد که آب زندگانی را فرو برد صنم یوسف شکاف چاک شد چاه به چاه افتاد یوسف آه صد آه به کان خویش در شد لعل شب تاب ز لعلش خاک تشنه گشت سیراب به گل پوشیدن خود بود مشکل نهان چون شد چنین خورشید در گل شکسته خاطر آن پاره چون برق به یکدم در زمین خشک شد غرق حضیض ماه تا گاو زمین شد به گاو آسمان زهره قرین شد چو حور پردگی در پرده در شد به پرده عالمی را پرده در شد فشانده ماه خاک تیره بر سر که زیر خاک شد خورشید خاور غریو از خفتگان خاک برخاست که بود از حق قیامت وعده راست به خاک از سر به روز حشر یزدان امانت ماند گنج آب حیوان به اظهار عتاب پاک جانی به سندان در شده الماس کانی فرو شد در زمین حور شکر لب چو ماه نخشب اندر چاه نخشب ز رنگ و بوی او سرمایه اندوخت زمین نق اشی و عطّ اری آموخت کشد گلگونه زان بر عارض گل معطر زان نماید زلف سنبل فغان برداشت خور با سینه چاکی وبال ماه شد در برج خاکی قیامت شد به جان رام مشتاق که مشرق گشت پیش شرق اشراق هلال ابرسان ان در دمیدن ز دیده شد نها ن در عین دیدن صنم محمل سوی قعر زمین راند ازو دنبالۀ کاکل برون ماند به صید مرغ جام رام آزاد فکنده دام پنهان گشت صی اد ز مویش روز روشن شد شب فام عجب روز سیاه افتاد بر رام ره و رسم قدیم روزگار است غروب خور، طلوع شام تار است خَضر بی آب حیوان گشته ماهی فتاد آشفته کارش با سیاهی کشان دنبال زلف یار بگرفت به روزن رفته نیم مار بگرفت به دستش کاکل دلدار مانده ز خانه گنج رفته مار مانده گرفته رام موی دلربا را که برهاند ز غرق آن آشنا را صنم گفتا مکن دلسوزی زرق که با غیرت کشیده گشته ام غرق جوانمردا! ز بهر من مکش رنج که گنجم من، به زیر خاک نه گنج به صد زاری به جا عاشق فرو ماند به فرق خویش آب از دیده می راند چنین بارید باران سحابی که زلف یار گشتش مار آبی ز سر مژگانش، در یاس می سفت گرفته مار زلف یار و می گفت ز بس کاندر غم حسرت گرفتم که تا زهراب شد مویت به دستم غریقم چون تو ای مار گزیده تو اندر خاک من در آب دیده تو هم دانی غریقی تا نمیرد به نومیدی گیاه آب گیرد چه جای حیرتست ای عقل هشیار کزین سان کارکرده عشق بسیار 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | نه اهل مشهد نه ولیکن ریشه‌ام آنجاست؛ جایی که شوق سالهای نونهالی بود! شعرخوانی آقای محسن کاویانی در محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی نه اهل مشهد نه ولیکن ریشه‌ام آنجاست جایی که شوق سالهای نونهالی بود همراه اتوبوس بنزِ سیصد و دو ، گاه می‌رفت تا مشهد دلم! بَه بَه! چه حالی بود! آقا نوارِ «لاله‌ی خوشبو رضا» بُگْذار فامیلیِ آقای راننده وصالی بود یک فرفره ، یک زنجبیلِ پیچی و یک عطر سوغاتِ خوبِ روزهای خردسالی بود با پرده‌ی نقاشی صحن حرم عکسی انداختیم و من لباسم خال خالی بود... 📜 @sheraneh_eitaa