#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
میان سینه اش وقتی خدا نور یقین انداخت
علوم مذهب حق را درون جان دین انداخت
رئیس مذهب ما را به زور از خانه می بردند
نگاهی او غریبانه به درب آتشین انداخت
کسی که آیه قرآنِ بی معصوم از بَر بود
عبا را از روی تفسیر آیات مبین انداخت
مگر نور امامت را ندید از چشم های او
چرا از روی بغض عمامه اش را بر زمین انداخت؟؟
کسی که در میان کوچه و بازار او را بُرد
عجب زخم عمیقی بر دل روح الامین انداخت
در آن وقتی که شد مسمومِ زهر کین، به زعم من
خدا شالِ سیاهی بر روی عرش برین انداخت
برای داغ جان سوزش که قاصر هستم از وصفش
خدا حُزن عجیبی در قلوب مومنین انداخت
🔸شاعر:
#علی_اصغر_یزدی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
میان هیزمِ نمرودها «خورشیدْسوزان» بود
خلیلالله، بین شعله؛ آتش در گلستان بود
زمین از گریهی نوحالائمه غرقِ دریا شد
هوای کشتیِ سُکّانِ دین درگیرِ طوفان بود
مسلمانظاهران رفتند، جنگِ آیهی تطهیر
نبردی که در آن سوزاندنِ آیاتِ قرآن بود
دوباره هتکِ حرمت کرد، از آل رسولالله
که گفته از جسارتهای قبل "آتش" پشیمان بود ؟!
هوای آسمان وحی، خیس از ابرِ دودآلود
میان خانهی فرزندِ کوثر روضهباران بود
گلابِ باغِ گل را در اجاقی داغ، جوشاندند
گلابی که شمیمِ اشکهای یاس و ریحان بود
در و دیوار و دود و آتش و ترسِ زن و فرزند ...
به قابِ مقتلِ تصویریِ مادر نمایان بود
به هر سو میدوید؛ انگار، مادر بود در شعله
فضای صحنِ مقتلخانهاش آیینهبندان بود
هوای ناجوانمردانه، داغ و تشنگیهایش -
- دلش را برد، آنجا که غریبی سخت عطشان بود
گریزِ روضه شد عمامهای که شعلهور میشد
به یاد معجری که نیمسوز از خیمهسوزان بود
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
منسبِ ذرّیه خیرالنّسا را داشتی
صادقانه سیره شیرِ خدا را داشتی
در تمام عمر، غیر از مسجد و درس و حدیث
حضرتِ شیخ الائمه! تو کجا را داشتی؟!
شد حسینیّه تمام خانه ات؛ با جان و دل
روضه میخواندی و داغ کربلا را داشتی
هم محرّم، هم تمام ماه های سال را
یاد جدّت بودی و حال عزا را داشتی
اشک، جاری میشد از چشمانِ تو بی اختیار
داغ سقّا و غم «أدرک أخا» را داشتی
عدّه ای نامرد با پایِ پرهنه بردَنت
در گلویت آه و بغض بیصدا را داشتی
جان سپردی کنج بستر، پیکرت غارت نشد
خوب شد انگشتر و بر تن عبا را داشتی!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
میان هیزمِ نمرودها «خورشیدْسوزان» بود
خلیلالله، بین شعله؛ آتش در گلستان بود
زمین از گریهی نوحالائمه غرقِ دریا شد
هوای کشتیِ سُکّانِ دین درگیرِ طوفان بود
مسلمانظاهران رفتند، جنگِ آیهی تطهیر
نبردی که در آن سوزاندنِ آیاتِ قرآن بود
دوباره هتکِ حرمت کرد، از آل رسولالله
که گفته از جسارتهای قبل آتش پشیمان بود ؟!
هوای آسمان وحی، خیس از ابرِ دودآلود
میان خانهی فرزندِ کوثر روضهباران بود
گلابِ باغِ گل را در اجاقی داغ، جوشاندند
گلابی که شمیمِ اشکهای یاس و ریحان بود
در و دیوار و دود و آتش و ترسِ زن و فرزند ...
