eitaa logo
شیخ عبدالحسین (سیره ۱۱۰)
3.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
6 فایل
زندگی برتر؛ زندگی ایمانی و سیره علوی #نقشه_راه ( نکات قرآنی) #راه_زندگی ( احادیث معصومین علیهم السلام) #احکام #ستاره_ها (سیره و وصایای شهدا) #تحلیل_مسائل_روز #سبک_زندگی 👌👌 ارتباط با ما ⬇️ https://eitaa.com/hoseiiinnn
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام ✅ أَلَا وَ إِنَّ مَنْ أَدْرَكَهَا مِنَّا يَسْرِي فِيهَا بِسِرَاجٍ مُنِيرٍ وَ يَحْذُو فِيهَا عَلَى مِثَالِ الصَّالِحِينَ، لِيَحُلَّ فِيهَا رِبْقاً وَ يُعْتِقَ فِيهَا رِقّاً وَ يَصْدَعَ شَعْباً وَ يَشْعَبَ صَدْعاً 🖍🖊 بدانيد، كه از ما هر كه آن را دريابد با چراغ روشنى كه در دست دارد، آن تاريكي ها را طى كند و پاى به جاى پاى صالحان نهد، تا بندهايى را كه بر گردنهاست بگشايد و اسيران را آزاد كند و جمعيت باطل را پريشان سازد و پراكندگان اهل صلاح را گرد آورد. 📜📜 نهج‌البلاغه خطبه ۱۵۰ 🚩@sireh110
👌علاّمه مجلسی‌رحمه الله : مرد شریف و صالحی را می‌شناسم به نام امیر اسحاق استرآبادی او چهل بار با پای پیاده به حجّ مشرّف شده است، و در میان مردم مشهور است که طی الارض دارد. او یک سال به اصفهان آمد، من حضوراً با او ملاقات کردم تا حقیقت موضوع را از او جویا شوم. ◀️ او گفت: یک سال با کاروانی به طرف مکّه به راه افتادم. حدود هفت یا نُه منزل بیش‌تر به مکه نمانده بود که برای انجام کاری تعلّل کرده از قافله عقب افتادم. وقتی به خود آمدم، دیدم کاروان حرکت کرده و هیچ اثری از آن دیده نمی‌شد. ✔️ راه را گم کردم، حیران و سرگردان وامانده بودم، از طرفی تشنگی آن‌چنان بر من غالب شد که از زندگی ناامید شده آماده مرگ بودم. ✅ ناگهان به یاد منجی بشریت امام زمان‌علیه السلام افتادم وفریاد زدم: یا اباصالح! یا ابا صالح! راه را به من نشان بده! خدا تو را رحمت کند! ❤️ در همین حال، از دور شبحی به نظرم رسید، به او خیره شدم و با کمال ناباوری دیدم که آن مسیر طولانی را در یک چشم به هم زدن پیمود و در کنارم ایستاد، جوانی بود گندم‌گون و زیبا با لباسی پاکیزه که به نظر می‌آمد از اشراف باشد. بر شتری سوار بود و مشک آبی با خود داشت. ☺️سلام کردم. او نیز پاسخ مرا به نیکی ادا نمود. فرمود: تشنه‌ای؟ گفتم: آری. اگرامکان دارد، کمی آب ازآن مشک مرحمت بفرمایید! او مشک آب را به من داد و من آب نوشیدم. آنگاه فرمود: می‌خواهی به قافله برسی؟ گفتم: آری. او نیز مرا بر ترک شتر خویش سوار نمود و به طرف مکّه به راه افتاد. من عادت داشتم که هر روز دعای «حرز یمانی» را قرائت کنم. مشغول قرائت دعا شدم. در حین دعا گاهی به طرف من برمی‌گشت و می‌فرمود: این‌طور بخوان! چیزی نگذشت که به من فرمود: این‌جا را می‌شناسی؟ نگاه کردم، دیدم در حومه شهر مکّه هستم، گفتم: آری می‌شناسم. فرمود: پس پیاده شو! 🌸 من پیاده شدم برگشتم او را ببینم ناگاه از نظرم ناپدید شد، متوجّه شدم که او قائم آل محمّدصلی الله علیه وآله وسلم است. از گذشته خود پشیمان شدم، و از این که او را نشناختم و از او جدا شده بودم، بسیار متأسف و ناراحت بودم. پس از هفت روز، کاروان ما به مکّه رسید، وقتی مرا دیدند، تعجب نمودند. زیرا یقین کرده بودند که من جان سالم به در نخواهم برد. به همین خاطر بین مردم مشهور شد که من طی الارض دارم. 📜📜 بحار الانوار، ج 52، ص 175
غم مخور، ایام هجران رو به پایان می رود این خماری از سر ما میگساران می رود پرده را از روی ماه خویش بالا می زند غمزه را سَر می دهد، غم از دل و جان می رود بلبل اندر شاخسار گُل هویدا می شود زاغ با صد شرمساری از گلستان می رود محفل از نور رخ او، نورافشان می شود هر چه غیر از ذکر یار، از یاد رندان می رود ابرها، از نور خورشید رُخَش پنهان شوند پرده از رخسار آن سرو خرامان می رود وعده ی دیدار نزدیک است یاران مژده باد روز وصلش می رسد، ایام هجران می رود 📜📜 دیوان امام خمینی
🌸 شهید سیدمرتضی آوینی : ◀️ نتیجه نهایی را باید در سرنوشت موعود جهان جستجو کرد. ما مرده و شما زنده. خواهیم دید که بلاخره چه کسی پیروز خواهد شد و چه کسی زمین را به ارث خواهد برد❓ حق یا باطل ، امام حسین علیه السلام یا یزید، حزب الله یا صدام، حضرت امام و یا غرب و شرق، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یا دجال❓❓ ✅ ما به وعده‌های خدا یقین داریم که ((ان الارض یرثها عبادی الصالحون)) این ماییم که زمین را به ارث خواهیم برد. 🔷 امام خامنه ای : با این ستاره ها راه را می شود پیدا کرد. 🚩@sireh110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ امير المؤمنين امام على عليه السّلام 🌸✔️ بَرَكَةُ اَلْمَالِ فِي اَلصَّدَقَة 📣 برکت مال،در صدقه دادن است. 📜📜 غرر الحکم و درر الکلم، ج 1، ص ۵۲۰ 🚩🚩کانال سیره ۱۱۰ ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/1239351419Cb7602132f
📣 یکی از صالحان دعا می‌کرد : « پروردگارا ، در روزی ام برکت ده » کسی پرسید : چرا نمی‌گویی روزی ام ده ❓ ❇️ گفت : روزی را خداوند برای همگان ضمانت کرده است . اما من برکت را در رزق طلب می‌کنم . چیزی است که خدا به هر کس بخواهد می‌دهد ( نه به همگان ) . ✅ اگر در مال بیاید ، زیادش می‌کند . اگر در فرزند بیاید ، صالحش می‌کند . اگر در جسم بیاید ، قوی و سالمش می‌کند . و اگر در قلب بیاید ، خوشبختش می‌کند . 🚩@sireh110
حجة الاسلام حاج أقا قرائتي : 🌷 به یکی گفتم خدا طول عمرت را زیاد کند ، گفت : خدا عرض عمرت را زیاد کند😂 👌 فکركردم دیدم راست است طول عمر مهم نيست. عرض عمر مهم است. ◀️ آدم ممكن است هشتاد سال عمر داشته باشد، هيچ قدم خيري برندارد. اينقدر سرمايه‌دار داريم مسلمان است قبر پيغمبرش را زيارت نكرده است ✅ مال با بركت، علم با بركت، وجود با بركت، بركت هم به داشتن نيست. افرادي هستند يك استكان ارزان مي‌خرند ولي در حسينيه‌ها و مسجد‌ها و عروسي‌ها هزارها بار از اين استكان چاي مي‌خورند.......... 🚩@sireh110
nf00725325-1.mp3
2.27M
📣 از مهمترین عوامل برکت در زندگی😊💐 ✅ حتما گوش بدیم👌👌
شیخ عبدالحسین (سیره ۱۱۰)
📣📣 تنها دیدار امام خمینی و عارف بزرگ ایت الله سیدعلی آقا قاضی 👌👌 بیان اسراری از انقلاب و ایران در
مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس قوچانی : ما در خدمت مرحوم آیت الله حاج سید علی (که استاد اخلاق بزرگانی مانند آقای ، مرحوم آقای قوچانی، مرحوم آقای میلانی و… بودند ) حاضر بودیم. هر روز به محضر ایشان می رفتیم و استفاده می کردیم. 👌 یک روز دو نفر از شاگردهایی که هر روز به محضر مرحوم قاضی مشرف می شدند خبر دادند که آقای (امام در آن زمان به این لقب معروف بودند) به نجف آمده اند و می خواهند با شما ملاقات کنند. ما که سمت شاگردی امام را داشتیم خوشحال شدیم که در این ملاقات استاد ما (حضرت امام) در حوزه قم معرفی می شود. چون اگر شخصی مثل مرحوم قاضی ایشان را می پسندید برای ما خیلی مهم بود. روزی معین شد و امام تشریف آوردند ما هم در کتابخانه آقای قاضی نشسته بودیم وقتی امام به آقای قاضی وارد شدند به ایشان سلام کردند . روش مرحوم آقای قاضی این بود که هر کس به ایشان وارد می شد جلوی او هر کس که بود بلند می شد و به بعضی هم جای مخصوصی را تعارف می کرد که بنشینند ولی وقتی امام وارد شدند آقای قاضی جلوی امام بلند نشدند و هیچ هم به ایشان تعارف نکردند که جایی بنشینند امام هم در کمال ادب دو زانو دم در اتاق ایشان نشست. طلاب و شاگردان امام که در آن جلسه حاضر بودند ناراحت شدند که چرا مرحوم آقای قاضی در برابر این مرد بزرگ و فاضل و وارسته حوزه قم بلند نشدند. آن دو نفری که معرف امام به آقای قاضی بودند هم وارد شدند و در جای همیشگی خودشان نشستند. بیش از یک ساعت مجلس به سکوت تام گذشت و هیچ کس هم هیچ صحبتی نکرد. امام هم در تمام این مدت سرشان پایین بود و به دستشان نگاه می کردند. مرحوم قاضی هم همینطور ساکت بودند و سرشان را پایین انداخته بودند ✅ بعد از این مدت ناگهان مرحوم قاضی رو کردند به من و فرمودند آقای حاج شیخ عباس (قوچانی) آن کتاب را بیاور. من به تمام کتابهای ایشان آشنا بودم چون بعضی از این کتابها را شاید صد مرتبه یا بیشتر خدمت آقای قاضی آورده بودم و مباحثی را که لازم بود بررسی کرده بودم. تا ایشان گفتند آن کتاب را بیاور من دستم بی اختیار به طرف کتابی رفت که تا آن وقت آن کتاب را در آن کتابخانه ندیده بودم حتی از آقای قاضی نپرسیدم کدام کتاب. مثلا کتاب دست راست، دست چپ، قفسه بالا . همانطور بی اراده دستم به آن کتاب برخورد آن را آوردم و آقای قاضی فرمودند آن را باز کن. گفتم آقا چه صفحه ای را باز کنم؟ فرمودند هر کجایش که باشد من هم همین طوری کتاب را باز کردم دیدم که آن کتاب به زبان فارسی است و لذا بیشتر تعجب کردم. چون طی چند سالی که من در خدمت آقای قاضی بودم این کتاب را حتی یک مرتبه هم ندیده بودم حتی جلد آن را هم ندیده بودم کتاب را که باز کردم دیدم اول صفحه نوشته شده حکایت. گفتم آقا نوشته شده حکایت. فرمود، باشد بخوان. 📣📣 مضمون آن حکایت آن بود ⬇️ 👌👌که یک مملکتی بود که در آن مملکت سلطانی حکومت می کرد. این سلطان به جهت فسق و فجور و معصیتی که از ناحیه خود و خاندانش در آن مملکت رخ داد به تباهی دینی کشیده شد و فساد در آنجا رایج شد عالم بزرگوار و مردی روحانی و الهی علیه آن سلطان قیام کرد. این مرد روحانی هر چه آن سلطان را نصیحت کرد به نتیجه ای نرسید لذا مجبور شد علیه سلطان اقدام شدیدتری بکند. پس از این شدت عمل، سلطان آن عالم دینی را دستگیر و پس از زندان او را به یکی از ممالک مجاور تبعید کرد. بعد از مدتی که آن عالم در مملکتی که در مجاور مملکت خودش بود در حال تبعید به سر می برد آن سلطان مجددا او را به مملکت دیگری که اعتاب مقدسه (قبور ائمه اطهار) در آن بودند تبعید کرد. این عالم مدتی در آن شهری که اعتاب مقدسه بود زندگی کرد تا اینکه اراده خداوند بر این قرار گرفت که این عالم به مملکت خود وارد شد و آن سلطان فرار کرد و در خارج از مملکت خود از دنیا رفت و زمان آن مملکت به دست آن عالم جلیل القدر افتاد و به تدریج به مدینه فاضله ای تبدیل شد و دیگر فساد تا ظهور حضرت بقیه الله به آن راه نخواهد یافت. مطلب که به اینجا رسید حکایت هم تمام شد. عرض کردم آقا حکایت تمام شد، حکایت دیگر هم هست فرمود: کفایت می کند کتاب را ببند و بگذار سر جای خودش. گذاشتم. همه ما که هنوز از حرکت آقای قاضی ناراحت بودیم که چرا جلوی امام بلند نشدند بیشتر متعجب شدیم و پیش خود گفتیم که چرا به جای اینکه ایشان یک مطلب عرفانی، فلسفی و علمی را مطرح کنند که آقای حاج آقا روح الله آن را برای حوزه قم به سوغات ببرند فرمودند حکایتی خوانده شود. نکته مهمی که در برخورد آقای قاضی با امام خیلی مهم بود این است که آن دو نفری که امام را همراهی می کردند وقتی از جلسه بیرون آمدند چون این برخورد آقای قاضی با امام برای آنها خیلی سنگین بود به امام عرض کردند: آقای قاضی را چگونه یافتید؟ امام بی آنکه کوچکترین اظهار گله ای حتی با اشاره دست یا چشم بکنند، سه بار فرمودند: من ایشان را فردی بسیار بزرگ یافتم .
شیخ عبدالحسین (سیره ۱۱۰)
مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس قوچانی : ما در خدمت مرحوم آیت الله حاج سید علی #قاضی (که استاد اخلاق
📣📣 تنها دیدار امام خمینی و عارف بزرگ ایت الله سیدعلی آقا قاضی 👌👌 بیان اسراری از انقلاب و ایران در دهه چهل !!!! 👌👌 رابطه امام خمینی و سیدعلی آقای قاضی😔 👌👌 نظر عارف و فقیه بزرگ ایت الله کشمیری در مورد انقلاب🤔😐 📣📣📣 حتما ببینین خیلی جالبه ⬆️ ⬆️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام 🖌🖍 لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ ✅ به دیگران ظلم نکن آنچنان که دوست نداری به تو ظلم شود. 📘 نهج‌البلاغه، نامه ۳۱
✅ شیخ عبدالکریم حائری (موسس حوزه ی علیمه قم) و استاد بسیاری از مراجع از جمله حضرت امام در مورد حالات پدرشان نوشته اند : 📣 پدر من ملاجعفر و کشاورز بود. او فرزنددار نمی شد . بعد از مدتها به ایشان می گویند که مشکل از همسر شماست . ایشان با خانم بیوه ای که دو تا بچه سید داشت ازدواج کرد تا بچه دار بشود . 👌👌 ایشان وقتی به خانه ی این خانم می رفتند این دو تا بچه سید بودند و آنها مجبور بودند که این دو تا بچه را بیرون کنند و آنها اذیت می شدند . ◀️ ملاجعفر خیلی ناراحت شد که چرا بخاطر میل نفسانی خودش این بچه سیدها را اذیت می کند . او به خدا می گوید که من بچه نمی خواهم و تسلیم تو می شوم . ایشان به این خانم محبت می کنند و بعد از ایشان جدا می شوند . ☺️ بعد از مدتی خانم اول ایشان باردار می شوند و حاج عبدالکریم حائری متولد شد. 📘📘 معاد شناسی ، جلد‏۸ ، صفحه ۲۰۰ ✔️✔️ کانال سیره۱۱۰ عضو شوید⬇️ https://eitaa.com/joinchat/1239351419Cb7602132f3
چشم دل بازکن زروی یقین ظلم حجاج (‌و) عدل کسری بین این یکی کافر و پسندیده وین مسلمان ولی نکوهیده ظلم از هرکه هست نیک‌،‌بد است وانکه ار ظالم است نیک بد است هر کجا عدل روی بنمودست نعمت اندر جهان بیفزودست هر کجا ظلم رخت افکنده است مملکت را زبیخ پرکنده است عدل بازوی شه قوی دارد قامت ملک مستوی دارد ✅ کانال ۱۱۰ عضو شوید⬇️ https://eitaa.com/joinchat/1239351419Cb7602132f3
؟ 🔵 بهلول وارد قصر هارون شد. مسند مخصوص او را خالی دید و روی آن نشست. پاسبانان قصر وقتی بهلول را در محل مخصوص هارون دیدند با تازیانه او را از آن مکان بیرون کردند. ◀️ هارون از اندرون خارج شد، بهلول را دید در گوشه ای نشسته و گریه می کند. علت گریه او را از خدمتکاران پرسید. گفتند: چون در مسند شما نشسته بود. هارون آنها را توبیخ کرد و بهلول را تسلی داد🤔 ✅ بهلول گفت: من به حال تو گریه میکنم نه برای خودم؛ زیرا با همین چند دقیقه که در جایگاه تو نشستم این طور مرا آزردند، بر تو چه خواهد گذشت که سال ها بر این نشسته ای و بر این دستگاه ستم تکیه کرده ای، آیا از آن نمی ترسی⁉️ 📘📘 هزار و یک حکایت اخلاقی ، جلد۱ ، صفحه ۶۵ ✔️✔️ کانال سیره۱۱۰ عضو شوید⬇️ https://eitaa.com/joinchat/1239351419Cb7602132f3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ تَجَرَّعِ الغَیظَ؛ فَإنِّي لَم أرَ جُرعَةً أحلی مِنها عاقِبَةً ولا ألَذَّ مَغَبَّةً. 👌👌 خشم خود را فرو خور که من جرعه‌ای خوش‌عاقبت‌تر و گواراتر از آن ندیده‌ام. 📘📘 نهج‌البلاغه، نامه ۳۱
🌸🌸 نیرومندترین مردم کسی است که خشم خود را نگه دارد.
✅ یکی از خویشاوندان امام سجاد علیه السلام در جمع اصحاب و حضرت ، زبان به دشنام و بدگويى به آن حضرت باز كرد😞 ◀️ امام عليه السّلام سكوت نمود و آن مرد بعد از جسارت از مجلس بيرون رفت . آن گاه ، امام سجّاد عليه السّلام فرمود نزد آن مرد برويم . 🌸 حضرت در راه اصحاب را با اين آيه شريفه نصيحت نمود: ((والكاظمين الغيظ والعافين عن النّاس واللّه يحبّ المحسنين )) 1 ✅ وقتى به منزل آن مرد رسيدند، حضرت يكى از همراهان را صدا كرد و فرمود: به او بگوئيد كه علىّ بن الحسين آمده است . پس هنگامى كه آن مرد درب خانه را گشود و از خانه خارج گشت ⬇️ ⬇️ ✅ حضرت به او فرمود: اى برادر! تو نزد من آمدى و به من نسبت هائى دادى و چنين و چنان گفتى ، اگر آنچه را كه به من نسبت دادى در من وجود دارد، پس از خداوند متعال مى خواهم كه مرا بيامرزد. و اگر آنچه را كه گفتى ، در من نيست و تهمت بوده باشد از خداوند مى خواهم كه تو را بيامرزد😊 ✔️ ✔️ چون آن مرد چنين اخلاق حسنه اى را از امام زين العابدين عليه السّلام مشاهده كرد، حضرت را در آغوش گرفته و بوسيد و ضمن عذرخواهى ، گفت : اى سرورم ! آنچه را كه به شما گفتم ، تهمت بود ومن خود سزاوار آن حرف ها هستم ، مرا ببخش 😊💐 1- سوره آل عمران : آيه 134. 📘📘 ارشاد شيخ مفيد: ص 145