#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
@shere_aeini
آتش در بی مهابا عمر زهرا را گرفت
دود این آتش تمام اهل دنیا را گرفت
ضربه ی سیلی جوان مرتضی را پیر کرد
ضربه ای که روشنی چشم حورا را گرفت
در سکوت شهر، دود و آتش و بی حرمتی
جان زهرا را نه تنها جان مولا را گرفت
پاره کرد افسار خود را مردکی که بی صفت
در خیانت پیشگی جای یهودا را گرفت
صفحه ای خون رنگ در تاریخ دنیا باز شد
یک لگد از مادری فرزند فردا را گرفت
بین کوچه دامن مولا به دست فاطمه
بود تا وقتی که قنفذ راه آنها را گرفت
خانه تا مسجد قلاف پُر به پهلویش زدند
آن قلاف پُر که جان مادر ما را گرفت
جاهلیت در لباس اولی و دومی
انتقام خندق و بدر و احد ها را گرفت
برنخواست از شهر فریادی به یاری علی
باز بُت جای خداوند تعالی را گرفت
🔸شاعر:
#حسن_کردی
__________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
@shere_aeini
(صدای زبان میخ )
در عالم هرچه میبینم که دارد روح یا پیکر
بنا کرده است تقدیری برایش حضرت داور
درختان،کوه ها،دریاوبرکه،آسمان یا دشت
همه سرگرم تسبیح اند بهرصاحب محشر
زمین میخواند از صبح ازل سبوحُ یا قدوس
به گوشم میرسد از آسمان ها نغمه ای دیگر
ومن در گوشه ای سرگرم تَسبیحات خود بودم
که خود را یافتم در کوره دُکـان آهنگـر
حرارت دیدم و با ضربه ها ی پُـتک فهمیدم
به نقش میخ می باید بشینم بر تنِ یک در
صَباحی مات وحیران ازجمال و بَخت خود بودم
که مُرغِ نیک بختی درحوالی سرم زد پر
از اقبال بلندم می شود نُطق قلم قاصر
و شرحش میشود افزونتر از اوراق صد دفتر
به عالم بارهاکردم تَفاخر چون که من تنها
شدم زیبـنده ی درگاه بیت ساقی کوثـر
چه بیتی !برترازصدمسجد الاقصیٰ وده کعبه
مقامی بی شک اندر شان پاکِ فاتح خیبر
دوصد افسوس از جورِ ستم گردید این مطلب
برای اهل معنی واژه هایم گُنگ و ناباور
سه روز از دفن پیغمبر گذشت و مردم گمراه
کمر بستند اَندر یاری رندان بد اختر
مگر رسم مَودت نیست اینکه خلق گلها را
برد بهـر تـسلای عزادارانِ غـم پـرور؟
صدای اهرمن می آید ! آیا خواب میبینم؟
به جنگ حق به پا کردست شیطان لشکری دیگر
چرا اهل مدینه جای گل بر خانه زهـرا
طناب و هیزم آوردند اندر ختم پیغمبر
به درگاهی که می بوسید آن را عطر شب بوها
به پا شد کینه نَمرودیان با شعله ی آذر
چُنان از شعله های آتش آنجا سرخ شد جانم
که گویی رفته ام در کوره دُکان آهنگر
نمیدانم چه شد گویی به یکباره در آن صَحنه
میان دلهُره پیچید عطر یاس سرتاسر
تمام روضه ی من شد گمانم مصرع آخر
علی ماند وگُلی در لابه لای دود و خاکستر
🔸شاعر:
#رضا_میرزایی_همدانی
__________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
@shere_aeini
خبر آمد که دگرگون شده حالت بانو
وای بر من که چه خشکیده نهالت بانو
کوثرم خشک نشو، ماء طهورم #زهرا (س)
با علی (ع) حرف بزن ، سنگ صبورم زهرا (س)
چشمه ی فیض #علی (ع) بر دل من جاری شو
گرچه سخت است، بمان، چیره به بیماری شو
همه ی دلخوشی ام ناخوشم از ناخوشی ات
#کَلِّمینی، به خدا کُشت مرا خامُشی ات
کاش آن روز نمی آمد و دژخیمان هم
کاش تاریک نمی گشت فروغ ماهم
آتش افتاد به در، شعله در این باغ افتاد
تو لگدمال شدی بر جگرم داغ افتاد
سوره ی #کوثر قرآن به زمین شد پامال
آیه ای حذف شد و فاطمه ام رفت از حال
#فتنه و آتش آن روز فراموش نشد
شعله افتاد به جان من و خاموش نشد
اهل این شهرِ دغل، سوختنم را دیدند
سوختم از غم و بر ناله ی من خندیدند
یادشان نیست گشاینده ی #خیبر هستم
یادشان نیست یداللهم و #حیدر هستم
مُشتی الوات که از کشتن تو سرمستند
دست حق کیست؟ منم، بند به دستم بستند
شیر باشی و سگان دور و برت حلقه زنند
پیش چشمان ترم لطمه به #صدیقه زنند
لا فتی غیر علی، وصف علی بوده و هست
سَیف الاسلام فقط سَیف علی بوده و هست
پهلوانان و شهان جمله دخیلش هستند
خلق حیران شدهی صبر جمیلش هستند
آه ای صبر چه بر روز #علی آوردی
آه در کوچه چرا نیست خبر از مردی
داغ آن روز به لوح دل من می ماند
چه کشیدم چه بگویم که خدا می داند
از همان روز دگر #فاطمه (س) رخ می پوشد
صبر زینب (س) همه از صبر علی (ع) می جوشد
من همانم که عدو از نسبم میترسد
ولی امروز تمام بدنم میلرزد
ترسم از رفتن زهراست، مبادا برود
در دلم ولوله برپاست مبادا برود
دردهایی به دلم هست که ناگفتنی است
راز دل با که بگویم که گلم رفتنی است
🔸شاعر:
#جواد_محمود_آبادی
__________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
به مناسبت سالگرد شهادت #حاج_قاسم_سلیمانی
@shere_aeini
به نام قلب زلال مدافعان حرم
به نام رزق حلال مدافعان حرم
به نام شیر دلان سپاه عاشورا
فدائیان بسیجی زینب کبری
به زاهدان شب و شیرهای در میدان
به فاتحان دمشق و یلان خان طومان
به غیرت علویِ جوان ایرانی
به خونِ ریخته ی قاسم سلیمانی
اگرچه شاعرم؛ اما خودم که می دانم
که غیر عشق، از این طایفه نمی دانم
کدام طایفه؟ آنها که در جوانی خود
گذشته اند ز لذات زندگانی خود
کدام طایفه؟ آنها که بی قرار شدند
ستاره های شب تار روزگار شدند
کدام طایفه؟ آنان که نسل سلمانند
به تارک بشریت همیشه تابانند
برای ما که از این قافله جدا ماندیم
برای ما که از این عاشقانه جا ماندیم
وصیت شهدا راه را نشان داده
چراغ قبله نما را به دستمان داده
قسم به بغض یتیمان، به آه مظلومان
به خون پاک شهیدان جبهه ی ایمان
به سینه های سپر در مقابل دشمن
به راس های شریف جدا شده از تن
به صدرزاده و آژند و عفتی سوگند
به قلب شیعه ی ناب ولایتی سوگند
اگر جهان به صف آیند، مرد میدانیم
مطیع امر ولی فقیه می مانیم
و تا ظهور، برای امیر می میریم
اگر که امر نماید بمیر؛ می میریم
به سر رسیدن این انتظار نزدیک است
دهید مژده به یاران، بهار نزدیک است
🔸شاعر:
#حمید_رضا_عباسی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
به مناسبت سالگرد شهادت #حاج_قاسم_سلیمانی
@shere_aeini
هر چند اجرِ کارِ تو غیر از شهادت نیست
اما ز داغت جانِ ما را صبر و طاقت نیست
تلخ است اگر چه درد هجرانت به کام دل
می دانم اما سینه ات را تابِ ذلت نیست
رفتی طنینِ گامهایت در جهان باقیست
در سینه ات عشقی بجز عشق ولایت نیست
دشمن نمیفهمد ولی میداند از این پس
در چشم او تا روز محشر خواب راحت نیست
آسوده باش ای شیرمرد عشق و آزادی
هر قطره خونت جز نماد عزم و وحدت نیست
دستت پر است از خاطرات کربلا ای وای
در قلب ما دست بریده بی حکایت نیست
بعد از تو یارانت کنار رهبرت هستند
کور است آنکه در دلش نورِ بصیرت نیست
بی شک که راهت امتدادِ راهِ عاشوراست
راهی که پایانش بجز خون و شهادت نیست
لعنت به امریکا و اسرائیل و عمالش
کز ظلمشان جایی در این عالم فراغت نیست
چون مالک اشتر اطاعت از علی کردی
دست تو بر دست ولی جز دست بیعت نیست
حقا ز نقشِ بی بدیل و ماندگارِ تو
در منطقه دیگر بساطِ ظلم و قدرت نیست
آن صادق الوعدی که بر چیده بساط کفر
بر حق ستیزان جهان گو درسِ عبرت نیست؟
هر قطره خون قاسم ما بذر پیروزی است
دشمن بداند تا شکست آنقدر فرصت نیست
دیدیم اشک زینبت را در عزای تو
شکر خدا بر گردنش بند اسارت نیست
در پیشگاهِ حضرتِ حق روسفیدی تو
پس انتظارِ ما ز تو غیر از شفاعت نیست
وصف تو بود این شعر، سردارِ سلیمانی!
البته وصف پهلوانی چون تو راحت نیست
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
@shere_aeini
حرفی بزن ای باصفا.. تا دق نکردم
پلکی بزن خیرالنسا.. تا دق نکردم
سنگین شده این سینه ام از غصه هایت
رحمی در این حال و هوا تا دق نکردم
بدجور در کارم گره افتاده بانو..
بگشا گره.. مشگل گشا تا دق نکردم
کل وجودت را گرفته زخم خونین
دردت بگو با مرتضا تا دق نکردم
از این سکوتت شاکی ام ای عصمت الله
حرفی بزن غم مبتلا تا دق نکردم
فرزند ارشد... گوشه گیری می نماید
رازی بگو از مجتبا.. تا دق نکردم
زهرا مگر که اتفاقی روی داده..
چیزی بگو از کوچه ها تا دق نکردم
🔸شاعر:
#محسن_راحت_حق
__________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
@shere_aeini
تکیه گاهی غیر تو مادر ندارم هیچ وقت
آشنایی غیر تو کوثر ندارم هیچ وقت..
خیمه ی امنم شده در زیر معجر فاطمه
من پناهی غیر این معجر ندارم هیچ وقت
رفت و آمد می کنم در روضه هایت، جا بده
نیتی.. بالاتر از نوکر ندارم هیچ وقت
من کجا و این حریم باصفا کهف الحصین
در حریمت جز دل مضطر ندارم هیچ وقت
تو به من آموختی بی بی ولایت پیشه گی
رهبری جز حضرت حیدر ندارم هیچ وقت
آدمم کن.. جان مولا با نگاه رحمتت..
بی نگاهت حالتی بهتر ندارم هيچ وقت
هرچه باداباد وقف تو شدم ام الحسن
تکیه گاهی غیر تو مادر ندارم هیچ وقت
🔸شاعر:
#محسن_راحت_حق
__________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
به مناسبت سالگرد شهادت #حاج_قاسم_سلیمانی
@shere_aeini
گرچه غمش در سر خط اخبار جا مانده
غوغای نامش در دل بازار جا مانده
با نور چشمانش به شبها پشت پا میزد
از او نگاهِ تا ابد بیدار جا مانده
راز رهایی را نمی فهمید آن کس که
از نقشه ی پرواز با سردار جا مانده
مانندِ لبخندِ دریچه رو به دنیا بود
قابی که از او بر تنِ دیوار جا مانده
باید برایش روضه ی گودال برپا کرد
انگشتری در قتلگاه یار جا مانده
با برق خود یک روز جریان ساز خواهد شد
شمشیر سرخی که در این پیکار جا مانده
🔸شاعر:
#فرزانه_قربانی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
به مناسبت سالگرد شهادت #حاج_قاسم_سلیمانی
@shere_aeini
در سینه هامان زخم صدها بغض پنهانی ست
چشمانمان از این مصیبت ابر بارانی ست
ای بادهای هرزه در فکر کفن باشید
حال و هوای شهرمان بدجور طوفانی ست
از پشت گرچه بازهم خنجر زدید اما
این شهر این خانه پر از قاسم سلیمانی ست
این خانه از اهل وفا خالی نخواهد شد
این شهر این خانه پر از یار خراسانی ست
آری عزاداریم اما غرق امیدیم
آری پس از این روزهای سخت آسانی ست
آری پس از این، غنچه بسیار می روید
صد ها گل قاسم در این گلزار میروید
سردار ما را بی هوا کشتن کجا زیباست
اینگونه جنگیدن مرام بچه ترسو هاست
ای گرگ ها مرد نبرد تن به تن باشید
شیر آمده آماده جان باختن باشید
چشم عدالت روز و شب در انتظار ماست
هیهات من الذله تا آخر شعار ماست
ما نان ز دست خصمپیغمبر نمیگیریم
ما مرد میدانیم در بستر نمیمیریم
با دوستان خویش کارونیم و اروندیم
با دشمنان خویش البرز و دماوندیم
باید ببینی در رگ ما خون آرش را
در چشمهامان غیرت صدها سیاوش را
ما یک به یک از نسل خون از نسل شمشیریم
وقتش بیاید انتقامی سخت میگیریم
از ایستادن آسمان خسته نخواهد شد
راهی که با خون باز شد بسته نخواهد شد
حس میکنم روی سر خود دست قائم را
باید بگیریم انتقام حاج قاسم را
ای آسمان خونخواهی هابیل نزدیک است
شبهای نابودی اسرائیل نزدیک است
حالا ببین تاثیر خون مرد مخلص را
هم حاج قاسم هم ابومهدی مهندس را
ای چشم بسته جمعه فریاد را دیدی؟
جمعیت میلیونی بغداد را دیدی؟
از آبرو تا جان مرید امر جانانیم
ای گاوهای شیرده ما شیر میدانیم
در راه میهن لشکر آماده بسیار است
سرباز جان بر کف چو حاجی زاده بسیار است
غیرت شرف عزت بزرگی ارمغان ماست
پایش بیفتد باز موشک گفتمان ماست
...
