فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم در آرزوی عشق روی جانانست
بعشق می نرسم این همه بلا زانست
همه ازین سوی عشقست هر چه رنج و بلاست
چو جان بعشق گروکشت کار اسانست
چو اهل عشق نباشی و لاف عشق زنی
تو آن کمال شناسی و عین نقصانست
نخست شرط ره عشق دیدة بیناست
که عشق چهرة خوبان نه کار کورانست
چو دیده ور شدی آنگه حجاب بسیارست
که شرح هر یک از آنها ببایدت دانست
چو از حجاب بروتی برون شدی یک یک
حجاب هستی تو صد هزار چندانست
چو هستی تو ز پیش تو رخت بر بندد
کلوخ آینة حسن روی جانانست
چو در سراچۀ عشق آمدی ز مدخل صدق
گناه طاعت محضست و کفر ایمانست
غمان بیهده از دل بعشق دفع شود
چو عشق صدق بود درد عین درمانست
بجان عشق توان زنده جاودان بودن
خنک دلی که حیاتش بلطف این جانست
#کمال_الدین_اسماعیل #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی حاج علی ملائکه
ای شمع محفل ها رضا
ای قبله دلها رضا
حلال مشکل ها رضا
جانم رضا، جانم رضا
📜 @sheraneh_eitaa
امروز باز گیتی در نشو و در نماست
حشرست اینکه در بنه بوستان بپاست
اجساد سر زدند باشکال مختلف
با تا الف قیامت موعود گشت راست
سر زد ز خاک سبزه بشکل زبان مار
زاب کبود رنگ که مانند اژدهاست
داود وار مرغ سلیمان بصرح کوه
اندر ترانه ئیست کزان کوه پر صداست
از بسکه ابر ریخت گهرهای قیمتی
سنگ سیه خزینه لؤلؤی پر بهاست
زر کرد خاک گونه ز گلهای رنگ رنگ
خاکی که زر کند نبود خاک کیمیاست
از سبزه ما سر زد و ناهید و آفتاب
در حیرتم که دشت زمینست یا سماست
بر طرف جوی مینگری جملگی سهیل
بر صحن باغ میگذری سر بسر سهاست
هر بر که ئی که بود بدی آهنین سلب
امروز ز انعکاس شقیق آتشین قباست
باد از شمر زره کند از سرخ گل سپر
وز برق تیغ ابر چمن عرصه وغاست
پیکان نمود غنچه ز سوفار تا سنان
سوفار او ز پیش و سنان وی از قفاست
گل گوش پهن کرده ز شاخ کج و خموش
کز نای عندلیب نیوشد مقام راست
از بار گل دوتاست قد شاخ و مرغ صبح
از عشق این دوتائی در زیر و در ستاست
بستان عقیق روی و گلستان عقیق رنگ
وادی عقیق خیز و بیابان عقیق زاست
بیگانه است مرغ زانسان و من ز مرغ
هر نغمه ئی که میشنوم بانگ آشناست
از چشم خلق باشد پنهان خدا و من
بر هر طرف که مینگرم جلوه خداست
بارنگ و بوی گل بود و نای عندلیت
در بوستان و باغچه و خلوت و سراست
در چشم من خداست باطراف بوستان
اطراف بوستان نبود مشهد لقاست
دامان و جیب کرده پر از مشگ تبتی
تبت اگر نخوانم من باغ را خطاست
مرغان بکار اصل مقامات معنوی
داود را رسیل بدون کمند و کاست
بلبل زند صفاهان صلصل زند عراق
ناروست در رهاوی سارویه در نواست
#شعر #صفای_اصفهانی #امام_رضا #چهارشنبه_های_امام_رضایی
📜 @sheraneh_eitaa
برداشت سپیده دم حجاب از طرفی
بگرفت نگار من نقاب از طرفی
گر نیست قیامت از چه رو گشته عیان
ماه از طرفی و آفتاب از طرفی
#شعر #شاطرعباس_صبوحی
📜 @sheraneh_eitaa
شب است
شبی آرام و باران خورده و تاریک
کنار شهر بی غم،
خفته غمگین کلبه ای مهجور
فغانهای سگی ولگرد می آید به گوش از دور
به کرداری که گویی می شود نزدیک
درون کومه ای کز سقف پیرش می تراود گاه و بیگه، قطره هایی زرد
زنی با کودکش خوابیده در آرامشی دلخواه
دَوَد بر چهره ی او گاه لبخندی
که گوید داستان از باغ رؤیای خوش آیندی
نشسته شوهرش بیدار ،
می گوید به خود در ساکت پر درد:
گذشت امروز ، فردا را چه باید کرد ...؟
#مهدی_اخوان_ثالث #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
خدا قلم زد و شب را ادامہ دار ڪشید
مرا مسافرِ شب هاے انتظار ڪشید
تو را شڪفتہ و مغرور و سنگدل، اما
مرا شڪستہ و بے تاب و بے قرار ڪشید
شبتون در پناه حق
#شعر
📜 @sheraneh_eitaa
صبح آمد و من منتظر یارم
از شب به سحر یڪسرہ بیدارم
ڪَر بڪَذری ازڪوی دلم ای یار
یڪ بار بـدہ فرصت دیدارم
|صبحتون بخیر و پر برکت🌸🍃
#هوشنگ_ابتهاج #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
ای عشق تو مایه ی نشاط دل من
یادت همه نقد عمر بی حاصل من
تنها نه ز جان و دل حدیث تو کنم
کاین زمزمه بشنوی ز آب و گل من
#مهدیه_الهی_قمشه_ای #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
سر خیل بتان نازنینی
غارتگر عقل و کفر و دینی
ای صاحب خرمن لطافت
لطفی بنما بخوشه چینی
ز ابروت بقصد مرغ جانم
زه کرده کمان و در کمینی
با جمله وفا بما جفا چند
با غیر چنان بما چنینی
هرکس که بدیدت آفرین گفت
چون صورت گیتی آفرینی
ذاتت جو خدای نکته بین است
اینقدر بود که در زمینی
چون مردم دیدگان بدیده
اندر دل مردمان مکینی
آن به که بگوشهٔ نشینم
یا رخت کشم بسر زمینی
#شعر #حکیم_سبزواری
📜 @sheraneh_eitaa
تاج دولت تا ز خاک درگهش بر سر زدم
پشت پا بر تاج خاقان و افسر قیصر زدم
جستم از خاک درش خاصیت آب بقا
آتش غیرت به جان زمزم و کوثر زدم
#شعر #رشحه
📜 @sheraneh_eitaa
گاهی یکی اصله ؛ ولی تحریف میشه
جنس طلا مثل بَدَل ؛ توصیف میشه
توو داستانی که حسودا جعل کردن _
_ آدم خوبه ؛ آدم بده تعریف میشه
گاهی رفیق از اوّلِش هم دشمنه که_
_تیغش برای کـُشتنِت تلطیف میشه
اوّل ؛ به رسم چاپلوسی می زنه گول
آخر ؛ خوشیت به دست اون توقیف میشه
تا هفتپُشتش گرگه این میش ریاکار
چنگش ؛ موقّت واسه گـُردَهت؛ لیف میشه
دنبال نقطه ضعفته ؛ پنهون نگهدار
شعرش بَده ؛ توی صدا تصنیف میشه
یار حسود اومد بدزده آبروتو
واسه خودش هی بند جیب و کیف میشه
تهمتزنِ خالهزنکبازِ خبرچین _
_ توی رفاقت موجب تضعیف میشه
واسه حسودی که همش بد میگه از خلق_
_ رازی نگو ؛ کارت بلاتکلیف میشه
#مـهین_اسدی_آسـترکی #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa