هدایت شده از معرفی اولیاء الهی و اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات و جلسات تربیتی تبریز و منطقه آذربایجان
🔻 تعلیمات شیخ انور مقدم :
چهره شناسی و کف شناسی
موج شناسی
طب گیاهی
در پست های بعدی👇
@azerbaijantabriz12
هدایت شده از معرفی اولیاء الهی و اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات و جلسات تربیتی تبریز و منطقه آذربایجان
🔻کلمات قصار :
کلمات قصار شیخ شهاب ، استادِ شیخ انور
کلمات قصار همسرِ شیخ انور
کلمات قصار شیخ انور
در پست های بعدی👇
@azerbaijantabriz12
معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند
صفحه 157 @azerbaijantabriz12
❇️نصایحی از عارف گمنام شیخ انور مقدم
1️⃣فرزندم!
همه مسافریم و میزبانمان خداست.
یکی از آداب مهمان مقید بودن به قوانین میزبان است.
هر قدر مؤدب باشیم عظمت و شکوه میزبان را بیشتر حفظ کرده ایم،
در غیر این صورت اگر میزبان هم توبیخ نکند به وقت رفتن شرم توبیخمان می کند...
2️⃣در وجود آدمی حسد، تهمت، غیبت، هوس، خیانت، پستی و سستی و هزاران نیروی اهریمنی عجیب موجود است و در مقابل خدمت، عشق، صفا، نیکی، شکوه، محبت و هزاران نیکی و نیروی خدایی هم موجود است. اگر در این مصاف هرروز یکی از نیکی هایت را به جنگ بدیهایت ببری و جنگ کنی شق القمر کرده ای.
بدان که اگر چنین کنی، نصف قرآن که خودسازی و خودیابی است و خدافهمی است، بدست آورده ای و بقیه بشارت و وعده ای است که حتما به آن می رسی، چرا که در حکم خدا عدولی نیست.
3️⃣و اما وجود انسان،
وجودی است عالی و با ارزش که باید در کوره ی دنیا و با اختلاط با آن تبدیل شود به حقیقت اصلیّه و این حقیقت اصلیّه بوجود نمی آید و حاصل نمی شود ، مگر آنکه انسان بتواند خود را از تزئینات شیطان برهاند و به تزئینات ربّانی و حقایق انبیائی و اولیائی حق جواب مثبت بدهد.
بدان که شیطان آن قدرت و جسارت را نداردکه به انسان نزدیک شود.نقش او وقتی محقق می شود که انسان خود را از حقیقت وجودی خویش دور سازد. آن وقت شیطان جرأت می یابد و نزدیک می شود و اغوا را روشن می کند.
اما همین اغوا نیز مستقیما صورت نمی پذیرد؛ بلکه توسط نمودها و زخارف دنیوی صورت می پذیرد و در نهایت شیطان سوار انسان می شود و ساربانش می گردد.
4️⃣بدان که در زندگی مشترک باید به سه مورد پاسخ گو شد و آن عبارت است از؛
اولا درک روحیّات روانی و معنوی همسر
دوما حل مشکل با خانواده ی همسر
سوما برطرف کردن و اطفای غریزه.
اگر این سه مورد به طور کلی درک شود و هم شوهر و هم خانم، یکدیگر را از این نواحی مصون نگه دارند، یک زندگی کاملا شاد و پویا خواهند داشت و خواهند توانست فرزندانی بدون عقده های روانی و خانوادگی و جسمی و جنسی تربیت کنند و امید و عشق و اشتیاق را در نهاد آنها نهادینه کنند.
5️⃣خود را همیشه پدر و مادر همه بدان،
همچنانکه پدران و مادران در برابر کاستی ها و بی ادبی ها و شاید خیلی از مسایل فرزندانشان فقط نقش تربیتی دارند، تو نیز پدری تیزبین و مادری مهربان باش تا دیگران از تو نهراسند.
6️⃣من دیگر نیستم، توام...
پسرم! همسر عزیزم فاطمه، در تمام عمرش یکبار از من شکایت نکرد.
بیش از چهار سال مادرم را پاس داشت و پرستار او شد.
پسر شش ساله اش را که امانت خدای بود به خدا سپرد و چقدر صبور و مؤمنه بود.
وقتی ازدواج می کردیم به من گفت: «من دیگر نیستم، توام» و هیچگاه از او نرنجیدم و نرنجاندم و من او شدم.
بدان که زندگی تکامل است.
همیشه با صبوری و شکیبایی رفتار کن و اگر خشم و غضب بر تو آمد آن را شربتی کن و به همسرت بنوشان.
7️⃣اگر خواستی وسعت روح پیدا کنی اندیشه ات را آلوده مساز.
8️⃣فرزندم ، هروقت از خانه بیرون آمدی فکر کن که دیگر به خانه بازنخواهی گشت وچون به خانه بازگشتی فکر کن که سه سال هست خانواده ات را ندیده ای ...
9️⃣شادی،
عین شکر و سپاس است.
🔟نور حق بر کسی می تابد که جاذبه داشته باشد.
1️⃣1️⃣احیای یک فرد به رفتار و نرمش از موعظه ی هفتاد روزه بهتر است.
2️⃣1️⃣خوب راه رفتن شرط است ولی به هدف رسیدن والاتر.
3️⃣1️⃣بام سرای حق به هیچ کمندی فتح نمی شود
مگر به نردبان عشق و اندیشه.
4️⃣1️⃣بدان که در زندگی مشترک باید به سه مورد پاسخ گو شد و آن عبارت است از؛
اولا درک روحیّات روانی و معنوی همسر
دوما حل مشکل با خانواده ی همسر
سوما برطرف کردن و اطفای غریزه.
اگر این سه مورد به طور کلی درک شود و هم شوهر و هم خانم، یکدیگر را از این نواحی مصون نگه دارند، یک زندگی کاملا شاد و پویا خواهند داشت و خواهند توانست فرزندانی بدون عقده های روانی و خانوادگی و جسمی و جنسی تربیت کنند و امید و عشق و اشتیاق را در نهاد آنها نهادینه کنند.
@shia5t
معرفی حاج سید مهدی خرازی ، شهر #تهران :
✍️قسمت اول :
🔻عبد صالح خدا و صاحب مقام تشرف مرحوم آقا سید مهدی خرازی از رجال متدین و مقدس بازار تهران بود که با بسیاری از علما و اهل معنا چون آیت الله حاج سید احمد خوانساری ، آیت الله بروجردی ، شیخ مرتضی زاهد، حاج شیخ هادی مقدس و سید عبدالکریم کفاش در ارتباط بود و حکایاتی از عنایات امام زمان عج و اهل بیت ع به وی در میان کتب مسطور است.
حاج سید مهدی خرازی ، پدرِ عالم ربانی آیت الله سید محسن خرازی هستند.
جد آیتالله خرازی، مرحوم حاج سید محمد کسایی از رجال مقدس و متدین تهران بود که روضه دهگی محرم ایشان همچنان ادامه دارد و نقلهایی از عنایت امام عصر(عج) به آن نقل میشود.
🔻مرحوم آیت الله مجتهدی میفرمود:
به آقا سید مهدی خرازی گفتم: شما پنج پسر دارید که باید خمس آنها را بدهید و یک پنجم آن، آقا سید محسن خرازی بود که آمد اینجا طلبه شد.
مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی یکی از تربیت شدگان مکتب آقا شیخ مرتضی زاهد بود، وی مردی با تقوا و متعبد به عبادات و مستحبات و مورد توجّه بعضی از مراجع تقلید زمان خود بود. روزی به بنده ( احمد شهامت پور ) فرمودند:
من گاهی اموراتم را به عنوان استخاره به مفاتیح الجنان تفأل می زنم و از خداوند متعال طلب خیر می نمایم. امتیاز مخصوصی در بین شاگردان مرحوم شیخ داشت. مشهور بود در هر اختلاف لاینحلی که در بین فامیل یا دوستان و یا همکاران بازاری معظم له حادث می شد و طرفین دعوا از حل آن عاجز می شدند متوسل به ایشان شده و به مجلس اختلاف دعوتشان می نمودند. زمانی که نظریه طرفین اختلاف را می شنید با بیانی شیرین و دلپذیر نظریه خود را ارائه می نمود. طرفین دعوا از داوری مشارالیه راضی و خرسند مجلس را ترک می نمودند. داوری به حقی که ایشان در حل اختلاف می نمودند در بین همکاران و دوستان، معروف و زبانزد بود.
📚بخشی ها از خاطرات و حالات مربوط به عبد صالح خدا حاج سید مهدی خرازی در کتاب "خاطراتی از صالحان" آمده است که در پایین برخی از بخش های این کتاب خواهد امد :
🍃رؤیایی از مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی
حقیر در طول زندگانی ام گرفتار دو مشکل بزرگ شده بودم که مرا رنج می داد و از حل آن ناامید بودم چون از اوایل جوانی با آیت اللَّه حاج سیّد محسن خرازی دوستی و ارتباط تنگاتنگ داشتم لزوماً با والد محترم ایشان دوستی بسیار نزدیکی پیدا کرده بودم. شبی در عالم رؤیا معظم له را در صحن مسجد گوهرشاد زیارت نمودم. به ایشان عرض کردم: دو مشکل بزرگ دارم، از خداوند متعال درخواست نمایید که مشکل مرا حل نماید. ایشان فرمودند: به اتفاق برویم کنار قبر مطهر ثامن الحججعليهالسلام تا در آنجا دعا کنم. حقیر به اتفاق ایشان آمدیم کنار ضریح مطهر. احدی جز من و ایشان در حرم نبود. به یاد دارم که حقیر چهار زانو کنار ضریح نشستم و ایشان ایستاده مشغول دعا شده و بنده آمین می گفتم. پس از آن که ایشان در مورد گرفتاری حقیر دعا نمودند به اتفاق به صحن گوهرشاد برگشتیم. در این موقع جناب آیت اللَّه حاج سیّد محسن خرازی به نزد ما آمدند و با مرحوم والد خویش درباره مشکلی که بعد از فوت ایشان در بین ورثه پیش آمده بود سؤالاتی نمودند و جواب گرفتند. پس از آن، آن مرحوم از نزد ما دور و از نظر غایب گردید. بعد از این رؤیا خداوند متعال به برکت حضرت علی بن موسی الرضاعليهالسلام و دعای مرحوم حاج سیّد مهدی مشکل ما را برطرف نمود. زمانی که این خواب و گفتگوی آیت اللَّه را با والد خویش در رابطه با مشکلی که در بین ورثه حادث شده بود نقل نمودم، معظم له آن مشکل را تأیید نمودند.
