eitaa logo
اشعار ناب آئینے
22.1هزار دنبال‌کننده
630 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini نگاه لطف سلیمان کجا و مویهء مور میان میکده مستی کنم به عشق حضور بریز باده برایم، بریز باده ز دور نشسته ام که کند ساقی از خرابه عبور شدم خراب زیارت یکی مرا ببرد یکی مرا حرم شاه کربلا ببرد اگر سبوی شکسته برات آوردم شمیم تربتی از کربلات آوردم ز گریهء سحر آب فرات آوردم مرا بخر که فقط سیئات آوردم کشیده در بغل خود مرا طواف حبیب مرا رسانده به یوسف، نخ کلاف حبیب نگاه من به غبار و به قاب شش گوشه است سلام دادم و اشکم جواب شش گوشه است به دست خالیم اینجا، شراب شش گوشه است مرا ببوس، دلم مست خواب شش گوشه است مگر ز ساغر ارباب، بهترش هم هست خراب بادهء او مست اکبرش هم هست دم ضریح شنیدم حسین گفت اکبر به پای او که رسیدم حسین گفت اکبر همینکه ناز کشیدم حسین گفت اکبر حسن نوشتم و دیدم حسین گفت اکبر بوی حسن طرف خانهء حسین آمد بیا برادر ریحانهء حسین آمد زمان آمدنش عرش، بیقراری کرد فضای خانهء ارباب را بهاری کرد دعای فاطمه را در مدینه جاری کرد کرم ز دست حسن داشت، سفره داری کرد ببین به صورت او جلوه هایی از ثقلین علی و احمد و زهرا و مجتبی و حسین شب علی شده مشکل گشا ابالفضل است طرف حساب فقیر و گدا ابالفضل است کسی که اینهمه هم شانه با ابالفضل است علیّ اکبر لیلاست یا ابالفضل است نگین درّ نجف را ببین در انگشتش همان که کرببلا را گرفته در مُشتش علی اذان خدا و علی صدای حسین علی کتاب خدا و علی دعای حسین موذنی که گرفته به دست عبای حسین پسر شده که بیفتد به روی پای حسین خدا کند نخورد چشم، قدّ و بالایش خدا کند که نیفتد پدر به پاهایش همینکه لختهء خون از روی دهان آمد حسین با سر زانو کشان کشان آمد صدای خندهء الوات شامیان آمد عقیله از حرم خود دوان دوان آمد شهید جمع شده زیر دست و پا ای وای... هزار تکّه علی ریخت در عبا ای وای... 🔸شاعر: ============================ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini از ازل باده بوده و ساغر از ازل عشق بوده و دلبر آفریده شدی، شوی آقا آفریده شدم، شوم نوکر هرکه اینجا ندار شد، دارا است! هرکه اینجا فقیرتر، بهتر... تا ابد خاک پای تو هستم تا ابد جان جانی و سرور محو ذات پیمبریِ تو ام ای نبی خصلت و نبی منظر! عشق من! شاهزاده ی ارباب...! مددی حضرت علی اکبر نور تابان عالمینی تو پسر ارشد حسینی تو بعد از آن که خدا خدا کردم فقط اسم تو را صدا کردم بسته ام چشم های خیسم را بال پرواز خویش وا کردم... در خیال خودم میان حرم چقدَر با شما صفا کردم بارها گفته ام به ثارالله: به جوان تو اقتدا کردم! با شما علم کیمیا دارم با شما خاک را طلا کردم! دل به هرکس به غیر تو دادم بچگی بود...، من خطا کردم ای جوان قبیله ی دریا یا علی اکبر الدخیل آقا زیر دِین است قلب من با تو روح من مرده و مسیحا تو رود خشکم! کویر بی آبم! رحمت بی کران تو، دریا تو! عهد کردم که مال تو باشم عهد کردم نبینم الا تو چقدَر فاصله است ای دریا از کویر وجود من تا تو کربلا، کربِ وَ البلا شده است بس که هستی میان صحرا تو مثل آن گل که پرپرش بکنند در دل دشت ارباً اربا تو پدرت داد می زند، جگرم! آه پاشو، عصای من! پسرم...! 🔸شاعر: ============================ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini مسیح بود و اذانش به مرده جان می داد به هر شکسته پری شوق آسمان می داد اگر چه با رجزش عرش را تکان می داد زمان جنگ  به دشمن هم او  امان می داد به قلب معرکه می زد علی علی گویان که خاندان علی را چه باکی از طوفان حذر کنید که از نسل شیر کرار است علیِ اکبرِ لیلاست ،مرد پیکار است به حق که آینه ی مجتبی ست ،سردار است به چهره احمد و در هیبتش علمدار است شبیه نه خود پیغمبر است این آقا بنازمش نوه ی حیدر است این آقا چه کرده است که دنیا شده گرفتارش خوشا به خالق رویش ،خوشا به معمارش همیشه شامل ما بوده لطف بسیارش نبوده  است یلی در جهان جلودارش دوباره ولوله بر پاست،محشر آمده است به اهل خیمه بگویید اکبر آمده است 🔸شاعر: ============================ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini از تو سروده ام غزل و ناز میکنم بال و پرم به سمت حرم باز میکنم گفتیم یا علی و اجازه گرفته ایم با مرتضی به عرش که پرواز میکنم طبع مرا نگاه تو اقا گشوده است با نام مرتضی غزل آغاز میکنم موسی به نام حضرت حیدر عصا زده از من بعید نیست گر اعجاز میکنم یا قاهر العدو و و یا والی الولی یا مظهر العجائب و یا مرتضی علی بر روی بام تو دل من چون کبوتر است از هرچه برتر حیدر کرار برتر است ذکر علی الدوام فقط یاعلی بُود یک یاعلی به ختم کتابش برابر است حیدر معلم نبی مرسل است و غیر جانم علی که ساقی و فتاح خیبر است کوری چشم این سلفی ها و اجنبی! روزی خلق بسته به انگشت حیدر است تصویر شخص حضرت الله حیدر است تندیس شخص حیدر کرار اکبر است نام تو از علی معلی درازتر جای شما ز فردوس اعلی درازتر یک عالمی‌ دچار به موی شما شده گیسوی توست از شب یلدا درازتر دستان شخص حضرت موسی به دامنت شمشیرتوست از ید بیضا دراز تر بر روی دوش حضرت بابا که میروی قد تو گشته از قد سقا درازتر امید ماست بخشش و رحم و مرام تو برگشته ام که دست من از پا دراز تر گر سرو قد کشیده مهم نیست یا علی! بالای تو از آن قد رعنا دراز تر امشب صله دهد به جهان حضرت بتول اکبر نگو بگو که علی ضربدر رسول 🔸شاعر: ============================ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini شد بسته بر هر ماه در عالم چشمان اخترهای بعد از تو جز بام تو هرگز نگردد باز بال کبوترهای بعد از تو تا آسمانها راه داری تو نامت بلند و قامتت بالا سر در گریبانند در پیش ات سرو و صنوبرهای بعد از تو آری دلم گرم است بر مهر ات مهری که تو بر سینه ام دادی آری ندارد هیچ مفهومی سرمای آذر های بعد از تو تو درس مکتب خانه ها گشتی تو مرجع هر عالم دینی اکبر شناسی گشته تا امروز عنوان منبرهای بعد از تو تو اشبه الناسی به پیغمبر کافر مسلمان می‌کند لحن ات آری ادا هرگز نشد صوت الله اکبرهای بعد از تو چشم تو مصباح الهدی باشد در هر دم ات خفته است صد عیسی مشق تو را دارند رهبرها در پای دفترهای بعد از تو بابای تو زیب همه عالم تو زینت بابای خود بودی بازار زیورها شکست ، اما بازار زیورهای بعد از تو در قحط آب و قحطی غیرت لب را به روی لعل تو بگذاشت با اشک مستی کرد و معنا شد مفهوم ساغرهای بعد از تو فریاد زد امداد کن زینب من ناتوانم پیش این پیکر در ناتوانی ها چه باید کرد با جسم اکبرهای بعد از تو زینب برایت روضه می‌خواند روضه برای غارت خیمه زینب دلش آشوب می‌گیرد آشوب معجرهای بعد از تو وقتی به روی نیزه ها رفتی یک کاروان گریان تو بودند هم دیده ی سرهای قبل از تو هم دیده ی سرهای بعد از تو 🔸شاعر: ============================ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini پیمبر می زند رخسارش اما نه پیمبر نیست پیمبر نیست اما از پیمبر نیز کمتر نیست به شک افتاده ام یارب ! شباهت اینقدر آیا؟ یقین دارم پس از احمد پیمبرهای دیگر نیست زمین می لرزد از  طرز قدمهایش ، نمی دانم چه باید گفت نامش را اگر این مرد، حیدر نیست زبان مانده است از گفتن قلم عاجز شد از رفتن دریغا وصف او در بیتهای ما میسر نیست شگفتا ! مانده ام باید به جز اکبر چه گفت او را که از اوصاف او گفتن کم از الله اکبر نیست الا شاعر ! نمی جویی برای وصف او حرفی فقط یک بیت را در خور اگر داری بیاور ، نیست علی های حسین بن علی مانند هم هستند که فرقی این برادر را کنار آن برادر نیست همین یک بیت را یک روضه می خوانم ؛ عبا پهن است علی اکبر است این اربن اربا ، آه اصغر نیست 🔸شاعر: ============================ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini در آن تاریک، دل می‌بُرد ماه از عالم بالا گرامی باد این رخشنده، این تابان بی‌همتا شب است و می‌تکاند آسمان از دامنش آرام همه ته‌مانده‌های نور را بر سفرۀ صحرا میان چادر شب ماه زیباتر شود آن‌سان که بین لشکر دشمن جمال یوسف لیلا خوشا لیلا که در دامان جوانی این‌چنین پرورد که دارد خوف از پروردگار خویشتن، تنها تعالی‌الله رویش را که «والفجر» است تفسیرش تعالی‌الله مویش را که «والیل اذا یغشا» ملاحت می‌چکد از ساحت پیشانی‌اش هر بار که در نزد پدر پایین می‌اندازد سر خود را کسی چون او پر از سُکر خدا گشته‌ست پا تا سر که نشناسد میان سجده‌های خویش سر از پا علی اکبر است او یا نبیّ دیگر است او یا علیّ‌بن‌ابی‌طالب مهیا گشته بر هیجا! که او تا بر زمین پا می‌گذارد، راه می‌افتد میان آسمان‌ها بر سر پابوسی‌اش دعوا «اگر امر خدا جنگ است باید رفت» گفت و رفت نه از شمشیرها ترس و نه از سرنیزه‌ها پروا بلاجوی و بلی‌گوی و عطش‌نوش و رجزخوان بود هجوم آورد بر میدان چه رعدآواز و برق‌آسا «منم من زادۀ زهرا، منم آیینۀ حیدر!» ولی نشناختند او را ولی‌نشناس‌ها... دردا! نقاب از روی خود برداشت تا محشر کند، محشر گره بر ابروان انداخت تا غوغا کند، غوغا... امیدم سوی الطاف علی اکبر است، ای کاش بگیرد دست خالی مرا در محشر کبری 🔸شاعر: ============================ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini صدانزدیک می آید صدای پای پیغمبر جوانی می رسد از راه با سیمای پیغمبر به آغوش نبوت بازگردانده است یثرب را تو گویی احمدی دیگر نشسته جای پیغمبر دوباره با اذانش جان گرفته رکن حنانه نهفته بین لب هایش دم عیسای پیغمبر نگاهش قطره قطره آیه ی «والشفع و الوتر» است ندارد صوت قرآنش به جز آوای پیغمبر به هنگام نظر کردن به آن خلق نکوی او می افتد هرکسی یاد جوانی های پیغمبر شنیدن ها به دیدن ختم شد آن هم چه دیداری نشد برخیزد از جایش به پیش پای پیغمبر به دنیای تو اول راه می یابند و بعد از آن جوان ها انس می گیرند با دنیای پیغمبر 🔸شاعر: ============================ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini رُخش سبزه ست و مویش مشکی و لب:قرمز اُخرا کأنّ المصطفی قد عادَ یـولَد مرّةً أخری یـقـین روح مـحمـد رفـته در جسم علی اکبر اگـر مـا می پذیرفـتیم مفهوم تناسخ را هزاران خسرو و فرهاد و یوسف، می شود مجنون همینکه زادۀ لیلا هویدا می کند رخ را سپاه شـمرِکافرکیش، مات جلوه ی حُسنش سوار اسب خود، وقتی نمـایان می کند رخ را به جُرم چهره اش شد کشته یا اسمش؟ نمی دانم نمی فهمیم علت را ... نمی یابیم پاسخ را عطش، آتش شد اما با لب بابا گلستان شد چنانـکه آتش نمرود، ابراهیم تارخ را 🔸شاعر: ============================ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini فروغ چهرۀ خوبان، شعاع طلعت توست کمال حُسن تو، مدیون این ملاحت توست به خَلق و خُلقِ رسول و به منطقِ نبوی فزون‌تر از همه کس، در جهان شباهت توست از این شباهت بی‌حد، در اشتباه افتند که این ولادت طاهاست، یا ولادت توست... ز احمد و ز حسین و، ز حیدر و زهرا نشانه‌ای به سراپای