به قابِ مقتلِ تصویریِ مادر نمایان بود
به هر سو میدوید انگار، مادر بود در شعله
فضای صحنِ مقتلخانهاش آیینهبندان بود
هوای ناجوانمردانه داغ و تشنگیهایش
دلش را برد، آنجا که غریبی سخت عطشان بود
گریزِ روضه شد عمّامهای که شعلهور میشد
به یاد معجری که نیمسوز از خیمهسوزان بود
🔸شاعر :
#رضا_قاسمی
______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق
ما مانده ایم و این همه میراثِ فاخِر
گنجینه ای از قال صادق، قال باقر(ع)
شرحی حدیثِ ناب و زیبا و نفیس از
آن جویبارانِ زلال و پاک و طاهر!
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
رنگش پرید و رفت پریشان، کشان کشان
آخر رسید روی لبش جان، کشان کشان
سِنّی گذشته بود از او و توان نداشت
میرفت پابرهنه، شتابان، کشان کشان
مانند مادرش چقدَر خورد بر زمین
با زانوان خسته و لرزان، کشان کشان
در کوچه بُرده شد به روی سنگ های سخت
با ریسمان؛ تشیّع و عرفان...کشان کشان
در پشتِ سر برای دو دستان زخمی اش
خون گریه کرد عالم امکان، کشان کشان
میرفت زیر پا و دلم تکه تکه شد
پایِ عبایِ مشکیِ ایشان، کشان کشان...
پشتِ امام ِ صادقمان(ع) تازیانه خورد
افتاد لرزه بر تنِ قران، کشان کشان
شیخ الائمه(ع) را شبِ تاریک، روی خاک
بردند پشت مرکبِ عریان، کشان کشان
جانم فدای جدّ غریبش که نیزه خورد
افتاد از دهان دو سه دندان، کشان کشان
آمد نفس زنان، نه که با پا! به دست شمر(لع)...
در قتلگاه! سیدالعطشان کشان کشان!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
فرو می ریزد امشب از نگاهت بغضِ سنگینم
چنان محصور در اشکم که جایی را نمی بینم
دلم خون است از صحن و سرای بی نشانِ تو
تو می بینی که می سوزم تو می دانی که غمگینم
رواقت را تصوّر می کنم در خاطرم گاهی
دلم می خواهد آنجا رو به روی روضه بنشینم
پُرم از گریه آری مقتلِ تاریخِ اندوهم
که من مجموعه ای از دردهای تلخِ دیرینم
در آغوش دعا می گیرم امشب آن ضریحت را
به گردش در طوافم تا سحر فریادِ آمینم
دلم می خواهد اینجا معتکف باشم کنارِ تو
که بی شک می رسد از سمتِ چشمانِ تو تسکینم
جهانم از تو آباد است دنیای منی بی شک
تویی آرامشِ جانم تویی آن دین و آیینم
چنان دلگرمِ آن لطفِ فراوانم که می گویم
همین یک شعر در وصفِ تو خواهد کرد تضمینم
اگر بیتی نباشد حاوی مدحِ تو ننویسم
اگر جایی نباشد محفلِ ذکرِ تو ننشینم!