@shia5t
معرفی حاج سید مهدی خرازی ، شهر #تهران :
✍️قسمت دوم :
🌿رؤیایی دیگر از مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی
برادر عزیز جناب آقای حاج سیّد ناصر فرزند مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی برایم نقل نمودند: بعد از فوت مرحوم والد، شبی در عالم رؤیا ایشان را ملاقات نمودم. از وی سه سؤال نمودم که دو سؤال آن مربوط به امر شخصی فی ما بین بود که از طرح آن معذورم؛ لکن سؤالی را که مجاز به گفتن آن می باشم و بهره اعتقادی برای شنونده دارد بیان می کنم. از ایشان پرسیدم: زمانی که روح از بدن شما مفارقت نمود، بر شما چه گذشت؟ ایشان در جواب فرمودند: قبل از آنکه روح از بدنم مفارقت کند شخصی را دیدم به صورت زیبا، به نزد من آمد، در حالی که شاخه گلی در دستش بود، آن گل را به من داد و فرمود: بو کن. من گل را از او گرفتم و استشمام نمودم. بلافاصله خود را در کنار بدن بی جانم ایستاده دیدم. به من فرمود: به (بدن مؤمن) خود بنگر. من همچنان به بدن بی روح خویش نظاره می نمودم. پس از بیان این مطلب که از مرحوم والدم شنیدم از خواب بیدار شدم. توضیح: این جمله حضرت ملک الموت (سلام اللَّه علیه) به مرحوم حاج سیّد مهدی که به بدن مؤمن خود نگاه کن بیانگر نکته ظریف و کاشف واقعیتی است که در ماوراء این عالم بعد از مرگ به ظهور و بروز می رسد، چرا که خداوند متعال این بدن را به مثابه مرکبی قرار داده که نفس ناطقه و روح مجرد بر آن سوار می باشد و بنا به قانون اختیار( إِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمّا شاکِراً وَإِمّا کَفُورا ً) توسط این مرکب به هر طریق که اراده نماید از خیر و شرّ حرکت می نماید. و اگر این مرکب نبود نفس ناطقه از قوه به فعلیت نمی رسید. لذا بدن نقش اساسی در به کمال رساندن نفس ناطقه دارد. اگر نفس ناطقه عنان خود را به دست عقل و شرع بسپارد توسط بدن که مرکب اوست به کمال مطلوب که سرانجام آن رضوان الهی است می رسد و اگر عنان خود را به دست جهل و شیطان سپرد سرانجام توسط این مرکب به درکات جحیم رهسپار می شود.
🍁معجزه ای از حضرت ابوالفضل عباس عليهالسلام
مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی که ذکر خیرش در چند داستان گذشت برای حقیر نقل نمود که در اثر پیشامد ناگواری دست ایشان آسیب دیده و شکسته شده بود. در آن زمان مرسوم بود کسانی که آسیب و شکستگی در بدن آنها پیدا می شد به شکسته بند سنتی مراجعه می نمودند. در عصر ایشان شکسته بندی به نام آقای کرمانشاهی معروف بود و خود حقیر هم زمانی به ایشان مراجعه نمودم. در آن عصر دکتر ارتوپد مرسوم نبود و مرحوم حاج سیّد مهدی چون از معاریف بازار و اهل ایمان بود، ضمن آنکه از بعضی مراجع هم اجازه اخذ وجوهات داشتند بدین جهت آقای کرمانشاهی را به منزل ایشان دعوت نمودند. مشار الیه به خدمت آن مرحوم رسید و دست ایشان را معاینه نمودند و آثار شکستگی در دست ایشان مشاهده می نمایند.