سرو قامت توست به پیکر تو مجسم، لطافت روح است عجب بُوَد که در این خاکدان، اقامت توست نگاه مهر تو، غارتگر دل پدر است عیان به چشم سیاهت، غم شهادت توست... عجب نباشد اگر، بر «حسان» کنی احسان که لطف و مرحمت بی‌شمار خصلت توست 🔸شاعر: زنده یاد (حسان) ============================ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini طنین عشق به مافوق کهکشان می رفت صدای شورِ بشر تا به لامکان می رفت نفس نفس پر و بال فرشتگان می رفت خبر به دست ملائک به آسمان می رفت تمام عرش ز شوق شنیدش پا شد خبر رسید به بالا..،حسین بابا شد به رودخانه تمنای وصل دریا داد به جبرئیل کمی فرصت تماشا داد به دست مریم اربابمان،مسیحا داد خدا ودیعه ی خود را به ام لیلا داد عروس فاطمه با یک ‌گُلَش بهار آورد برای دلبر کُون و مکان نگار آورد گلاب های جهان مست عطر شب‌بویند هزار شانه‌به‌سر لابه‌لای گیسویند تمام بیشه به دنبال ناز آهویند به شیرزاده به غیر از علی چه می گویند؟! حسین در بغل خویش لای‌لایش کرد برای بار نخستین علی صدایش کرد ستاره تا که نگاهی به قرص ماه انداخت نماز بندگی عرش را به راه انداخت هزار یوسف دلداده را به چاه انداخت تمام آینه ها را به اشتباه انداخت دو تیغ ابروی اکبر به مرتضی رفته چِقَدر خُلقاً و خَلقاً به مصطفی رفته خبر دهید به خُم ها شراب ناب آمد به چشمه‌سار بگوئید روح آب آمد به گوش شب برسانید آفتاب آمد کریم زاده ای از نسل بوتراب آمد نبی که نیست ولیکن نبوتش علنی است اصول تربیت او حسینی و حسنی است از آن زمان که گِلم را به عشق اَفشُردند مرا به دست کسی غیر یار نسپردند تمام شهر ز خوانش طعام می بُردند هزار جُون سر سفره اش نمک خوردند فقیرهای درش گرم سروری هستند غلام های حسین از دم اکبری هستند به آفتاب بگو خلوتی اجاره کند به ذره گر نظر لطف،ماه‌پاره کند اگر به خاک سر کوی خود اشاره کند به آسمان رود و عرش را نظاره کند هنوز برکه ی ما عکس ماه را دارد گدای پشت درش حکم شاه را دارد شکوه کوه حرا شانه های شهزاده عبای سبز محمد عبای شهزاده قیامتی است نماز عشای شهزاده بلال ها همه مات صدای شهزاده علی به کنگره ی شهر تا اذان می گفت حسینِ فاطمه در هر فراز..،جان می گفت نسیم با سر زلفش همیشه درگیر است غلاف آهنی اش جایگاه شمشیر است لب تشهدی اش پرتگاه تکبیر است درست مثل اباالفضل این پسر،شیر است همیشه شانه به شانه کنار عباس است به نام حضرت زهرا چقدر حساس است عقاب از نفس کرکسی نمی ترسد و باغ یاس ز خار و خَسی نمی ترسد رقیه در بغلش از کسی نمی ترسد ز درد و غصه و دلواپسی نمی ترسد رشید اهل حرم،رهبر سپاه حسین پناه فاطمیات است جان‌پناه حسین بنا بر این شده مثل عمو علم بزند تمام لشکر کفار را بهم بزند و قبل از آنکه دمِ رفتن از حرم بزند کمی برای پدر جانِ خود قدم بزند چِقَدر با قد و بالاش عشق می کرده حسین وقت تماشاش عشق می کرده مخدّرات برایش نقاب آوردند برای نور جبینش حجاب آوردند حنای سرخ به قصد خضاب آوردند برای باز شکاری عقاب آوردند تمام خیمه در این لحظه اضطراب گرفت پدر برای علی‌اکبرش رکاب گرفت دلاورانه به کشتار خصم تیغ گشود به ضربه ای سر و دست از عدوی پست ربود به کوری همه ی آن حرامیان حسود حسین با رجز او به وجد آمده بود شبیه صاعقه بر فرق کفر می بارد علی علیِ علی‌اکبر آفرین دارد چه می شود که کسی ناگهان کمین بخورد چه می شود که پری تیرِ سهمگین بخورد چه می شود اگر ابروی ماه چین بخورد خدا نیاورد این مصطفی زمین بخورد... قد بزرگ عشیره دم حرم تا شد خبر رسید که شهزاده ارباًاربا شد لهوفِ ماه گرفتار پنجه ی شب شد ورق ورق همه ی دشت از او لبالب شد رشید خیمه لگدمال سم