اڪَر جهان همہ دشمن شوند باڪی نیست
مرا ز غیر چہ اندیشه چون ترا دارم
| شبتون در پناه حق 🌙✨
#صائب_بریزی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
بگذشت شب و نوبت صبح و سحر آمد
صد شکر که ما زنده و صبح و دگر آمد
بر منتظران خرده نگیرید چه معلوم؟
شاید سحری منتَظر از در به در آید
#سید_محمد_موسوی_بارندی #شعر
| صبحتون بخیر و پر برکت❄️☃️
مبعث پیامبر مهربانی رو به شما خانواده عزیز شاعرانه تبریک میگویم💐💐💐
📜 @sheraneh_eitaa
از حرا آمد و آیینه و قرآن آورد
مکتب روشنی ارزندهتر از جان آورد
مژدۀ وحی و نبوت دل عالم را برد
هر که دل داشت به آن آینه ایمان آورد
همه دیدند که انفاس مسیحایی او
روح در کالبد خستۀ دوران آورد
دردمندان، طلبِ عافیت از او کردند
که طبیب از ره دور آمد و درمان آورد
در کویری که در اندیشه به جز خار نداشت
یاس و نسرین و گل و لاله و ریحان آورد
دشت را تشنۀ سرسبزی و بیداری دید
با زلال سخنش مژدۀ باران آورد
شب بیداد و ستم را شب ظلمانی را
با فروغ سحر خویش به پایان آورد
سبب روشنی چشم خداجویان شد
بوی پیراهن یوسف که به کنعان آورد
دید آشفتگی مزرعۀ گندم را
پی آرامش دلها سر و سامان آورد
ناخدای سفر عشق به تدبیر و امید
تا به ساحل همه را از دل طوفان آورد
رشک فردوس برین شد همهجا از قدمش
با خودش رایحۀ روضۀ رضوان آورد
داشت انگشتریاش خاتم پیغامبری
باغ در مقدم او فرش سلیمان آورد
بر لبش بود حدیث «وَ لَقَد کَرَّمنا»
مژدۀ عزت و آزادی انسان آورد
تا بسنجند عیار شرف و وجدان را
آیه معرفت و حکمت و میزان آورد
سایه پروردۀ این مهر جهانتاب علیست
که به این آینه پیش از همه ایمان آورد
عجب این نیست که سلمان شود از اهلُ البیت
مکتبش گوهر از این دست فراوان آورد
گرچه خاموش شد آتشکدۀ فارس ولی
پرتوش مشعل توحید به ایران آورد
جلوۀ روشن آن ماه شب چهاردهم
قرص خورشید شد و رو به خراسان آورد
پایتختِ دل صاحبنظران شد مشهد
انتظار همه را عشق، به پایان آورد
#محمدجواد_غفورزاده #شعر #عید_مبعث
📜 @sheraneh_eitaa
حی علی الفلاح که گل کرده بعثتش
باید نماز بست نمازی به قامتش
این نور از کجاست که همواره روشن است
این شعله چیست در دلمان جز محبتش
جاری شدهست چشمۀ آیات در حجاز
گلها شکفتهاند برای تلاوتش
حسن ختام و نقطۀ آغاز دهر بود
حسن ختام بود شروع نبوتش
از آسمان غار حرا نور میرسید
نوری که داد مژده برای رسالتش
دستان اتحاد نباید جدا شوند
آری امید داشت به دستان اُمّتش
#شعر #عید_مبعث #عاطفه_جعفری
📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از اشعار دلسوخته
عید سعید مبعث مبارک باد🌸
کانال اشعار دلسوخته #هادی_همتی
#مبعث #پیامبر
کانال شعر، سبک، متن، مداحی
عضوشوید 👇🏼👇🏼
https://eitaa.com/joinchat/647823363C45a7e8dbd8
💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠
دستاوردهای انقلاب اسلامی(8)🇮🇷
#دستاورد
💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠
📜 @sheraneh_eitaa
تویی آن دلبری که بر جهان پیغمبری کردی
تویی پیغمبری که از جهانی دلبری کردی
تو تنها خاتمی هستی که از روز ازل بودی
و بر پیغمبران قبل خود پیغمبری کردی
میان کهکشانها ذره ها حیران و سرگردان
