بر حضرت خاتم(ص) ندا از حق رسیده
دینت نما کامل کنون ای نورِدیده
مولا علی(ع)باشد ولی از سوی الله
نقشی بزن بر جان یاران زین عقیده
#معصومه_مومن_کیخا_ژاله #شعر #عید_غدیر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
*ابیاتی که مصرع دوم آنها مشهورتر است* :
۱- گر دایرهی کوزه ز گوهر سازند
*"از کوزه همان برون تراود که در اوست"*
( بابا افضل )
۲- با سیه دل چه سود گفتنِ وعظ
*"نرود میخ آهنین در سنگ"* . . .
( سعدی)
۳- هر دم که دل به عشق دهی، خوش دمی بود
*"در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست"*
( حافظ)
۴- چنین است رسم سرای درشت
*"گهی پشت به زین و گهی زین به پشت"*
( فردوسی )
۵- امیدوار بُوَد آدمی به خیر کسان
*"مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان"*
( سعدی)
۶- صوفی نشود صافی، تا در نکشد جامی
*"بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی"*
( سعدی )
۷-در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
*"یارب! مباد آن که گدا معتبر شود"*
( حافظ)
۸-در محفل خود راه مده همچو منی را
*"افسرده دل، افسرده کند انجمنی را"*
( قائم مقام )
۹- مرو به هند و بیا با خدای خویش بساز
*"به هر کجا که روی، آسمان همین رنگ است"*
( صائب تبریزی)
۱۰-خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
*"دیو چو بیرون رود فرشته در آید"*
( حافظ )
۱۱-زلیخا مُرد از این حسرت که یوسف گشته زندانی ؛
*"چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی"*
( صائب تبریزی)
۱۲- زلیخا گفتن و یوسف شنیدن
*"شنیدن کی بُوَد مانند دیدن"*
( عطار )
#شعر
📜 @sheraneh_eitaa
الهی!
چون با خود نگرم و کردارِ خود بینم
گویم از من،
زار تر کیست ؟
و چون با تو نگرم
و خود را در بندگیِ تو بینم
گویم از من،
بزرگوار تر کیست ؟
#خواجه_عبدالله_انصاری
#مناجات_نامه
📜 @sheraneh_eitaa
ای سحرخیزتر از صبح !
بیَفشان مویت
که نسیم از دَم ِ گیسوی "تو"جان میگیرد
#مریم_رضایی #شعر
|صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
📜 @sheraneh_eitaa
بر ابر عقیم روح باران دادی
بر بستر رود خشک جریان دادی
پیوسته سرت سبز و دمت گرم ای عشق
بر این تن رو به موت من جان دادی
#محمدعلی_ساکی #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
ماه چنین کس ندید خوش سخن و کِش خَرام
ماهِ مبارک طلوع ، سروِ قیامت قیام
سرو درآید ز پای گر تو بجنبی ز جای
ماه بیفتد به زیر گر تو برآیی به بام
تا دل از آن تو شد دیده فرودوختم
هر چه پسند شماست بر همه عالم حرام
گوش دلم بر در است تا چه بیاید خبر
چشم امیدم به راه تا که بیارد پیام
دعوت بی شمع را هیچ نباشد فروغ
مجلس بی دوست را هیچ نباشد نظام
در همه عمرم شبی بیخبر از در درآی
تا شب درویش را صبح برآید به شام
بار غمت میکشم وز همه عالم خوشم
گر نکند التفات یا نکند احترام
رای خداوند راست حاکم و فرمانرواست
گر بکشد بندهایم ور بنوازد غلام
ای که ملامت کنی عارف دیوانه را
شاهد ما حاضر است گر تو ندانی کدام
گو به سلام من آی با همه تندی و جور
وز من بیدل ستان جان به جواب سلام
سعدی اگر طالبی راه رو و رنج بر
یا برسد جان به حلق یا برسد دل به کام
#سعدی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
«💠💚💠2روز تا بزرگترین عید💠💚💠»
قصه را زودتر ای کاش بیان میکردم
قصه زیباتر از آن شد که گمان میکردم
برکهای رود شد و موج شد و دریا شد
با جهاز شتران کوه اُحُد برپا شد
و از آن آینه با آینه بالا میرفت
دست در دست خودش یکتنه بالا میرفت
تا که بعثت به تکامل برسد آهسته
پیش چشم همه از دامنه بالا میرفت
تا شهادت بدهد عشق ولی الله است
پله در پله از آن مأذنه بالا میرفت
پیش چشم همه دست پسر بنت اسد
بین دست پسر آمنه بالا میرفت
گفت: اینبار به پایان سفر میگویم
بارها گفتهام و بار دگر میگویم
راز خلقت همه پنهان شده در عین علیست
کهکشانها نخی از وصلۀ نعلین علیست
گفت ساقیِ من این مرد و سبویم دستش
بگذارید که یک شمه بگویم؛ دستش
هر چه در عالم بالاست تصرف کرده
شب معراج به من سیب تعارف کرده
گفتنیها همگی گفته شد آنجا اما
واژه در واژه شنیدند صدا را اما
سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد
آنکه فهمید و خودش را به نفهمیدن زد
میرود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
#سیدحمیدرضا_برقعی #شعر #عید_غدیر #امام_علی
📜 @sheraneh_eitaa
چون رسول از عترتش تالی قرآن یاد کرد
پیروی از ساقی کوثر،علی(ع) ایجاد کرد
در عبادت پشت را گر روز و شب خم می کنی
شکر حق گو ،چون علی دین تو را آباد کرد
#معصومه_مومن_کیخا_ژاله #شعر #ارسالی_مخاطب #عید_غدیر
📜 @sheraneh_eitaa
مصطفی رحماندوست چهرهی آشنای ادبیات کودک و نوجوان متولد 1329 در شهر همدان است. او پدر شعر کودک ایران است و همچنین تلاشهای فراوان و قابلتقدیری برای رشد ادبیات کودک و نوجوان در ایران داشته است. او شاعر، نویسنده و مترجم کتابهای کودک و نوجوان است و شعر مشهور او «صد دانه یاقوت» است که بیش از سه نسل از کودکان و نوجوانان ایرانزمین با آن خاطره دارند.
مصطفی رحماندوست از زمانی که کودک بود و تقریبا 11 سال داشت متوجه شد که استعداد درخشانی در شعر گفتن دارد. او در کودکی اشعار مثنوی مولوی را حفظ کرده بود. شعرهای که مادرش گاهی برای او زمزمه میکرد. رحماندوست دربارهی کودکی خود میگوید: «پدرم قوی بنیه بود اما وقتی درباره کربلا شعر میخواند، اشکش در میآمد. برای من که او را قوی و زورمند میدیدم، دیدن اشک و اندوهش عجیب بود. خیلی دلم میخواست بدانم آن کلمههای سیاهی که بر کاغذ دیوان صامت و قمری نقش بسته چه هستند و چه قدرتی دارند که پدر زورمندم را به گریه مینشاندند
همین موضوع باعث شد تا رحماندوست برای یادگیری خواندن و نوشتن شتاب کند و شعرهای دیوان شعرا را بخواند. در مدرسه حافظ میخواند و سعی میکرد اشعار این شاعر بزرگ را حفظ کند. بعد از گذراندن دوره ابتدایی او وارد دبیرستان شد و در رشتهی علوم انسانی که در آن زمان نام رشته ادبی داشت تحصیل کرد. مصطفی رحماندوست در دوره دبیرستان هم فرد کتابخوانی بود. او در مصاحبهای دربارهی کتابخانهی دبیرستان ابن سینا که در آن درس میخواند گفت: «کتابخانه خوبی داشت، اما بهسختی میتوانستم ازآنجا کتاب بگیرم، بسیاری از کتابهای آنجا را خواندم. کمبودها را هم با کرایه کردن کتاب و مطالعه سریع آن جبران میکردم. شبی یک ریال کرایه کتاب میدادم. خلاصه بعضی از کتابها را هم از بچههای اهل کتاب میشنیدم تا کرایه کمتری بپردازم».
او در این دوره به تشویق و تایید پدر مدتی را دروس حوزه خواند. در سالهای آخر دبیرستان هم با موسیقی و نقاشی عجین شد. اگرچه در نقاشی خیلی پیشرفت چشمگیری نداشت اما در موسیقی توانسته بود به این توانای برسد که سنتور بزند. او در مصاحبهای میگوید: «سال 1349 براي ادامه تحصيل به تهران آمدم و در رشته زبان و ادبيات فارسي مشغول تحصيل شدم. حضور در تهران فرصتي بود براي آشنايي با دكتر علي شريعتي، استاد مرتضي مطهري و دكتر بهشتي. رفت و آمد به جلسههاي درس اين بزرگواران و شركت در محافل و مجالس ادبي و هنري آن روزگار، باعث شد كه خوشههاي ارزشمندي از خرمن آگاهان و آگاهيهاي ديرياب بيندوزم.» مصطفی رحماندوست دربارهی اولین نوشتههایش میگوید: «اولين نوشتهام، زماني چاپ شد كه دانشآموز دبيرستان بودم. آنهم در يك مجلّه محلی و نه اثري كه براي بچهها نوشته شده باشد. در دوره دانشجويي قصهها و شعرهاي بسياري نوشتم و چاپ كردم. همه براي بزرگسالان، اما در اواخر دورهِ دانشجويي بود كه «ادبيات كودكان و نوجوانان» را شناختم و تصميم گرفتم سالك و رهپوي اين راه باشم. روانشناسي خواندم؛ سادهنويسي كار كردم؛ كتابهاي بچهها را ورق زدم؛ معلم بچهها شدم؛ چند جا درس دادم؛ اول قصه نوشتم: سربداران و خاله خودپسند و بعد شعر سرودم.»
مصطفی رحماندوست فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران است. او به عنوان کارشناس کتابهای خطی در کتابخانه مجلس، مدیر مرکز نشریات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مدیر مسئول نشریات رشد، سردبیر رشد دانشآموز، سردبیر و پدیدآورنده سروش کودکان و نوجوانان، سردبیر مجله شهرزاد قصهگو فعالیت کرده است. او همچنین به مدت سه سال مدیرکل دفتر مجامع و فعالیتهای فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران بوده است.
بیش از 30 سال است که مصطفی رحماندوست بی وقفه برای کودک و نوجوان کار می کند و تمام فعالیتهای او به هر شکلی که بوده به ادبیات مرتبط بوده است. او تا امروز بیش از 314 اثر به صورت مجموعه شعر برای کودکان و نوجوانان، تالیف و ترجمه داستان و کتابهایی درباره شیوههای قصهگویی و ادبیات کودک در ایران و جهان منتشر کرده است. کتابهای او به بیش از شش و نیم میلیون نسخه میرسد و بعضی از آثار او از جمله قصه «دو لاکپشت تنها»، «بازی با انگشتها»، «سه قدم دورتر شد از مادر»، «دو تا عروس، دو تا داماد» و ... به سیزده زبان ترجمه شده است.
#معرفی_شاعر #مصطفی_رحماندوست
📜 @sheraneh_eitaa
صد دانه یاقوت
دسته به دسته
با نظم و ترتیب
یکجا نشسته
هر دانه ای هست
خوش رنگ و رخشان
قلب سفیدی
در سینه آن
یاقوتها را
پیچیده با هم
در پوششی نرم
پروردگارم
سرخ است و زیبا
نامش انار است
هم ترش و شیرین
هم آبدار است
#مصطفی_رحماندوست #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
6.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 این همه خاطره با «صددانه یاقوت» داریم، شاعرش را هم میشناسیم؟
#فرزند_ایران
📜 @sheraneh_eitaa