دست علی و فاطمه پشت و پناه ماست
این خانه خالی نیست صاحبخانه اش زهراست
زهرا همانی که سرود جان نثاری خواند
تا آخرین لحظه فقط پای ولایت ماند
ای حضرت خورشید هنگام ظهور توست
درمان این ظلمت فقط مهتاب نور توست
من شک ندارم شهرمان آباد خواهد شد
من مطمئنم قدس هم آزاد خواهد شد
🔸شاعر:
#محمود_یوسفی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
@shere_aeini
قلبِ من کنده شد از جا ، چاه دیدی که چه شد؟
پشتِ دربِ خانهی ما ، چاه دیدی که چه شد؟
گرچه من بی احترامی دیده ام خیلی ، ولی
محضرِ ام ابیها چاه دیدی که چه شد؟
هیزم آوردند گمراهانِ کافر پشتِ در
داغ شد مسمارِ درها چاه دیدی که چه شد؟
محسنم را دومی پشتِ درِ این خانه کشت
آه... با یک ضربهی پا ، چاه دیدی که چه شد؟
دست من را بسته که بودند ، زهرایم رسید
در شلوغی ها و دعوا... چاه دیدی که چه شد؟
پیش چشمان من و نامحرمان و کودکان
بر زمین افتاد زهرا(س) ، چاه دیدی که چه شد؟
داغِ من وقتی دوچندان شد که هنگام وداع
تازه دیدم بازویش را... چاه دیدی که چه شد؟
🔸شاعر:
#محمدحسین_چاوشی
__________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
@shere_aeini
با رفتن تو جوشن و لشکر ، چه فایده
عالم شود فدائی حیدر چه فایده
وقتی تو نیستی که نگاهت کند علی
گیرم کنم نگاه به اختر چه فایده
از خانه رفته عطر خوشِ نانت ای عزیز
درخانه عود و لاله و عنبر چه فایده
انداخت فضه سفره و گفتند بچه ها
در خانه نیست سایهٔ مادر چه فایده
با یادِ کوچه کاش نخوابد حسن دگر
خوابی که هست دلهره آور چه فایده
بر حیدری که شاهدِ افتادن تو بود
گویند اگر که فاتحِ خیبر چه فایده
در را به اشکِ هر شبه تعمیر کرده ام
مسمار را گرفتم از این در ، چه فایده
گیرم هزار بار که قرآن کنند ختم
وقتی جفا کنند به کوثر چه فایده
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
__________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
@shere_aeini
ای شب قدر! کسی قدر تو را فهمیده ست؟
تا به امروز کسی مرتبه ات را دیده ست؟
خلق از معرفت شان تو عاجز ماندند
بی جهت نیست خدا فاطمه ات نامیده ست
خواستم ذات تو را نور بخوانم، دیدم
نور هم با تو خودش را همه جا سنجیده ست
نور چشمان پیمبر تویی و جلوه ی تو
آفتابی ست که تا غار حرا تابیده ست
حکمتش چیست که ای ام ابیها! پدرت
بارها خم شده و دست تو را بوسیده ست
نخل لب تشنه شد از نام تو سیراب، چقدر
چشمه از عشق تو در قلب علی جوشیده ست
دست در دست تو بود ای شرف الشمسِ علی!
اگر انگشتر خود را به گدا بخشیده ست
سرِ همصحبتِ صدّیقه شدن بود اگر
ملک وحی، هرآئینه به خود بالیده ست
بانی رزق تویی، روح الامین میدانست
سیبی از عرش اگر چیده به اذنت چیده ست
هر زمانی که شدی خسته، به نقل از سلمان
چرخ دستاس تو با دست ملک چرخیده ست
چه بگوییم از انفاق تو، وقتی در شهر
سائلی رخت عروسی تو را پوشیده ست
به فقیر و به یتیم و به اسیر احسان کرد
نان افطار تو وصفش همه جا پیچیده ست
چشم صائب به کرامات تو افتاد و نوشت:
"گوش این طایفه آواز گدا نشنیده ست"
آه باران عطا! رود کرم! خیر کثیر!
از چه همسایه ات از گریه ی تو رنجیده ست
مسجدی هست در این ناحیه که خشت به خشت
سر نفرین تو از ترس به خود لرزیده ست
بشکند دست کسانی که شکستند تو را
چشمت از ضربه ی ناگاه به خون غلتیده ست
سر زخمت نکند وا شده بانوی بهشت
اینهمه لاله چرا دور و برت روئیده ست
پلک آرام بزن، صفحه به نرمی بشمار
مصحف روی تو چندیست ز هم پاشیده ست
🔸شاعر:
#مسعود_یوسف_پور
__________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
@shere_aeini
حق و ناحق را به شکلی تازه درمیآورند
جای ایمان و یقین، اما اگر میآورند
بوی آتش میدود در کوچهباغ نخلها
کیستند اینان که بغضی شعلهور میآورند؟
این جهنمجایگاهان را چه کاری با بهشت؟
خیر مطلق را نمیفهمند، شر میآورند
جبههی جنگ جمل اینجاست یا بیت بتول؟
با چه رویی کینهها را پشت در میآورند؟
صبر حیدر معجزهست اما ولینشناسها
پشت اعجاز سکوتش حرف درمیآورند
بعد پیغمبر مسلم بود زهرا رفتنیست
ناکسان دارند اسباب سفر میآورند
کاروان کوچکی در نیمهی شب بعد از این
زیر نور ماه مفقودالاثر میآورند
🔸شاعر:
#فاطمه_عارف_نژاد
__________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
@shere_aeini
صدای گریه خواب از دیده ی همسایه ها برده
همان هایی که مادر نامشان را در دعا برده
همیشه نام این و آن در آغاز دعا گفته
همیشه نام اهل خانه را در انتها برده
نماز فاطمه باریست روی دوش این عالم
همان باری که روی شانه هایش مرتضی برده
نماز فاطمه اشکی ست که هر قطره ی آن را
به قصد فخر، جبرائیل تا عرش خدا برده
نماز فاطمه رودیست جاری در دل دنیا
که هرجا رفته گویی چشمه ی آب بقا برده
نماز فاطمه _وقتی به حیدر اقتدا کرده_
دل از محراب و رکن و کعبه و سعی و صفا برده
بلال! آهسته رد کن اشهد ان محمد را
اذان تو قرار از مادر غمگین ما برده
اذان گفتی نفهمیدی چه کردی با دل زهرا
نفهمیدی اذان تو دل ما را کجا برده
اذان می گفتی و رد می شد از اینجا عزیزی که
سلامش سالها از خانه ی ما غصه را برده
کدامین خانه؟ آری خانه ای که صبح و شب هر روز
ملائک خاک فرشش را به قصد توتیا برده
کدامین فرش؟ آری پوستین پینه داری که
غبارش را مسیحا بابت دارو دوا برده
من از این خانه می گویم که هر کس حاجت خود را
درِ این خانه آورده ست بی چون و چرا برده
درِ این خانه را عمری ملائک سجده آوردند
درِ این خانه را یک روز شیطان زیر پا برده
نه تنها آدمی آتش هم از این در نشد نومید
همان آتش که عمری آبروی اشقیا برده
همان آتش که هُرمش تا جهان باقیست در عالم
نقاب از روی زشت کینه و جور و جفا برده
همان آتش که کوهی مثل حیدر در دلش دارد
همان آتش که رنگ از صورت آل عبا برده
همان آتش که دستی شد میان کوچه ناغافل
که نور از چشم حیران امام مجتبی برده
□
گرفت از پشت در این شعله ای را دست ناپاکی
غروبی سرخ، آتش را به دشت کربلا برده
در آن شب ماه با دست خدا در خاک پنهان شد
شب قدری که تقدیر جهان را در خفا برده
🔸شاعر:
#سعید_تاج_محمدی
__________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
ای باور ناب ! غرق در شک نشدی
از راه دل آگاهان ، منفک نشدی
در سنگر و خاکریز ماندی ای مرد
آلوده ی این دفتر و دستک نشدی
#حاج_قاسم_سلیمانی
#مجتبی_احمدی
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
غمت مباد که دنیا زهم جدا نکند
رفیق های در آغوش هم گریسته را
#حاج_قاسم_سلیمانی
#ابومهدی_المهندس
#فاضل_نظری
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
اشعار ایام فاطمیه با هشتگ های زیر در دسترس است
#فاطمیه
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#مرثیه_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
@shere_aeini
خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد
خواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد
مادرم آن را گرفت و تازیانه پشت هم،
هی فرود آمد، ولی دستان مادر وا نشد
دست مادر آخرش واشد، نمیگویم چطور
اینقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد
من فقط میدانم آن روز و در آن کوچه، چه شد
من فقط دیدم، چرا افتاد مادر، پا نشد
حال و روزش فکر میکردم که بهتر میشود
هر چه ماندم منتظر، فردا و فرداها... نشد
هر چه گشتم کوچه را، فردا و فرداها... نبود
هر چه گشتم گوشواره آخرش پیدا نشد...
آخرش خم شد به درگاه علی، ماه علی
آری، آن قامت به جز در پای یکتا، تا نشد...
چشم امید یتیمان! چشم را وا کن ببین
ناله هم سهم یتیمان تو از دنیا نشد
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
__________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
@shere_aeini
به شب نشسته چرا آسمان بازویت؟
چه کرده اند مگر با توان بازویت؟
به زور تیغ، دهانِ غلاف را بستند
که برملا نشود داستان بازویت
شبیه بغض و غرور و دل علی انگار
شکسته از دوسه جا استخوان بازویت
تمام چرخه خلقت میفتد از حرکت
همین که درد میفتد به جان بازویت
****
چگونه دق نکنم در عزای بازویت
فدای لرزش دستت، فدای بازویت
جهان که دست به دامان توست جای خودش
دخیل بسته وَرَم هم، به پای بازویت
به فکر موی حسینی ولی چه سخت شده
بلند کردن شانه برای بازویت
برای جان به لب آوردن علی کافیست
مرور هر شبه ی ماجرای بازویت
🔸شاعر:
#عالیه_رجبی
__________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
@shere_aeini
عطر تن پیمبر از این خانه میرود
بال ملک معطر از این خانه میرود
از اینکه مهر مادر من آب بوده است
هر چشمی آمده، تَر از این خانه میرود
وقتی در آخرین نفسش آه میکشد
یک آسمان کبوتر از این خانه میرود...
حیف از گلی که خانهنشینی نصیب اوست
حیف از گلی که پرپر از این خانه میرود
دیدی چه زود گرد یتیمی به دل نشست
دیدی چه زود مادر از این خانه میرود...
هر جا که میروی برو ای دل ولی بدان
راه بهشت آخر از این خانه میرود
🔸شاعر:
#مهدی_مردانی
__________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
@shere_aeini
مثل هر شب خواب را در بسترش تنها گذاشت
رفت پای جانمازش؛ روی دنیا پا گذاشت
با قیامش آسمان میرفت زیر چادرش
قابِ قوسینِ رکوعش عرش را هم جا گذاشت
سجدهاش را بُرد آنجایی که جز مسجود نیست
سر به خاکِ سجدهدارِ مسجدالزهرا گذاشت
با صدای آب آب؛ از عرش، باران شد چکید
رفت بالای سرِ لبتشنهاش دریا گذاشت
باز تا نانآورش برگشت از شبگردیاش
مرهمِ اشکی به زخمِ شانهی مولا گذاشت
گرچه رویش سرخ بود از ردّ سیلیهای اشک
گوشهای هم جا برای خندهی حاشا گذاشت
در هجومِ سنگها با آنکه بار شیشه داشت
پای اینکه نشکند آیینه جانش را گذاشت
مشکِ اشکش را غمِ روز مبادا آب کرد
گریههایش را برای روز عاشورا گذاشت
چارده قرن است، میگردد زمین دنبال او
آرزوی تربتش را بر دلِ دنیا گذاشت
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
__________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
@shere_aeini
در حریم خانه ماندی اعتکاف این است این
سوی مسجد شعلهور رفتی، مصاف این است این
خطبۀ تو واژه واژه ذوالفقار دیگریست
جلوۀ آن تیغ پنهان در غلاف، این است این
از امام از کعبه گفتی، بستی احرام دگر
بیامان دور علی گشتی! طواف این است این
رو گرفتی پیش نابینا، حیا آن است آن
نیمهشب تابوت میخواهی، عفاف این است این
میرسد روزی که چشم آسمان روشن شود
بر مزارت کعبه میگوید مطاف این است این
🔸شاعر:
#سید_محمد_جواد_شرافت
__________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#فاطمیه
زنی شهید می شود،زنی به نام فاطمه
مدینه زهر می شود برای کام فاطمه
دری شکسته می شود،دو دست بسته می شود
یلی سکوت می کند، به احترام فاطمه
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
@shere_aeini
منو میکشه نگاهت پسرم
لب تشنت ، آه آهت پسرم
این همه راهو خمیده اومدم
پاشو از تو قتلگاهت پسرم
هنوزم گرم تماشای توام
ون یکاد قد و بالای توام
هنوزم که هنوزه مادرم و
نگران تشنگی های تو ام
بزا بال و پرتو درست کنم
غم دور و برتو درست کنم
دوباره عین شبای بچگیت
بزا زیر سرتو درست کنم
نیزه دست ساربون دیدی حسین
کشته توی خاک و خون دیدی حسین
نصف روز این همه پیر شدی چرا
بمیرم داغ جوون دیدی حسین
بمیرم که غرق خونه بدنت
بمیرم پاره شده پیروهنت
عزیز دلم منو حلال کنی
کفنت ، آه کفنت ، آه کفنت
🔸شاعر:
#امیر_فرخنده
__________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
@shere_aeini
"گلی که عالم از او تازه بود، پرپر شد
یگانه کوکب باغ وجود، پرپر شد
شب شهادت زهرا علی به خود می گفت:
گل محمدی من چه زود پرپر شد!
خزان چه کرد که در چشم اشکبار علی
تمام گلشن غیب و شهود، پرپر شد
به باغ حسن کدام آفتاب ناب، افسرد
که در مدار افق هر چه بود، پرپر شد؟
برای تسلیت اهل باغ آمده بود
شقایقی که به صحرا کبود، پرپر شد
نشان ز پاکی روح لطیف فاطمه داشت
بنفشه ای که سحر در سجود، پرپر شد
ز فیض صحبت او رنگ و بوی عزت داشت
گلی که تشنه میان دو رود پرپر شد"
🔸شاعر:
#زکریا_اخلاقی
__________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
@shere_aeini
از خجالت تا ابد پیشانی حیدر تر است
مرگ، بعد از تو برای مرد تو شیرین تر است
رفتی ای ام ابیهای نبی اما بدان
مرتضی هم مثل زینب بعد از این بی مادر است
چشم میدوزد به در هرکس عزیرش میرود
من ولی میسوزم از اینکه نگاهم بر در است
ای وجودت ساحلِ امن دل طوفانی ام
کشتی غم های حیدر بعد تو بی لنگر است
فضه هم دارد از اینجا میرود، حق میدهم
زندگی،در خانه ی بی فاطمه زجر آور است
تو تمام قوت زانوی من بودی ببین
اینکه افتاده است از پا پهلوان خیبر است
هرکه می افتد زمین با ذکر من پا میشود
چاره بیچارگان است اینکه حالا مضطر است
خسته ام دختر عمو حرفی بزن چیزی بگو
این غریبی که سر قبرت نشسته حیدر است
خانه من که نشد، این قبر خاکی لااقل
خانه امنی برای دختر پیغمبر است
محسنم را هم بغل کن جای من زهرای من
بر دلم مانده است داغ غنچه ای که پرپر است
🔸شاعر:
#علی_اکبر_نازک_کار
__________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#فاطمیه
مانند شام قصه ات از سر تمام شد
کوتاه مثل سوره ی کوثر تمام شد
سیلی وزید در وسط کوچه باد شد
تا هجده ورق زد و دفتر تمام شد
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
روزی که پا به عرش معلا گذاشتی!
بر هر چه داشت نقش «تو» را، پا گذاشتی
در هیئت کنیزی اولاد فاطمه
اینگونه پا به خانهٔ مولا گذاشتی
میریخت از نگاه تو احساس مادری
مرهم به زخم زینب کبری گذاشتی
«مولا صدا بزن، نه برادر! حسین را...»
این جمله را تو بر لب سقا گذاشتی
در کربلا برای دل سنگ کوفیان
چار آینه به رسم تماشا گذاشتی
با تو بقیع داغ دلش تازه شد که تو
پا جای پای غربت زهرا گذاشتی
پیش از تو نوحه، شور حماسی نمیگرفت
رسم خوشیست آنچه که بر جا گذاشتی
از خوان نوحهخوانی تو آب میخورد
چشمان خیس ما که بر آن پا گذاشتی
🔸شاعر:
#سید_جواد_میر_صفی
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
حالا که باید مثل یک مادر بیایم
یارب! کمک کن از پس آن بر بیایم...
داغی مباد از سوز نامم گُر بگیرد
خاموش، باید مثل خاکستر بیایم
شبنم چه خیری میرساند بعد دریا؟
سخت است بیپروا پس از کوثر بیایم
باید شب و روز از خدا عزت بخواهم
تا اندکی شاید به این همسر بیایم
بانوی من! بانو! شما اُمالبنینی!
آرامش حیدر! یقین کن بهترینی
بیهوده نامت حک نشد بر طالع من
تو از کرامات کرام الکاتبینی
با عشق پا در خانۀ غربت نهادی
تا سفرهای نذرِ شهیدانت بچینی
اصلاً به میدان آمدی تا عاشقانه
تا پای جان، داغی پس از داغی ببینی
حرف مصیبت شد، هوای روضه دارم
ای ذاکر اولاد حیدر! مینشینی؟
من تشنهام، تو تشنهای، زیباست آری
حال و هوای روضۀ عباس داری
بغض خودت را میخوری و مینشینی
از چهرهات پیداست خیلی بیقراری
گاهی نگاهی میکنی آن سوی خانه
داری شهیدان علی را میشماری؟
ای آسمان ابریام! چیزی نماندهست
تنها شوی و بر شهیدانت بباری
میبینمت روزی که حیران و پریشان
از خانه بیرون آمدی در انتظاری
تیر خبرها میخورد یکیک به قلبت
تیر چهارم هم رسید و بردباری
اما فرو میریزی از آن تیر آخر
داغی که آن را بر دل خود میگذاری
آه ای بشیر! آه ای بشیر! آه از حسینم
نفرین به شمشیری که زد بر «دستِ یاری»
میبینمت میباری و میخوانی آرام
ای روضهخوان روزهای سوگواری:
میمردم از این بغض اگر شاعر نبودم
بعد از شما دیگر فقط نوحه سرودم
مردم! به من اُم البنین دیگر نگویید
من خیمهای هستم که افتاده عمودم
من سوختم چون خیمههای کربلایی
خاکسترم، از هم گسسته تار و پودم...
با من بقیعی را به آه و ناله انداخت
داغی که میزد لطمه بر روی کبودم
من نوحه میخوانم تمام نوحه فخر است
هم گریه و هم شکر دارم در سجودم
«ویلی علی شبلی»... که میگفتند افتاد،
دستش، سرش، مشکش... تمامی وجودم
این روضه را بگذار پیش شط بماند...
🔸شاعر:
#انسیه_سادات_هاشمی
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
"آغشته با نسیم تو در گفتن آمده
پیک سپیده با خبری روشن آمده
رنگین به خون منتشرت با نسیم صبح
بوی «چهار گمشدهپیراهن» آمده
تا از کدام بادیه، غلتان به خون خویش
بوی «چهار شیر شهید» من آمده
طوفان به داغ کیست؟ که چونان زنی عرب
صورت خراش داده و در شیون آمده
در شیشه، مشت خاک، بدل میشود به خون
گریان رسول، آینه بر دامن آمده
بر نیزه چون طلایۀ خونین کاروان
آنک ز گرد راه، سری بیتن آمده
ای خیل اشک و آه، سواد سپاه تو!
در خون نشست مردم چشمم به راه تو
تا چون تو را زمانه به ماتم قرین کند
داغی چنان رساند که غربتنشین کند
در غربت مدینه بدل میشود به خون
خاکی که نقش مهر تو، داغ جبین کند
از نالههای گرم تو نای زمان پُر است
تا خود چهها که این نفس آتشین کند
بیشک به چلّه با تو نشستهست آسمان
تا گریه پا به پای تو یک اربعین کند
دود از خیام سوخته برخاست، نوحه کن
چندان که تیره آه تو روی زمین کند
«کوه از کمر شکست»، مگر یک دم اقتدا
با شانۀ صبوری «امّ البنین» کند
برآن سرم که «فاطمه» را همرهی کنم
با روضهخوان داغ تو قالب تهی کنم
با «فاطمه» مخواه برابر صدا کنند
نام مرا مباد که «مادر» صدا کنند
با کودکان خویش سپردم، مرا مباد
همنام «یادگار پیمبر» صدا کنند
میخواستم «حسین و حسن» را به خانهات
باری، امام! «سید و سرور» صدا کنند
میگریم از تداعی عصری که خیمهها
«عباس» را به گریه، مکرر صدا کنند
شاید به دیدن زره چاک چاک او
شیر مرا«شقایق پرپر» صدا کنند...
با کاروان خیمگیان حسین ـ اسیر ـ
نالید و گفت: «بند دلم پاره شد، بشیر!»...
از خیمههای تشنه، علمدار، تشنهتر
سقا لب فرات و لب یار تشنهتر
هر بار از مصاف عطش بازگشته بود
عباسِ تشنۀ من و اینبار تشنهتر
قامت به یاد قدّ تو بستهست اگر بر آب
افتاده عکس سرو و سپیدار، تشنهتر
مستی تویی که ساغر دریا هر آنقَدَر
از جرعههای کام تو سرشار، تشنهتر
یکسوی دشت قافله در موج انتظار
یکسو نگاه قافلهسالار، تشنهتر
تیر سهشعبه گفت: «از آغاز، جای مشک
بودم بر آن دو دیدۀ خونبار، تشنهتر»
راوی نشست و قصۀ دست بریده کرد
با من حکایت تو به آب دو دیده کرد...
از حال روزگار، خبر میرسد به من
باری، خبر به حال دگر میرسد به من
از داغها هر آنچه بجویی سترگتر
داغ سترگ چار پسر میرسد به من
چشمی به روزگار ندارم، ولی دریغ
از دست او دو دیدۀ تر میرسد به من
خشکیده خون بازوی عباس روی آن
وقتی به یادگار، سپر میرسد به من
زان حج ناتمام، طواف سر «حسین»
یا استلام دست «قمر» میرسد به من؟
خورشید روی نیزه به زینب رسیده بود
مهتاب روی نیزه اگر میرسد به من
ابری برآمد و خبر از کاروان رسید
راوی به گریه پیشتر از کاروان رسید..."
ای غربت مدینه به شام تو، نوحهخوان
عالم ز نالههای مدام تو نوحهخوان
شبهای بیشماری از این دست، اختران
بر زخمهای «ماه تمام» تو نوحهخوان
ای چاوشان قافلۀ غربت حسین
در لحظۀ وداع و سلام تو نوحهخوان
عرش خدا، نظاره کن! آنک به قتلگاه
بر پیکر غریب امام تو نوحهخوان
راوی رسید و نوحهکنان گفت: «جان آب
برخیل تشنگان خیام تو نوحهخوان»
در من هزار حنجره روزی هزار بار
اینگونه با شنیدن نام تو نوحهخوان
در ماتم حسین تو همدوش فاطمه
گرید بقیع با تو در آغوش فاطمه
🔸شاعر:
#علیرضا_رجبعلی_زاده
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini