eitaa logo
شاعرانه
27.2هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
768 ویدیو
78 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
فریاد مرا گرچه سرانجام شنیدی ای دوست! به داد دل من دیر رسیدی از یاد بِبَر قصه‌‌ی ما را هم از امروز درباره‌ی ما هرچه شنیدی نشنیدی 📜 @sheraneh_eitaa
برای رسیدن به تو راه نمیروم؛ پرواز میکنم؛ نمینویسم کلمه اختراع میکنم؛ دعا نمیکنم؛ با خدا همدستم... چیزهای باعظمت را باید، با عظمت خواست! 📜 @sheraneh_eitaa
به مجنون گفت روزی عیبجویی که پیدا کن به از لیلی نکویی که لیلی گرچه در چشم تو حوریست بهر جزوی ز حسن وی قصوریست ز حرف عیبجو مجنون براشفت در آن آشفتگی خندان شد و گفت اگر در دیده ی مجنون نشینی بغیر از خوبی لیلی نبینی 📜 @sheraneh_eitaa
asiri.gif
6.8K
شمس‌الدین‌ محمد بن‌ یحیی‌ بن‌ علی‌ گیلانی لاهیجی نوربخشی (سال تولد نامعلوم، درگذشته به سال ۹۱۲ هجری قمری) متخلص به «اسیری‌» و «فدایی» و مشهور به «اسیری لاهیجی» عارف‌، شاعر و از مشایخ‌ سلسلهٔ نوربخشیه‌ است. 📜 @sheraneh_eitaa
ای ماه برون آمده از مشرق بطحا تابان ز رخت شعشعه نور تجلی خورشید جهانی ز تو روشن همه عالم انوار الهی ز جبین تو هویدا از پرتو روی تو مه و مهر منور وان نورسیه از خم زلفین تو پیدا ایجاد جهان را چو غرض نور تو بودست دارند بمهرت همه ذرات تولا گر شرع تو رهبر نشود سالک ره را کی در حرم وصل شود محرم مولی هر دیده که در هر دو جهان حسن تو بیند در صورت و معنی بود آن دیده بینا سودا زده چون موی تو شد جان اسیری زان دم که جمال رخ تو کرد تماشا 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥| شعرخوانی رهبر انقلاب در محفل شعرا (شعری از مرحوم اخوان ثالث) 📜 @sheraneh_eitaa
آن کس که ز بهر او مرا غم نیکوست با دشمن من همی زیَد در یک پوست گر دشمن بنده را همی دارد دوست بدبختی بنده دان ، نه بد عهدی دوست 📜 @sheraneh_eitaa
اگر که مادر باشد شبیه میهنمان زمین و هر چه در آن است می شود زنمان همان که با تویی اش آمد از سر کوچه همان که تا درِ خانه نبود جز منمان همان که کاشف گنجِ درون مردش شد همان که کوهی بودیم و کرد معدنمان همان که بود پس از چند هفته... لطف مدام به جای دشمنمان... تا همیشه دشمنمان چه کرد با ایرانِ همیشه سبز، مغول!؟ هزار مرتبه غارت شد آنچنان تنمان به هر چه گفت ندادیم پاسخی جز آه سکوت بوده فقط... مزد دل سپردنمان طناب عشق، همان بازوان تُردی بود که وقت خواب گره شد به دور گردنمان 📜 @sheraneh_eitaa
این خبر برد سوی موشانا که چه بنشسته اید ای موشان؟ ای رفیقان صهیونیستانا گربه ای تیز چنگ و خشم آلود همچو شیری ژیان و غرانا می دهد در بلندی جولان یکسره با خروش جولانا من خودم با دو چشم خود دیدم خورد موشی به بامدادانا دست اگر روی دست بگذارید می شوید آخرش پشیمانا موشها این خبر چو بشنیدند تنشان شد چو بید لرزانا پیرموشی در آن میان گفتا رفت باید به نزد سلطانا رفت باید پی مدد نزد کهنه ارباب، انگلستانا تا به شه حال خویش واگوئیم تا دهد او چه امر و فرمانا؟ جملگی تا بریتانی رفتند خسته دل، زردرو، هراسانا پیش روباه پیر خم گشتند کای شهنشه، اولوم به قربانا شرح دادند کل واقعه را کرده بر عجز خویش اذعانا «روبه پر فریب و حیلت ساز» رو به موشان نمود اعلانا که مترسید و غصه هم نخورید هست این راه حلش آسانا داد موشک به موشکان روباه تا زنندش به کودکستانا تا زنندش میان درمانگاه تا که گربه شود پشیمانا بعد، گفتند خود زدی آن را و به گربه زدند بهتانا بعد از هر جهت یورش بردند همچو قومی ز بربرستانا زان طرف گربه‌های زیتونی هر که بر ملکشان نگهبانا چون گرفتند قوت قلب از گربه‌های دلیر ایرانا پاسخی در جوابشان دادند و برابر نه، بل دوچندانا پر صلابت چو سیل بنیان کن رعدآسا، شبیه طوفانا آنچنان که به لشکر موشان راه افتاد پشم ریزانا با پلخمون مشهدی، در دم جمله گشتند سنگبارانا! هر که از یک طرف فراری شد رو به صحرای خود گریزانا جان من پند گیر از این قصه پندی از شاعر خراسانا هر که به هرکجا تجاوز کرد آخرش شد زبون و گریانا 📜 @sheraneh_eitaa
مرغ عشق منے و جاے تو آغوش من است پیش من پر بڪشے لانہ شدن را بلدم شبتون در پناه حق 🌙 📜 @sheraneh_eitaa
گر شود آنروی روشن جلوه گر هنگام صبح پیش رخسارت کسی بر لب نیارد نام صبح |صبحتون بخیر❄️☃️ 📜 @sheraneh_eitaa
دل‌های ما که به‌ هم نزدیک باشد، دیگر چه فرقی می‎کند کجای این جهان باشیم؛ دور باش، امّا نزدیک… من از نزدیک بودن‎های دور می‌ترسم 📜 @sheraneh_eitaa
دیدۀ مست تو را باده غلام است و بس خاص‌ترین جام می ‌‌پیش تو عام است و بس صحبت شیر و شکر پیش لبت کافری است مدحت قند و عسل بی تو حرام است و بس 📜 @sheraneh_eitaa
ای به گلستان هزار نرگس شهلا در گل گلزار عارضت به تماشا لاله و گل از تجلی تو به خوبی قمری و بلبل ز شوق تو به علالا در رخ روز از رخ تو بارقه مهر در دل شب از غم تو مایه سودا عاشق بیدل ز شوق روی تو مجنون کرده بهانه ولی محبت لیلا عارض یوسف نموده لمعه رویت زو شده مشعوف و زار عشق زلیخا گاه در آئین عاشقی شده ظاهر هم شده بر حسن خویش واله و شیدا گاه به معشوق شیوگیست تسحب هم بخود از ناز کرده غارت و یغما عاشق و معشوق و عشق جمله خودی پس هر نفس از یک لباس گشته هویدا در دو جهان عاشق تو گشت چو فانی ساز فنا هم به عشق خویشتن او را 📜 @sheraneh_eitaa
مَن اگر با مَن نباشم؛ می‌شَوَم تنهاترین کیست با مَن گر شَوَم مَن؛ باشد از مَن، ما ترین مَن نمی‌دانم کی ام مَن؛ لیک یک مَن در مَن است آن که تکلیف مَنَش با مَن مَنِ مَن، روشن است مَن اگر از مَن بپرسم ای مَن ای همزاد مَن! ای مَن غمگین مَن در لحظه‌های شاد مَن! هرچه از مَن یا مَنِ مَن، در مَنِ مَن دیده‌ای مثل مَن وقتی که با مَن می‌شوی خندیده‌ای هیچکس با مَن، چنان مَن، مردم آزاری نکرد این مَنِ مَن هم نشست و مثل مَن کاری نکرد ای مَنِ با مَن، که بی مَن، مَن تر از مَن می‌شوی هرچه هم مَن مَن کنی؛ حاشا شوی چون مَن قوی مَن مَنِ مَن، مَن مَنِ بی رنگ و بی تأثیر نیست هیچکس با مَن مَنِ مَن، مثل مَن درگیر نیست کیست این مَن؛ این مَنِ با مَن ز مَن بیگانه تر این مَنِ مَن مَن کُنِ از مَن کمی دیوانه‌تر؟ زیر باران، مَن از مَن پُر شدن دشوار نیست ورنه مَن مَن کردن مَن، از مَنِ مَن عار نیست راستی! اینقدر مَن را از کجا آورده‌ام بعد هر مَن بار دیگر مَن، چرا آورده‌ام؟ در دهان مَن نمی دانم چه شد افتاد مَن مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد مَن 📜 @sheraneh_eitaa
کمال‌الدین علی محتشم کاشانی شاعر ایرانی عهد صفویه و معاصر با شاه طهماسب اول است. وی در سال ۹۰۵ هجری قمری در کاشان زاده شد و بیشتر دوران زندگی خود را در این شهر گذراند. نام پدرش خواجه میراحمد بود. کمال‌الدین در نوجوانی به مطالعهٔ علوم دینی و ادبی معمول زمان خود پرداخت. معروفترین اثر وی دوازده بند مرثیه‌ای است که در شرح واقعهٔ کربلا سروده است. مرثیهٔ دیگری نیز در مرگ برادر جوان خود سروده که بسیار سوزناک است. مجموعه‌ای از غزلیات عاشقانه با نام «جلالیه» نیز از وی باقی مانده است. وی در ربیع الاول سال ۹۹۶ هجری قمری (به روایتی ۱۰۰۰ هجری قمری) درکاشان درگذشت. 📜 @sheraneh_eitaa
ای مرا دلبر و دل آرا تو دل من کس ندارد الا تو روز و شب از خدا همی طلبم که به روز آورم شبی با تو هدف تیر بی‌محابا من مرهم زخم بی‌مدارا تو مردم مردمند جمله بتان چشم من نور چشم آنها تو از همه دلبران شکیبم اگر بگذاری مرا شکیبا تو دادم ای صبر گونهٔ دل را به جگر گوشه‌ای برون آ تو زاهدا کافرم اگر بی‌عشق بهره داری ز دین و دنیا تو چند گوئی که عاشقی گنه است این گنه بنده می‌کنم یا تو محتشم بینی ار غزال مرا سر چو مجنون نهی به صحرا تو 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی آقای غلامرضا کافی در محضر رهبرانقلاب با موضوع می خواهم این که آیینه جان ببینمت کاری نکن که آینه گردان ببینمت پوشیده باش در دل من، مثل رازِ عشق باری چه حاجت است نمایان ببینمت ای گوهر نفیس، نَفَس در هوس مَزن در پرده باش تا که درخشان ببینمت زیبایی ات حَراج، به بازارِ تن مَباد پوشیده باش تا که فقط جان ببینمت لطف خداست این که لطیف است خلقتت حیف است این که بَرده ی شیطان ببینمت گوهر به حُقّه ی صدف آسوده خاطر است ایمن ز حُقّه بازی دوران ببینمت سخت است بَر تو تا گِرِهِ سُستِ روسَری می آید این که سخت پشیمان ببینمت چشم هوس فرا نرود از حصار جسم تا کی اسیر چشم هوس ران ببینمت دلشوره ام فقط نه به موی پریش توست آشفته ام که باز پریشان ببینمت زن زندگی ظرافت و زیبایی‌ات به جا کی در مقام شامخ انسان ببینمت فرق است در ترانه ی تاریکِ چَرت خوان، یا در بیانِ روشن قرآن ببینمت خواهی که زیر خواهش راعیل له شوی، یا در شکوه دختر عِمران ببینمت؟ دین هَرزه، چند در پیِ ناقورِ این و آن؟ آزاده باش تا که مسلمان ببینمت در اختیار توست که دوزخ نشین شوی یا در بهشت و سبزه ریحان ببینمت گُردآفریدِ عصر تویی، دخت نامدار! بر تارکِ تَبارکِ ایران ببینمت ای دختر عزیز من ای غنچه ی بهار! چون بوی گل درآی که پنهان ببینمت ای گل به لاله‌های وطن خیره شو، مباد شرمنده ی مرام شهیدان ببینمت‌‌ 📜 @sheraneh_eitaa
سود دریا نیک بودی گر نبودی بیم موج صحبت گل خوش بدی گر نیستی تشویش خار دوش چون طاووس می نازیدم اندر باغ وصل دیگر امروز از فراق یار می پیچم چو مار 📜 @sheraneh_eitaa
ای مهر گسل که با توام پیوند است وز تو به یکی عشوه دلم خرسند است لطفی بکن و بگو که من زان توام پیداست که قیمت دروغی چند است 📜 @sheraneh_eitaa
ای عشق تو آتش زده در خرمن جان‌ها وز سوز غمت سوخته دل‌ها و روان‌ها خون شد دل عشاق ز دست الم عشق شرح غم عشق تو برونست ز بیان‌ها از شوق جمال تو دل چرخ پرآتش بی‌صبر و قرار از غم تو دور و زمان‌ها محرم به حریم تو نه نام و نه نشانست بی‌نام و نشان در حرمت نام و نشان‌ها سرگشته و حیران به بیابان تحیر در ذات و صفات تو یقین‌ها و گمان‌ها از بحر هویت که دو عالم به کنارست خلقان همگی بی‌خبر از قعر و میان‌ها از پرتو حسنت شده تابان همه عالم وز روی تو روشن همه کون و مکان‌ها کی حسن رخت شرح دهد نطق کماهی در وصف جمال تو چو لال است زبان‌ها عارف نبود هرکه نبیند چو اسیری آیینه روی تو عیان‌ها و نهان‌ها 📜 @sheraneh_eitaa
شب سردیست، هوا منتظر باران است وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است |شبتون بخیر🌙 📜 @sheraneh_eitaa
صــبح رخ داده که باور ڪــند این دل شــاید پشت ِتاریڪی ِ ما هم ، سحری می‌آید |صبحتون به عشق و آرامش 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
تا هستی ما فنای مطلق نشود جان را صفت بقا محقق نشود تا بر سر دار سر نبازد منصور بیخود متکلم انا الحق نشود 📜 @sheraneh_eitaa
جان ها فدای دیدن دیدار بوالوفا کردند انبیا همه در کار بوالوفا دانسته اند قصه الله اشتری چون یوسفند در سر بازار بوالوفا حق در وفای بنده مدارا کند بسی ناید ز بی وفائی ما عار بوالوفا شب تا بروز ناله وافغان آه ماست چون بلبلان مست بگلزار بوالوفا مهر و وفاست کار خداوند لاینام بنگر شبی بدیده دیدار بوالوفا در ذره ذره بین رخ او را در آفتاب کوهی مباش غافل از اسرار بوالوفا 📜 @sheraneh_eitaa
باز رست از پنجه پنجه گریبان حیات جامی اما نامدت دامان بهبودی به دست سال عمرت شصت شد در لجه هستی بکوش تا ازین دریا برآری صید مقصودی به شست 📜 @sheraneh_eitaa
تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه؟ ای تیر غمت را دل عشاق نشانه 📜 @sheraneh_eitaa
عطار فَریدالدّین ابوحامِد محمّد عطّار نِیشابوری (۵۴۰ - ۶۱۸ قمری) یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلندنام ادبیات فارسی در پایان سدهٔ ششم و آغاز سدهٔ هفتم است. او در سال ۵۴۰ هجری برابر با ۱۱۴۶ میلادی در نیشابور زاده شد. وی یکی از پرکارترین شاعران ایرانی به شمار می‌رود و بنا به نظر عارفان در زمینه عرفانی از مرتبه‌ای بالا برخوردار بوده‌است. 📜 @sheraneh_eitaa
روز و شب چون غافلی از روز و شب کی کنی از سر روز و شب طرب روی او چون پرتو افکند اینت روز زلف او چون سایه انداخت اینت شب گه کند این پرتو آن سایه نهان گه کند این سایه آن پرتو طلب صد هزاران محو در اثبات هست صد هزار اثبات در محو ای عجب چون تو در اثبات اول مانده‌ای مانده‌ای از ننگ خود سردرکنب تا نمیری و نگردی زنده باز صد هزاران بار هستی بی ادب هر که او جایی فرود آمد همی هست او را مرددون‌همت لقب چون ز پرده اوفتادی می‌شتاب تا ابد هرگز مزن دم بی‌طلب طالب آن باشد که جانش هر نفس تشنه‌تر باشد ولیکن بی سبب نه سبب نه علتش باشد پدید نه بود از خود نه از غیرش نسب چون نباشد او صفت چون باشدش خود همه اوست اینت کاری بوالعجب گر تو را باید که این سر پی بری خویش را از سلب او سازی سلب بر کنار گنج ماندی خاک بیز در میان بحر ماندی خشک لب چون رطب آمد غرض از استخوان استخوان تا چند خائی بی رطب هین شراب صرف درکش مردوار پس دو عالم پر کن از شور و شعب مست جاویدان شو و فانی بباش تا شوی جاوید آزاد از تعب چون تو آزاد آیی از ننگ وجود راستت آن وقت گیرد حکم چپ از دم آن کس که این می نوش کرد دوزخ سوزنده را بگرفت تب همچو عطار این شراب صاف عشق نوش کن از دست ساقی عرب 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | آنچه درباره عاقبت عجیب عطار نیشابوری نمی‌دانید! 📜 @sheraneh_eitaa