#علی_اصغر
گر بال و پر زند پرش از دست می رود
گر تیر را کشد سرش از دست می رود
مانده به معرکه برود خیمه مانده است
بین دو راهی اصغرش از دست می رود
مایوس ایستاده و قنداقه روی دست
دارد امید آخرش از دست مي رود
قنداق را اگر ببرد جانب حرم
دارد یقین که مادرش از دست می رود
#علی_اکبر
خواهم که بوسه زنمت اما نمیشود
جایی برای بوسه که پیدا نمیشود
لب را به هم بزن، نفسی زن که هیچ چیز
شیرینتر از شنیدن بابا نمیشود
این پیرمرد بیتو زمینگیر میشود
بیشانهی تو مانده اگر پا نمیشود
هر عضو را که دیدهام از هم گشوده است
جز چشم تو، که بر رخ من وا نمیشود
خشکم زده کنار تو از خندههایشان
خواهم بلند گردم از اینجا نمیشود
ای پارهپارهتر ز دلِ پاره پارهام
گفتم بغل کنم بدنت را نمیشود
باید کفن به وسعت یک دشت آورم
در یک کفن که پیکر تو جا نمیشود
حجله گرفته پای تنت مادرم ببین
اشکم حریف گریهی زهرا نمیشود
🖋حسن لطفی
غزل مصیبت حضرت عباس(علیه السلام)
برسر نعش گل ام بنین غوغا شد
همه گفتند:حسین بن علی تنها شد
تاکه حیرت زده دردشت دودستت دیدم
گفتم ازیوسف من یک اثری پیدا شد
صوت ادرکنی تو گم شده در هلهله ها
این چه شوریست که درلشگریان برپاشد
تا که دیدم بدنت را کمرم درد گرفت
خیزازجا و ببین پشت حسینت تا شد
از بلندای قدت جای دو لب باقی نیست
این همه تیر کجای بدن تو جا شد
با چه بغضی زده این ضربه خدا می داند
که ز فرق سر تو تا به ابرو واشد
صورت تو اثر از چادر خاکی دارد
گوئیا سجده تو بر قدم زهرا شد
گوئیا لشگری از پیکر تو رد شده اند
زیر پا خطبه ترویه تو امضا شد
بین یک دشت تنت ریخته صاحب علمم
صحنه قتلگهت علقمه نه دریا شد
#قاسم_نعمتی
#شب_عاشورا
#اصحاب_امام_حسین_ع
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
پاسخدهنده اوّل آنان «زُهیر» بود
كاندر حضورِ سبط نبی در قیام شد
@hosenih
كای زادهٔ رسول! «سَمِعْنا مَقالكَ»
مطلب عیان بَرِ همه از خاص و عام شد
دنیا اگر همیشگی و مرگ آخرش
ما عزممان همین و نه جز این قیام شد
وآنگه «بُریر» دادِ سخن داد آنچنان
ظاهر، خلوصِ نیّت او از كلام شد
منّت به ما نهاده خدا با وجود تو
ما را ز لطف، شهد شهادت به جام شد
فخر است قطعهقطعه شدن پیش روی تو
طوبی بر آن بدن كه چنینش ختام شد!
پس بهر دلنوازیِ فرزند فاطمه
گاهِ سخن ز «نافع» شیرینكلام شد
گفتا كنون كه گشته گهِ امتحان ما
با رهبریت، محنت ما بیدوام شد
@hosenih
ما دوستیم با تو و با دوستان تو
دشمن به آنكه دشمنیات را مرام شد
ما را ببر به هر طرفی خود ز شرق و غرب
حبل ولایت تو، ز ما «لَا انْفِصام» شد...
شاعر: #مهدی_خطاط
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
آن قدَر زير نعلها پا خورد
مثل پيراهنش تنش "تا" خورد
روزه اش را سنان شکست آخر
نیزه ای را به جای خرما خورد
@hosenih
تشنه بود آب خواست، اما شمر
آب را پیش چشم آقا خورد
یاد پهلوی مادرش افتاد
پهلویش ضربه بی هوا تا خورد
این صدای شکستن سینه است
زیر مرکب شد استخوان ها خُرد
پشت و روی تنش یکی شده بود
زینب از دیدن تنش جا خورد
چقَدَر هتک حرمتش کردند
غارت پیکرش بفرما خورد
در نمی آمد از تنش، بسکه
پنجه بر دستباف زهرا خورد
@hosenih
پیش چشمان نیمه بازش آه
چشم نامحرمی به زن ها خورد
چشمهای حسین درد گرفت
تیر وقتی به چشم سقا خورد
شعر از گروه #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
از تشنگی و زخم به جسمش توان نبود
دورش به غیرِ لشگر آوازه خوان نبود
از پشتِ سر به پشت سرش سنگ میزدند
حتی برای ثانیه ای در امان نبود
@hosenih
هربار گفت "واعطشا" سنگ و نیزه خورد
این رسم میزبانیِّ از میهمان نبود
تنگی جا و یک بدن و کوهی از سالح
جایی برای آمدن دیگران نبود
دردِ هزار و نهصد پنجاه زخم تیغ
مانند درد زخم زبان سنان نبود
افتاده بود زیر قدم های یک سپاه
مردی که لایق قدمش آسمان نبود
ای داد از مصیبت انگشتری که داد
ای کاش سیدالشهدا مهربان نبود
با یک لباس کهنه سوی قتلگاه رفت
اما غروب بر تن پاکش همان نبود
@hosenih
شاهی که سایه اش به سر کائنات بود
روی تن بدون سرش سایبان نبود
کنج تنور کوفه سرش بوی نان گرفت
در شام، بوی نانِ سرش بود و نان نبود
شعر از گروه #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
پایین قتلگاه اگر شمر آب خورد
بالای قتلگاه سنان هم شراب خورد
بودند دیو و دد همه سیراب و یک غریب
از فرط تشنگی چقدر پیچ و تاب خورد
@hosenih
آبی نخورد بر لب خشکش چهار روز
اما سه روز بر بدنش آفتاب خورد
گرچه به جان حنجرش افتاد خنجری
قتلش ولی ز قتل علی اکبر آب خورد
تکیه به نیزه ای زد و هل من معین که گفت
یک سنگ بی هوا به سرش در جواب خورد
بیرون کشید از کمر خود سه شعبه را
از بس به روی سینه ی او با شتاب خورد
اسلام را شیوخ مسلمان نما زدند
از پیر ها عصا سرِ کسب ثواب خورد
@hosenih
غیر از هزار و نه صد و پنجاه زخم تیغ
زخم زبان ز کوفی خانه خراب خورد
خون گریه کرد بر سر نیزه سر حسین
هر جا که سنگ بر سر و روی رباب خورد
شعر از گروه #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
هیچ کس ازروی جسمش نیزه ها رابر نداشت
دور تا دورش نگاه انداخت ، یک یاور نداشت
خواهرش در آن شلوغی ها چطور آمد ندید
خواست برخیزد ز جا ، اما رَمَق دیگر نداشت
@hosenih
گرچه او را قبل گودال از نفس انداختند
شاه جانی در تنش بعد از علی اکبر نداشت
مادرش با چادرش او را در آغوشش گرفت
تا تنش عریان نماند چاره ای دیگر نداشت
روی نیزه هم نگاهش از حرم غافل نشد
آنچه را می دید با چشمان خود باور نداشت
خواهرش تا دید سر تا پا به غارت رفته گفت:
کاش دست کم عزیزم دستت انگشتر نداشت
پادشاهان تاجدارند، ای بمیرم شاه ما
تاج بر سر داشت؟ نه، حتی به پیکر سر نداشت
@hosenih
بر زمین خدالتریب افتاد جانِ بوتراب
لااقل ای کاش قاتل کینه ازخیبرنداشت
تا شنیدم از اسارت آرزو کردم به دل
کاش ،شاه کربلا در کربلا دختر نداشت...
شعر از گروه #العتبه
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_شهادت
دم زد از حق و ناروا کشتند
از وفا گفت و از جفا کشتند
دعوت از کوفه بود و مهمان را
قبل کوفه به نینوا کشتند
@hosenih
هرکس آمد پی نصیحت شان
یا به سنگش زدند یا کشتند
خنجر از پشت خوردنش درد است
طبق تاریخ از قفا کشتند
آه از ازدحام رعیت ها
شاه را زیر دست و پا کشتند
با وضو، بلکه قربة لله
تا که راضی شود خدا کشتند
هرکسی هرچه کرد گفت آن روز
مزد می خواست، با ریا کشتند
گاه با تیر و نیزه و شمشیر
گاه با طعن و ناسزا کشتند
حوصله خرج شد برای علی
اکبرش را هجا هجا کشتند
داغ عباس کار خود را کرد
کودکش را دگر چرا کشتند؟
@hosenih
از سر ظهر تا غروب آن روز
ذره ذره حسین را کشتند
علقمه…پشت خیمه…در گودال
پس نه یک بار، بارها کشتند
شاعر: #سیدجعفر_حیدری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
نگاهت کردم اما درهمی تو
میان لخته خونها مبهمی تو
تورا قطعه به قطعه چیدم اما
چرا هرجور میچینم کمی تو
سرت را ابن ملجم ها شکستند
و پهلوی تو را با پا شکستند
جوانم مرد و پیشم کل کشیدند
سر پیری غرورم را شکستند
مشو راضی که با خجلت بگردم
دراین صحرا به صد زحمت بگردم
زمان بردنت دلشوره دارم
نیوفتی از عبا دورت بگردم
کنارت عمر من سرآمد اکبر
ز خیمه عمه مضطر آمد اکبر
ز جا برخیز تا برخیزم از جا
دوباره حرف معجر آمد اکبر
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
@dobeity_robaey
#حضرت_اباالفضل_علیه_السلام
تا روزِ مَحشر پَرچَمَت بالاست عبّاس
مَدیونِ کامِ خُشکِ تو دریاست عبّاس
.
گرچه به ظاهر مادَرت اُمُّ البَنین اَست
امّا به باطِن مادَرت زَهراست عبّاس
.
پُشت و پَناهِ اَهلِبِیتی یا اَبَاالفَضل
دِلگرمِ نامَت زِینبِ کُبراست عبّاس
.
یک رُکنِ عاشورا اَگَر نامِ حُسین اَست
نامِ تو هَم یِک رُکنِ عاشوراست عبّاس
.
بر اَرمنی ها هَم کِراماتَت رِسیده
لُطف و کَریمیِ تو یِک دُنیاست عبّاس
.
بابُ الحَوائج، مَنسَبی شایِسته ی توست
مَحشَر دَخیلَت دَستهای ماست عبّاس
.
شَرمنده ی لَبهای تو، آبِ فُرات اَست
کی مِثلِ تو هَم تِشنه! هم سَقّاست؟ عبّاس!
.
اَهلِ حَرَم دَر اِنتظارِ تو نِشَستَند
دیدَند که دَر عَلقَمه غوغاست عبّاس
.
دیدَند که با قَدِّ خَم بَرگَشته مولا
داغِ غَمِ تو از رُخَش گویاست عبّاس
.
آمَد حُسِین و خِیمه اَت را واژِگون کَرد
یَعنی که اُفتاده دِگَر اَز پاست عبّاس
.
گُفتا؛ اَز این پَس مَن عَلمداری نَدارم
بی تو حُسِینِ فاطِمه تَنهاست، عبّاس
.
گُفتا به زِینب؛ زیوَر از دَستَت دَرآوَر
شامِ غَریبان بی تو واوِیلاست عبّاس
.
شِش ماهه، لَب تِشنه، به آغوشِ رُباب و
لَبهاش مِثلِ خُشکیِ صَحراست عبّاس
.
مَن با سَکینه اَز تو و قولَت چه گویَم؟
حالِ تو را اَز مَن اَگَر که خواست؟ عبّاس
#رضا_رسول_زاده
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
شرم از شیون و از گریه ی ما کن بس کن
پشت و رویش نکن اینقدر حیا کن بس کن
با وضو مادر ما شانه به مویش میزد
موی ِسلطان مرا شمر رها کن بس کن
@hosenih
ذبح کردن به خدا حکم و شرایط دارد
اینقَدَر ضربه نزن زود جدا کن بس کن
شمر فریاد نکش دخترکش میترسد
حرمله را کمی آرام صدا کن بس کن
خون ِدر شیشه ی او را که ملائک بردند
لااقل رحم به این رخت و عبا کن بس کن
@hosenih
تو خودت نامه نوشتی که بیا کوفه حسین
پس به عهد و قسم خویش وفا کن بس کن
کشتن او به خدا حربه نمیخواهد که
به زمین خورده دگر ضربه نمیخواهد که
شعر از گروه #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e