اراده کردی و آن ذره ها را مشتری کردی
به لطف خال هندویت گرفته طبع هندی گو
تو صائب را و بیدل را مثل در شاعری کردی
تویی معنای وحی و حجت و اعجاز تا آنجا
که جبرائیل و میکائیل را پامنبری کردی
خدا را شکر ای عطر نسیم و نفح ربانی
جهان را مست از بوی گل نیلوفری کردی
تمام شیعیان مدیون حج آخرت هستند
همانجا که زلال برکه ها را حیدری کردی
چه دری قیمتی تر از سرودن از کمالاتت
گدا را آبرو دادی ، رعیت پروری کردی
#سیده_فرشته_حسینی #شعر #عید_مبعث
📜 @sheraneh_eitaa
غلامرضا شکوهی زمستان ۱۳۲۸ در تربتِ جام چشم به جهان گشود. علاقهمندی به برنامههای ادبی رادیو در کودکی و نوجوانی او را با دنیای شعر آشنا کرد و باعث شد تا در ۲۰ سالگی سرودن شعر را آغاز کند. شکوهی در سال ۱۳۵۱ از دانشکدۀ الهیات و معارف اسلامی مشهد در رشتۀ فلسفه فارغالتحصیل شد. پس از آن به استخدام آموزش و پرورش درآمد و بیش از ۳۰ سال علاوه بر فلسفه، تمام شاخههای ادبیات را تدریس کرد. دوران بازنشستگی فرصت خوبی بود تا به جمعآوری و چاپ اشعارش بپردازد. شکوهی که از بزرگان شعر آیینی است، سرانجام در ۱۱ مرداد ۱۳۹۶ وفات یافت و در مقبرةالشعرای طوس به خاک سپرده شد. از آثار او میتوان به «سرمه در چشم غزل»، «یک ساغر نگاه»، «آهی بر باغ آیینه» و «صد پرده آواز خاموش» اشاره کرد.
#معرفی_شاعر #غلامرضا_شکوهی
📜 @sheraneh_eitaa
ﮔﻠﻮﯼ ﺑﺎﺩﯾﻪ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﺸﻨﻪﺗﺮ ﻣﯽﮔﺸﺖ
ﭼﻮ ﺗﺎﻭﻟﯽ ﺯ ﻋﻄﺶ، ﺍﺯ ﺳﺮﺍﺏ ﺑﺮﻣﯽﮔﺸﺖ
هُبَل ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺗﺎﺭﺍﺝِ بینواییها
ﻣﻨﺎﺕ ﻭ ﻻﺕ ﻭ ﻋُﺰﯼ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﯾﯽﻫﺎ
ﺑﻪ ﺭﻭﺡ ﺑﺎﺩﯾﻪ ﻫﺮ ﻧﺎﺧﺪﺍ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺷﺖ
ﺧﺪﺍﯼ ﺑﺎﺩﯾﻪ ﺍﺯ ﻧﺎﺧﺪﺍ ﮔﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺷﺖ
ﺗﻮ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺟﻤﻌﻪ ﺩﺍﺩ ﻧﻮﯾﺪ
ﮐﻪ ﺑﺎ طلیعۀ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ، ﺯﺍﺩﻩ ﺷﺪ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ
ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﭘﺸﺖِ ﺍﺑﻮﺟﻬﻞِ ﺩﺷﺖِ ﺟﻬﻞ ﺷﮑﺴﺖ
ﺑﻨﺎﯼ ﺑﺘﮑﺪﻩ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺳﻬﻞ ﺷﮑﺴﺖ
ﻓﻘﻂ ﻧﻪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﮐﻪ ﺑﺮ ﺟﺒﯿﻦ مدائن ﻫﺰﺍﺭ ﭼﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﻧﺸﺴﺖ ﺑﺮ ﻟﺐ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺳﺎﻭﻩ ﺗﺎﻭﻝ ﺁﺏ
ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺪﻝ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﺏ؟
ﺳﻤﺎﻭﻩ ﺑﺎ ﻟﺐ ﺗﺸﻨﻪ ﻧﻮﯾﺪ ﺁﺏ ﺷﻨﯿﺪ
ﻧﻮﯾﺪ ﺁﺏ ﺍﺯ آیینۀ ﺳﺮﺍﺏ ﺷﻨﯿﺪ
ﻣﺠﻮﺳﯿﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺁﺗﺶ
ﺑﻪ ﻣﺎﺗﻤﯽ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺷﺪ ﻣﺜﻞ ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺁﺗﺶ؟
ﺑﯿﺎ ﺑﻪ کومۀ ﻭﺍﺩِﯼ ﺍﻟﻘُﺮﯼ ﻃﻮﺍﻑ ﮐﻨﯿﻢ
ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺍﻭ ﺳﻔﺮ ﺍﺯ ﻗﺎﻑ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻗﺎﻑ ﮐﻨﯿﻢ...
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻏﺎﺭ ﺣﺮﺍ ﺧﻠﻮﺕ ﺣﻀﻮﺭﺵ ﺑﻮﺩ
ﻫﺰﺍﺭ ﺯﺧﻢ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﺮ ﺩﻝِ ﺻﺒﻮﺭﺵ ﺑﻮﺩ...
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﭘﺮﭼﻢ «ﻟﻮﻻﮎ» ﺑﺮ ﺟﺒﯿﻨﺶ ﺑﻮﺩ
ﺟﻮﺍﺯِ ﮐﺸﺘﻦ بتها ﺩﺭ ﺁﺳﺘﯿﻨﺶ ﺑﻮﺩ
ﭘﯿﻤﺒﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺣﻖ ﻣﻘﯿﻢ ﺷﻮﺩ
ﺑﻪ ﯾﮏ ﺍﺷﺎﺭۀ ﺩﺳﺘﺶ ﻗﻤﺮ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ ﺷﻮﺩ
ﻧﺒﯽ ﺯ ﻫﯿﺒﺖ ﺟﺒﺮﯾﻞ، ﺳﻮﺧﺖ ﺩﺭ ﺗﺐ ﻋﺸﻖ
ﻧﺪﺍ ﺭﺳﯿﺪ: ﺑﺨﻮﺍﻥ، ﺍﯼ ﺭﺳﻮﻝ ﻣﮑﺘﺐ ﻋﺸﻖ
ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﺪﺍ، ﺍﯼ ﭘﯿﺎمآﻭﺭ ﺻﺒﺢ!
ﺑﺨﻮﺍﻥ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺨﻮﺍﻥ، ﺍﯼ ﺭﺳﻮﻝ ﺩﻓﺘﺮ ﺻﺒﺢ...
ﺑﺴﯿﻂ ﺑﺎﺩﯾﻪ ﺭﺍ ﺭﺯﻣﮕﺎﻩ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩ
ﺗﻤﺎﻡ ﻫﺴﺘﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻓﺪﺍﯼ ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﺩ
ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﺗﺮ؟ ﮔﻔﺖ: ﺍﻭ
ﺑﻪ ﻣﻮﺝ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﺯ ﺍﻭ بیقرارتر؟ ﮔﻔﺖ: ﺍﻭ
ﺑﻪ ﺍﺑﺮ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﺯ ﺍﻭ ﭼﺸﻢ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥﺗﺮ ﮐﯿﺴﺖ؟
ﺯ ﺷﺮﻡ، ﺻﺎﻋﻘﻪ ﺯﺩ، ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﺭﺳﯿﺪ، ﮔﺮﯾﺴﺖ
ﺗﻮ ﺍﯼ حماسۀ ﺭﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﺍﻭﻟﺶ ﮐﻮﭺ ﺍﺳﺖ!
ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﺣﻀﻮﺭﺕ ﺗﺼﻮّﺭﯼ ﭘﻮﭺ ﺍﺳﺖ
ﺑﯿﺎ ﮐﻪ ﺑﺎﺩﯾﻪ ﻟﻢ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻣﺖ ﺟﻬﻞ
ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﻋﺰﻡ ﺗﻮ ﺍﻓﺘﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ، ﻗﺎﻣﺖ ﺟﻬﻞ...
ﻋﺼﺎﯼ ﻣﻌﺠﺰۀ ﺻﺪ ﮐﻠﯿﻢ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺖ
ﮐﻤﻨﺪِ ﻣﺤﮑﻢِ ﻋﺰﻣﯽ ﻋﻈﯿﻢ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺖ...
ﺑﻪ ﯾﻤﻦ ﺑﻌﺜﺖ ﺗﻮ ﺳﻘﻒِ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭﺍ ﺷﺪ
ﺣﻀﻮﺭ ﻓﻮﺝ ﻣﻼئک ﺑﻪ ﻏﺎﺭ ﭘﯿﺪﺍ ﺷﺪ
ﺗﻮ ﺳﺮ ﺭﺳﯿﺪﯼ ﻭ ﺍﺯ ﻋﺪﻝ، ﭘﺸﺖ ﻇﻠﻢ ﺷﮑﺴﺖ
ﺑﻪ دستهای ﺗﻮ ﻣﺸﺖِ ﺩﺭﺷﺖِ ﻇﻠﻢ ﺷﮑﺴﺖ
ﺯ ﺣﺠﻢ ﺑﺴﺘﻪ ﮐﺠﺎ ﺑﯽﺗﻮ ﺁﺏ ﻣﯽﺟﻮﺷﯿﺪ؟
ﻓﻘﻂ ﺳﺮﺍﺏ ﺯ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺍﺏ ﻣﯽﺟﻮﺷﯿﺪ...
ﺗﻮ ﺩﺭ ﮔﻠﻮﯼ ﻋﻄﺸﻨﺎﮎِ ﺟﻬﻞ، ﺍﺩﺭﺍﮐﯽ
ﺗﻮ ﻣﺜﻞ آیۀ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﻘﺪﺳﯽ، ﭘﺎﮐﯽ
ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﺣﺮﻑِ ﮐﻼﻣﺖ ﺣﻀﻮﺭ ﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ
ﺩﺭ ﺁﯾﻪﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﻋﻄﺮِ ﻋﺒﻮﺭِ ﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ
ﺯ ﭼﺸﻤﻪ چشمۀ ﺍﻟﻬﺎﻡ، ﻫﺮﭼﻪ ﻧﻮﺷﯿﺪﯼ
ﺑﻪ ﮐﺎﻡ ﺗﺸﻨﻪﺩﻻﻥ ﻣﺜﻞ ﭼﺸﻤﻪ ﺟﻮﺷﯿﺪﯼ
ﺯﻣﯿﻦ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪﺗﺮﯾﻦ ﺑﻐﺾِ ﺑﻮﺳﻪﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﭼﻮ ﻓﺮﺷﯽ ﺍﺯ ﻋﻄﺶِ ﺑﻮﺳﻪ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﺳﻔﯿﺮ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﻭﻗﺘﯽ ﺳﻔﺮ ﮐﻨﺪ ﺑﺎ ﺑﺎﺩ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽﻭﺯﺩ ﺍﺯ ﻻﺑﻪﻻﯼ گلها ﺑﺎﺩ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﺟﺎﺭﯼﺳﺖ ﺩﺭ ﺻﺤﺎﺭﯼ ﻋﺸﻖ
ﻫﻤﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﻣﻨﯽ ﺍﯼ ﻋﻄﺮِ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﻋﺸﻖ!
ﺑﺪﺍﻥ، ﺑﻪ ﺫﻫﻦ ﻣﻦ ﺍﯼ ﯾﺎﺩِ ﺳﺒﺰِ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﻦ!؟
ﻗﻠﻢ ﻗﻨﺎﺭﯼ ﮔﻨﮕﯽﺳﺖ ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺩﻥِ ﻣﻦ
ﺑﮕﻮ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺳﺮﺍﯾﺪ ﺳﺮﺍﺏ، ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ؟
ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﻭﺍﮊﻩ ﺗﻮﺍﻥ ﺭﯾﺨﺖ ﺁﺏِ ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ؟
ﺗﻮ ﺍﯼ ﺭﺳﻮﻝِ ﺗﻌﻬّﺪ، ﺭﺳﺎﻟﺖِ ﻣﻮﻋﻮﺩ!
ﻗﺪﻭﻡِ ﻣﻘﺪﻡِ ﭘﺎﮐﺖ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﻭ ﻣﺴﻌﻮﺩ
ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺩﺍﺩ، ﺍﯼ ﺳﺨﺎﻭﺕ ﺁﮔﺎﻩ!
ﻟِﻮﺍﯼ «ﺍﺷﻬﺪ ﺍﻥ ﺍﻟﻪ ﺍﻻ ﺍﻟﻠّﻪ»
ﮐﻨﻮﻥ ﮐﻪ ﻧﺒﺾ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﻫﺴﺘﯽ ﺗﻮﺳﺖ
ﺑﮕﯿﺮ ﺩﺳﺖ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ، ﺍﺳﯿﺮِ ﻫﺴﺘﯽ ﺗﻮﺳﺖ
#غلامرضا_شکوهی #شعر #عید_مبعث
📜 @sheraneh_eitaa
5.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | چه کسی جز تو،چهل مرتبه تنها مانده
از تحیر دهن غار حرا وا مانده
عشق تا مرز جنون رفت در این شعر، محمد
نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد
شعر خوانی حمیدرضا برقعی برای مبعث پیامبر(ص)
📜 @sheraneh_eitaa
نور «اِقرَأ»، تابد از آیینهام
کیست در غار حرای سینهام؟!
رگ رگم، پیغام احمد میدهد
سینهام، بوی محمّد میدهد
گل دمد از آتش تاب و تبم
معجز روحالقُدُس دارد لبم
من سخن گویم، ولی من نیستم
این منم یا او؟! ندانم کیستم؟!
جبرئیل امشب دمد در نای من
قدسیان، خوانند با آوای من
ای بتان کعبه! در هم بشکنید
با من امشب از محمّد دم زنید
دم زنید از دوست، خاموشی چرا؟
ای فراموشان! فراموشی چرا؟
از حرا، گلبانگ تهلیل آمده
دیده بگشایید، جبریل آمده
اینک از بیدادها، یاد آورید
با امین وحی، فریاد آورید
بردگانِ برده بار ظلم و زور!
دخترانِ رفته زنده زیر گور!
مکه، تا کی مرکز نااهلها؟
پایمال چکمۀ بوجهلها؟
کارون نور را، بانگ دَراست
یک جهان خورشید در غار حَراست
دوست میخواند شما را، بشنوید!
بشنوید اینک خدا را، بشنوید!
یا محمّد! منجی عالم تویی
این مبارک نامه را، خاتم تویی
مردگان را گو که: صبح زندگیست
بردگان را گو که: روز بندگیست
ای به شام جهل و ظلمت، آفتاب
از حرا بر قلۀ هستی بتاب
جسم بیجان بشر را، جان تویی
این پریشان گلّه را، چوپان تویی
کعبه را، ز آلایش بت پاک کن
بتگران را، همنشین خاک کن
بر همه اعلام کن: زن، برده نیست
بردۀ مردانِ تن پرورده نیست
باغ زیبایی کجا و زاغ زشت؟
دیو شهوت را برون کن از بهشت
ای تو را هم مهر و هم قهر خدا
تا به کی ابلیس درشهر خدا؟!
با علی، بتهای چوبین را بکش
وین خدایان دروغین را بکش
مکتب تو، مکتب عمّارهاست
این کلاس میثم تمّارهاست
ای زمام آسمان، در مشت تو
مَه دو نیمه از سرِ انگشت تو
جای تو، دیگر نه در غار حراست
در دل امواج توفان بلاست
دست رحمت از سر عالم، مدار!
گر تو را خوانند ساحر، غم مدار!
یا محمّد! ای خرد پابست تو
ای چراغ مهر و مه در دست تو
ابر رحمت! رحمتی بر ما ببار
بار دیگر! از حرا بانگی برآر
ما کویر تشنه، تو آب حیات
ما غریقیم و تو کشتی نجات
ما به قرآن، دست بیعت دادهایم
از ازل، با مهر عزّت زادهایم
عترت و قرآن، چراغ راه ماست
روشنی بخش دل آگاه ماست
#شعر #عید_مبعث #غلامرضا_سازگار
📜 @sheraneh_eitaa
امام حسین (علیه السلام)
اگر بحال گدایت دعا کنی خوب است
ترحمی به من بی نوا کنی خوب است
مرا که در همه جا گفته ام غلام تو ام
به اسم نوکر کویت صدا کنی خوب است
دلم گرفته از این شهر دور از حرمت
مرا روانه ی کرببلا کنی خوب است
به غیر اشک عزای تو را نمی خواهم
مرا به درد و غمت مبتلا کنی خوب است
شلوغی صف محشر پی تو میگردم
میان خلق مرا هم جدا کنی خوب است
اگر چه رو سیهم جان مادرت سوگند
تفضلی ز کرم بر گدا کنی خوب است
منو جدایی بزم عزا خدا نکند
همین که در به در روضه ها کنی خوب است
#الیاس_کریمی #شعر #امام_حسین #شب_جمعه
📜 @sheraneh_eitaa