حرف دل با شهدا در ایام فاطمیه
السلام ای جانفشانان ره اسلام دین
السلام ای پاکدلها شیعیان راستین
السلام ای حج گذاران منای جبهه ها
ای فدایی های دشت کربلای جبهه ها
السلام ای پیروای مکتب پیرخمین
السلام ای لاله های گلشن سرخ حسین
السلام ای عیسَوی دم های موسایی کلام
ای که از خون شما بگرفت این نهضت دوام
ای غریبان دو کوهه ساکنان بزم نور
به خدا نزدیک بودید و زِ شیطان نیز دور
جبهه های عشق دلها را مصفا کرده بود
قلبها را از محبت بیتِ زهرا کرده بود
ای که شیطان بزرگ از فعلتان رسوا شده
ای قیام کربلا با خونتان احیا شده
از نفوس پاکتان جسم شرافت جان گرفت
خلق از کردارتان درس خوش ایمان گرفت
ای شهیدان خدایی خوش به احوال شما
آه عجب خوب است نزد فاطمه حال شما
مادر سادات در جنت پذیرای شماست
مایل دیدار از خورشید سیمای شماست
ای که با سربند یازهرا فدایی گشته اید
فاطمی بودید آخر کربلایی گشته اید
آری آری عشق زهرا گنج مخفیِ خداست
شاهراه از بهر وصل آستان کبریاست
نوحه و اشک و نوا و زمزمه یادش بخیر
بین سنگر ناله ی یا فاطمه یادش بخیر
من نبودم تاکنم جانم فدایی حیف حیف
سوز گیرم از نوای نینوایی حیف حیف
لیکن ای یاران دمادم ناله ی حسرت کشم
بر شهادت از خدای خویشتن منت کشم
کاشکی جام شهادت رابنوشم عاقبت
چون شما خوبان ز غیرت برخروشم عاقبت
کاشکی مولای مظلومان به فریادم رسد
کاشکی آن خسرو خوبان به فریادم رسد
ای شهیدان سوز دلتنگی مرا بیچاره کرد
درمیان دشت سرخ غربتم آواره کرد
کاشکی گردم شهید راه اربابم حسین
کاشکی من هم شوم زائر بر آن نور دو عين
شمع روی دوست را گردم چنان پروانگان
دشت عشقش را شوم آواره چون دیوانگان
جز امید و آرزو از آستان غیب نیست
بارالها آرزو بهر جوانان عیب نیست
کِی عیان در دیده مهتاب شهادت میشود
باز کِی بر روی ما باب شهادت می شود
این همان دُرّی است کز گنجینه ی حق منجلی است
راه کسب این گوهر عشق حسین بن علی است
بهر اخذ این گوهر از آستان و محضرش
می دهم سوگند او را حق زهرا مادرش
حق آن بانو که از بهر ولایت پشت در
گشت آزرده وجودش از جفا و از شرر
حق او که بود دستش بوسه گاه مصطفی
سوی او می بود از رحمت نگاه مصطفی
ای شهیدان ای که بودید از عدو بی واهمه
نافله خوانان شب،ای عاشقان فاطمه
با دو چشم خویشتن دُرّ و گوهر آورده ام
ای دلاورها شما را یک خبر آورده ام
موسم اندوه بهر آن عطیّه آمده
ای شهیدان ای شهیدان فاطمیه آمده
دیده ی سرخ تشیّع در مَثَل دریاشده
خیمه ها بهر عزای فاطمه برپا شده
زین مصیبت لشکرماتم به سینه میرسد
بر مشام از هر طرف بوی مدینه میرسد
بوی آن شهری که در آن بهر آلُ الّه بسی
ظلم بود و جور هجران بود و رنج و بی کسی
بعد احمد کینه ی نا اهل ها شد منجلی
غضب شد از سوی یک شیطان صفت حق علی
والیِ هفت آسمان خانه نشین شدآه آه
پیش چشمش فاطمه نقش زمین شدآه آه
برگهای یاس ازبادخزان آزرده شد
باغبان با دیدن احوال گل افسرده شد
گشت پاداش رسالت از سوی امّت ادا
پشت در زهرا نه ، بلکه جان احمد شد خدا
غربت عترت بود خارج زهر درک ونظر
تا بیایید پور زهرا حجت ثانی عشر
🔴 این شعر در سال ۸۵ سروده شده
#دلنوشته
#شهدا #شعر_شهدا
@sherosabk
یاد شهدا و حال و هوای جبهه ها در فاطمیه
عطر کویِ یار دارد دوستان هر جای جبهه
کربلایی می شود هر دل زِ عاشورای جبهه
قطره های عشق و ایثار و جهاد و بردباری
جمع گردیدند و وانگه خلق شود دریای جبهه
چون قدمگاه شهیدان بوده در قدر و شرافت
همچو فردوس است یاران رتبه ی اعلای جبهه
داده شد پاسخ زِ عزّت بعد چندین قرن غربت
بانگ هل من ناصرِ خونِ خدا از نای جبهه
دیدن آن پادگان معرفت یعنی دو کوهه
می نوازد در وجودم نغمه و آوای جبهه
ای دو کوهه گو زِ همّت گو زِ یارانِ خمینی
گو از آن آلاله های قدسیِ زیبای جبهه
ای زمین لاله و یاس از تو می پرسم زِ احساس
ای شلمچه پس کجایند آن دلاور های جبهه؟
روز و شب نوشم به اشکِ غم شرابِ آه حسرت
پشت دربِ میکده از ساغر مینای جبهه
گوید اینرا هر که دربند کبوتر های عشق است
ای بقیعِ حور و مجنون،کو کبوتر های جبهه؟
داعیه دارانِ آزادی خود و ناموس هاشان
در امان بودند تحتِ سایه ی طوبای جبهه
حال آن جانبازی و ایثار ها از یاد رفته
تُربت غربت نشسته بر رخ و سیمای جبهه
این فسادِ ناشی از اندیشه ی پوچِ تمدّن
خون نموده دل زِ هَر دلداده و شیدای جبهه
اشک چشمعرشیان را می کند واللهِ جاری
نیمه شب بین نَوافل ذکر یا زهرای جبهه
از توّلی و تبرّی یادِ مولا یادِ زهرا
روضه می خواندند خوبان بین سنگر های جبهه
بسکه دلها پر شرر بود و گهر ها در بصر بود
بیت الاحزانی دگر بُد فاطمیّه های جبهه
فاطمیّه آمد و نور دل زهرا نیامد
کِی رسد روز ظهور سرور و مولای جبهه؟
کی رسد آن کس که تفسیری الهی بود بهرِ
و الضحّی و نور و قَدر و کوثر و طاهای جبهه؟
گاه در فکرم بیفتد اینکه مولای غریبم
خیمه گاهش بود در آن بُرهه در صحرای جبهه
ای که میخواهی ببینی حجّت ثانی عشر را
جلوه ی رخساره اش را بین تو در سیمای جبهه
کی رِسَد روز ظهورِ آنکه از غمهای مادر
گریه ها می کرد در سردابِ سامرّای جبهه
🔴 این شعر در سال ۸۵ سروده شده
#دلنوشته
#شهدا #شعر_شهدا
@sherosabk
مقام شهدا
خوشا آنانکه در راه خدا تا کبریا رفتند
خوشا آنان که مشتاقانه سوی دلربا رفتند
ز ملک جان غریبانه به سوی آشنا رفتند
به استقبال عزراییل با پای ولا رفتند
خوشا آنانکه از جبهه به دیدار خدا رفتند
به سعی خون، ز مروه، باده نوشان تا صفا رفتند
ز حج و بیت بگذشتند و تا کوی منا رفتند
به مهمانیِ روحانی شاه کربلا رفتند
سلام ابر و خاک و باد و خورشید و سپهر و ماه
به روح پاک و بی آلایش اصحاب روح الله
شهادت واژه ای زیبا ز شعر قدسی نور است
شهادت نعمتی از جانب آن ربّ مشکور است
شهادت چشم بینا و تمام ذره ها کور است
شهادت قربت محض است و دیگر واژه ها دور است
شهادت بر دل عاشق سرور و شادی و شور است
شهادت بر شعاع پرتو اسلام منشور است
شهادت مرکب است و بین هجر و وصل، محصور است
شهادت جلوه ای پر فیض از پیغام عاشور است
سلام ابر و خاک و باد و خورشید و سپهر و ماه
به روح پاک وبی آلایش اصحاب روح الله
ولایت سر بلند از روح ایثار شهیدان است
محبت آشکار از قول و گفتار شهیدان است
شجاعت بس عیان در فعل و کردار شهیدان است
فضیلت هم نهان، در فکر و پندار شهیدان است
رضا بنمودن ایزد ز خود کار شهیدان است
سبک تر از پر مرغ سحر بار شهیدان است
حسین بن علی مشتاق دیدار شهیدان است
امام منتظَر در هر زمان یار شهیدان است
سلام ابر و خاک و باد و خورشید و سپهر و ماه
به روح پاک وبی آلایش اصحاب روح الله
صفحه اول
شهیدان بین بحر خلق همچون گوهری نابند
به گنج معرفت درّی گرانقدرند و کمیابند
شهیدان بر حریم آستان وصل چون بابند
شهیدان بر سپهر منزلت همتای مهتابند
شهیدان تا ابد بیدار عشقند و نمی خوابند
شهیدان جمله مست اند از ولا کِی تشنه ی آبند
برای جانفشانی در طریق دوست بی تابند
شهیدان بی خود از خود، جمله محو روی اربابند
سلام ابر و خاک و باد خورشید و سپهر و ماه
به روح پاک و بی آلایش اصحاب روح الله
عجب شوری عجب حالی به سنگر های ایشان بود
مگو سنگر مگو سنگر، که یک قطعه ز رضوان بود
کمال حب آل الله در آنها ها نمایان بود
همه رخسارشان سرشار از انوار ایمان بود
به پشت چشمهاشان کوهی از ایثار پنهان بود
به صورتهایشان پیدا، غم جانسوز هجران بود
هماره سینه هاشان در فراق یار سوزان بود
انیس وقت تنهاییشان آوای قرآن بود
سلام ابر و خاک و باد خورشید و سپهر و ماه
به روح پاک و بی آلایش اصحاب روح الله
به جبهه پیکر رنگ و ریا و کفر شد مدفون
تمام اهل جبهه می شدند از مُلک جان بیرون
به خون پاکشان این مکتب و نهضت بود مدیون
دمادم مهرشان می شد به شاه کربلا افزون
همه بودند با یاد عزیز فاطمه محزون
ز سوز غربت او دیده هاشان بود چون جیهون
گواهی می دهد بر راد مردیشان به قلبی خون
شلمچه، فکه، دهلاویه ، خرمشهر و هم مجنون
سلام ابر و خاک و باد خورشید و سپهر و ماه
به روح پاک و بی آلایش اصحاب روح الله
صفحه دوم