مرکب شد چگونه پیکر او در عبا مرتب شد؟! نپرس اینکه چه آمد به روز اکبر او هنوز مثل معماست شکل پیکر او 🔸شاعر: ============================ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini دل حرم می شود سحرگاهی که شود صحن دیده تر گاهی قطره ی آب در مرور زمان می کند در حجر اثر گاهی دل من سخت تر ز سنگ که نیست امتحان کن بر این جگر گاهی ای خریدار بر رضای خدا جنس پس مانده را بخر گاهی یعنی آن قدر بی بها هستم نیستم لایقِ نظر گاهی بین سجاده دیده بر راهم نیمه شب می شود خبر گاهی بنده ای را که دست و پا گیر است همرهت تا خدا ببر گاهی قتلگاهی به پا کنی با ناز گر ازین جا کنی گذر گاهی پسری که کریم زاده بود می کند جلوه ی پدر گاهی تاج اصحاب یا علی اکبر یابن ارباب یا علی اکبر تو مطهر شدی ز هر چه بدی تا بگوئی ز نسل لم یلدی صد و ده بار هو کشم ز جگر که تو با کعبه زاده هم عددی همه دلگرمی ام محبت توست یابن لیلا «علیک معتمدی» گر تو شاگرد مجتبی هستی دست خالی نمی رود احدی ناز تو فاطمی تر از همه است راه دل بردن از علی بلدی نوه ی ارشد دو دریایی موجی از عشق گاه جذر و مدی جای مادر بزرگ تو خالی زود پر زد به وادی ابدی تو ز هر پنج تن نشان داری تو حدیث کسای مستندی جز برای دل ابوفاضل پرده از روی خویش پس نزدی تا خدا پرده از رخ تو کشید چشم عباس مرتضی را دید تا که بابا تو را صدا می کرد محشری در حرم به پا می کرد با نگاهی به قد و بالایت یاد پیغمبر خدا می کرد تو که هستی که پیر میخانه با مناجات تو صفا می کرد ای دل آرام خوش صدای حجاز مأذنه بر تو اقتدا می کرد آتش روی بام خانه ی تو کوچه ها را پر از گدا می کرد هر کسی داشت نذر پیغمبر به در خانه ات ادا می کرد دور از چشم شور مردم شهر از رخ تو نقاب وا می کرد بوسه ای از لب تو هر دردِ پدری پیر را دوا می کرد گوشه ای می نشست و با زینب نظری سوی مجتبی می کرد بعد می گفت این پسر غوغاست چقدر شکل مادرم زهراست تو ز اجداد خود چه کم داری نسبی پاک و محترم داری وارث آدم و کلیم و مسیح بهر احیای مرده دم داری گشته شش گوشه این حرم یعنی تو جداگانه یک حرم داری تو ز پایین پا ولایت بر کرسی و نون و والقلم داری ما به نام تو سینه زن شده ایم حق شاهیِ بر عجم داری تو که باب الحوائجی بی شک بس که آقایی و کرم داری یک قدم تو عقب تر از عباس بر سر دوش خود علم داری شانه هایت ز بس مودب بود دومین تکیه گاه زینب بود خیز و شمشیر مرتضی بردار بزن ای شیر بر دل کفار زره مصطفی بپوش علی در رکاب عقاب پا بگذار نعره ای زن منم علی اکبر نوه ی حق حیدر کرار هم چو شیری بزن به قلب سپاه تا بریزی به هم یمین و یسار ضجه ی کوفه را در آوردی ای ابر مرد عرصه ی پیکار هر طرف تاب می دهی تیغت پشته سازی ز کشته ی بسیار تشنگی را بهانه فرمودی رو نمودی به جانب دلدار لب نهادی بر آن لبان خشک گفتی آهسته این سخن با یار کی محاسن سپید در بندم دست خود از محاسنت بردار تا که دل کنده از تو بابا شد بال های شهادتت وا شد ناگه از دشت یک صدا آمد ناله ی ای پدر بیا آمد پدر آمد ولی چه آمدنی چه کسی گفته روی پا آمد پیرمردی کنار نعش جوان با سر زانو از قفا آمد روضه ات گشته شرح موت حسین وسط هلهله نوا آمد آن چنان نعره زد علی ولدی ناله اش بین که تا کجا آمد دست خود را گرفته روی سر زینب از سوی خیمه ها آمد شد حسین زنده با دم زینب پای معجر میان تا آمد با تن ریخته به هم چه کند نوبت یاری عبا آمد شب جمعه است بس کن ای شاعر چون که مادر به کربلا آمد هر شب جمعه کربلا غوغاست فاطمه روضه خوان کرب و بلاست 🔸شاعر: ============================ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini