15.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺سکانس ماندگار مرحوم علی سلیمانی در تله تئاتر دروازه ساعات
...میخواستم در رکاب یزید شهید شوم. اما دیوانه ها گفتند چون تو دیوانه ای در سپاه یزید جایی نداری
این بود که از سپاه یزید جا ماندم...
...سر او دیدن دارد. سری که بار گران بر دوش نباشد تماشایی است.
افکنده نیست، افراشته است.
بیشتر از هزار سکه بهشتی میارزد😭
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
پاتوق بچه شیعه ها در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/KcRPfO5DDhzAKCxWl4cZOV
پرونده #عبدالله_بن _عمر در حادثه کربلا
زمانی که سیدالشهدا علیهالسلام از مدینه بهسوی مکه در حرکت بود، عبدالله بن عمر نزد امام رفت و گریه شدیدی کرد و از دشمنی یزیدیان با اهلبیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و بیعت مردم با یزید گفت. آنگاه امام علیهالسلام را به #صلح و بیعت دعوت نمود و عازم مدینه شد.
بعضی شاید دربارهی وی بگویند که ایشان فردی فقیه، عابد، زاهد و مقدس، اما قدری سادهاندیش و بیبصیرت بوده و به همین دلیل سیدالشهدا علیهالسلام را یاری نکرده است، اما شواهد تاریخی چیز دیگری را نشان میدهد.
همین عبداللهبنعمر در دورهی قبل از سیدالشهدا علیهالسلام، با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بیعت نمیکند و میگوید دلیل اینکه من با شما بیعت نمیکنم این است که تو با اهل قبله و کسانی که نماز میخوانند میجنگی و لذا شک دارم که با تو بیعت کنم. اما همین فرد با حجاج بن یوسف که فردی خونریز و سفاک بود، بیعت میکند.
جالب این است زمانی که برای بیعت با حجاج میرود، حجاج میگوید دست من بند است، با پای من بیعت کن و میرود با پای حجاج بیعت میکند. حجاجبنیوسف شخصی سفاک است که طی بیست سال فرمانروایی خود، غیر از کسانی که در جنگها کشت، دوازده هزار نفر را بعد از دستگیری زیر شکنجه به قتل رساند، گفته شده هنگامی که به درک واصل شد پنجاه هزار مرد و سی هزار زن در زندانش محبوس بودند که از این تعداد شانزده هزار نفر بدون لباس و عریان به سر میبردند. وی زنان و مردان را یکجا و در زندانهای بیسقف حبس میکرد؛ بهطوریکه از گرمای تابستان و سرمای زمستان در امان نبودند. بعد عبداللهبنعمر با چنین آدمی بیعت میکند و در زمان بیعت کردن با وی میگوید که از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم شنیدم که فرمودند: «من مات و لا إمام له مات میته جاهلیه؛ هرکس بمیرد و امامش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است.» حجاج هم دراز کشیده بود و گفت با پای من بیعت کن و عبداللهبنعمر با پای وی بیعت کرد.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
پاتوق بچه شیعه ها
@shia_patogh
اهمیت تلقی مردم از خودشان و دنیا
مادام که تلقی مردم از خود و از دنیا دگرگون نشود، تحمل حکومت الهی و علوی را نخواهند داشت... مردم حتی با شهادت اباعبدالله به علی بن الحسین «علیه السلام» روی نیاوردند و با کنار زدن یزید به حکومت علوی نپیوستند، که نان و رفاهی که آنها میخواستند به این ولایت سنگین نیاز نداشت.
...تحمل امر و حکومت معصوم، به شهود تمام و یا دل عاشق و مبتلا و ساخته شده نیاز دارد.
«ان أمرنا صعب مستصعب لا يحتمله الا ملك مقرب او نبی مرسل او مؤمن امتحن الله قلبه للايمان»
ترجمه حدیث: اَمر (شأن و امامت ما) سخت دشوارتر است؛ و کسی نمی تواند (چنان که باید) به آن اقرار کند مگر مَلک مقرّب، یا نبیّ مرسل، یا عبدی که خداوند قلب او را برای ایمان خالص کرده است.
حکومتی که هدف #هدایت و رحمت و بینات و میزان و فرقان را دارد و تمامی نسل ها را در نظر می گیرد و تمامی عوالم را ملاحظه میکند، پایه های محکم و دل های استوار را میطلبد.
#علی_صفایی_حائری
#وارثان_عاشورا ص۳۶
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
پاتوق بچه شیعه ها در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/KcRPfO5DDhzAKCxWl4cZOV
*مقبل کاشانی*
شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده.
هر وقت سایر افراد کربلا می رفتند اشک حسرت می ریخته و آرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته.
یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا.
در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان، قافله رو تاراج میکنند.
یک عده از افراد بر میگردند کاشان.
یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن .
اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری.
از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده. دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت.
با خودش می گفت یک قدم نزدیکتر به امام حسین علیه السلام هم یک قدمه.
همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه.
چند وقتی تو گلپایگان موند تا محرّم از راه رسید .
مثل همه شیعیان در مجالس عزاداری شب و روز محرّم شرکت میکرد تا اینکه شب عاشورا شد، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد ….
همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید مشرّف شده به کربلا و وارد صحن شد . خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن.
*مقبل میگه* ؛ با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند .
یکی گفت درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا (س) و خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت .
پرسیدم توکیستی ؟ گفت : من از فرشتگان حافّین هستم ، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کنم .
در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود .
از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم .
گفت : پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا (ع)آمده اند.
*مقبل میگه* : حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود بروید به محتشم بگویید بیاید.
ناگاه دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد.
حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت
https://chat.whatsapp.com/KcRPfO5DDhzAKCxWl4cZOV
حضرت میفرمود برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد ومنتظر دستور پیامبر بود.
حضرت فرمود ای محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوان.
و محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش :
*کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا*
*در خاک و خون طپیده میدان کربلا*
*گر چشم روزگار بر او زار میگریست*
*خون میگذشت از سر ایوان کربلا*
*نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک*
*زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا*
*از آب هم مضایقه کردند کوفیان*
*خوش داشتند حرمت مهمان کربلا*
*بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید*
*خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا*
*زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد*
*فریاد العطش ز بیابان کربلا*
- اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد …
حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود :
ای پدران من ای عزیزان ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند . سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان .
*محتشم ادامه داد :*
*روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار*
*خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار*
- در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید.
محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود ؛
باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده.
محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد یا رسول الله :
*این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست*
*وین صید دست و پا زده در خون حسین توست*
*این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی*
*دود از زمین رسانده به گردون حسین توست*
*این ماهی فتاده به دریای خون که هست*
*زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست*
- با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند.
و مَلَکی این شعر محتشم را میخواند:
*خاموش محتشم که دل سنگ آب شد*
*بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد*
*خاموش محتشم که از این حرف سوزناک*
*مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد*
- محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد.
پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص)عبای خود را بر دوش محتشم انداخت.
*مقبل میگوید* : من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود .
مایوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند ای مقبل ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند.
*مقبل گوید* رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمود برو بالاتر فهمیدم مقام محتشم از من خیلی بالاتر است. شروع ک
ردم به خواندن اشعارم:
*نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت*
*نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت*
*هوا زجور مخالف چو قیرگون گردید*
*عزیز فاطمه از اسب سر نگون گردید*
*بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد*
*اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد*
تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها
غش کرد .
مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمود .
ناگهان امام حسین علیه السلام را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد :
ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد .
مقبل گوید در این حال از خواب بیدار شدم .
فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند.
*التماس دعا*
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
پاتوق بچه شیعه ها
@shia_patogh
AUD-20210814-WA0013.mp3
9.99M
مداحی زیبای خیال پرواز
حاج محمود کریمی
تو صدات دعوت و شرمنده از این تأخیرم
تو هیاهوی زمونه، با خودم درگیرم
نفسم خس خس برگهاست، که زیر پا مونده
هوای دنیا چه سنگینه ، دارم می میرم ، می میرم
باید اول دل و پیش قدم کنم
باید این فاصله ها رو کم کنم
تا تو یک بار من و قابل بدونی
بتونم پرچمتو، علم کنم
میره هرکس، که دلش رفتنیه
تو دلش حرفهای ناگفتنیه
شب جمعه حرمش، دیدنیه، دیدنیه
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
پاتوق بچه شیعه ها
@shia_patogh
خوب موقعی به شام رسیدم. حاملان سر حسین بن علی علیه السلام جلو در قصر یزید رسیده بودند. دربانان در را بازکردند و وقتی فهمیدند آنها سر حسین را آورده اند، اجازه ورود به قصر را دادند. من هم همراه آنها وارد شدم. یکی از دربانان با نگاهی مشکوک به من نگاه کرد و پرسید: تو هم با اینهایی؟
گفتم: من سهل بن سعد هستم.
دربان چیزی نگفت. با بقیه وارد تالار اصلی قصر شدیم. نگهبانی ما را همراهی می کرد. نگهبان ها سر را گرفتند و آن را در تشتی گذاشتند تا به خدمت یزید ببرند. تخت یزید روی یک سکوی بلند بود و خودش روی تخت نشسته و به پشتی تکیه داده بود. تاجی روی سرش قرار داشت که رویش پر از دُرّ و یاقوت بود. نگهبانان شمشیر به دست نزدیک تخت ایستاده بودند. اطراف تخت صندلی های طلایی و نقره ای گذاشته شده بود که ریش سفیدان قریش روی آنها نشسته بودند.
یزید وقتی چشمش افتاد به تشت طلایی که سرحسین توی آن بود، قهقه زد و با دست اشاره کرد نگهبان آن را جلو ببرد. حامل سر، پشت سر نگهبان آمد و جلو یزید ایستاد. نگهبان او را معرفی کرد. مرد به یزید تعظیم کرد و گفت: قربان، به پاس حمل این سر، بار شتر مرا پر از طلا و نقره کنید. من سر پادشاهی را آوردم که بهترین مردم است و از نظر پدر و مادر و اصل و نسب والاتر از همه است.
یزید گفت: اگر می دانستی که او بهترین مردم است، چرا سرش را به قصر من آوردی؟
مرد گفت: به طمع جایزه تو.
یزید اخم کرد و گفت: به خدا سوگند! چیزی به تو نمی دهم و تو را هم به او ملحق می کنم.
سپس به نگهبان ها اشاره کرد. مرد تا به خودش بجنبد، چند نگهبان دوره اش کردند.
یزید رو به نگهبان ها گفت: سرش را از بدن جدا کنید.
مرد تا نگهبان ها ببرندش، دست و پا می زد و به یزید ناسزا می گفت.
بعد از اینکه نگهبان ها حامل سر را بردند، یزید به تشت طلایی که سر توی آن بود نگاه کرد و گفت: ای حسین، قدرت مرا چگونه دیدی؟
چشمان حسین به یزید نگاه می کرد. بوی خوشی از سر بلند شد و تمام قصر را پر کرد.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
پاتوق بچه شیعه ها
@shia_patogh
🔴 این روزهای #افغانستان:
چند توییت منطقی از داود مدرسیان درباره افغانستان
1⃣ اول؛ نگران افغانستان هستیم وهمدردی میکنیم.
2⃣ دوم؛ اما نمیتوانیم مثل سوریه یا عراق ورود نظامی و مستشاری کنیم. چرا؟ چون دولت افغانستان هیچ دعوتی از ما نکرده؛ چون ارتش افغانستان خود حاضر به مقاومت نیست؛ چون عموم مردم افغانستان خود حاضر به دفاع از این دولت نیستند!
🔹پس وقتی نه دولتشان از ما خواسته، نه ارتش و مردمشان خود حاضر به مقاومت در برابر #طالبان هستند ما دنبال چه برویم؟
3⃣ سوم؛ گروههای اصیل شیعه افغانستان مثل #فاطمیون ترجیح دادند در دو قطبی طالبان و دولت آمریکاییِ #اشرف_غنی و عبدالله عبدالله سکوت اختیار کنند.
🔹طالبان هم میداند که جان و مال و ناموس شیعه افغانستان خط قرمز جمهوری اسلامی است و دست درازی نمیکند کما اینکه اخبار موثق این را تایید میکند؛ لذا هیچ نیازی به ورود ایران نیست.
4⃣ چهارم؛ منافع ملی و بین المللی ایران در ورود به جنگ داخلی افغانستان نه تنها تامین نمیشود بلکه ذبح میشود. آمریکاییها و غربگراها سعی کردهاند به طُرق مختلف پای ایران یاحداقل #شیعیان_افغانستان را به این جنگ باز کنند اما هوشیاری جمهوری اسلامی بعلاوه هوشیاری شیعیان افغانستان جلوی این توطئه خطرناک را گرفت. نه دولت کرزای و اشرف غنی برای ما سودی داشت نه طالبان خطری همچون #داعش!
🔹ما هم نگران این روزهای افغانستانیم و امیدواریم همه طرفهای افغانی هرچه سریعتر به راهحل سیاسی دست پیدا کنند اما دخالت قدرتهای خارجی، کار را سختتر میکند و شعله جنگ را بیشتر و بیشتر. اگر ایران دخالت کند پاکستان و ترکیه و عربستان هم دخالت میکنند و اوضاع پیچیدهتر میشود.
🔸نباید اسیر فضای مجازی و پروپاگاندای برخی جریانات سیاسی شد که نه عرضه جنگیدن دارند و نه اهل ایثار وجان دادن و خون دادن هستند. مدعیان پوچ اندیشی که شعارشان نه غزه نه لبنان بود! حالا برای #هرات و #کابل دل میسوزانند! باور نکنید اینها عمری مردم مظلوم #فلسطین رامسخره کردند!
داود مدرسیان
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
پاتوق بچه شیعه ها
@shia_patogh
5.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅من با کسی که مفهوم «کلمه» را نمیفهمد، حرفی ندارم
#احمد_العیوضی، بازیگر مصری اقدام به خواندن بخشی از نمایشنامه ممنوعالپخش ثارالله اثر عبدالرحمن الشرقاوى شاعر و نویسنده مصرى میکند. عبارات و تعابیر زیبایی از معنای «کلمه» بکار میبرد که واقعا ارزش دیدن و شنیدن دارد. آنجا که #ولید، بیعت کردن را فقط یک «کلمه» ساده میداند...
اما در نگاه #امامحسین، «کلمه» بسیار بزرگ و با اهمیت است...
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
پاتوق بچه شیعه ها
@shia_patogh
*مرد هزار چهره کربلا،*
پرونده #شبث_بن_ربعی
تاریخ از شبث بن ربعی به عنوان مرد هزار چهره یاد میکند. کسی که اگر نگاهی کوتاه به زندگینامهاش بیندازید به راحتی میتوانید رنگ و بوی #نفاق را در در تمام دوران حیاتش ببینید. شبث بعد از نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله) اسلام آورد؛ اما با رحلت ایشان جزو کسانی بود که مرتد شد و به فرقه سجاح، از پیامبران دروغین آن دوران پیوست ولی بعد از مدتی ظاهر دوباره به اسلام برگشت.
*آیندهنگری امیرالمومنین درباره شبث*
جالب است بدانید که او در دوره خلافت عثمان در ابتدا از طرفداران خلیفه بود، اما پس از چندی از دشمنان او شد و در کشته شدنش دست داشت. بعد از اینکه امیرالمومنین علی (علیه السلام) هم به خلافت رسید شبث در جنگ صفین یکی از سپاهیان امام بود. اما با این حال حضرت امیر (علیه السلام) بعدها از آینده شبث خبر داد؛ از همین رو به او و عمرو بن حریث فرمود: «به خدا قسم شما دو نفر با فرزندم حسین (علیه السلام) خواهید جنگید.» تا جایی که شبث مدتها بعد به دسته خوارج پیوست و در جنگ نهروان در سپاه دشمن قرار گرفت.
*از نامه به سیدالشهدا تا خیانت در کربلا*
اما این پایان رنگ عوض کردنهای شبث نبود. او بعد از شهادت امام حسن (علیه السلام) به معاویه پیوست ولی بعد از مرگ معاویه در کوفه جزو آن دسته از افرادی بود که برای سیدالشهدا نامه نوشت و ایشان را دعوت کرد تا حاکمیت کوفه را برعهده بگیرد. ولی به محض ورود عبیدالله بن زیاد به سمت او رفت و حتی در کشته شدن و تنها گذاشتن حضرت مسلم بن عقیل (علیه السلام) نقش زیادی را ایفا کرد. به همین خاطر هم اباعبدالله در ظهر عاشورا در پی خیانت کوفیان و شبث ملعون رو به او فرمود: «ای شبث بن ربعی و… مگر شما به من ننوشتید که میوهها رسیده و اطراف سرسبز است، اگر بیایی لشکریان مجهز برای تو آماده است؟» با این حال او چون ازعواقب جنگ با امام حسین (علیه السلام) هراس داشت تا روز پنجم از حضور در کربلا صرف نظر کرد و مقابل ابن زیاد خودش را به بیماری زد؛ اما زمانی که مجبور به شرکت در جنگ شد در دسته پیاده نظامهای لشکر شمر قرار گرفت.
*ساختن مسجد به شکرانه کشتن سیدالشهدا*
شبث بعد از واقعه عاشورا به شکرانه کشتن سیدالشهدا مسجدش را از نو تجدید بنا کرد، البته پیش از این امیرالمومنین (علی علیه السلام) مسلمانان را از خواندن نماز در چند مسجد منع کرده بود که مسجد شبث یکی ازآنها بود.
او جزواشرافیهای کوفه بود که علیه مختار شورش کرد و برای فرار از دست او خودش را به بصره رساند و به معصب بن زبیر پناه برد و او را تشویق کرد تا با مختار وارد جنگ شود. اما او حتی به مصعب هم وفادار نماند تا جایی که با غلبه حجاج بن یوسف بر حکومت زبیریان به مروانیان پیوست و سرانجام در سال ۷۰ قمری زندگی سیاهش پایان یافت.
سعی کنیم به برکت توسل به اباعبدالله ع الله هیچ رنگ و بویی از شبث در وجودمان نباشد.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
پاتوق بچه شیعه ها در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/BwWR9Lrj5Is75Lw29vrH3B
*عاملان بدترین جنایتهای جهان*
به طورکلی افرادی که به دین میگروند و سپس بیرون میروند از افرادی که از اول گرایش پیدا نکردهاند خشنتر و ضد انسانتر میشوند؛
زیرا دین به حکم نیروی عظیم خود همه عواطف دیگر انسانی را تحت الشعاع قرار میدهد و اگر رفت همه آنها را که در خود هضم و جذب کرده بود نیز با خود میبرد.
این است که افرادی که زمانی متدین بوده و سپس بیدین شدهاند از بیدینهای اوّلی خشنتر و بیعاطفهتر و خطرناکتر میشوند.
اما خطرناکتر از این طبقه، متدینان منحرف شده و کج سلیقه خشکه مقدساند. این طبقه علاوه بر اینکه عواطف انسانیشان تحت الشعاع عاطفه دینی قرار گرفته و از تأثیر مستقل افتاده، نیروی دین به حکم اینکه منحرف شده اثر خود را نمیبخشد و از آن طرف چون زایل نشده و به صورت انحرافی کار میکند به همان قدرت که مقتضای نیروی دین است فعال است.
اینها دیگر از هر سبع خطرناکتر و وحشتناکترند. تاریخ نشان میدهد که بیرحمانه ترین جنگها، کشتارها، زجر و شکنجهها به وسیله خشکه مقدسان صورت گرفته است.
بزرگترین نمک نشناسیها را اینها انجام میدهند زیرا "یحْسَبونَ انَّهُمْ یحْسِنونَ صُنْعاً"
جنگهای صلیبی، جنگهای خوارج، حتی فاجعه #کربلا ساخته دست این طبقه است...
نقدهایی بر کتاب #مساله_حجاب ص ۷۴ و ۷۵
#شهید_مطهری_ره
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
پاتوق بچه شیعه ها
@shia_patogh
تعبیر عاشقانه مجری تلوزیون ملی عراق در وصف سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
👌نمی دانم در کدام روز از محرم تو را یاد کنم
🏴روزمسلم بن عقیل چون تو فرستادهٔ (رهبرت) و میهمان ما بودی!؟
🏴یا روز حبیب بن مظاهر، چون تو بهترین دوست قدیمی ما بودی!؟
🏴یا روز قاسم چون اسمت قاسم بود!؟
🏴یا روز علی اکبر چون قطعه قطعه شدی!؟
🏴یا روز عباس چون حامل علم و پرچم بودی و دو دستت قطع شد!؟
👌چیزی که واضح است اینست که گریه بر تو تمامی ندارد و از غیبت تو حیران و دلتنگیم
👌سردار دل ها بعد از شهادتت، هر وقت به عبارت "سلام بر حسین(ع) و اصحاب حسین(ع)" میرسیم تو را یاد می کنیم...
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
پاتوق بچه شیعه ها در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/BaNPw5VqKjGAP6TVGtNsnQ