هرچند انتقــــــــام از کفتارهای غدار
شد در کمند و تور بی غیرتان گرفتار
با انتخـــــاب مردی از تیره ی عدالت
تسکین گرفته قدری درد فراق سردار
باعرضتبریک🌺
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
با عشق یک جهان دور تو در طواف
انبوه عاقلان مقهور این کلاف
خوش جا گرفتهای در آسمانمان
ای مشرقیترین سیمرغ کوه قاف
در محضرت چکید ازچشممان گلاب
دلها وضو گرفت با این نم مضاف
بر مهربانیات ای مهربان ترین
هستیم صبح وشب سرگرم اعتراف
تا خورد جانمان نان از شفای تو
از راه هر مطب دادیم انصراف
شد پشت پنجره فولاد جایمان
زیباست مرقدت از لای این شکاف
هر قدر فاصله داریم ما وُ تو
پر میشود فقط با قلبهای صاف
کی می شود شود سر فرش پای تو
با تار و پود مهر این نقش را بباف
#یاضامنآهو
#میلادپرنورشمبارک
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
از غصه هــایم میخ هم شد طاقتش طاق
از گردنش عکس تو را دیگــــــــر در آورد
محکـــم زمین زد پیش پای من شکستش
اما نشد با آن شکستن خــــــــرد این درد
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
پادشاهیِ جهان بسیار می چسبد به من
در کنــــار تخت تو امـــــا گدایی بیشتر
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
وقتی که بپرسند:"بگو ربَّت کیست؟"
جز نام تو در دهان خوشبویم نیست
من *عشقی* اثنا عشری هستـم پس
ربَّم به تو سوگنـد که ربُّ المهدیست
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
شعرکده
وقتی که بپرسند:"بگو ربَّت کیست؟" جز نام تو در دهان خوشبویم نیست من *عشقی* اثنا عشری هستـم پس ربَّم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیدم که فــــــــــرشته ام سبیلی دارد
در دست خودش چه دسته بیلی دارد
ای وای چه اشتبـــــــاهی، پدرش بود
این پای شکسته هم دلیـــــــــلی دارد
✍#اسماعیلعلیخانی
پن:
همیشه نباید مذهبی سرود، یا سیاسی یا عاشقانه که، گاهی هم باید با روزگار شوخی کرد.
✒️@sherkadeh
شعرکده
دیدم که فــــــــــرشته ام سبیلی دارد در دست خودش چه دسته بیلی دارد ای وای چه اشتبـــــــاهی، پد
معشوقهی من دختـــــــرکی با نمک است
خوش ناز و ادا و خـــــــالیِ از کلک است
امــــروز ولــــــی آمـــــــده با دستـهی تِی
فهمیده که زن دارم و قصدش کتک است
✍#اسماعیلعلیخانی
پن:
همان قبلی😊
✒️@sherkadeh
ای گوش! به هرکسی نده دل دیگر
از درد دل بیخـــــــود بعضی بگذر
ارزان که شدی سیــــلی تحقیر آمد
سنگین و گران باش کمی هم آخــر
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
تحقیــــــــر شدی عـزیز طناز
کردی تو شکر خنـده و او ناز
گفتند که فـــــــــاصله بگیری
خود را به کری زدی چرا باز؟
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
خواستـــــم تا که بفهمی عاشقم از عمق جان
با اشـاره بحث را بردم به سمت شـــــــرح آن
چند ساعت حــــــال عاشق را برایت گفتم و
بعد از آن توضیح طولانی فقط گفتی:"آهان"
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
گاهی نشستم غرق در اشکی فراوان پشت در
یا پرت کـــردم لای گل ها کفش ها را بی خبر
یک بار می گفتم ببین! بیرون هوا بارانیاست
هـــربار ترفنــــدی زدم شایـــــد بمـانی بیشتر
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh