مُردم و یکسره رفتم به صراطی که نگو
دیدم آنجا دو صف از مردم ماتی که نگو
یک صفش سوی بهشت و صف دیگر دوزخ
در صف سوی جهنم صلواتی که نگو
همه از مختلس و دزد و ژن خوب و دغل
شاه و مسئول و وزیر و حضراتی که نگو
در صف دوزخم انداخت نکیر و منکر
نه سوالی نه جوابی زده قاطی که نگو
گفتم از بهر چه من در صف دوزخ باشم؟
گفت آهسته به گوشم جملاتی که نگو
گفتم از تهمت خود مدرک محکم داری؟
کوهی آورد از آن مستنداتی که نگو»
#شعر #شعر_طنز #منوچهر_ضیایی
📜 @sheraneh_eitaa