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
در محضرت اصول صداقت به هم نخورد
جمله که هیچ واو روایت به هم نخورد
ای در خدا فنا شده، بر دیدن شما
هفتاد سال پلک عبادت به هم نخورد
در وقت سر نگونی آن قامت بلند
من مانده ام چگونه قیامت به هم نخورد
آتش زدند و هلهله کردند پس چرا
پلک امام این همه مدت به هم نخورد
آتش گرفت گرچه دری بین کوچه ای
اما شبیه قبل به سرعت به هم نخورد
من مطمئنم این در از آن در، تقیه کرد
حتی اگر که خورد به شدت به هم نخورد
حتی اگر که خورد، نشد محسنی شهید
این بار داستان امامت به هم نخورد
دیوار و سنگ و کوبه ی در هرچه بود که
پهلو و میخ از دو سه قسمت به هم نخورد
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
السلام ای دل و دلدار اباعبدالله
ششمین سید و سالار اباعبدالله
همه با دیدن تو یاد حسین افتادند
ای حسینیه سیار اباعبدالله
ما حسینی شدگان ِ نفس گرم توایم
به تو هستیم بدهکار اباعبدالله
کار تو داده نتیجه چه قیامت کردند
اربعین لشکر زوار اباعبدالله
در و دیوار مدینه ز غم بی کسیت
می زند تا به ابد زار اباعبدالله
مادری بودی و کوبید در ِ بیت ِ تو را
آتش آن در و دیوار اباعبدالله
یعنی از آن همه شاگر در آن شب آقا
یک نفر با تو نشد یار اباعبدالله ؟!
تا که بستند دو دستان تو را شد زنده
غربت حیدر کرار اباعبدالله
تو علی گشته ای و ابن ربیع هم قنفذ
وای از این همه تکرار اباعبدالله
این چه سری است که شد ذکر لبت وا اماه
با زمین خوردنت هر بار اباعبدالله
سر ِ پیری گذر ِ تو به چه جاها افتاد
وای از آن همه آزار اباعبدالله
هر چه هم بر سرت آمد دم آخر ز عطش
چشم های تو نشد تار اباعبدالله
خواهر تو نشد ای شاه برای پسرت
در دل شعله پرستار اباعبدالله
کفنت خار بیابان نشد و بی تو نرفت
دخترت بر سر بازار اباعبدالله
🔸شاعر:
#محمدحسین_رحیمیان
__________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
سلام ای مصحفِ توحیدِ سرمد
سلام ای صادقِ آلِ محمد (ص)
سلام ای آنکه نورِ راستینی
به جانها قبله ی اهلِ یقینی
لسانِ حکمتت موجی خروشان
زلالِ چشمه ات جاری و جوشان
لبت مملوِ تسبیحِ خداوند
دلت با مهرِ شیعه خورد پیوند
طنینِ عشقِ تو پیچیده در جان
به اوجِ عزت آمد عقل و عرفان
تویی پایه گذارِ مکتبِ عشق
شکوه و اقتدارِ مکتبِ عشق
حضورت جلوه ی تفسیرِ روشن
نگاهت عطرِ نابِ باغ و گلشن
طلوعِ صبحِ زیبای جهانی
مباهاتِ تمامِ شیعیانی
دو چشمانت زلالِ نور و دانش
تو دستانت پُر از شوقِ نوازش
درختِ علم سیراب از کلامت
بلند آوازهی شیعه به نامت
طلوعِ فجرِ تو چه صادقانه است
سراسر دلربا و عاشقانه است
تو در باغِ ولایت ریشه داری
زلالِ نور در اندیشه داری
مزارت مهبطِ افلاکیان است
تجلیگاهِ قلبِ عاشقان است
شعاعِ پُر فروغت تا به خورشید
حدیثِ ماندگارت باغِ توحید
دریغا که تویی از عشق محروم
تمامِ عمرِ خود مظلومِ مظلوم
فراخِ سینهات سرشار از نور
به چشمانِ جهالت لیک محصور
اگر چه عشقِ دریا جاودان است
گلستانِ دلت امّا خزان است
طلوعت سبز ای والفجرِ صادق
کلامت نور ای قرآنِ ناطق
شکوه و با وقاری تا همیشه
به دلها ماندگاری تا همیشه
غریبانه تو را می خوانیم ای نور
به پای عشقِ تو میمانیم ای نور
زمین از داغِ تو گشته سیه پوش
بقیع در ناله های سرد و خاموش
کبوتر ها مقیمِ خانه ی تو
تو شمعی و دلم پروانه ی تو
مدینه ای دیارِ زخمِ دیرین
شرارِ شعله های آتشِ کین
تمامِ کوچه هایت بوی دود است
به بستر مادری رویش کبود است
اگر چه در میانِ خون نشسته است
ولی قبرِ تو را با اشک شسته است
بگو آن ماهِ خفته زیرِ گِل را
به آتش می کشد داغِ تو دل را!
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
_______________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
ای جلوه ی حقایق، مولا امامِ صادق
گشتی ز کینه پرپر، ای لاله ی شقایق
رنگِ عزا گرفته، امشب تمامِ عالم
از داغِ این مصیبت، در آه و شور و ماتم
شد کشته ی عداوت، از زهرِ بغض و کینه
آقا امامِ صادق، سبطِ رسولِ خاتم
شهرِ مدینه یکسر، در اوجِ غم به سر شد
شالِ عزا به سر کن، چون شیعه بی پدر شد
خورشیدِ دین و عترت، یکباره گشته خاموش
آقا امامِ کاظم، زین غصه نوحه گر شد
ای جلوه ی حقایق، مولا امامِ صادق
گشتی ز کینه پرپر، ای لاله ی شقایق
صادق همان طلوعِ خورشیدِ کائنات است
حقّا که هر دو عالم او کشتیِ نجات است
جانِ تمامِ عالم قربانِ آن گلی که_
هر پرتو جمالش آیینه ی حیات است
روحی دوباره بخشد، بر اقتدارِ شیعه
باشد ز بعدِ جدٌش، دین نزدِ او ودیعه
با جان و دل بها داد، بر مکتبِ شریعت
بر شیعیان عطا کرد او بهترین هدیه
ای جلوه ی حقایق، مولا امامِ صادق
گشتی ز کینه پرپر، ای لاله ی شقایق
پشتِ امامِ کاظم از داغِ او شکسته
سرتاسرِ وجودش آوارِ غم نشسته
آلاله ای خزان شد، از باغِ آلِ طاها
از داغِ این مصیبت، حبل المتین گسسته
امشب نوا وُ ناله، لبریز شد به سینه
بویِ عزا گرفته، سرتاسرِ مدینه
زهرِ عدو چِه کرده، با جسمِ مهربانش
جان مےدهد به جانان، آن ماهِ بی قرینه
چشم از جهان فرو بست، آن آفتابِ ثانی
جز رنج و غم ندیده در دارِ زندگانی
بس که ز دست کافر، او رنجها کشیده
رفت و دگر وداع کرد با این جهانِ فانی
شد کشته ی عداوت، مولا امامِ صادق
در گلشنِ امامت، پرپر شده شقایق
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
_______________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
دلیكه سوخت وشد دود وگشت خاكستر
خزان لگد زدوشد ياس ديگری پرپر
دوباره پيكر پاكی كبود شد از زهر
دوباره تيغ عطش پارهپاره كرد جگر
سرای سوخته را باز هم عدو سوزاند
دوباره تازه شده داغ دود وآتش و در
ميان شعله فتاده خليل آل علی
چه آتشی كه شرر زد به قلب پيغمبر
امام صادق وسجاده وتهجد واشك
شب وتهاجم خصم وجسارتی ديگر
پياده، ازنفس افتاده، دست بسته امام
سواره، ابن ربيع سيه دل كافر
بهرقدم كه زمين خورد، چونكه برميخاست
بهياد پهلوی مجروح، گفت: ای مادر
ميان طعنه ودشنام وناسزای عدو
دلش شكست به احوال زينب مضطر
شنيد زخم زبان، هرچه ياعلی میگفت
مدينه ياس دگر ديد، رنگ نيلوفر
زداغ غربت قبر تو شيعهات دارد
دلی شكسته وقلبی كباب و ديدهء تر
هلاك میشود آل سعود از آه
دلی كه سوخت وشد دود وگشت خاكستر
🔸شاعر:
#سعید_نسیمی
_______________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini