eitaa logo
شعرکده
958 دنبال‌کننده
927 عکس
105 ویدیو
6 فایل
اشعار #اســـمـــاعــیـــل‌عـــلــیـــخـــانـــی لینک جوین کانال؛ eitaa.com/joinchat/3939958806C313b4e7b3d خدایا قلم ما را در راه خودت روان کن اسماعیل علیخانی @Nabaled کپی با نام شاعر مجازست
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شعرکده
رویای شیرین... *دیشب خواب جالبی دیدم. دیدم با یه نفر که جزء مقامات آمریکایی بود و چهره‌ جدی و بدن ورزیده‌ای هم داشت جایی با هم بودیم. توی اون لحظه فرصت رو غنیمت دونستم و شروع کردم از در شکایت باهاش صحبت کردن. از جنایات کشورش در حق مردمم می‌گفتم و براش کری انتقام می‌خوندم و اون هم با غرور فراوونی گوش می داد و از نگاه‌هاش معلوم بود خودش و کشورش رو هم برای انجام این همه درندگی محق می دونست. بعد از کلی آمار دادن و یادآوری کردن از ظلم‌هاشون یهو بهش گفتم حاضرم همین جا به عنوان نماینده‌ ملت ایران باهاش مبارزه تن به تن کنم و ازش به جای تمام آمریکا انتقام بگیرم. اول با تمسخر و غرور و یه جوری که انگار خیلی بهش برخورده باشه فقط نگاهم کرد، آخه من رو هماورد خودش نمی‌دید و براش سخت بود که از غرورش کوتاه بیاد و درگیر بشه. ولی بالاخره کری خوندن های من صبرش رو لبریز کرد و با اعتماد به نفسی فوق‌العاده بلند شد و طوری که انگار بخواد بچه‌پررویی را سر جای خودش بنشونه مشغول باز کردن کراوات سرخ رنگش و چند دکمه بالای پیراهنش که یادمه آبی کم‌رنگ و بیشتر متمایل به سفید بود شد. عضلات ورزیده سرشونه‌ها و گردنش پیدا شد. گویا به همین‌ها می‌نازید که من رو حقیر و ریز می‌دید. ولی اصلا برام مهم نبود فقط لحظه شماری می‌کردم برای درگیری و انتقام. خلاصه مبارزه (بزن بزن شدید) ما شروع شد. یادمه علاوه بر تصمیم بر انتقام سخت به این فکر می کردم که تا حد امکان تا میشه ازش ضربه نخورم و نیرو و انرژیم رو هم بیخود هدر ندم و در عوض هرچی می‌تونم بیشتر بزنمش. و جای شما خالی کتکی سفت و جانانه بهش زدم. طوری می زدمش که ضربه های متوالی پا و دستم بی‌وقفه روی تنش با قوت و سرعت می نشست و کاری هم از دستش بر نمی‌اومد. و چه لذتی داشت! وقتی بیدار شدم خیلی شارژ و شنگول بودم از خوابی که دیده بودم، انگار فتح بزرگی کرده بودم و بار سنگینی از دوشم برداشته شده بود، بار کینه و حس انتقامی چندین ساله. اما بعد رفتم تو فکر که خب حالا اتفاقی نیفتاده که، معمولا انسانها خیلی از آرزوهاشونو توی خواب می‌بینن. پس هیچ ضربه و ضرری هم از من با این خواب متوجه‌ آمریکای وحشی و جنایتکار نشده. ولی بعدش این نکته به ذهنم رسید که بله درسته این داستان واقعیت نداشته و خوابی بیشتر نبوده، ولی اون حس انتقام توی وجودم و اعتماد به نفسم که دیگه خواب و خیال نیست و واقعیه. حسی که به من و بسیاری از مردمم جرات داده دنبال فرصت و کوچکترین بهانه برای انتقام کشیدن از ظالمین به کشور و مردممون باشیم. خیلی‌ها توی این کره خاکی حتی توی خواب هم نمی بینن که جرات کنن با آمریکا در بیفتن ولی ما برای این فرصت لحظه‌شماری می کنیم. اینجا بود که یاد کردم از کسی که سالهاست این روح جرات رو درون ما دمیده؛ پیر سفر کرده‌ جماران و نور خدا خمینی کبیر. و صد البته بعد از ایشون جانشین لایقش رهبر معظم. این جرات و عزت رو مدیونشونیم. *این خواب مال چند سال پیش هست پ‌ن:دوستان عزیز! من نویسنده نیستم ولی دوست داشتم شیرینی این مطلب رو در کانالم با شما قسمت کنم. ✍ ✒️@sherkadeh
در این قربان ببر حلقوم شر را ببند از خود به حق بار سفر را شتر یا گوسفند و گاو کافیست بیا قربانی‌اش کن نفس خر را ✒️@sherkadeh
4.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ادعایت بی‌جنم! حفظ کیان میهن است لاف و حرفت کاردانی و مسلط بودن است اشتباه و اعترافت یک طرف اما بگو... اشتباهاتت چرا از دم به نفع دشمن است؟! مثل فرزندت که قهری تابعیت یافته چشم بسته اعتمادت هم به دشمن قهراََ است؟ *پوستی از خربزه یا موز تا دیدی چرا؟ سرنوشتت باز هم روی زمین افتادن است اخمهای زهر‌ماری‌ات نصیب دوستان در حضور دشمنان رسمت چرا خندیدن است؟ ✍ *حیف‌نانی در پیاده‌رو پوست موزی دید، گفت: "ای وای باز باید زمین بخورم😱" ✒️@sherkadeh
از کینه‌ی مان دلی لبالب دارید از وحشتتان نه روز و نه شب دارید بیهوده نبود حمله نزدیک غدیر در سینه هنوز داغ *مرحب دارید *مرحب خیبری که توسط امیرالمؤمنین به جهنم فرستاده شد👊 ✍ ✒️@sherkadeh
آرام شد دردی که عمری می‌کشیدیم تا شعله را در خرمن بدخواه دیدیم آتش‌بیار معرکه آتش گرفت و با نیت زردی‌ش از رویش پریدیم وقتی که فرش چکمه ما شد تل آویو تا عرش اعلا با پر شادی رسیدیم موجی بزرگ از آه مظلومان غزه را پشت هر سجیل ویرانگر شنیدیم شد عنکبوت قصه تا آخر گرفتار چون تار بر اندام بدشکلش تنیدیم این قوم بدکردار از حدش فرا رفت ما هم شبیه صرصری بر او وزیدیم ✍ ✒️@sherkadeh
1.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرگ اگر مرد است آید پیش من تا کشم خوش در کنارش تنگ تنگ من از او جانی برم بی‌رنگ و بو او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ پ‌ن: شب جمعه هست برای شادی ارواح شهدا و مومنین از جمله سردار حاجی زاده صلوات ✒️@sherkadeh
هجوم دشمن ابله برایش درس عبرت شد نمی دانست راهش را شبیه شیر می بندی به انگشت و زبان دادی جواب حمله‌ی او را دلاور بانوی ایران! خودت یک پا پدافندی ✍ ✒️@sherkadeh
ما دردمان آن یانکی پر دردسر نیست سلمان و بن‌سلمان برای ما خطر نیست جولانی داعش‌مرام و گرگ‌سیرت با گله‌ی تکفیری‌اش در پشت سر نیست یا آن زلنسکی بی تدبیر و دلقک که گاه گاهی می شود از او خبر نیست مکرون که از مکر فراوان بهره دارد تهدیدش از یک زوزه‌ی سگ بیشتر نیست فریاد اسرائیل آدم‌خوار از دور جز ناله‌ای از روی عجز و بی‌ثمر نیست نه سلطنت‌خواه و برانداز و تروریست هرگز حریف مردم این بوم و بر نیست ما دردمان جهل خواص بی‌حواس است دردی که درمان کردنش کار بشر نیست ✒️@sherkadeh
یک نفر بود همیشه نگران سید جان او نیز فقط بند به جان سید روح سید همه جا روشنی جانش بود بین هر سرخرگش هم ضربان سید از خودش گم شده، پیدا شده‌ در سید بود در دلش داشت فقط نام و نشان سید بعد سید نتوانست بماند دیگر رفت مهمان بشود او سر خوان سید خاک پا بود ولی آخر کارش دیدیم ضرب شد قرب مقامش به توان سید پ‌ن:باز من از یکی خیلی خوشم آمد و از دستمان رفت. دیوانه چشمهای نگران، نجیب و نورانی‌اش بودم😭 ✒️@sherkadeh
758.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کردیم خطا که ضرب طوفان آمد بر گرده‌یمان شهاب سوزان آمد عبرت نگرفت چشممان از خیبر تا سیلی حیدری دو چندان آمد دیدیم که نابودی مان نزدیک است این لشگر شیعه تا به میدان آمد بر بستر تاریخ مصیبت بودیم از ما چه بلاها سر انسان آمد کافیست همین چند کلامم دیگر باید بروم... موشک ایران آمد! ✍ ✒️@sherkadeh
دشمن عقب رفته که برگردد قوی‌تر یاران! مبادا بُرد محرز را ببازیم صدبار حمله بی‌هوا کردند، این‌بار ما بی‌هوا باید به سمتشان بتازیم ✍ ✒️@sherkadeh
بعد از آن که بر فراز نی سر تو جا گرفت سرفرازی می‌کنی بر عالم و آدم حسین! ✒️@sherkadeh