گاهی یکی اصله ؛ ولی تحریف میشه
جنس طلا مثل بَدَل ؛ توصیف میشه
توو داستانی که حسودا جعل کردن _
_ آدم خوبه ؛ آدم بده تعریف میشه
گاهی رفیق از اوّلِش هم دشمنه که_
_تیغش برای کـُشتنِت تلطیف میشه
اوّل ؛ به رسم چاپلوسی می زنه گول
آخر ؛ خوشیت به دست اون توقیف میشه
تا هفتپُشتش گرگه این میش ریاکار
چنگش ؛ موقّت واسه گـُردَهت؛ لیف میشه
دنبال نقطه ضعفته ؛ پنهون نگهدار
شعرش بَده ؛ توی صدا تصنیف میشه
یار حسود اومد بدزده آبروتو
واسه خودش هی بند جیب و کیف میشه
تهمتزنِ خالهزنکبازِ خبرچین _
_ توی رفاقت موجب تضعیف میشه
واسه حسودی که همش بد میگه از خلق_
_ رازی نگو ؛ کارت بلاتکلیف میشه
#مـهین_اسدی_آسـترکی #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
عبدالله بن محمد بن علی میانجی همدانی مشهور به عینالقضات همدانی (۵۲۵–۴۹۲ هجری قمری) حکیم، نویسنده، شاعر، مفسر قرآن، محدث و فقیه ایرانی بود.
او در شهر همدان در یک خانوادهٔ شافعی مذهب متولد گردید و در خدمت پدرش ابوبکر محمد ابن علی علوم، معارف و عرفان و طریق علوم قضا را فرا گرفت و خود نیز به درجهٔ افتاء و منصب قاضی همدان رسید. چندی بعد در خراسان، به محضر درس استادانی مانند عمر خیام و ابو عبدالله محمد بن حمویه جوینی راه یافت و بهرهٔ علمی و معنوی بسیار گرفت و در کلام و حکمت، تصوف و عرفان و ادب پارسی و عربی به درجات عالی رسید.
عینالقضات اگر چه در زمان حیات ابوحامد محمد غزالی (فوت ۵۰۵ هجری قمری) به دنیا آمد، هرگز توفیق دیدار او را نیافت، چه هنگام فوت ابوحامد، قاضی سیزده سال داشت ولی عینالقضات چهار سال تمام به خواندن آثار غزالی پرداخت و با آراء و افکار و احوال او عمیقاً آشنایی پیدا کرد، بهطوری که میتوان به جرأت گفت یکی از بهترین شاگردان و تربیتشدگان مکتب ابوحامد غزالی در همهٔ دورانها قاضی همدانی بود. اگر چه عینالقضات پس از یک انقلاب روحی در عنفوان جوانی دست از مطالعه کتابهای فلاسفه و متکلمان، از جمله کتابهای ابوحامد، شست، اما، تا آخر عمر تحت تأثیر افکار ابوحامد باقی ماند، و در ضمن آثار خود در هر فرصتی به عقاید وی اشاره میکرد.
انقلاب روحی عینالقضات تا حدودی شبیه به انقلاب روحی امام محمد غزالی است. هر دو در علوم ظاهری تبحر پیدا کرده بودند و هر دو به تصوف روی آوردند. پس از قریب یک سال از انقلاب روحی او، این بار احمد غزالی برادر کوچکتر ابوحامد، که هنوز در قید حیات بود به یاریش شتافت و از او دستگیری کرد. قاضی همدانی از آن پس در طریق وصول و عالم کشف و شهود قدم نهاد و به مطالعهٔ آثار و تألیفات احمد غزالی پرداخت. بدین ترتیب، دو برادر غزالی هر یک از جهتی بزرگترین تأثیر را در زندگی علمی و روحی عینالقضات بخشیدند، و یکی در علوم ظاهری (منجمله کلام و فلسفه و حتی تصوّف و عرفانی که در کتابها بیان شده) و دیگری در علوم ذوقی راهنمای او گشتند.
اما در نهایت او به استناد نوشتههایش به کفر و الحاد متهم و محکوم شد و او را در سن سی و سه سالگی در ششم جمادیالثانی سال ۵۲۵ هجری در همدان به دار آویختند.
دربارهٔ علت و کیفیت قتل وی رضاقلیخان هدایت نوشته است: «آخرالامر او را به دعوی الوهیت متهم ساخته، محضری بر قتلش پرداخته، به سعی ابوالقاسم درگزینی وزیر خلیفه پوست او را کندند، در مدرسهٔ خودش بردار کرده، پس از آن به زیر آورده، در بوریای به نفت آلوده پیچیده، سوختند.» گویند وی در زمان حیات از قتل خود به دست دشمنان و چگونگی اجرای آن باخبر بوده و این رباعی را در این مورد سروده است:
ما مرگ و شهادت از خدا خواستهایم
وان هم به سه چیز کمبها خواستهایم
گر دوست چنین کند که ما خواستهایم
ما آتش و نفت و بوریا خواستهایم
اما ذبیحالله صفا متذکر شده است که احتمالاً این رباعی را یکی از مریدان وی پس از مرگ او سروده، و بعدها به او نسبت دادهاند.
#معرفی_شاعر #عین_القضات_همدانی
📜 @sheraneh_eitaa
حق بجان اندر نهان و جان بدل اندر نهان
ای نهان اندر نهان اندر نهان اندر نهان
این چنین رمزی عیان کو با نشانست و بیان
ای جهان اندر جهان اندر جهان اندر جهان
#شعر #عین_القضات_همدانی
📜 @sheraneh_eitaa
8.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | شعرخوانی طنز استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد،اسفندماه ۱۳۸۱
#ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
📜 @sheraneh_eitaa
ای حسین ابن علی از باطن پاکت مدد
و ز دم عشاق و جان مست سلاکت مدد
نیست قلب یار من آنسان که باید سوی من
بهر جذب قلب او از روح چالاکت مدد
خاکساری کوی عشق تست جای جن و انس
تا شود معشوق من خاک من از خاکت مدد
عقلها حیران عشق تست و عقل یار من
تا شود حیران من از عقل و ادراکت مدد
هر سری را هست شوری بسته فتراک تست
تا فتد شور منش در سر ز فتراکت مدد
تا ز غیر من بپوشد چشم امید وصال
از دل حق بین و دست و دیده پاکت مدد
جز تو کس در عشق حق امساک از هستی نکرد
تاکند او ترک غیر از من ز امساکت مدد
گر نبودی تو نبود از عشق در عالم ثمر
خواهم اندر جذب یار از سر لولاکت مدد
گشت عالی عرش و افلاک از علو همتت
بر مرادی کن مرا از دور افلاکت مدد
#شعر #صفی_علیشاه #امام_حسین
📜 @sheraneh_eitaa
جسمم همه اشک گشت و چشمم بگریست
در عشق تو بی جسم، همی باید زیست
از من اثری نماند، این عشق از چیست
چون من، همه معشوق شدم، عاشق کیست
#شعر #رضاقلی_خان_هدایت
📜 @sheraneh_eitaa
آنکه میخواند به هر مویش مرا ، دلبر تویی
جانفزا و دلربا و همسرِ دلبر تویی
کَس به خواب خویش هم راهی ندارد بر دلم
قلب من منزلگهِ یک ماه و آن ، دلبر تویی
این همه نالایقان من را ز خود راندند و من
شاکرم حق را که جان و روح من ، دلبر تویی
من خود از خود عاصی و غافل بُدم عُمری ولی
آنکه من را از محبت پر کند دلبر تویی
لحظه ای فکر تو بهتر از حضور صد نفر
آنکه دل را میبرد بی آمدن دلبر تویی
#سیدجلال_جلالی #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
شبیہ ماہ میڪَردے درونِ قاب چشمانم
من از نورِ تو میبینم تمام شب جهانم را
شبتون در پناه حق
#شعر
📜 @sheraneh_eitaa
با عطر نَفس هایت
هر صبح به وجد آید
هم این دل شیدا و
هم جمعه ے سرگردان
|صبح جمعتون پر از عشق و آرامش 🌸🍃
#هما_گشتگر #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
بده به باغچه ها لذت بهار شدن را
به چشم پنجره ها غرق انتظار شدن را
به ابرهای پر از بغض سرد فرصت باران
به سنگ ها بچشان شوق آبشار شدن را
به شاخه های دلم هی جوانه پشت جوانه
به ریشه های تنم با غمت دچار شدن را
به گونه های پر از زخمگریه گوشه ی چشمی
به واژه های پر از مهر تو قطار شدن را
به کوله بار زمین یک بغل شکوفه و بردار
تو از غرور زمانه جریحه دار شدن را
بریز در رگ هر روزمان شراب طهوری
بگیر از سر هر ذره ای خمارشدن را
که کوچه کوچه ببندیم ریسه های دعارا
و لحظه لحظه بخواهیم بی قرار شدن را
خدا کند که نمیرم و باغرور ببینم
که در رکاب تو یک لحظه مهزیار شدن را
#معصومه_سادات_اسدیان #شعر #امام_زمان #جمعه_های_دلتنگی
📜 @sheraneh_eitaa
به نام او
تو کجایی سهراب
چشم ها را شستند!
جور دیگر دیدند...
خبری از قفس وکرکس نیست
خبر از چتر پر از باران نیست
مار در خانه ی خود می ارند...
همه تن ها....
به تنهایی...
گل شب بو چیدند
لاله ها را، ای وای...
زیر پا له کردند
تو کجایی سهراب؟؟؟؟
عشق را گم کردیم!
عشق در یک قدمی ست
و نمی بینیمش....
و چه غمگین تنهاست*
آن خدایی که همیشه با ماست...
#وجیهه_مجنونی #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa