eitaa logo
شاعرانه
26.8هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
791 ویدیو
80 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از قاصدک
🇮🇶دیدی اگه اربعین زبان عراقیها رو بلد بودی چقدر بهتر بود؟🚩😬 هنوزم دیر نشده،تا اربعین بعدی یک ساااااااااال وقت داری😍⏰ توی این کانال ۱۰۰ هزااااار نفر دور هم جمع شدن و بـه نیت اربـعـیـن بـعـدی یادگیری لهجه عراقی رو دوباره از اول شروع کردند🤩📝👇 https://eitaa.com/joinchat/2546335747Cf9fa0a692d آموزش‌ها کاملا رایگان و به عشق سـیـدالـشـهداء عـلـیـه السلامه🕌 🔥سریع عضو شو تا حذف نشده🏃‍♂😱 .
تورا بارها دیده ام تورا به یاد می‌آورم تو همان زنی هستی که درتاریخ، نامت را بارها دیده ام بِلقیس غزل های سلیمانی لیلی شبهای مجنونی تو را بارها عروس خودم کرده ام برای تو سرودهای رهایی خوانده ام به بیابانهای سوزان گریخته ام برای تو بارها مرده ام تو همان زنی هستی که میشناسمت آری! 📜 @sheraneh_eitaa
محمد بن‌ یوسف اهلی شیرازی (زادهٔ ۸۵۸ هجری قمری در شیراز – درگذشتهٔ ۹۴۲ هجری قمری در شیراز) شاعر قرن نهم و دهم هجری است. اهلی در سرودن انواع شعر استاد بود و آنچنان که از شعرش مشخص است مطالعهٔ وسیعی روی دیوانهای شاعران پیش از خود دارد. در غزلیات او تأثیر حافظ و سعدی و همچنین شیوهٔ وقوعی تحت تأثیر شاعران این مکتب همچون بابا فغانی شیرازی دیده می‌شود. او در قصیده‌سرایی تحت تأثیر اساتید قصیده‌سرایی است و قصایدی مصنوع به شیوهٔ سلمان ساوجی ساخته است. مثنوی سحر حلال او که ذوبحرین و ذوقافیتین است در پاسخ به مثنویهای کاتبی نیشابوری سروده شده است. او در خاتمۀ مثنوی شمع و پروانه، خود را در فن مثنوی، فرزند کوچک نظامی و جامی می‌خواند. اهلی با توجه به مقام استادیش در شعر، مورد توجه پادشاهان، امیران و وزیران بود. او افرادی از هر سه دودمان تیموریان هرات، آق قویونلوها و صفویان را ستوده است که از میان آنها می توان به امیر علیشیر نوایی، سلطان یعقوب آق قویونلو، شاه اسماعیل صفوی، نجم ثانی و شماری از امرا و وزرای معاصرش را برشمرد. آرامگاه اهلی در شیراز در جوار حافظ قرار دارد. 📜 @sheraneh_eitaa
نبود از عاشقی بیم ملامت سینه ریشان را مرا عشق تو رسوا کرد تا عبرت شد ایشان را بپوش آن شمع رخ ترسم که خوبان از حسد سوزند حسد داغی است کز یوسف کند بیگانه خویشان را منه راز دل ما بر زبان شانه با زلفت چو زلف خود مزن برهم دل جمعی پریشان را زلعل می پرستان را خبر نبود چه ذوق از شربت کوثر مذاق کفر کیشان را زدرد درد آن ساقی دل اهلی است آسوده جز این مرهم نمی سازد درون سینه ریشان را 📜 @sheraneh_eitaa
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | دوران بزن و در رو تموم شد 👈🏻 هر بیت با لهجه ای متفاوت 😊 📜 @sheraneh_eitaa
زندگی لیوان چای داغی بود که دهان لحظه هایم را سوزاند دیگر به انتظار هیچ عصرگاهی چای دم نمی دهم بی تو سرد سردم لطفن یکی چای مرا بی تعارف بنوشد...! 📜 @sheraneh_eitaa
کجاست عشق که تا قید آبرو بزنیم به کوی میکده ها باز ، های و هو بزنیم کجاست پیرهن چاک عاشقی که چو گل ز خون دل ، می گلگون سبو سبو بزنیم بریده نای صراحی و در برابر خلق شراب تلخ جگر سوز تا گلو بزنیم به جستجوی سپیدی صبحدم ، همه شب چراغ اشک فروزیم و کو به کو بزنیم ز عشق دوست ، چنان سینه پر کنیم از مهر که حلقه بر در کاشانه ی عدو بزنیم غبار عقل بپوشیده دید چشم مرا مگر به گریه بر او رنگ شستشو بزنیم کجاست آینه رویی ، که چون بتابد روی به سینه سنگ تمنای عشق او بزنیم به گریه شاخه ی گلهای عاشقی شکنیم به خنده بر لب آن یار تندخو بزنیم امید ما همه این است تا مگر روزی دوباره خیمه سر کوی آرزو بزنیم 📜 @sheraneh_eitaa
آخر ای دوست نخواهی پرسيد که دل از دوری رويت چه کشيد سوخت در آتش و خاکستر شد وعده های تو به دادش نرسيد داغ ماتم شد و بر سينه نشست اشک حسرت شد و بر خاک چکيد آن همه عهد فراموشت شد چشم من روشن، روی تو سپيد جان به لب آمده در ظلمت غم کی به دادم رسی ای صبح اميد آخر اين عشق، مرا خواهد کشت عاقبت داغ مرا خواهی ديد دل پر درد فريدون مشکن که خدا بر تو نخواهد بخشيد. 📜 @sheraneh_eitaa
‍ از تو اے عـشـق در اين دل چه شــررها دارم يادگـار از تـو چـه شـبـهـا ،چه سـحرها دارم بــا تــو اے راهزن دل ،چه سفـر ها دارم گرچه از خـود خبـرم نـيســت ،خــبــرهــا دارم شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
الهی صبح امروزت ز غم دور دلت ازحسرت هر بیش و کم دور خدا یارت، نگهدارت، به هرجا از اقبالت، دو چشم پر زِ نَم دور |صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
من مظهر نطق و نطق حق ذات من است در هر دو جهان صدای اصوات من است از صبح ازل هر آنچه تا شام ابد آید به وجود و هست ذرات من است 📜 @sheraneh_eitaa
دلم رفت و گم شد در آن کو مرا توان یافت گر اوست دلجو مرا صبا آمد و رفت عقلم به باد ز زلف که آورد این بو مرا رقیبش بدم گفت و دانست راست دریغا ندانست نیکو مرا مرا عاقبت خواهد آن غمزه کشت چنین گر نباشد بکش گو مرا میفکن دگر کشتن من به هجر که بسیار شد منت او مرا چو با من نخواهد که بویش رسد چرا زنده دارد به این بو مرا کمین بنده ماست گفتی کمال کم است این قدر بیش ازین گو مرا 📜 @sheraneh_eitaa