در آن زمان در بین شکسته بندها گچ های طبی مرسوم نبود. بلکه با چند تخته چوب باریک دست یا پا را با نواری پارچه ای روی تخته ها محکم می بستند و پس از چند ماه که استخوان ترمیم می گردید آن را باز می نمودند. آقای کرمانشاهی دست معظم له را به همان طرز سنتی با تخته و نوار بست و دستورات لازم را هم به ایشان دادند. این یک طرف قضیه. امّا آن طرف قضیه اینکه یکی از دوستان مرحوم حاج سیّد مهدی که از سادات اهل علم و در عتبات عالیات ساکن بودند، از این پیشامد مطلع گردیدند و در اثر علاقه ای که به معظم له داشتند، با قصد قربت به حرم مطهر حضرت اباالفضلعليهالسلام مشرف می شوند و پس از توسل به ذیل عنایت آن حضرت، آستین لباس خود را بالا می زنند و به نیت دست مرحوم حاج سیّد مهدی دست خود را به ضریح می مالند و به دست دیگر خود به عنوان دست شکسته آن مرحوم می کشند. پس از آن ما وقع حرم مطهر حضرت اباالفضلعليهالسلام را به عرض حاج سیّد مهدی می رساند. پس از یک هفته که آقای کرمانشاهی برای معاینه کردن دست مرحوم حاج سیّد مهدی شرفیاب می شود، در کمال تعجب و بهت زدگی می گوید برخلاف عادت آثار ترمیم و عافیت در دست شما می بینم! معظم له جریان حرم مطهر را برای ایشان نقل می نماید. آقای کرمانشاهی تخته هایی را که به دست ایشان بسته بود باز می نماید و پس از آزمایش های فنی از دست معظم له، می بیند هیچ گونه آثاری از شکستگی در دست ایشان نمی باشد و دست در کمال صحّت و سلامتی است. مرحوم حاج سیّد مهدی به بنده فرمودند: آقای کرمانشاهی وقتی یقین کردند که دست این جانب به معجزه حضرت اباالفضلعليهالسلام صحّت یافته، تخته هایی که به دست بنده بسته بودند به عنوان تبرّک و تیمّن با خود بردند.
@shia5t
معرفی حاج سید مهدی خرازی ، شهر #تهران :
✍️قسمت سوم :
🌿داستان درخواست حاج سیّد مهدی خرازی از پروردگار متعال در رابطه با آزمایش خویش
ایشان به بنده فرمودند: روزی در منزل در اتاق مخصوص خود نشسته بودم. فکری به خاطرم رسید از پروردگار متعال درخواستی نمایم، به دنبال این فکر عرض نمودم بارالها اگر مرا امتحان بنمایی شاید بتوانم از عهده امتحان برآیم. در این فکر و نحوه چگونگی امتحان خداوند متعال بودم. ناگهان از داخل حیاط صدای یکی از اهالی منزل با وحشت زایدالوصفی مرا به کمک طلبید. «آقا آقا» بچه داخل حوض افتاد. نزدیک است که خفه شود. من از آن ارتباط معنوی که در وجودم پیدا شده بود به خود آمدم و سراسیمه از اتاق خارج شده و خود را به حوض منزل رسانیدم و طفل کوچکم را که در حال غرق شدن بود نجات دادم. امّا متوجه درخواست خود از خداوند متعال نشدم. سپس داخل اتاق مخصوص خود شده و مشغول اعمال مستحبه روزانه شدم. مدتی نگذشته بود همچنان که مشغول اعمال عبادی خود بودم ناگهان برای بار دوم صدایی از منزل با اضطراب عجیبی مرا به کمک طلبید. «آقا آقا» آشپزخانه آتش گرفت. با عجله ای هرچه تمام تر خود را به آشپزخانه رسانیدم. در کمال تعجب دیدم شعله های آتش از آشپزخانه به درون حیاط می آید. به هر زحمتی بود با کمک اهالی منزل آتش را خاموش نمودیم. پس از آنکه به اتاقم مراجعه نمودم ناگهان به ذهنم خطور نمود درخواستی را که از خداوند متعال نموده بودم با خود گفتم سیّد مهدی تو ساعتی قبل از پروردگار خود تقاضای امتحان نموده بودی. این دو مورد که پیشامد کرد امتحان پروردگار بود. سپس وضو گرفتم و دو رکعت نماز خوانده و در سجده از پروردگار متعال اعتذار جسته و طلب عفو و آمرزش از ساحت قدسش درخواست نمودم و عرض نمودم پروردگارا! بزرگان در مقابل امتحان تو کمیتشان لنگ می باشد اگر کمک تو نباشد، حقیر در مقابل آنها کسی نمی باشم که درخواست امتحان نمودم.
آنجا که عقاب پر بریزد
از پشه لاغری چه خیزد
🍃نقل داستانی از مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی
در رابطه با چند داستان و رؤیایی که از مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی نقل نمودم مناسب دیدم داستانی از لسان ایشان که برای حقیر نقل نموده بودند به عرض برسانم. و آن داستان درباره سالک الی اللَّه و صاحب نفس قدسی و روح ملکوتی، آیه الحق، محبّ اهل بیت عصمت و طهارت، جناب حجت الاسلام حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی می باشد. امّا نقل داستان: مرحوم حاج سیّد مهدی فرمودند زمانی قصد زیارت و تشرف به خدمت حضرت ثامن الحججعليهالسلام داشتم. اخوی بنده مرحوم حاج سیّد مصطفی خرازی فرمودند چنانچه مشرف شدی و پس از زیارت موفق به دیدار جناب حاج شیخ شدی سلام بنده را خدمت ایشان عرض نما و جهت سلامتی کسالت حقیر، درخواست دعا کن؛ زیرا مدّتی است که مبتلا به دل درد مزمن شده ام و هرچه به اطباء مراجعه نموده ام نتیجه ای نگرفته ام. شاید به برکت انفاس قدسیه ایشان، خداوند متعال حقیر را شفا عنایت فرماید.(۴۸) در هر صورت مرحوم حاج سیّد مهدی فرمودند پس از آنکه به زیارت حضرت ثامن الحججعليهالسلام توفیق پیدا نمودم به قصد زیارت جناب حاج شیخ به محل اقامت ایشان که در حوالی مشهد بود رفتم. پس از آنکه به محضر ایشان مشرف شدم بعد از مدّت کوتاهی که در خدمت ایشان بودم، هنگام مراجعت پیغام اخوی را به ایشان عرض نمودم. معظم له پس ازدعا درباره اخوی از زیر تشکی که بر روی آن جلوس فرموده بودند انجیری درآورده و به حقیر عنایت کردند و فرمودند این انجیر را میل کن ان شاء اللَّه تعالی درد معده اخوی خوب خواهد شد. من در ذهنم گذشت که معده اخوی مبتلا به درد می باشد، معده من که سالم است، به چه دلیل من انجیر بخورم و درد معده اخوی که هزار کیلومتر با من فاصله دارد خوب شود! در هر صورت حقیر انجیر را در حضور جناب حاج شیخ به امر ایشان تناول نمودم. پس از استجازه از محضر معظم له مرخص گردیدم و به تهران مراجعت نمودم و چون اخوی را ملاقات نمودم به من فرمودند قبل از آنکه شما به تهران بیایی دل درد من خوب شده و اثری از درد در من نمی باشد. آری، این نمونه ای از ولایت الهی است که در اولیاء خود از کمّلین و اوحدیّ(۴۹) از بندگان خاص خود قرار می دهد. که در هر چیزی به اذن خداوند متعال در حدّ سعه وجودی شان تصرف می نمایند. انجیری را که به مرحوم حاج سیّد مهدی می دهد و می فرماید تناول کن در ظاهر بهانه ای بیش نیست جهت آنکه کسی درباره ایشان غلو ننماید امّا در باطن امر در مرحوم آقا سیّد مصطفی تصرف ولایتی می نماید و دل درد ایشان را خداوند متعال شفا عنایت می فرماید.
@shia5t
معرفی حاج سید مهدی خرازی ، شهر #تهران :
✍️قسمت چهارم :
🌱عالم ربانی و عبد صالح مرحوم آقا شيخ مرتضی زاهد، انسان وارسته ای که آیة الله العظمی سيد ابوالحسن اصفهانی اشتياق ديدار او را داشت.
مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی (پدر حضرت آيت الله خرازی) فرمودند: در زمان حیات مرحوم آیة الله سید ابوالحسن اصفهانی به عتبات عالیات مشرّف شدم و پس از زیارت دوره ائمه معصومین علیهم السلام به محضر ایشان رسيدم. پس از تعارفات مقدّماتی، ذکری از مرحوم شیخ مرتضی زاهد به میان آمد. آن زمان مرحوم شیخ در قید حیات بودند. مرحوم آیت الله اظهار اشتیاق وافری به دیدن جناب شیخ نمودند و به حقیر اظهار کردند که مایلم مبلغ پنج هزار تومان از اموال شخصی خود را در اختیار شما بگذارم تا وسیله ایاب و ذهاب جناب شیخ را فراهم نمایید تا ایشان را از نزدیک ملاقات نمایم.
🍀خواب مرحوم آیت اللَّه حاج سیّد محمّدرضا بروجردی در رابطه با تصحیح مفاتیح الجنان
حقیر در نوجوانی در معیّت برادر عزیز و بزرگوارم آیت اللَّه سیّد محسن خرازی (زید توفیقه) توفیق زیارت ثامن الحجج علی بن موسی الرضاعليهالسلام را پیدا نمودیم. و پس از آنکه ده روز در منزل یکی از دوستان اقامت نمودیم، مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی والد محترم معظم له هم مشرف شدند و در منزل آیت اللَّه بروجردی اقامت گزیدند. حضرت آیت اللَّه به مناسبت ورود جناب حاج سیّد مهدی که از دوستان صمیمی ایشان بودند ما را هم دعوت به منزل خویش نمود. اینجانبان دعوت آیت اللَّه را اجابت نمودیم. عصرها هر روز در حیاط منزل روی تختی کنار حوض از محضر ایشان استفاده می نمودیم و از هر بابی سخنی به میان می آمد. در یکی از روزها به مناسبت، حضرت آیت اللَّه رؤیایی را در رابطه با کتاب مفاتیح الجنان برایمان نقل نمودند بدین مضمون که مرحوم آقا شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح با من ملاقاتی نمودند و کتاب دعایی به نام مفاتیح الجنان قبل از آنکه چاپ گردد به من ارائه نمودند و درخواست کردند که آن را تصحیح و غلطگیری نمایم. این جانب کتاب را پذیرفتم و درخواست ایشان را در رابطه با کتاب مفاتیح در حالی که اشتغالات زیادی داشتم در اسرع وقت انجام داده و جهت چاپ آماده و به ایشان مسترد نمودم. شب هنگام در عالم رؤیا خود را در مکانی دیدم که انوار مقدسه حضرات پنج تنعليهمالسلام در آنجا حضور دارند. در این هنگام رسول خداصلىاللهعليهوآله برخاستند در حالی که عبایی در دست مبارکشان بود به من نزدیک شدند و آن عبا را بر دوش من انداختند. در عالم رؤیا الهام شدم که این افتخاری که نصیبم شده به جهت تصحیح و غلطگیری کتاب مفاتیح الجنان، حاج شیخ عباس قمی می باشدرحمهالله
@shia5t
معرفی حاج سید مهدی خرازی ، شهر #تهران :
✍️قسمت پنجم :
⭕️حکایت خرید خانه توسط حاج سیّد مهدی خرازی برای سید کریم کفاش به دستور امام زمان عج
آقای سید ابوالحسن مهدوی در مقاله حکایت دیدار (مجله موعود، مهر ۱۳۸۷، شماره ۹۲، صفحه ۵۸) داستانی را از زندگی سید کریم کفاش نقل میکنند. ایشان معروف بود به اینکه مکرر خدمت امام زمان رسیده است. حکایت مذکور، شرح واقعهای است که در آن سید کریم کفاش توسط صاحب خانه جواب میشود و ناچار میشود که اثاث خانه خود را کنار کوچه بگذارد و همان جا با خانواده به سر ببرد. در این احوال، طبق نقل، مورد عنایت ولی عصر قرار میگیرد.
➖➖➖
🔹مرحوم سیّد کریم اهل دنیا نبود؛ حتی خانه مسکونی نداشت؛ تنها راه درآمدش کفّاشی و پینهدوزی بود. او مدّتی در تهران در کوچه غریبان، در منزل یکی از بازاریها (به اجاره نشینی) زندگی می کرد. با اینکه صاحبخانه رعایت حال او را می کرد، امّا نمیدانست که مستأجر او چه انسان بلندمرتبه و بزرگواری است.
بالاخره پس از اتمام زمان اجاره به او می گوید: آقا سیّد کریم! اگر ممکن است منزل ما را با کمال معذرت تخلیه کنید، چرا که خودمان بدان نیازمندیم.
سپس به او ده روز مهلت میدهد که منزل دیگری برای خود تهیّه کند. سیّد در ده روز به هر دری میزند، جایی پیدا نمیکند؛ چون دارای زن و چند فرزند بود و صاحبخانهها به خانوادههای بدون کودک یا کم تعداد، خانه اجاره می دادند.
سرانجام کار به جایی می رسد که صاحب منزل میگوید:
«آقا سیّد! دیگر راضی نیستم در منزلم بمانی».
🔸گوشه کوچه
سیّد کریم هم با شنیدن این جمله به ناچار اثاث منزل خویش را جمع میکند. در گوشهای از کوچه پردهای میکشد و در سرمای زمستان، کرسی میگذارد و خانواده خویش را در آنجا پناه میدهد، تا خانهای بیابد.
در شدت ناراحتی و غصه بود و در افکار خودش غوطهور که چه باید کرد. ناگاه متوجه میشود، حضرت ولی عصر، امام زمان—علیه السلام—نزدیک میشوند. سیّد کریم فوری به نزد آن حضرت میرود و عرض اخلاص و ارادت مینماید.
آن حضرت میپرسند: ”سیّد کریم! چه میکنی؟“
میگوید ”سرورم! خود میدانید.“
آن گرامی میفرمایند ”دوستان ما باید در فراز و نشیبها شکیبا باشند. اجدادمان مصیبتهای زیادی کشیدهاند.“
سیّد کریم میگوید ”درست است، خاندان پیامبر در راه خدا هر گونه رنج و فشار و آوارگی و زندان و شهادت و اسارت دیدهاند، امّا خدای را سپاس که مصیبت اجارهنشینی ندیدهاند که در فصل زمستان رانده شوند.“
حضرت تبسّمی نموده و جملاتی به این مضمون میفرمایند ”آری! امّا مهم نیست، نگران نباش، درست میشود؛ ما ترتیب کارها را دادهایم. من میروم؛ پس از چند دقیقه مسئله حل میشود؛“ و میروند.
🔹گشایش
🔻آن گاه به فاصله چند دقیقه، مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی که از تجّار خوب تهران و اندکی هم به عظمت معنوی آقا سیّد کریم آشنا بود، از راه میرسد. وقتی آقا سیّد کریم را آنجا میبیند غرق در تعجّب میشود.
میگوید ”من شب قبل حضرت ولی عصر—علیه السلام—را در خواب دیدم، ایشان به من فرمودند فردا صبح فلان منزل را به نام سیّد کریم میخری و در فلان ساعت او در فلان کوچه نشسته، میروی و کلید منزل را به او میدهی.
من ازخواب بیدار شدم. ساعت ۸ صبح به سراغ منزل رفتم. دیدم صاحب آن خانه میگوید: چون مقروض بودم، دیشب متوسّل به حضرت بقیة الله ـ ارواحنا فداه ـ شدم که این خانه به فروش برسد تا من قرضم را بدهم.
من خانه را که در بازارچه علی شهریاری بود خریدم و کلیدش را گرفتم. وقتی خدمت مرحوم سیّد کریم رساندم که تازه حضرت صاحب الزمان—علیه السلام—تشریف برده بودند.“
کلید خانه را تحویل سیّد کریم داده و او را به خانه جدید میبرد.
🔸تکمله
یکی از نکات جالب در این داستان—همانطور که آقای مهدوی در مقاله مجله موعود اشاره کردهاند— توجه امام عصر به حل مشکل دوستان خود است پیش از آن که آنها به فکر درخواست بیفتند.
حضرت در این داستان، علاوه بر سید کریم، مشکل شخص مقروض را هم حل کردند؛ سید مهدی خرازی را هم واسطه خیر قرار دادند؛ او را هم با دیدن خواب مورد عنایت قرار دادند. یعنی با یک تیر (حداقل) سه یا چهار نشان!
جمله ”اجدادمان مصیبتهای زیادی کشیدند“ اشاره به سیادت سید کریم هم دارد.
نکات دیگری هم در مقاله مجله موعود تذکر داده شده که خواندنی است.
@shia5t
📷آیت الله سید محسن خرازی در سن ۲۵ سالگی در کنار پدرش عبد صالح مرحوم حاج سید مهدی خرازی
@shia5t
هدایت شده از تاریخ حوزه طهران
.
🌱 مرحوم #آیت_الله_مجتهدی درباره سابقه تاریخی شبستان قدیمی #مسجد_حاج_ملاجعفر میفرمود:
«حاج حسین مس فروش... چهل سال پیش به من می گفت: من چهارده ساله بودم که به مسجد حاج ملا جعفر میآمدم. میگفت: من آن زمان جوان بودم؛ سحرها که به اینجا میآمدم، توی آن شبستانِ (قدیم)، برای نماز شب جا نبود. نه افرادی با قیافه شماها؛ بلکه قیافه امیر کبیر. ریش، کلاه پوستی، عبا و قبا؛ وقتی این افراد وارد مسجد میشدند، اول کلاهش توی مسجد میآمد و بعد خودش. آن انتها که الان یک دفتر ساخته اند، کفشکن بود. طاقش کوتاه بود. میگفت: اول کلاهش می آمد. نیم متر کلاه امیر کبیری؛ کلاه های قدیم. خودشان هم قد بلند بودند.
یکی از این افراد، #حاج_سید_باقر_کسایی بود؛ جد حاج #سید_مهدی_خرازی. یک عکسی دارم که حاج سید باقر کسایی با #حاج_ملا_جعفر در این عکس هستند. ۲۹۰ قمری این عکس افتاده.»
آیت الله مجتهدی در ادامه فرمودند: «آقا سید باقر که ۲۵ سال آخر عمرش رخت خوابش را جمع کرده بود. آن وقت بچه هایش یکی شده آیت الله خرازی در قم که سال ۷۵ قمری عید غدیر توی حیاط (مدرسه آیت الله مجتهدی) آیتالله خوانساری روی سرش عمامه گذاشت و حاج #سلطان_الواعظین_شیرازی صاحب #شبهای_پیشاور هم منبر رفت. اینها فامیلی اصلی شان کسائی بود. چون عبا میفروختند. از آنجا که بعدها توی بازار خرازی داشتند به آنها خرازی گفتند.»
🎤 بیانات آیت الله مجتهدی (ره) در آذرماه ۸۴
📷تصویر سمت راست: #حاج_ملاجعفر_چاله_میدانی در کنار فرزندان و برخی از اخیار. حاج سید باقر کسایی هم در تصویر دیده میشود. سال ۱۲۹۰ق.
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🔹در جستجوی صاحب الزمان(ع)
مرحوم حاج سید مهدی خرازی یکی از نزدیکترین شاگردان به آقا شیخ مرتضی بود و از بسیاری از اسرار آقا شیخ مرتضی و دوستان و رفقای ایشان باخبر بود.
او در مورد آقا سیدکریم نیز مطالبی را می شنیده است. در ابتدا قبول و پذیرش میزان عنایات خاصه بقیة الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به آن مرد پینه دوز برای او مقداری سخت بود اما با توجه به ارادتش به آقا شیخ مرتضی این امر را انکار و تکذیب هم نمی کرد.
حاج مهدی خرازی مدتی شاگردی به نام مرحوم آقای حاج حسن خراسانی داشت. او از فرزندان مرحوم حاج میرزا ابوالفضل خراسانی امام جماعت مسجد آذربایجانیهای بازار تهران بود.
آقای خراسانی با توجه به شئونات پدرش بسیاری از علما و فضلای تهران را می شناخت و از اسم و رسمشان آگاه بود.
یک روز سیدی بسیار جلیل القدر از جلوی مغازه آنها رد می شود، آن آقا سید، عبایش را بر سرش کشیده بود و شالی سبز رنگ به دور کمرش داشت. با مشاهده چهره ملکوتی آن سید یک حالتی از بهت و حیرت و سپس یک تلاطم و انقلاب بی سابقه روحی در آقای خرازی پیدا می شود او بلافاصله از آقا حسن خراسانی سوال می کند:
این آقا کیست؟ شما او را می شناسی؟!
حسن آقا نیز با تعجب و حیرت می گوید:
نه من ایشان را نمی شناسم و تا به حال این آقا را ندیده ام به احتمال قوی می توانم بگویم ایشان از علما و فضلای تهران نیست و به نظرم این آقا مسافر باشد.
زمانی که آن آقا از جلوی چشمهای آنها رد می شود به یکباره به قلب حاج سیدمهدی الهام می شود شاید این آقا...
حاج سیدمهدی از ورزشکاران باستانی کار و آدمی ورزیده و چالاک بود. او با عجله از مغازه اش بیرون می آید و به دنبال آن آقا راه می افتد. اما هر چه به این طرف و آن طرف نظر می افکند هیچ اثری از وی پیدا نمی کند.
او با عجله و شتاب و با حسرت و پریشان حالی قسمتهایی از بازار را زیر و رو می کند اما هیچ ردی از آن آقا نمی یابد.
بعد از لحظاتی بی اختیار به یاد آقا سیدکریم پینه دوز می افتد، به دلش می افتد شاید نشانی از آن آقای بزرگوار در جلوی مغازه آقا سیدکریم پیدا کند.
با عجله به نزد آقا سیدکریم می رود و آنچه را دیده و احساس کرده است برای او بیان می کند و از آقا سیدکریم خواهش و تمنا می کند تا او نیز لب به سخن باز کند و هر آنچه می داند به او بگوید.
حاج سیدمهدی خرازی، از اولاد حضرت زهرا علیها السلام و از سادات باتقوا و و راز نگهدار و از تربیت شده ها و از دوستان خاص آقا شیخ مرتضی زاهد بود.
با توجه به خصوصیات ایشان ، آقا سیدکریم پینه دوز لب باز می کند که:
آری! آن آقای بزرگوار همان آقا و مولای ما حضرت بقیة الله الاعظم حجت ابن الحسن العسکری علیه السلام بوده است و تا چند لحظه قبل در اینجا تشریف فرما بوده است.
حاج سیدمهدی خرازی نقل می کرد:
راستش من بعد از ملاقات با آقا سیدکریم، همچنان در یک حیرانی و سردرگمی بودم تا اینکه یکی دو شب بعد، در عالم خواب دیدم آن آقای بزرگوار با همان سیمایی که در بیداری دیده بودم در کنار آقا سیدکریم پینه دوز ایستاده اند و سپس سروش غیبی به صدا درآمد که این آقا، حضرت بقیة الله الاعظم حجة ابن الحسن العسکری (عج الله تعالی فرجه الشریف) است. و با این خواب یک اطمینان قلبی خاصی نسبت به این امر در من پیدا شد.
@shia5t
معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند
🔹در جستجوی صاحب الزمان(ع) مرحوم حاج سید مهدی خرازی یکی از نزدیکترین شاگردان به آقا شیخ مرتضی بود و
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹تشرف مرحوم سیدمهدی خرازی محضر آقا امام زمان عج الله فرجه
@shia5t
هدایت شده از تفاوت اساتید اخلاق و عرفان و اشنایی با عرفان و تصوف
🔹هلاک شد کسی که در امر آخرت خویش ارشاد کننده ای ندارد
عبد صالح خدا مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی به بنده ( احمد شهامت پور ) فرمودند:
روزی در معیّت آقا شیخ مرتضی زاهد به محضر آیت اللَّه بروجردی رسیدیم. پس از تعارفات معمولی در حالی که معظم له احترام خاصی نسبت به مرحوم شیخ قائل بود ، مرحوم آقا شیخ مرتضی با کسب اجازه از حضرت آیت اللَّه حدیثی را بعد از آنکه استخاره نمودند در محضر ایشان قرائت نمودند بدین مضمون: «هلک من لیس له حکیم یرشده و ذل من لیس له سفیه یعضده؛هلاک شد کسی که در امر آخرت خویش ارشاد کننده ای ندارد و سفیهی که او را در امر دنیا کمک نماید». اشاره به اینکه حضرت آیت اللَّه حتی شما که در این مقام و منزلت هستید احتیاج به ارشاد و هدایت مافوق خود دارید چرا که وَفَوْقَ کُلِ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ
📚خاطراتی از صالحان
@erfanvaakhlagh