👤عارف دل سوخته آیت الله محمد جواد آقا انصاری همدانی میفرمودند:
🔻اصل بر این است که سالک باید خودش مجاهده کند. من که کارهای نیستم، به قدری که خودت برای خودت زحمت میکشی، میرسی.
📚 سوخته، صفحهی 107
@shia12t
هدایت شده از تفاوت اساتید اخلاق و عرفان و اشنایی با عرفان و تصوف
♦️راهِ پیدا کردنِ استاد
برای مسیر معنویت
👤حاج محمد اسماعیل خان دولابی :
🔻کار (استفاده معنوی بنده از اساتیدم )به گونهای بود که خیلی از بزرگان مثل مرحوم حاج ملاّ آقاجان زنجانی، مرحوم آیتالله شیخ محمّدتقی بافقی و مرحوم آیتالله شاهآبادی، بدون اینکه من به دنبال آنها بروم (برای شاگردی کردن و استفاده معنوی ) و از آنها التماس و درخواست کنم، با علاقهی خودشان به آنجا میآمدند. بعد از آن مکاشفه به ترتیب به چهار نفر (استاد) برخوردم که مرا دست به دست به یکدیگر تحویل دادند...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔰هر کس در سیر معنوی خود حرکتش را از آن حضرت آغاز کند، خیلی زود به مقصد میرسد...
👤پیر خراباتیان حاج محمد اسماعيل دولابي در اشارهی اجمالی به سرگذشت سیر عرفانی خویش چنین میفرمود:
« در ایام جوانی همراه پدرم به نجف اشرف مشرّف شده بودم. در آن زمان به شدّت تشنهی علوم و معارف دینی بودم و با تمام وجود خواستار این بودم که در نجف بمانم و در حوزه تحصیل کنم، ولی پدرم که مسن بود و جز من پسر دیگری نداشت که بتواند در کارها به او کمک کند، با ماندنم در نجف موافق نبود.
✨در حرم امیرالمؤمنین علیه السّلام به حضرت التماس میکردم ترتیبی دهند که در نجف بمانم و درس بخوانم و آنقدر سینهام را به ضریح حضرت فشار میدادم و میمالیدم که موهایش کنده و تمام سینهام زخم شده بود. حالم به گونهای بود که احتمال نمیدادم بهایران برگردم. به خودم میگفتم یا در نجف میمانم و مشغول تحصیل میشوم یا اگر مجبور به بازگشت شوم، همینجا جان میدهم و میمیرم.
🍁با علمای نجف هم که مشکلم را در میان گذاشتم تا مجوّزی برای ماندن در نجف از آنها بگیرم، به من گفتند که وظیفهی تو این است که رضایت پدرت را تأمین کنی و برای کمک به او به ایران بازگردی. در نتیجه نه التماسهایم به حضرت امیر کاری از پیش برد و نه متوسّل شدنم به علما مرا به خواستهام رساند.
🌙تا اینکه با همان حال ملتهب همراه پدرم به کربلا مشرّف شدیم. در حرم حضرت اباعبدالله علیه السّلام در بالاسر ضریح حضرت همه چیز حل شد و هر چه را میخواستم، به من عنایت کردند؛ به طوری که هنگام مراجعت حتّی جلوتر از پدرم و بدون هرگونه ناراحتی به راه افتادم و به ایران بازگشتم.
در ایران اوّلین کسانی که برای دیدن من به عنوان زائر عتبات، به منزل ما آمدند، دو نفر آقا سیّد بودند. آنها را به اتاق راهنمایی کردم و خودم برای آوردن وسایل پذیرایی رفتم. وقتی داشتم به اتاق برمیگشتم، جلوی در اتاق پردهها کنار رفت و حالت مکاشفهای به من دست داد و در حالی که سفره دستم بود، حدود بیست دقیقه در جای خود ثابت ماندم.
❇️دیدم بالای سر ضریح امام حسین علیه السّلام هستم و به من حالی کردند که آنچه را میخواستی، از حالا به بعد تحویل بگیر. آن دو آقا سیّد هم با یکدیگر صحبت میکردند و میگفتند او در حال خلسه است. از همانجا شروع شد؛ آن اتاق شد بالای سر ضریح حضرت و تا سی سال عزاخانهی اباعبدالله علیه السّلام بود و اشخاصی که به آنجا میآمدند، بی آن که لازم باشد کسی ذکر مصیبت بکند، میگریستند. در اثر عنایات حضرت اباعبدالله علیه السّلام کار به گونهای بود که خیلی از بزرگان مثل مرحوم حاج ملاّ آقاجان زنجانی، مرحوم آیتالله شیخ محمّدتقی بافقی و مرحوم آیتالله شاهآبادی، بدون اینکه من به دنبال آنها بروم و از آنها التماس و درخواست کنم، با علاقهی خودشان به آنجا میآمدند. بعد از آن مکاشفه به ترتیب به چهار نفر برخوردم که مرا دست به دست به یکدیگر تحویل دادند...
↩️به هر تقدیر، همهی عنایاتی که به من شد، از برکات امام حسین علیه السّلام بود. از راه سایر ائمّه هم میتوان به مقصد رسید، ولی راه امام حسین علیه السّلام خیلی سریع انسان را به نتیجه میرساند. چون کشتی امام حسین علیه السّلام در آسمانهای غیب خیلی سریع راه میرود. هر کس در سیر معنوی خود حرکتش را از آن حضرت آغاز کند، خیلی زود به مقصد میرسد.»
📚مصباح الهدي / تأليف حاج مهدي طيب
@erfanvaakhlagh
هدایت شده از تفاوت اساتید اخلاق و عرفان و اشنایی با عرفان و تصوف
اگر مَردِ کاری ، درِ دوست باز است
وگر قصّهخوانی ، حکایت دراز است
🔻اگر مردِ راه و کاری «بِسمِ الله»، راه بیفت؛ درِ دوست باز است. اگر قصّه خوانی و به سخنرانی شنیدن و حرف زدن و حرف نوشتن معتاد شدهای و همهی بندگی تو حرف شده است، حرف زياد است. به تعبیر قرآن:
"وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللهَ عَلىٰ حَرْفٍ"
گروهی از مردم فقط با حرف خدا را بندگی میکنند؛ اهل عمل نیستند.
🔻اگر بهراستی طالبی، راه بیفت! نمیشود فردی تشنهکام باشد، آب را ببیند و بهسوی آب گام برندارد. اهل رجا و خوف، هر دو در این ماه راه میافتند. اهل رجا با امید و اهل خوف با هراس بهسوی خدا روی میآورند و راه بندگی خدا را پیش میگیرند.
خدا میداند ثانیههای ماه رجب چقدر ارزشمند است! برای اهل طبیعت که با چشم حیوانی به عالم نگاه میکنند، ساعتهای روز، روزهای هفته و ماههای سال، یکی است؛ امّا کسانی که با چشم دل نگاه میکنند، میبینند عالم چه دگرگونیهایی دارد. ساعتهای فوقالعادهای در شبانه روز وجود دارد که در آنها فضای عالم، غیر فضای ساعات دیگر است. بین روزهای هفته، روزهای ویژهای وجود دارد و بین ماههای سال هم، ماههای فوقالعادهای قرار دارد.
🍁ماه رجب یکی از ماههای فوقالعاده عظیم و استثنایی است. فضای عالم برای پرواز بهسوی عوالم بالا، پَرکشیدن به کوی دوست و دیدار محبوب اَزَلی، مستعدّ است.
✍️ حاج مهدی طيّب جلسه ١٩ ارديبهشت ٩٢
@OstadMahdiTayyeb
@erfanvaakhlagh
معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه
معرفی آیت الله سید کاظم ارفع شهر #تهران : 🔻حاج اقای ارفع از اساتید برجسته اخلاق تهران می باشند...
هوالشّافی
آیت الله سید کاظم ارفع از اساتید برجسته اخلاق در تهران و نویسنده و مترجم مطرح حوزه های علوم اسلامی به دلیل مشکلات ریوی در بخش مراقبت های ویژه یکی از بیمارستان های تهران بستری شد.
🔻جهت شفا ایشان دعا فرمایید...
@shia12t
📚چشم به پدر / مجموعه خاطرات حاجسیدمحمد کاظم ارفع
@shia12t
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚فضیلت گریه برای امام حسین علیه السلام
🎙مرحوم آیت الله بهجت
@shia12t
15.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صوت استاد انوار، خاطره ای از علامه طباطبایی
متن صوت:
«من با آقای طباطبایی صحبت میکردم و آشنا بودم. او مرد شریفی بود و خیلی زحمت کشیده بود. پنجشنبهها میآمد مؤسسۀ حکمت و فلسفه، من هم میرفتم و از آنجا با هم آشنا بودیم. چون ایشان به مطهری خیلی علاقه داشت و مطهری هم با من خیلی آشنا بود ما آنجا با علامه صحبت میکردیم. یکبار دو دخترخانمی آمده بودند آنجا و آن زمان حجاب خیلی مطرح نبود، زمان شاه بود. یکی از آن دخترها که آمریکایی بود، لیسانس فلسفه را در کلمبیا گرفته بود، فوقلیسانس را در سوربن گرفته بود و دکترایش را هم در فریبورگ (Freiburg) آلمان گرفته بود. او دربارۀ مقولات سوالاتی داشت. علامه هم که انگلیسی نمیدانست من آنجا مترجم بودم. خانم بیچاره که خب فرهنگ ایران را نمیدانست، لباسش باز بود و مدام دستش را هم تکان میداد. من [یکدفعه کُتَم را دادم] گفتم این را تنت کن، این [شخص] یک قدیس است. این دختر هول شد و گفت Excuse me ببخشید و... علامه گفت: «چیکارش داری آقا! باید خودمان آدم باشیم!» خیلی مرد اخلاقی والایی بود.»
@shia12t
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤دکتر دینانی :
🔻تا کنون ، آزاد اندیش تر از مرحوم علامه ی طباطبایی من ندیده ام...
@shia12t
هدایت شده از بنیاد فرهنگی امامت
14.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ویدئو
🔷️دعوت این افراد به صدا و سیما جایز نیست🔷️
بخشی از بیانات
حضرت آیت الله میلانی مدظله العالی
در سلسله دروس امامت
🆔@bonyad_emamat
هدایت شده از فطرس مدیا
🔺در ۱۴۰۳ سال پیش در چنین روزی، بعد از صلح امام مجتبی با معاویه، شخصی از خوارج در تاریکی شب به امام نزدیک شد و گفت ای حسن مشرک شدی، همانگونه که پدرت مشرک شد؛ سپس با خنجری به ران ایشان زد و پای حضرت به صورت جدی آسیب دید.
ارشاد شیخ مفید ج ۲ ص ۱۲
#ریتوئیت
➖➖➖➖➖➖➖➖
◽️ فطرسمدیا::جایی برای دانستن @fotrosmediatv