پاتوق بچه شیعه ها
حارث اعور مىگوید:
هنگامى که همراه على علیه السّلام در حیره مىرفتیم، راهبی ناقوس را به صدا در آورد.
على علیه السّلام فرمود: اى حارث خبر دارى که این ناقوس چه مىگوید؟
گفتم: خدا و پیامبر و پسرعموى او آگاهترند.
فرمود: آن صدا مثل دنیا و نابودى آن مىنوازد و مىگوید« یَقُولُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ حَقّاً حَقّاً صِدْقاً صِدْقاً إِنَّ اَلدُّنْیَا قَدْ غَرَّتْنَا وَ شَغَلَتْنَا وَ اِسْتَهْوَتْنَا وَ اِسْتَغْوَتْنَا یَا اِبْنَ اَلدُّنْیَا مَهْلاً مَهْلاً ...».
بىگمان دنیا ما را گول زد و به خود مشغول داشت.قلبمان را ربود و ما را در گمراهى افکند.
اى فرزند آدم!آرامآرام.اى فرزند دنیا!بکوب بکوب.اى فرزند دنیا!بیاندوز بیاندوز بیاندوز.دنیا نابود مىشود قرن به قرن.روزى از عمر ما نمىگذرد،مگر آنکه رکنى از ما دچار سستى شود.ما خانه پایدار را ویران کردیم و سراى فناپذیر را وطن گرفتیم.و اکنون نمىدانیم چه کوتاهى کردهایم در آن تا اینکه مرگمان رسد.گفتم اى امیر مؤمنان! آیا مسیحیان این نکته خبر دارند؟فرمود:اگر خبر داشتند عیسى بن مریم را در کنار خدا نمىپرستیدند.!
حارث مىگوید: من پیش دیرانى رفته و گفتم تو را به حق عیسى همان گونه که ناقوس مىنواختى، بنواز. دیرانى گفت: ناقوس مىنواخت نه من.
بعد من کلمه به کلمه گفتم تا به عبارت آخر رسیدم. دیرانی گفت: به حق پیامبرتان سوگند مىدهم،چهکسى این خبر را به تو داده است؟
گفتم همان شخصى که دیروز همراه من بود.
گفت:آیا بین او و پیامبر خویشاوندى است؟
گفتم:آرى،او پسرعموى پیامبر است.
گفت: به حق پیامبرتان سوگند مىدهم که بگو که آیا او این سخن را از پیامبرتان شنیده است؟
گفتم:آرى. بعد دیرانى به اسلام ایمان آورد و گفت به خدا سوگند،من در تورات خواندهام که در آخر سلسله نبوت پیامبرى خواهد آمد که آنچه ناقوس مىگوید را مىتواند شرح دهد.
همانگونه در متن حدیث دیده می شود روایت یادشده شعر نیست و کلام فصیح و بلیغ حضرت باعث شده تا برخی افراد گمان کنندکه حضرت زبان ناقوس را در قالب اشعار بیان فرمودند.
(۱) الأمالی ج۱ ص۲۲۵ ، مجلس چهلم.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
پاتوق بچه شیعه ها
@shia_patogh
*پرواز خونین*
صبح نسیم سردی می وزید. ابرهای تیره در آسمان دیده می شدند. شهر پژمرده بود.
محمد حنفیه نگاهی به نخل های افسرده کوفه انداخت و از پشت بام پایین آمد. صدای ناله پدر هنوز به گوش می رسید. شب تا سحر نخفته بود. نماز خوانده بود و ناله کرده بود. محمد، هیچ وقت پدر را این چنین نالان ندیده بود. پیش از این هر وقت نماز می خواند، ایستاده می خواند و هق هق گریه می کرد، ولی این بار همه اش نشسته بود.
طبیب سپرده بود که اصلاً تکان نخورد. این بود که پدر نشسته نماز می خواند و مویه می کرد پسر حنفیه گریست: «قربان سر زخمی ات بابا، می دانم چه قدر درد می کشی!»
گوشه حیاط نشست و به مرغابی ها نگاه کرد. از ام کلثوم شنیده بود: پریشب وقتی پدر می خواست به مسجد برود، مرغابی ها جلویش را گرفته بودند. حالا مرغابی ها را هم غمگین می دید. گوشه حیاط جمع شده، سرهاشان را پایین انداخته بودند و تکان نمی خوردند. محمد احساس می کرد از همه جا غم می بارد. نمی دانست چه کار کند.
وقتی خورشید، صورت غمگین خود را از پس ابرها نشان داد، در خانه باز شد؛ طاق به طاق. دوستان امام دم در ایستادند و منتظر ماندند. خود امام دستور داده بود که در را باز بگذارند تا مردم به دیدنش بیایند.
هر کس می آمد، لحظه ای می نشست، کلمه ای با امام رد و بدل می کرد و با چشمان اشک بار از اتاق خارج می شد.
آفتاب بالا آمده بود. رفته رفته به تعداد جمعیت افزوده می شد. جمعیت می آمدند و دور آقا حلقه می زدند. سلام می کردند و اشک از دیدگانشان سرازیر می شد. انگار به همه الهام شده بود که آقا رفتنی است؛ نه الهام نشده بود، نگاه های بی حال و بی رمق امام و صورت زردش این را می گفت. در این دو روز، پدر قدر ضعیف شده بود! محمد دوباره جلوی در اتاق آمد و نگاه کرد. صدای گریه آرام جمعیت به گوش می رسید. ناگهان حجر را دید؛ حجر پسر عدی. حجر بلند شد و شعر غمناکی خواند. صدای گریه جمیت بلند شد. حجر خودش هم گریه کرد. بلند بلند گریه کرد و دوباره به زمین نشست. امام با مهربانی به حجر نگاه کرد و لبخند زد. سپس پرسید:
- ای حجر! چگونه باشد، وقتی تو را برای بیزاری از من تحت فشار قرار دهند؟
حجر یاد روزهای جنگ افتاد. صفین، نهروان و جمل. آهی کشید و بلند شد و در حالی که می گریست، گفت:
- به خدا سوگند، اگر مرا با شمشیر قطعه قطعه کنند و در آتش شکنجه ام دهند، از تو بیزاری نمی جویم!
امام دوباره لبخند زد. صدایش خیلی آرام به گوش می رسید: «حجر، تو به هر خوبی توفیق یابی و خداونت از آل پیغمبر جزای خیرت دهد!»
امام این را گفت و اندکی شیر خواست. شیر آورند. جرعه ای از شیر میل کرد و گفت: «این، آخرین روزی من از دنیاست!»
همه به گریه افتادند. صدای زینب، ام کلثوم و دیگر فرزندان امام به گریه بلند شد.
شب از نیمه گذشته بود. هر چه آورند، آقا لب نزد. لب های خشکیده اش به ذکر خدا تکان می خورد. دانه های عرق، مثل مروارید روی پیشانی اش دیده می شد. آن ها را با دست خود پاک می کرد و می گفت: «از رسول خدا شنیدم که وقتی وفات مؤمن نزدیک شود، پیشانی اش مانند مروارید تر عرق می کند و ناله اش آرام می شود».
اهل بیت علیهم السلام با حرف های امام گریه کردند. امام آن ها را به صبر دعوت کرد. سپس همه را پیش خود خواند و گفت: «خدا، خلیفه من است بر شما، شما را به خدا می سپارم».
همه دوباره به گریه افتادند. حسن، فرزند بزرگ امام جلو آمد و با گریه گفت:
- ای پدر، چنان سخن می گویی که گویا از خودت ناامید شده ای!
امام چشمانش را به او دوخت و گفت: «ای فرزند گرامی ام! آن شب، پیش از ماجرای ضربت ابن ملجم، جدت رسول خدا را در خواب دیدم. از آزارهای این مردم به او شکایت کردم، فرمودند: نفرین کن بر ایشان. پس گفتم: خداوند! بعد از من بدان را بر ایشان مسلط کن و بعد از ایشان، بهتر از ایشان را برای من روزی گردان. پس حضرت رسول فرمودند: خدا دعای تو را مستجاب فرمود و بعد از سه شب تو را به نزد من خواهد آورد؛ اکنون سه شب گذشته است... .
پلک های امام بی اختیار روی هم افتاد. زن ها فریاد کشیدند. به سر و سینه زدند. پسران امام جلوتر دویدند. حسن سرش را پایین آورد و در نور لرزان شمع به چهره امام نگاه کرد. نفس های امام به شمار افتاده بود. ناگهان دوباره پلک هایش را آرام برداشت و گفت: «اینک، رسول خدا و عمویم حمزه و برادرم جعفر نزد من آمدند و گفتند: زود بشتاب که ما مشتاق و منتظر تو هستیم...!»
سپس چشم هایش را بیشتر باز کرد. نگاه هایش انگار دنبال کسی می گشت. هر کس منتظر بود، آقا او را صدا بزند و چیزی بگوید، ولی آن نگاه های بی رمق ناگهان در نقطه نامعلومی ایستاد و صدای بریده بریده امام به گوش رسید: «همه را به خدا می سپارم...»
امام چشم هایش را بست و دوباره گفت: «سلام ای فرشتگان خدا!»
بعد پاهایش را به طرف قبله دراز کرد و زیر لب زمزمه کرد: «اَشهَدُ اَن لا اِله اِلاَّ الله وَحدَهُ لاشَریکَ لَه، وَ اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبدُه وَ رَ
سُولُه...»
حسن، پیکر خسته پدر را در آغوش گرفت؛ روح آسمانی پدر به آسمان ها پرواز کرده بود. (1)
پی نوشت:
1. منتهی الآمال، ج 1، ص 386 – 392.
مجید محبوبی
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
دعوتید به پاتوق بچه شیعه ها در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/HCNOsHZWuXYExqgqMgGil7
📩 بهترین عمل در شب قدر
آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب:
🔻بهترین اعمال در شب قدر دعاست، احیاء هم برای دعا و توسل و ذکر است.
دعا یعنی با خدای متعال سخن گفتن؛ در واقع خدا را نزدیک خود احساس کردن و حرف دل را با او در میان گذاشتن.
دعا یا درخواست است، یا تمجید و تحمید است، یا اظهار محبت و ارادت است؛ همهی اینها دعاست.
🌙 #بهار_قرآن
🌙 #التماس_دعا
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
پاتوق بچه شیعه ها
@shia_patogh
*شب ترمیم گذشته و ترسیم آینده*
مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی
پیغمبر اکرم ص در روایتی میفرمایند: «تُفَتَّحُ ابوابُ السَّماءِ فِی لَیلَۀِ القَدرِ». تمام درهای آسمان در شب قدر گشوده میشود؛ یعنی تمام حجابها برطرف میشود. *در شب قدر هیچ حجابی بین عبد و ربّش نیست*. البته این رفع حجاب از ناحیه ربّ است؛ یعنی از طرف پروردگار، هیچ مانعی وجود ندارد. اینکه گفته میشود که از خصوصیّات لیالی قدر این است که دیگر هیچ حجاب و مانعی در کار نیست، به این معنا است که اگر بنده بخواهد با پروردگارش سخن بگوید هیچ مانعی وجود ندارد. لذا عبد در شب قدر باید در راز و نیاز کوشش کند و دردها و مشکلاتش را با ربّش مطرح کند و از خداوند بخواهد که مشکلاتش را حل کند.
*تقسیم بندی حاجات*
خواستههای ما در یک تقسیمبندی ابتدایی به *دو دسته معجّل یا کوتاهمدّت و مؤجّل یا بلندمدّت* تقسیم میگردند. حاجات مؤجّل ما حاجاتی است که در عمود زمان مطرح است و آن را در طول زمان، مثلاً مادامالعمر یا برای سال آینده میخواهیم؛ امّا حاجات معجّل حاجاتی است که یک لحظه هم نمیخواهیم خواسته ما به تأخیر بیفتد. از طرف دیگر، هر چه اهمیّت خواستهای بیشتر باشد، تأکید بیشتری هم بر آن میکنیم و آن را بر دیگر خواستهها مقدّم میداریم و بر آن اصرار میورزیم.
*شبهای قدر؛ شب ترمیم گذشته و ترسیم آینده*
مطلب دیگر، مسأله لیالی قدر است. در روایتی که زراره نقل میکند، امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند: «التَّقْدِيرُ فِي لَيْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ وَ الْإِبْرَامُ فِي لَيْلَةِ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ وَ الْإِمْضَاءُ فِي لَيْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ».[۵] بررسی امور سال آینده و اندازهگیری آن، در شب نوزدهم انجام میشود و در شب بیست و یکم ثبت و ضبط میشود و در شب بیست و سوم توشیح میشود و به امضای ولیعصر(صلواتاللهعلیه) میرسد.
https://chat.whatsapp.com/ESFDfC1t72m9J6qUTswnWI
حالا ما امشب چه میخواهیم؟ بنده از خدا دو چیز بیشتر نمیخواهم؛ یکی «ترمیم» ودیگری «ترسیم». ترمیم جایی مطرح میشود که انسان گذشته را تضییع کرده باشد. ما همهمان سال گذشته خطا کردهایم و این خطاها قابل شمارش هم نیست. شب نوزدهم، شب اندازهگیری امور نسبت به آینده و شب بررسی است. آیا در اندازهگیری امور سال آینده که قرار است امشب انجام شود، سوابق ما هم در نظر گرفته میشود یا خیر؟ اگر بنا باشد که گذشته ما بررسی شود، راه ترسیم برای ما بسته میشود. ترسیم بدین معنا است که از خدا تقاضا کنیم که سال آینده ما به احسنِ وجه باشد.
*گذشته خراب ما نیاز به ترمیم دارد*
اینجا است که این بحث مطرح میشود که راهکار چیست؟ راهکار این است که ابتدا سراغ «ترمیم» برویم و از خدا بخواهیم که گذشتهمان را ترمیم کند. علی(علیهالسلام) در مناجات خود میگوید: «إِلَهِي إِنْ كُنْتَ لَا تَرْحَمُ إِلَّا الْمُجِدِّينَ فِي طَاعَتِكَ فَإِلَى مَنْ يَفْزَعُ الْمُقَصِّرُونَ»؛ خدایا، اگر فقط به کسانی در طاعت تو کوشش کردند رحم کنی، پس آنهایی که اشتباه کردند به چه کسی پناه برند؟! «وَ إِنْ كُنْتَ لَا تَقْبَلُ إِلَّا مِنَ الْمُجْتَهِدِينَ فَإِلَى مَنْ يَلْتَجِئُ الْمُفَرِّطُونَ»؛ و اگر تنها از کسانی که از تو اطاعت کردند قبول کنی، پس کسانی که زیادهروی کردند چه کنند؟! «وَ إِنْ كُنْتَ لَا تُكْرِمُ إِلَّا أَهْلَ الْإِحْسَانِ فَكَيْفَ يَصْنَعُ الْمُسِيئُون».[۶] و اگر بنا باشد که جز نیکوکاران را اکرام نکنی، پس بدکارها چه کار کنند؟!
شب نوزدهم، شب تقاضای ترمیم گذشته است؛ البته در تمام لیالی قدر اینگونه است، امّا امشب که بنا بر این است که امور ما را بررسی کنند و اندازهگیری کنند و شب بیست و یکم هم ثبت و ضبط کنند، ما قبل از ثبت و ضبط باید از خدا بخواهیم که خدایا از گناهان ما درگذر!
https://chat.whatsapp.com/ESFDfC1t72m9J6qUTswnWI
*درخواست صفح جمیل از خداوند*
در لیالی قدر تقاضای عفو کردن از خداوند، پناه بردن به غفاریّت خداوند است. ممکن است از خدا بخواهیم که ما را به خاطر گناهانمان عقوبت نکند که این را «عفو» مینامند. البته عفو عبارت از آن است که در عین عدم مجازات نسبت به کارهای زشت، بدکاریام را به رخم میکشد. ولی ما امشب از خداوند «صفح جمیل» میخواهیم؛ یعنی بخششی کریمانه که به روی من هم نیاورد که تو بد کردی.
*صفح هم یک نوع عفو است*؛ امّا یک قِسم خاصی از عفو است. ما از خدا میخواهیم که نه تنها عقوبتم مکن، بلکه به رویم نیز میاور؛ چرا که خودم سرافکنده هستم. خودم میدانم که وضعم خراب است. خداوند کسی است که خودش به چنین عفوی امر کرده است. در آیات قرآن آمده است: «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنين».[۷] عفوشان کن امّا عفوت، عفوِ صفحی باشد. در جای دیگر میفرماید: «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَميل».[۸] اینجا عبارت «جمیل» را نیز اضافه میکند که ممکن است اشاره به این مط
لب باشد که نه تنها عقوبتم نکن و به رویم نیاور، بلکه حالا که آمدم، نعمتی نیز بر من ببخشای.
*تقاضای ترسیم نیکوی آینده از خداوند*
پس امشب از خدا چه بخواهیم؟ ابتدا «ترمیم» بخواهیم و پس از آن «ترسیم» بخواهیم. از خدا بخواهیم که سال آیندهمان خوب باشد. ائمه معصومین(علیهمالسلام) در ادعیه مأثوره به ما آموختهاند که خدا را خطاب کن و بگو: «عَادَتُكَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِيئِين».[۹] نه تنها خطاکاران را عقوبت نمیکنی، بلکه به ایشان احسان هم میکنی. ما شب نوزدهم باید از خداوند ترمیم بخواهیم و شب بیست و یکم به بعد ترسیم بخواهیم. یعنی امشب همهمان بگوییم خدایا ما بد کردیم! خودمان میدانیم! به روی ما هم میاور! ضمناً این را هم توجه داریم که در شب قدر تمام درهای آسمانها از شب تا صبح باز است، به این معنا است که هیچ حاجب و مانعی وجود ندارد.
۲۸ مردادماه ۱۳۹۰
*التماس دعا*
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
دعوتید به پاتوق بچه شیعه ها در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/ESFDfC1t72m9J6qUTswnWI
*اگر مال یک نفر را بدزدیم، بهتر است از این که مال صدها هزار نفر مسلمان*
عقیل در زمان خلافت برادرش امیرالمومنین علی (ع) به عنوان مهمان به خانه آن حضرت در کوفه وارد شد. امام علی (ع) به فرزند مهتر خویش، امام حسن بن علی (ع) اشاره کرد که جامه ای به عمویت هدیه کن. امام حسن (ع) یک پیراهن و یک ردا از مال شخصی خود به عموی خویش عقیل تعارف و اهدا کرد. شب فرا رسید و هوا گرم بود، امام علی (ع) و عقیل روی بام دارالاماره نشسته، مشغول گفتگو بودند. موقع صرف شام رسید، عقیل که خود را مهمان دربار خلافت می دید، طبعاً انتظار سفره رنگینی داشت، ولی برخلاف انتظار وی سفره بسیار ساده و فقیرانه ای آورده شد. با کمال تعجب پرسید: غذا هر چه هست، همین است؟
امام علی (ع): مگر این نعمت خدا نیست؟ من که خدا را بر این نعمت ها بسیار شکر می کنم و سپاس می گویم.
عقیل: پس باید حاجت خویش را زودتر بگویم و مرخص شوم. من مقروضم و زیر بار قرض مانده ام، دستور فرما هر چه زودتر قرض مرا ادا کنند و هر مقدار می خواهی به برادرت کمک کنی بکن، تا زحمت را کم کرده به خانه خویش برگردم.
امام علی (ع): چقدر مقروضی؟
عقیل: صد هزار درهم.
امام علی (ع):اوه، صد هزار درهم! چقدر زیاد! متأسفم برادرجان که این قدر ندارم که قرض های تو را بدهم، ولی صبر کن موقع پرداخت حقوق برسد؛ از سهم شخصی خودم برمی دارم و به تو می دهم و شرط مواسات و برادری را بجا خواهم آورد. اگر نه این بود که عائله خودم خرج دارند، تمام سهم خودم را به تو می دادم و چیزی برای خود نمی گذاشتم.
عقیل: چی؟! صبر کنم تا وقت پرداخت حقوق برسد؟ بیت المال و خزانه کشور در دست توست، و به من می گویی صبر کن تا موقع پرداخت سهمیه ها برسد و از سهم خودم به تو بدهم؟! تو هر اندازه بخواهی می توانی از خزانه و بیت المال برداری؛ چرا مرا به رسیدن موقع پرداخت حقوق حواله می کنی؟ بعلاوه، مگر تمام حقوق تو از بیت المال چقدر است؟ فرضاً تمام حقوق خودت را به من بدهی، چه دردی از من دوا می کند؟
امام علی (ع): من از پیشنهاد تو تعجب می کنم؛ خزانه دولت پول دارد یا ندارد، چه ربطی به من و تو دارد؟! من و تو هم هر کدام فردی هستیم مثل سایر افراد مسلمین، راست است که تو برادر منی و من باید تا حدود امکان از مال خودم به تو کمک و مساعدت کنم، اما از مال خودم، نه از بیت المال مسلمین.
مباحثه ادامه داشت و عقیل با زبان های مختلف اصرار و سماجت می کرد که: اجازه بده از بیت المال پول کافی به من بدهند، تا من دنبال کار خود بروم.
آنجا که نشسته بودند به بازار کوفه مشرف بود، صندوق های پول تجار و بازاری ها از آنجا دیده می شد. در این بین که عقیل اصرار و سماجت می کرد، امام علی (ع) به عقیل فرمودند: اگر باز هم اصرار داری و سخن مرا نمی پذیری، پیشنهادی به تو می کنم؛ اگر عمل کنی می توانی تمام دین خویش را بپردازی و بیش از آن هم داشته باشی.
عقیل: چکار کنم؟
امام علی (ع): در این پایین صندوق هایی است، همین که خلوت شد و کسی در بازار نماند، از اینجا برو پایین و این صندوق ها را بشکن و هر چه دلت می خواهد بردار!
عقیل: صندوق ها مال کیست؟
https://chat.whatsapp.com/ESFDfC1t72m9J6qUTswnWI
امام علی (ع): مال این مردم کسبه است. اموال نقدینه خود را در آنجا می ریزند.
عقیل: عجب! به من پیشنهاد می کنی که صندوق مردم را بشکنم و مال مردم بیچاره ای که به هزار زحمت به دست آورده و در این صندوق ها ریخته و به خدا توکل کرده و رفته اند، بردارم و بروم؟
امام علی (ع): پس تو چطور به من پیشنهاد می کنی که صندوق بیت المال مسلمین را برای تو باز کنم؟ مگر این مال متعلق به کیست؟ این هم متعلق به مردمی است که خود، راحت و بی خیال در خانه های خویش خفته اند. اکنون پیشنهاد دیگری می کنم؛ اگر میل داری این پیشنهاد را بپذیر.
عقیل: دیگر چه پیشنهادی؟
امام علی (ع): اگر حاضری شمشیر خویش را بردار، من نیز شمشیر خود را بر می دارم، در این نزدیکی کوفه شهر قدیم « حیره » است؛ در آنجا بازرگانان عمده و ثروتمندان بزرگی هستند، شبانه دو نفری می رویم و بر یکی از آنها شبیخون می زنیم و ثروت کلانی بلند کرده، می آوریم.
عقیل: برادرجان! من برای دزدی نیامده ام، که تو این حرفها را می زنی، من می گویم از بیت المال و خزانه کشور که در اختیار توست اجازه بده پولی به من بدهند، تا من قروض خود را بدهم.
امام علی (ع): اتفاقا اگر مال یک نفر را بدزدیم، بهتر است از این که مال صدها هزار نفر مسلمان، یعنی مال همه مسلمین را بدزدیم. چطور شد که ربودن مال یک نفر با شمشیر دزدی است، ولی ربودن مال عموم مردم دزدی نیست؟ تو خیال کردی که دزدی فقط منحصر است به اینکه کسی به کسی حمله کند و با زور مال او را از چنگالش بیرون بیاورد؟ شنیع ترین اقسام دزدی همین است که تو الان به من پیشنهاد می کنی.
منبع : « داستان راستان »
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
دعوتید به پاتوق بچه شیعه ها
shia_patogh
#زیارت_امین_الله
آیت الله مشکینی:
مبادا روز شهادت یا ولادت امامی بگذرد وشما آن امام را زیارت نکنید
شهادت مظلومانه امیرمؤمنان علی ع تسلیت باد
@shia_patogh
فرجام عشق
امام على عليه السلام :
هركه شيفته چيزى شود آن چيز ديده اش را كور و دلش را بيمار گرداند.
چنين كسى با ديده اى ناسالم مى نگرد و با گوشى ناشنوا مى شنود.
شهوتها خرد او را از هم گسيخته و دنيا دلش را ميرانده است.
الإمامُ عليٌّ عليه السلام :
و مَن عَشِقَ شَيئا أعشى (أعمى) بَصَرَهُ و أمرَضَ قَلبَهُ ، فَهُوَ يَنظُرُ بِعَينٍ غَيرِ صَحيحَةٍ ، و يَسمَعُ بِاُذُنٍ غَيرِ سَميعَةٍ ، قَد خَرَقَتِ الشَّهَواتُ عَقلَهُ ، و أماتَتِ الدّنيا قَلبَهُ.
(نهج البلاغة خطبة ۱۰۹)
پ ن: در دوران عاشقی و شیفتگی به چیری خیلی روی فهم و برداشت خودتون حساب نکنید...
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
پاتوق بچه شیعه ها
@shia_patogh
اِرحَم تُرحَم...
برای یکدیگر بنالیم
که این ناله ها عجیب اثر می کند؛
چرا که خداوند غیور است،
وقتی ببیند تو به یاد من هستی،
تو دلت برای من می سوزد
و تو به من رحم می کنی،
او هم به عبادش #رحیم_تر است
او هم بیشتر صفا میکند....
(عین_صاد)
در این شبهای قدر بنده به یاد شما هستم و برایتان دعا میکنم🪴
از روی لطف شما هم بنده را دعا کنید🌷
💠قال امیرالمومنین علی ع:
إرحَمْ تُرحَمْ
رحم کن، تا به تو رحم شود
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
دعوتید به پاتوق بچه شیعه ها
@shia_patogh
حال هیچکس بهتر از او نبود
...عبدالله جندب را دیدم در موقع عرفات، حال هیچکس را بهتر از او ندیدم.
پیوسته دست های خود را بسوی آسمان بلند کرده و آب دیده اش بر روی او جاری بود تا به زمین می رسید.
چون مردم فارغ شدند به او گفتم در این پایگاه وقوف هیچکس را بهتر از تو ندیدم.
گفت: به خدا قسم دعا نکردم مگر برای برادران مومن خود
زیرا که از امام موسی بن جعفر (ع ) شنیدم:
هر کس دعا کند برای برادران مومن خویش پشت سر آنها، از عرش ندا رسد که از برای تو صدهزار برابر باد.
به خدا قسم دست برندارم از صدهزار برابردعاء فرشتگان که قطعا مستجاب و مقبول است برای یک دعای خودم که معلوم نیست مستجاب شود یا نه!
( منتهی الامال، ج ۲، ص ۱۶۴)
شبهای ۱۹ و ۲۱ دعاگویتان بودم🌷
ان شاالله امشب هم دعاگویتان هستم🌷
لطفا شما هم بنده را دعا کنید🪴
حسنوند
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
پاتوق بچه شیعه ها
@shia_patogh
علامه طباطبایی ره:
شب های قدر توسل به وجود مبارک *حضرت زهرا سلام الله علیها* و *وجود مبارک امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف* داشته باشید.
التماس دعا
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
دعوتید به پاتوق بچه شیعه ها در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/HCNOsHZWuXYExqgqMgGil7
تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر
امشب دعا برای تنها بازمانده از معصومین اهل بیت امام عصر ع و اصلاح اوضاع مسلمین فراموش نشود...
التماس دعا
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
پاتوق بچه شیعه ها
@shia_patogh
📍تو خیال كرده ای علی علیه السلام شكست خورد؟!
🔺معروف است كه در زمان قاجاریه مرد نسبتاً فاضلی كه بسیار خوش نویس بوده. ظاهراً از شیراز برای زیارت به مشهد رفته بود. در بازگشت، پولش تمام می شود یا دزد می زند، و در تهران در حالی كه غریب بوده بی پول می ماند. فكر می كند كه از هنرش كه خطاطی است استفاده كند و ضمناً زیاد هم معطل نشود. بر می دارد همین عهدنامه ی امیرالمؤمنین علیه السلام به مالك اشتر را با یك خط بسیار زیبا می نویسد. خطكشی می كند، جدول بندی می كند، این عهدنامه را در یك دفتری می نویسد و آن را به صدر اعظم وقت اهدا می كند.
🔺یك روز می رود نزد صدر اعظم در حالی كه ارباب رجوع هم زیاد بوده اند. نوشته را به او می دهد و می گوید هدیه ی ناقابلی است. پس از مدتی بلند می شود كه برود. صدر اعظم می گوید آقا شما بفرمایید. با خود می گوید لابد می خواهد مرحمتی بدهد، می خواهد خلوت بشود. چند نفری از ارباب رجوع می مانند. باز می بیند خیلی طول كشید، بلند می شود كه برود. دوباره صدر اعظم می گوید آقا شما بفرمایید.
🔺تا اینكه همه ی مردم می روند، فقط پیشخدمتها می مانند. صدر اعظم می گوید فرمایشی دارید؟ این شخص می گوید: نه، من عرضی نداشتم، همین را تقدیم كرده بودم. پیشخدمتها را هم می گوید همه تان بروید بیرون، كسی حق ندارد بیاید داخل اتاق. این بیچاره وحشتش می گیرد كه این دیگر چگونه است؟ ! صدر اعظم می گوید: بیا جلو! می رود جلو. آهسته در گوشش می گوید: چرا این را نوشتی و برای من آوردی؟
🔺می گوید: شما صدر اعظم یك مملكت هستید، این هم دستورالعمل مولا امیرالمؤمنین علیه السلام است برای كسانی مثل شما. فرمان اوست راجع به اینكه با مردم چطور باید رفتار كرد. من فكر می كنم شما هم شیعه ی امیرالمؤمنین هستید و چنین چیزی را دوست دارید. فكر كردم برایتان هدیه ای بیاورم، هیچ چیز مناسبتر از این پیدا نكردم.
🔺گفت: بیا جلو. رفت جلو. گفت: یك كلمه من می خواهم به تو بگویم و آن این است كه خود علی كه اینها را نوشت و به اینها بیش از هركس دیگر پایبند بود و عمل می كرد، در سیاست از اینها چقدر بهره برداری كرد كه حالا من بیایم به اینها عمل كنم؟ خود علی از همین راهی كه دستور داد عمل كرد و دیدیم كه تمام مُلكش از بین رفت و معاویه بر او مسلط شد. علی خودش به این دستورالعمل عمل كرد و شكست خورد، پس این چیست كه برای من نوشته ای؟ ! گفت: اجازه می دهید جواب بدهم؟ بله.
🔺گفت: چرا این حرف را در میان جمعیت به من نگفتی؟ گفت: اگر در میان جمعیت می گفتم پدرم را درمی آوردند. گفت: بسیار خوب، جمعیت كه رفت چرا پیشخدمتها را گفتی همه تان بروید بیرون؟ گفت: اگر یكی از آنها می فهمید كه من چنین جسارتی به علی می كنم پدرم را درمی آورد. گفت: پیروزی علی علیه السلام همین است. چرا معاویه بعد از هزار و سیصد سال، احدی كوچكترین احترامی برایش قائل نیست و جز لعنت و نفرین چیز دیگری برای او نیست؟
🔺علی علیه السلام هم بشری بود مثل من و تو. این احترام را از كجا پیدا كرد كه تو اگر به همین نوكرها و پیشخدمتها بگویی آدمهای بیگناهی را گردن بزنید گردن می زنند ولی اسم علی را جرأت نمی كنی با بی احترامی [جلوی آنها ببری ] ؟ آیا جز این است كه علی علیه السلام را اینها به همین صفات شناخته اند كه علی مجسمه ی راستی و درستی، مجسمه ی وفای به عهد و تجسم همین دستورالعملی است كه خودش داده است؟ علی علیه السلام به موجب اینكه به همین سیاست عمل كرد، هم خودش را در دنیا بیمه كرد و هم اینها را.
🔺اگر در دنیا فردی پیدا می شود كه به این اصول انسانیت عمل می كند به موجب همین است كه علی علیه السلام اینها را نوشت و خودش عمل كرد. اگر او اینها را نمی نوشت و خودش عمل نمی كرد، سنگ روی سنگ بند نمی شد. تو خیال كرده ای كه این اجتماع را با همان سیاست خودت حفظ كرده ای؟ ! اگر مردم دزدی نمی كنند، به خاطر تو دزدی نمی كنند؟ ! صدی نود مردمی كه دزدی نمی كنند به خاطر علی علیه السلام و دستورهای علی و امثال علی است. صدی نود مردمی كه فحشا نمی كنند، به ناموس تو خیانت نمی كنند، به خاطر همان علی علیه السلام و دستورهای علی است. تو خیال كرده ای علی علیه السلام شكست خورد؟!
منبع: استاد شهید مرتضی مطهری (تفسیر سوره انفال، آشنایی با قرآن)
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
پاتوق بچه شیعه ها
@shia_patogh
💖چند حدیث محبتی تقدیم شما💖
لذت ببرید
💝پیامبر خدا صلی الله عليه و آله :
أحبوا الله من كل قلوبكم.
خدا را با تمام دلتان دوست بدارید.
❣️پیامبر خدا صلی الله عليه و آله :
من آثر محبة الله على محبة نفسه كفاه الله مؤنة الناس.
هر کس خدا دوستی را بر خود دوستی مقدم بدارد، خداوند او را از رنج و زحمت مردم دور گرداند.
❤️🔥پیامبر خدا صلى الله عليه و آله :
اللهم اجعل حبك أحب الأشياء إلي، و اجعل خشيتك أخوف الأشياء عندي، و اقطع عني حاجات الدنيا بالشوق إلى لقائك.
الهی! محبت خودت را محبوبترین چیزها نزد من گردان و ترس و خشیت از خودت را ترسناکترین چیزها در نظر من قرار ده و با شوق دیدارت نیازهای دنیایی را از دل من بَركَن.
💞پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :
اللهم إني أسألك حبك و حب من يحبك ، و العمل الذي يبلغني حبك. اللهم اجعل حبك أحب إلي من نفسي و أهلي و بين الماء البارد.
خداوندا! محبت خودت را و محبت آن کس که تو را دوست دارد و کاری که مرا به محبت تو می رساند از تو می خواهم. بار خدایا! محبت خود را در دل من از خودم و خانواده ام و از آب خنك محبوبتر گردان.
❤️🩹امام حسین علیه السلام - در دعا ۔ فرمود :
أنت الذي أزلتَ الأغيار عن قلوب أحبائك حتى لم يحبوا سواك... ما ذا وجد من فقدك ؟! و ما الذي فقد من وجدك ؟! لقد خاب من رضي دونك بدلا.
تویی که اغیار را از دل دوستانت بیرون کردی تا جز تو را دوست ندارند ... آن که تو را ندارد چه دارد؟ و آن که تو را دارد چه ندارد؟! آن که دیگری را به جای تو گرفت زیان کرد و باخت.
( بحار الأنوار :۹۸/۲۲۶/۳)
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
دعوتید به پاتوق بچه شیعه ها
@shia_patogh
للَّهُمَّ...رَضِّنِی مِنَ الْعَیْش بمَا قَسَمْتَ لِی یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ
خدایا...مرا از زندگی به آنچه که نصیبم فرمودی خشنود بدار، ای مهربانترین مهربانان.
(فرازی از دعای ابوحمزهثمالی)
پ ن: حالت روحی نسبت به دنیا و شرایط آن خیلی مهم است. شرایطی که برای یکنفر به خاطر حالت روحیاش ممکن است بسیار عذاب آور باشد همان شرایط اگر حالت روحی تغییر کند ممکن است بسیار لذت بخش باشد.
در این فراز از خدا حال روحی رضا از شرایط مقسوم را طلب میکنیم و اگر این حالت رضا وجود داشته باشد خود فرح بخشترین حالات خواهد بود.
اللهم ارزقنا
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
پاتوق بچه شیعه ها
@shia_patogh
*چهار مرحلهی روزی رسانی خداوند*
✳️ امام على عليه السلام:
از موعظه هاى لقمان به پسرش این بود که اى پسرم! كسى كه يقينش كم شده و نيّتش در طلبِ روزى ضعيف گشته، بايد بداند كه *خداوند ـ تبارك و تعالى ـ به اراده خود، او را در سه حالت از حالاتی که آفريده، روزى داده است، كه در هيچ يك از آن حالتها كارى از دست او بر نمىآمد و روزی او متکی به کسب و چاره جویی خود او نبود. بنابر اين، او بايد بداند كه خداوند ـ تبارك و تعالى ـ او را در حالت چهارم نيز روزى خواهد داد.*
✅ حالت اوّل، اين است كه او در رحم مادرش بود و خداوند عز و جل او را در جايى استوار، روزى رساند، به طورى كه گرما و سرما اذيّتش نكرد.
✅ سپس او را از آن جا بيرون آورد و روزىِ او را از راه شير مادرش جارى ساخت و با اين وسيله، او را كفايت كرد و پرورش داد و بى آن كه او توان و نيرويى داشته باشد، او را بزرگ كرد.
✅ سپس، او را از شير گرفت و روزىِ او را در كسب و كار پدر و مادرش قرار داد، و چنان در دل هاى آنان براى او محّبت و رحمت نهاد كه گويى غير از او، چيز ديگرى ندارند؛ به طورى كه در بسيارى از حالات، فرزندشان را بر خودشان مقدّم مى داشتند.
❌ تا اين كه بزرگ و عاقل (!) شد و براى خود مشغول به كسب و كار شد، در اين حال (طبق آزمون الهی) عرصه بر او تنگ شد و به پروردگارش بد گمان گشت و حقوق دیگران [حقوق الهی، حق ولی خدا و حق محروم (خمس، زکات، صدقه و خیرات...) ] را در مالش انكار كرد و از ترس تنگىِ روزى و بدگمانى به اين كه خداوند ـ تبارك و تعالى ـ اكنون و در آينده، روزىِ او و بازماندگانِ او را بدهد، بر خود و خانوانده اش سخت گرفت.
*اى پسرم! بدترين بنده، چنین بنده ای است!*
📚 الخصال : ص ۱۲۲
📚 بحار الأنوار : ج ۱۳ ص ۴۱۴
💠 الإمام عليّ عليه السلام:
كانَ فيما وَعَظَ بِهِ لُقمانُ ابنَهُ أن قالَ لَهُ
يا بُنَيَّ، لِيَعتَبِر مَن قَصُرَ يَقينُهُ وضَعُفَت نِيَّتُهُ في طَلَبِ الرِّزقِ، إنَّ اللّه َ تَبارَكَ وتَعالى خَلَقَهُ في ثَلاثَةِ أحوالٍ مِن أمرِهِ، وآتاهُ رِزقَهُ ، ولَم يَكُن لَهُ في واحِدَةٍ مِنها كَسبٌ و لا حيلَةٌ، إنَّ اللّه َ تَبارَكَ وتَعالى سَيَرزُقُهُ فِي الحالِ الرّابِعَةِ.
أمّا أوَّلُ ذلِكَ فَإِنَّهُ كانَ في رَحِمِ اُمِّهِ يَرزُقُهُ هُناكَ في قَرارٍ مَكينٍ حَيثُ لا يُؤذيهِ حَرٌّ ولا بَردٌ.
ثُمَّ أخرَجَهُ مِن ذلِكَ وأجرى لَهُ رِزقاً مِن لَبَنِ اُمِّهِ يَكفيهِ بِهِ ويُرَبّيهِ ويَنعَشُهُ مِن غَيرِ حَولٍ بِهِ ولا قُوَّةٍ.
ثُمَّ فُطِمَ مِن ذلِكَ فَأَجرى لَهُ رِزقاً مِن كَسبِ أبَوَيهِ بِرَأفَةٍ ورَحمَةٍ لَهُ مِن قُلوبِهِما، لا يَملِكانِ غَيرَ ذلِكَ حَتّى أنَّهُما يُؤثِرانِهِ عَلى أنفُسِهِما في أحوالٍ كَثيرَةٍ.
حَتّى إذا كَبِرَ وعَقَلَ وَاكتَسَبَ لِنَفسِهِ، ضاقَ بِهِ أمرُهُ، وظَنَّ الظُّنونَ بِرَبِّهِ، وجَحَدَ الحُقوقَ في مالِهِ، وقَتَّرَ عَلى نَفسِهِ وعِيالِهِ مَخافَةَ إقتارِ رِزقٍ وسوءَ يَقينٍ بِالخَلَفِ مِنَ اللّه ِ تَبارَكَ وتَعالى فِي العاجِلِ وَالآجِلِ، فَبِئسَ العَبدُ هذا يا بُنَيَّ.
🔸 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم والعن اعدائهم اجمعین
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
پاتوق بچه شیعه ها
@shia_patogh
*مشترک گرامی، بسته سی روزه شما رو به اتمام است!*
پس از به پایان رسیدن حجم باقی مانده،عبادات شما با نرخ عادی محاسبه خواهد شد.
دیگر قرائت یک آیه قرآن برابر ختم قرآن نخواهد بود.
دیگر نفس هایتان تسبیح پروردگار محاسبه نمی شود.
دیگر خواب هایتان عبادت شمرده نخواهد شد.
تمدید این بسته تا سال آینده امکان پذیر نخواهد بود.
از فرصت باقی مانده استفاده کنید.
ولی هرگز ناامید نشوید.
*هیچ کس تنها نیست*
*همراه اول و آخر شما خداوند مهربان است.*
https://chat.whatsapp.com/ESFDfC1t72m9J6qUTswnWI
✅ از قطار #رمضان جا نمانیم!
🔸 استاد علی صفایی حائری
انسان میبیند رمضان دارد میرود؛ مثل قطاری که آخرین واگنش رسیده است و ما هم در راهی ماندهایم که حتی امید معجزهای در آن نیست. اگر سوار نشویم، تنهایی است!
من یادم نمیرود که یک احساس عجیبی از حرکت ماشینها یا قطارها از کودکی در ما بود؛ چون شنیده بودیم که اگر به قطار دیر برسیم، میرود، بعد هم مشکلاتی پیش میآید. آنقدر رفتنِ قطار رنجمان میداد که ما حتی از قطار پایین نمیآمدیم، گاهی هم که پایین میآمدیم خیلی فاصله نمیگرفتیم. گاهی هم فکر میکردیم که اگر قطار رفت به کجای آن بچسبیم!
حال که قطار رمضان، لحظهها و روزها و شبهایش دارد میگذرد، ما اگر جا ماندیم و نرسیدیم، محرومیم و ملعونیم...
📚 بهار رویش، ص ۱۲۷
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
پاتوق بچه شیعه ها
@shia_patogh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این چند جمله رو از این پیرمرد آمریکایی گوش کنید
شاید کمک کند برخی حقایق را دقیقتر بشناسیم
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
دعوتید به پاتوق بچه شیعه ها
@shia_patogh
بسم الله الرحمن الرحیم
مثل حساسیت دزدگیر
🔷دوست عزیزی میگفت: گاهی اوقات به خاطر سر و صدای زیاد فرزندم با او تلخی و تندی میکردم. میدانستم که باید صبر بیشتری داشته باشم و از کوره در نروم.
شکوه به استادی بردم. ایشان مرا توصیه به صبر نمودند و داستانی را در این زمینه نقل کردند.
فرمودند: «فردی بود که موقع نماز خواندن در اطراف او سر و صدای زیادی بود و این سر و صدا برای او درد چاقویی را داشت که در شکم فرو برده و تا سینه او بالا بکشند؛ مدتی دندان بر جگر گذاشته و صبر پیشه کرد، الان آن فرد به نقطهای رسیده که اگر در کنار او در هنگام نماز بمب هم منفجر کنند، اذیت نمیشود».
این دوست گفت: شاید استاد شرح حال خود را بیان میکردهاند. بعد از مدتی از استاد این مطلب را پرسیدم و تایید کردند و فرمودند زمانی بود که برای جمعی نماز جماعت میخواندم و علیرغم تذکرات تا هنگام رکوع اقتداء نمیکردند و مشغول سخن گفتن بودند، عجیبتر آنکه بر اثر شلوغ و سر و صدای زیاد گاهی در تلفظ حروف و کلمات هم دچار مشکل میشدم و مشکل مضاعف میشد و تصمیم گرفتم بر این کار صبر کنم و الان به گونهای است که هیچ سر و صدایی آزارم نمیدهد.
🔶ماجرای صبر و تحمل، ماجرای دزدگیر ماشین و حساسیت آن است. دزدگیرهایی که حساسیت بالایی دارند با اندک حرکتی در کنار ماشین آژیر میکشند. به همین خاطر هم معمولا حساسیت دزدگیر را کم میکنند که به هر حرکت کوچکی جیغ نزند. انسان هم همینگونه است، حساسیت بالایی نسبت به هر چیزی دارد و به سرعت به جیغ و فریاد میرسد. باید این حساسیت را کم کرد تا آرامش را حس نمود. اما بر خلاف دزدگیر ماشین این کار در یک لحظه و با یک دکمه انجام نمیشود. برای مدت زمانی انسان باید تصمیم به صبر بگیرد، صبر بر سر و صدای بچه، صبر بر نقهای اطرافیان، صبر بر بوقهای بیجا و روی اعصاب و ... بعد از مدتی صبر، حساسیت شما نسبت به آن موضوع کم میشود. دیگر موضوع و علت آشفتگی و عصبانیت وجود ندارد و از آن پس به راحتی از موضوعات تحریک آمیز عبور میکنید.
فقط شاه کلید این مطلب مراقبه صبر و تحمل تلخی این دوره محدود است. بعد از این تلخی محدود، میوه شیرین آرامش را از درخت تلخ صبر میتوانید، برداشت کنید.
این مضمون در روایات هم آمده است:
امام على عليه السلام : اگر بردبار نيستى، وانمود كن كه بردبارى؛ زيرا كمتر كسى است كه خود را شبيه گروهى كند و بزودى يكى از آنان نشود.
إنْ لَم تَكُن حَليما فَتَحَلَّمْ ؛ فإنَّهُ قَلَّ مَن تَشبَّهَ بقَومٍ إلّا أوْشَكَ أنْ يكونَ مِنهُم.
نهج البلاغة الحكمة ۲۰۷
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
پاتوق بچه شیعه ها
@shia_patogh
نظر امام موسی صدر درباره اسرائیل
اسرائیل شرّ مطلق است.
بدتر از اسرائیل در جهان وجود ندارد.
اگر اسرائیل و شیطان با یکدیگر بجنگند، ما در کنار شیطان می ایستیم.
اگر اسرائیل با چپ بجنگد، ما درکنار چپ خواهیم ایستاد.
اگر اسرائیل با راست بجنگد، در کنار راست خواهیم ایستاد.
این است معنای «اسرائیل شرّ مطلق است».
من شخصا در حد مطالعاتم هیچ نهادی را خطرناکتر از اسرائیل نمی شناسم.»
کتاب: "گام به گام با امام موسی صدر" جلد ۱۲
پ ن: جمعه روز قدس است. وظیفه خود درباره قدس را فراموش نکنیم و کوچک نشماریم.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
پاتوق بچه شیعه ها
@shia_patogh
درباره نادر طالب زاده
مفیدتر از مویه بر رحلت زنده یاد نادر طالب زاده، که اینک از آن بی نیاز است، خوانش تجربه فرهنگی و رسانه ای اوست، که از قضا در این روزگار پرفتنه، بدان سخت محتاجیم.
بیتردید آنچه او در چهار دهه اخیر آزمود و اندوخت، در زمره یکی از پرتوفیق ترین یافته ها در ساحت اندیشه و رسانه است، که اگر آنها را بازخوانی و رده بندی کنیم، بیش از چاپ پوستر و بنر و برگزاری نکوداشت های کم عیار، به سود ما تمام خواهد شد.
از او آموختیم، که پدیده های نوظهور نظری و رسانه ای را، نخست باید به دقت و درستی شناخت و سپس از در نقد و تخطئه آنها در آمد. با داد و هروله و البته استهلاک بودجه های فرهنگی، مشکلی حل نخواهد شد!
از او آموختیم که لازم نیست که به سرعت برق و بادی همه چیز را حل کرد و به عبارت بهتر حل نکرد! آهسته و پیوسته رفتن، بسا بیشتر و بهتر نتیجه می دهد.
از او آموختیم که برای حضور در مصاف فرهنگی موجود، لازم نیست همه چیز بدانیم و همه کار انجام دهیم، تنها اگر در حوزه تخصص خود وارد شویم و پایمان را به اندازه گلیم مان دراز کنیم هم، می توانیم موفق باشيم!
از او آموختیم که برای پایه گذاری یک جریان فرهنگی موفق، حتما نیاز به موسسه، ردیف چشمگیر و خدم و حشم پرشمار نیست. انسان عالم و زمان آگاه، با بهرگیری از سعه علمی و کاربردی خود، می تواند به ایجاد جریانات موثر دست زند، بی آنکه چندان به قراول و يساول نیاز داشته باشد.
از او آموختیم که چهره های موثر، علاوه بر تحمل يورش دشمن، باید اقدامات ایذایی خودی های حسود و کم دان را هم تحمل کنند و بی آنکه آنها را به چیزی بگیرند، به کار خود باشند،
و نهایتا از او آموختیم که می توان به بصیرت، در پس افسون گری غرب، فردای زارش را دید و این را از زبان صدها اندیشمند سُکنا یافته در آن دیار، واگویه کرد!
صد افسوس که خود نماند، تا برآمدن پیش بینی هایش را، در آینده ای نزدیک شهود کند.
اما این قلم، فارغ از خاطرات که اینک مجال روایت آن نیست، هماره و ناخودآگاه، او را در رده سید مرتضی آوینی می دید، بی آنکه در صدد این همانی باشد. یعنی راستش کیمیای نگاه معرفت اندیش و روزآمد فرهنگی و رسانه ای، مرا در یافتن نظایر زیادی برای او، مستاصل می کرد!
اکنون نیز که او ما را ترک گفته، کسی را در قامت او نمی یابم، هر چند که به لطف جبرانگر حق امید دارم. روحش شاد و یادش گرامی باد.
#نادر_طالب_زاده
محمد رضا کائینی
جهت شادی روح او که بر گردن فرهنگ این کشور حق دارد فاتحه ای همراه با صلوات قرائت کنید
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
دعوتید به پاتوق بچه شیعه ها در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/HCNOsHZWuXYExqgqMgGil7
*معنای «نظم امرکم» در وصیتنامه امیرالمومنین چیست؟*
تحلیل خواندنی رهبر انقلاب
«همه مخاطب کلام امیرالمومنین علیهالصلاة و السلام هستیم.
میفرماید: *«همه شما را توصیه میکنم.»* به چه چیز؟ *«بتقوی الله.»* مجددا «تقوا». اولین و آخرین کلمه امیرالمومنین علیه السلام، تقواست. به دنبال آن: *«و نظم امرکم.»*
نظم امرتان. یعنی چه؟ یعنی همه کارهایی که در زندگی میکنید، منظم باشد؟ معنایش این است؟ ممکن است معنایش این هم باشد.
نفرمود«نظم امورکم.» کارهایتان را منظم کنید. فرمود «نظم امرکم.» آن چیزی که باید منظم و محکوم نظم و انضباط باشد، «یک چیز» است. «نظم امور» نفرموده است. فرموده است: «نظم امرکم.» انسان میفهمد این نظم امر، عبارت از *امری مشترک بین همه است*.
بنظر من میرسد که «نظم امرکم» عبارت از اقامه نظام و حکومت اسلامی و ولایت اسلامی باشد. معنایش این است که با قضیه حکومت و نظام، منطبق با نظم و انضباط رفتار کنید و بلبشو نباشد.»
۱۳۷۲/۱۲/۱۳
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
دعوتید به پاتوق بچه شیعه ها
@shia_patogh
على ع مظهر اسم جمع الهی است.
على ع مظهر همه عدالتها و اعجوبه عالم است.
از صدر عالم تا ابد به جز رسول اکرم کسی به فضیلت او نیست.
به مقام علی بن ابیطالب قسم که اگر ملائکه مقربین و انبیاء مرسلین غیر از رسول خاتم که مولای علی و غیر اوست بخواهند یک تکبیر او را بگویند نتوانند.
او بحق عبد الله است و پرورش یافته عبدالله اعظم است.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
پاتوق بچه شیعه ها
@shia_patogh
اطرافیانمان را وادار به تکبر نکنیم
نباید فرزندان خود را تحقیر کنیم تا در آینده تکبر نورزند.
نباید اطرافیان خود را وادار کنیم تا بخواهند خود را برای ما اثبات کنند و یا لازم ببینند برای حفظ احترام خود نزد ما تکبر بورزند.
پس ما خودمان گرامیشان بداریم.
(برداشتی از کتاب رهایی از تکبر پنهان)
امام صادق علیه السّلام فرمودند:
ما مِن أَحَدٍ يَتيهُ إِلاّ مِن ذِلَّةٍ يَجِدُها فى نَفسِهِ؛
هيچ كس نيست كه تكبّر ورزد، مگر بر اثر خوارى و حقارتى است كه در خود مى بيند.
كافى، ج۲، ص۳۱۲، ح۱۷
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
پاتوق بچه شیعه ها
@shia_patogh