eitaa logo
شعر شیعه
7.5هزار دنبال‌کننده
573 عکس
207 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
غریبِ شهر کجا ظلمِ بی‌حساب کجا بزرگ‌زاده کجا خانه‌ای خراب کجا مدینه غرق بلا  سامرا اسیر جفا ببین که بی‌کسی‌ات از کجاست تا به‌کجا تو زهر خوردی و راحت شدی از آنهمه زجر شرارِ زهر کجا آنهمه عذاب کجا تو را به سامره آورد دست و پا بزنی کجاست دردِ تو و  دادِ بی جواب کجا؟ اسیر سامره توهین تعارفت کردند کسی نگفت حیا کن از آن جناب‌..کجا_ _رواست جان بدهم بعد این روضه امام شیعه کجا مجلس شراب کجا تنت کفن شد و شد روضه  که تن تو کجا تنی رها شده در زیر آفتاب کجا گریز گریه شده ازدحام تشییعت لبان تشنه کجا یک دو جرعه آب کجا سرِ حسن به سلامت ،کنار تو می‌گفت: که من کجا و یتیم پُر اضطراب کجا تبِ سه‌ساله و خار و خس و نفَس تنگی گلوی دختر و بی‌تابیِ طناب کجا به روی ناقه نشسته است مادری اما صدای حرمله و گریه‌ی رُباب کجا به گریه گفت به زینب دوباره اصغر نیست که نیزدار کجا رفته با شتاب کجا... @shia_poem
✍اعمال عبادی روز جمعه🔻 🔹نماز جمعه 🔹غسل جمعه 🔹تلاوت قرآن کریم 🔹دعا کردن و استغفار 🔹فرا گیری معارف دین 🔹زیاد صلوات فرستادن 🔹انتظار فرج امام زمان و دعا برای ظهور او 🔹نماز های مستحب [مانند نماز جعفر طیار...] ✍سایر مستحبات روز جمعه🔻 🔹صدقه دادن 🔹مسواک زدن 🔹عیادت بیماران 🔹پوشیدن بهترین لباس ها 🔹کوتاه کردن مو و ناخن و شارب 🔹استفاده از عطر و خوشبو بودن 🔹فراهم کردن نیاز های اهل خانه 🔹زیارت اهل قبور به ویژه قبر پدر و مادر 📚مفاتیح الجنان
ما غلام و شاهمان هادی سلام الله علیه دلبر دلخواهمان هادی سلام الله علیه در شب غم ماهمان هادی سلام الله علیه شد چراغ راهمان هادی سلام الله علیه تا ابد ممنون الطاف خدا هستیم ما بنده ی ابن الرضای سامرا هستیم ما صاحب این روضه من را اهل ایمان کرده است آتش عشقش جهانم را گلستان کرده است اعتقادم را غدیریه * دو چندان کرده است جمع ما را جامعه خوانی مسلمان کرده است در هجوم خشکسالی ، ابر باران می شویم هر زمان که دسته جمعی ، جامعه خوان می شویم باز در ماه رجب مهمان هادی گشته ایم بی قرار از دوری ایوان هادی گشته ایم همچو عرشی ها ، سیهپوشان هادی گشته ایم با امام عسکری ، گریان هادی گشته ایم آسمانی پر ستاره ، آسمان را خاک کرد زد گریبان چاک و قلب آسمان را چاک کرد باز هم روز دوشنبه ، مادری ها شعله ور باز هم روز دوشنبه ، فاطمه،  داغ پسر باز هم روز دوشنبه ، تازه شد داغ جگر عسکری گوید گهی مادر ، گهی گوید پدر این حسن ها را دوشنبه ها ، فلک دلگیر کرد این حسن ها را دوشنبه ها ، تحیر پیر کرد سامرا ! کو مهربانی ، کو ادب ای وای وای میهمان و دست بسته ، نیمه شب ، ای وای وای باده و سلطان دین ، یا للعجب ای وای وای زنده غم های صفر  ، شد در رجب ، ای وای وای گمرهان با حضرت هادی چه ها کردند آه کعبه را با زور در بت خانه آوردند آه باز هم با نام دین ، از دین تخلف می کنند باز دنیا را پر از شرم و تاسف می کنند دور از کنعان ، چه توهین ها به یوسف می کنند بر ولی الله ِ ما ، باده تعارف می کنند مِی تعارف کرد اما مِی به روی سر نریخت هر چه شد دیگر در اینجا حرمت خواهر نریخت * زیارت غدیریه امام هادی علیه السلام @shia_poem
از این حرم نفسِ مستجاب را ببرید هزار فیض، هزاران جواب را ببرید دعای گوشه نشینان بلا بگرداند دعای حضرت عالیجناب را ببرید نگاه سامره‌ایِ امامِ ما کافی است اگر به حشر بگویند  عذاب را ببرید قسم به نورِ جبینش که در حضورِ امام نیاز نیست به غیر، آفتاب را ببرید برای هر گره‌ی خود  برای هر بن‌بست هزار چاره‌‌ی دور از حساب را ببرید من آن خسم که به دستان سیل می‌گردم به آن حرم منِ خانه خراب را ببرید  ** ** میانِ کوچه امامم نفس نفس می‌زد حیا کنید  زِ دستش طناب را ببرید امام و بزم حرام و چرا نمی‌گویند که از مقابل آقا شراب را ببرید حکیمه خواهر او دید دست و پا زدنش کنار او پسری دل کباب را ببرید صدا زدند برای تنِ مبارک او گل و گلاب و کفنهای ناب را ببرید میان کرببلا خواهری صدا می‌زد که هلهله نکنید، اضطراب را ببرید اگر به مرکب خود می‌دهید حرفی نیست دو جرعه هم سوی گودال آب را ببرید از آنطرف سرِ اصغر به نیزه می‌آید از این طرف روی ناقه رُباب را ببرید @shia_poem
🌷 یاد و خاطره و حماسه‌سازان هویزه گرامی باد! شب آخر هنوز یادم هست خیمه زد عطر سیب در سنگر خیمه تاریک شد، وَ این یعنی روضه‌خوان گفت از شب آخر گفت: این راه و این سیاهی شب عشق، چشمان خویش را بسته‌ست ما سحر قصد آسمان داریم از زمین راه کربلا بسته‌ست خشک می‌شد گلوی او کم‌کم روضه‌خوان تشنه بود در باران یک نفر استکان آب آورد السلام علیک یا عطشان استکان را بلند کرد، ولی عکس یک مشک روی آب افتاد مشک لرزید و محو شد کم‌کم اشک سید که توی آب افتاد نفست گرم روضه‌خوان! آن شب دل به دریای آن نگاه زدی دم گرفتی میان خون خودت چه گریزی به قتلگاه زدی
رستخیز کلمات است، قلم می خواهم دل من می رود از دست، قلم می خواهم جوهرم مست شده؛ مست، قلم می خواهم ساقی از میکده ی عرش شراب آورده از لغت نامه ی حق، واژه ی ناب آورده خوش ترین حال اگر حال پریشانی ماست بهترین باده اگر باده ی روحانی ماست بخدا زیر سر یار خراسانی ماست شیعه بوده است از آن روز ازل مست رضا ذکر او تا به ابد چیست، أناالمست رضا امشب این شاه خراسان سر دیگر دارد آمده تا که از این خمر ثمر بردارد هر که در نسل خودش با برکت تر دارد شرفُ الشمس تر از ماه خدا، بسم الله پسری مثل جواد بن رضا، بسم الله هیچ کس مثل رضا شاه کرم پرور نیست کودکی خوبتر از ابن رضا دیگر نیست دشمنش لال شود، کوثر ما ابتر نیست قمری کرده به دست قمری جلوه گری چه مبارک پدری و چه مبارک پسری آه ای شب زدگان، ماه رضا ماه همه است پسر شاه، بوالله شهنشاه همه است او که با سن کم خود ولی الله همه است بین گنجینه ی زهرا نهمین دُر شده و درک او بیشتر از حد تصور شده و دوست از وسعت این جود و سخا مبهوت است دشمن از سحر کلامش بخدا مبهوت است از کرامات جواد بن رضامبهوت است او اشاره بکند معجزه ها خواهد کرد ماهی بحر در افلاک شنا خواهد کرد    آمده تا که جهان پر شود از جود فقط قطره در جوف صدف دُر شود از جود فقط عالمی غرق تفکر شود از جود فقط نه فقط بر من و ما جود و کرم دارد او به امامان، بخدا جود و کرم دارد او قدسیان، روبرویش بال و پر انداخته اند شیرها، پیش نگاهش جگر انداخته اند علماء، پای علومش سپر انداخته اند علم و حلم و کرم و جود اساساً با اوست آنچه خوبان همه دارند، تماماً با اوست شعرا، واژه کم آمد، بنویسید جواد جبرییل آمده باید بنویسید جواد بعد از این جای محمد، بنویسید جواد او علی، حضرت زهرا و حسین و حسن است پسر شاه خراسان همه ی پنج تن است دشمنانش، بخدا پست تر از خاشاکند دوستانش همگی محترمند و پاکند زائران حرم او، همه ی افلاکند عاشقان حرمش اهل نجاتند همه انبیاء، دور و برش در صلواتند همه با دو مولود، دلم معتکف قنداقه است چشم دل، دیده دو دُر در صدف قنداقه است بوسه باران پدرها، هدف قنداقه است یکی از نسل رضا مثل علی اکبر شد یکی از نسل حسین است و علی اصغر شد علی اصغر، ولی از عشق پدر شد اکبر عمر شش ماهه ی او نوح ترینِ محشر سپر دین خداوند شده با حنجر از سه شعبه شده هر چند کباب این کودک سربلندی حسین است و رباب این کودک @shia_poem
آنکه هستی به همه هستی ما داده علیست ما همه مست ولاییم و می و باده علیست سر به هر جاده نهادیم ته جاده علیست هدف خلقت ما عشق به اولاد علیست همه شان باب حوائج همه شان باب مراد همه شان یا که کریمند و یا اینکه جواد آمدی تا كه نگاه پدرت تر نشود تا كه هر بي سر و پا منكر كوثر نشود تا فراموش كسي آيه ي وانحر نشود نسل تو چشمه ي عشق است كه ابتر نشود پشت در پشت همه مظهر اعطينائيد همه هستید علی و همگي زهرائيد آمدي و نهمين باب اجابت  شده اي پسر عاطفه و عشق و محبت  شده اي بين گهواره ي خود نور حقيقت شده اي در همان كودكيت ركن ولايت شده اي یک نظر کن که فلک در حرکت می آید از قدمهای تو عطر برکت می آید آمدی هر طپش دل شده غرق هیجان شاه شمشادقدان خسروشیرین دهنان که به مژگان شکنی قلب همه صف شکنان تو عیان تر ز عیانی و چه حاجت به بیان همه گفتند که جان در گرو جانان است پسر حضرت سلطان خودش سلطان است عشق همراه شما تا دم آخر زنده است ريشه ي دين خدا از كرمت سرزنده است نهضت سبز كريمانه ي حيدر زنده است با شما تا به ابد نام پيمبر زنده است چقدر نام محمد به شما مي آيد همه گفتند وليعهد رضا مي آيد مومن بسرکم شاهدکم غائبکم یسلک سبیلکم یکر فی رجعتکم و تولیت به اولکم آخرکم ابغض الله و من عدوکم ابغضکم یامن ارجوه دهم عاشق و مجنون توییم پاسخ جلوه ی این الرجبیون توییم قدبرافراشته کردی علم حکمت را به قیامت بکشانی دم قد قامت را به کجا سجده کنم شکر کنم نعمت را که نگاه تو گشاید گره حاجت را پدرانم همه گفتند از این باب مراد ای جواد بن جواد بن جواد بن جواد باز هم در دل من شوق حرم افتاده است و ضريحي كه پناه دل هر دلداده است حس صحنت به همان خوبی گوهرشاد است هرطرف مي نگرم پنجره ي فولاد است كرمت قابل لمست كرم سلطان است حرمت مثل رواق حرم سلطان است باز هم آمده ام مثل گدا محتاجم نااميد از همه دنیا به شما محتاجم و تصدق بده در راه خدا محتاجم به هواي حرم كرببلا محتاجم باز هم شوق ضريح شه بي سر دارم باز هم دست به گهواره ي اصغر دارم @shia_poem
مینویسم سر خط نام خداوندِ رضا شعر امروز بپرداز به لبخند رضا آنکه با آمدنش آمده محشر چه کسی ست؟ از تو در آل نبی با برِکت تر چه کسی ست؟ آنکه از آمدنش عشق بیان خواهد شد " عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد " آسمان! از سر خورشیدِ تو خواب افتاده؟ یا که از چهره ی این طفل  نقاب افتاده؟ بی گمان حافظ چشمان تو ابروی تو بود " دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود " آسمان از نفسش یک شبه منظومه نوشت روزی شعر مرا حضرت معصومه نوشت عدد سائل این خانه زیاد است امروز شعر وارد شده از باب جواد است امروز باز با لطف رضا کار من آسان شده است کاظمین دلم امروز خراسان شده است دوست دارم که بگردم حرم مولا را بوسه باران کنم از یاد تو پایین پا را بنویسید که تقویم بهاری بشود روز او روز پسر نام گذاری بشود خالق از دفتر توحید جناس آورده جهل این قوم چرا چهره شناس آورده؟ شک ندارم که از این حیله ی ابتر مانده رو سپیدیست که بر چهره ی کوثر مانده به رضا طعنه زدن جای تأسف دارد گر چه یعقوب شده، مژده ی یوسف دارد این جوان کیست که معنای قیامت شده است سند محکم اثبات امامت شده است گندمی باشد اگر رخ نمکش بیشتر است با پیمبر صفت مشترکش بیشتر است این جوان کیست که سیمای پیمبر دارد بنویسید رضا هم علی اکبر دارد اهلبیت آینه ی بی مثل قرآن اند این جوان کیست که از خطبه ی او حیرانند؟ نسل در نسل، شما مایه ی ایمان من ید من نفس می کشم از اینکه شما جان من ید نزند دشمنت از روی حسادت نظرت چند روزیست پریشان شدم آقا! پسرت... غصه ای نیست اگر این همه دشمن دارد پسرت حرز تو را تا که به گردن دارد پسرت مثل علی بوده، امیر است امیر پسرت چشمه ی جوشان غدیر است غدیر آخر شعر من از قلب هدف می گذرد کاظمین تو هم از راه نجف می گذرد تا ز مولا ننویسیم ادب کامل نیست چون که بی نام علی ماه رجب کامل نیست یا علی یا اسد الله عنان دست تو است جلوه کن باز یدالله جهان دست تو است @shia_poem
اگر دست و بالت کمی خالی است اگر حال و روز تو بی حالی است اگر آسمان در قفس میکشی اگر قسمتت بی پَر و بالی است اگر کار و بار تو پیچیده و... اگر چند وقتی بد اقبالی است اگر تار و پودت گره خورده است اگر غصه‌ها نقشِ این قالی است اگر رنگ و روی تو زرد است و سرد اگر مثل پاییز یک شالی است علاجش فقط یک نفس یا علیست خدا هست با آنکه او با علیست خدا در شکوهِ جلال علیست خدا در ظهورِ جمال علیست خدا در نزولش علی می‌شود خدا در مقامش کمالِ علیست حرام خدا و حلال خدا حرام علی و حلال علیست پیمبر پس از سِیرِ معراج گفت که ما هرچه دیدیم مال علیست علی چارده مرتبه آمده علی عین میلادِ آل علیست علی گفته و غرق عین اش شدیم همه راهیِ کاظمینش شدیم مرا فارغ از قیل و قالم کنید مرا راحت از خشکسالم کنید محال است لب را به مِی تر کنم مرا تشنه‌ی این محالم کنید مرا بشکنید و بسازید باز تَرَکهای روی سفالم کنید فقط روی چشمان خود میکشم از این خانه هرچه"حوالم"کنید مرا می‌کشاند دو گنبد طلا شب رفتنم شد حلالم کنید ببینید رویای جبریل را مبارکترین کودک ایل را شلوغ است اگر آستانِ جواد پُر از برکت است آسمان جواد گدایی به شاهی مقابل نشست چه ها می‌کند تکه نان جواد پیمبر پدر با خدیجه شد و... رضا نیز با خیزران جواد علی‌اکبرش را ببین بعد از این رضا می شود میهمان جواد شبیه نماز حسین و علی است نماز رضا با اذان جواد فقط شانه‌ات را به دیوار نِه فقط زیرِ لب گو به جانِ جواد تو را می‌دهد تا قیامتِ مراد گره وا کُنَد خاکِ باب الجواد خدا خواست تا بی کرانش دهند و در یک افق سه جوانش دهند علی جان آقای کرببلاست حسین آمده تا سه جانش دهند فقط دوست دارد ببیند علی فقط دوست دارد همانش دهند علی در سه صورت تماشایی است علی را سه جلوه نشانش دهند علی اصغرش هم علی‌اکبر است اگر فرصت امتحانش دهند به صف فطرس و جبرئیل و رباب که نوبت به نوبت تکانش دهند زمین خوردها را که جان می‌دهند به باب الحوائج نشان می‌دهند اگر بارِ ما از کَرَم می‌کشد برای پدر بارِ غم می‌کشد رسیده بگوید اگر قد کِشَد شبیهِ عمویش عَلَم می‌کشد غریبی ببین تشنگی‌اش ببین که کارِ پدر بر قسم می‌کشد گمانم به دنبال گهواره است کسی که به آتش حرم می‌کشد فقط مادرش آه دنبال او در آن راهِ پُر پیچ و خَم می‌کشد بِبَر نامِ او را خدا بعد آن به حجم گناهت قلم می‌کشد رباب است یک فاصله تا حسین چه‌ها کرده این حرمله با حسین @shia_poem
نشسته‌ام بنویسم گدا نمی‌خواهی؟ میان خانه‌ی خود بینوا نمی‌خواهی؟ نشسته‌ام بنویسم کریم یعنی تو کریم‌زاده تو حاجت روا نمی خواهی شنیده‌ام که عطایت زبانزد همه است نیازمند برای عطا نمی‌خواهی به خاک تیره اگر بنگری طلا گردد تو علم و معجزه و کیمیا نمی‌خواهی قسم به روی شما خوب می‌شوم آقا فقط بیا و نگو که مرا نمی‌خواهی منم اسیر نگاه پر از عطوفت تو من از نگاه تو خواندم شما نمی‌خواهی... ... که من جدا شوم از تو؛ وَ خوب دانستم که می‌کنی ز محبّان خود هواخواهی هرآنکه بسته به چشمت دخیل سیّدنا نشسته روی پر جبرئیل سیّدنا من آمدم که بگویم به تو سپاسم را و جمع می‌کنم این بار من حواسم را که تا دگر نبرم یأبنَ فاطمه هرگز به غیر کوی شما دست التماسم را برای آنکه بیایم به محضرت آقا روا بُود که مرتّب کنم لباسم را برای جلب نظر از شما بسوی خودم من استفاده کنم عطر ناب یاسم را میان آیِنه‌کاری چنان شدم تکثیر هزار مرتبه دیدم من انعکاسم را به غیر نان شما که نخورده ام هرگز ببین زبان و دهان نمک‌شناسم را میان دغدغه ها عطر عاشقی آید فرو نشاند در این دل غم و هراسم را دلم کنار شما خانه در فلک دارد جواد فاطمه نامت عجب نمک دارد برای ذات خداوند امتدادی تو دوباره نور خدا را به سینه دادی تو زمینِ مُرده‌ی مردم دوباره احیا شد از آن زمان که بر این خاک پا نهادی تو تجلّی نبی و حیدر و حسین هستی که با تهاجم هر فتنه در جهادی تو تو از مریضی هر شیعه غصّه می‌خوردی ز شادمانی دلهای شیعه شادی تو تمام جود خدا را اگر کنم تفسیر رسم دوباره به نامت ز بس جوادی تو نثار روی تو خواندم وَ أن یَکادم را به عالمی ندهم ذکر یا جوادم را به پیش نام شما پا شدم خدا را شکر دوباره مست تولّا شدم خدا را شکر من از ولایت ‌تو آبرو گرفتم پس کنار نام تو آقا شدم خدا را شکر از آن قدیم که مهر تو در دلم افتاد مقیم عالم بالا شدم خدا را شکر تو در نهایت اکرام و من تُهیدستم مقابل تو تمنّا شدم خدا را شکر هزار مرتبه مُردم ز دیدن رویت هزار مرتبه احیا شدم خدا را شکر تو در کرانه‌ی یا ربّنای من هستی من از دعای تو دریا شدم خدا را شکر من از علاقه و عشقت به مادرت زهرا مُحبّ حضرت زهرا شدم خدا را شکر هزار غبطه به پای نگات می‌ریزم تمام عمر خودم را به پات می‌ریزم من از نگاه مدامت دوام می‌گیرم ولایت از سخنان امام می‌گیرم به خاک میکده من سر فرود آوردم فقط ز دست کریم تو جام می‌گیرم من آنقَدَر به شما می دهم سلام آقا که آخر از تو عَلَیکَ السّلام می‌گیرم اگرچه بال و پرم زخمی از زمانه شده من از دوای شما التیام میگیرم کبوترم که شدم جلد گنبد زرّین فقط پر از سر این برج و بام می‌گیرم به سنگ‌فرش حریم تو می‌کشم دستم تبرُّکاً در بیت الحرام می‌گیرم تو رتبه ای بده تا خاک پایتان باشم چه خوب پیش شما من مقام می‌گیرم غلام هیچکسی جز شما نخواهم شد گدای کس به جز إبن الرّضا نخواهم شد تو آمدی که شوی قبله‌گاه مردم ما تو آمدی شده دلشاد امام هشتم ما تو آمدی که رود غم ز سینه ها دیگر و تا همیشه بماند به لب تبسّم ما تو آمدی که به مردم نشان دهی حق را فقط صفا بنویسی بر این تلاطم ما من و دلم به تو سوگند عاشقت هستیم محبّت تو بُود باعث تفاهم ما تو آمدی که شوی با گدات همسفره که نان جو بخوری جای نان گندم ما کنار حضرت معصومه یادتان کردم چه وقت بهر زیارت تو می‌روی قمِ ما؟ دلم دوباره به یادت به شور و شین آمد به سر هوای پریدن به کاظمین آمد امیر هر دو سرا یا جواد ادرکنی نظر نما به گدا یا جواد ادرکنی به حقّ مادرتان فاطمه قسم آقا بخر مرا ز وفا یا جواد ادرکنی خدای جودی و جود خدای منّانی به سائلت کن عطا‌ یا جواد ادرکنی طواف کوی تو برتر بُود ز بیت‌الله قسم به سعی و صفا‌‌ یا جواد ادرکنی رود به سوی بهشت خدا هر آنکس که تو را نموده صدا یا جواد ادرکنی فقط ز راه ولای تو یا ولیَّ الله روم بسوی خدا یا جواد ادرکنی نشسته‌ام که بگیرم برات رفتن خود به شهر کرب و بلا یا جواد ادرکنی تویی تو زاده‌ی شمسُ الشّموس یا مولا علیّ اکبر سلطان طوس یا مولا نشسته مرد غریبی کنار گهواره کنار گریه‌ی بی اختیار گهواره رضا نشسته بخواند نوای لالایی برای کودک زیبا عُذار گهواره چقدر شب به سحر درد و دل کند با این گلی که شد همه باغ و بهار گهواره چقدر طعنه شنیده ز دیر آمدنت چقدر سخت گذشت انتظار گهواره دوباره صحبت گهواره و نوای لالایی دوباره مرثیه‌ی شیرخوار گهواره میان هُرم عطش مادری صدا می‌زد بخواب کودک دل بیقرار گهواره امان ز اشک رباب و غم علی اصغر چه بد شد عاقبت آن روزگار گهواره نشد که لب بزند کودکش به آب ای وای نشد که قد بکشد کودک رباب ای وای @shia_poem
وقتی بساط عشق بازی چیده می شد سجادۀ سبزی کنارش دیده می شد یک پیرِ عاشق با دعای مستجابش در امتحانِ عاشقی سنجیده می شد صبرش اگر چه شهرۀ هفت آسمان بود گه گاهی از زخم زبان رنجیده می شد گویا دوباره کوثری در بین راه است کم کم سحر شام دل غمدیده می شد از نور زهراییِ این  فرزند خورشید طومار غربت در جهان برچیده می شد دانید این اسطورۀ دلدادگی کیست؟ در آسمان ها این چنین نامیده می شد او کیست؟ آقازادۀ شمس الشموس است آرامش جان و دلِ سلطان طوس است او مثل نوری جلوه کرد و بهترین شد همچون رسول الله پیغمبر ترین شد از آسمان ها آمد و جاری تر از اشک مانند زهرا مادرش کوثرترین شد سر تا به پایش بود توحید مجسم بر بادۀ رب الکرم ساغر ترین شد او چندسالی گر چه مهمان بود ما را اما تجلی کرد و نام آور ترین شد بر تار گیسویش گره خورده دل ما این شاه زاده، تک پسر، دلبرترین شد شد زنده یاد یوسف لیلا دوباره ابن الرضا بود و علی اکبر ترین شد در چند جایی که عیان شد غیرت او با نام زهرا مادرش حیدر ترین شد فرمود بابایش از او بهتر نباشد مولودی از او با برکت تر نباشد او آمد و ابن الرضایی کرد ما را از برکت نامش خدایی کرد ما را مشتی ز خاکیم و قدم بر ما نهاد و تا عرش برد و کبریایی کرد ما را دست کریمِ این امامِ ذره پرور یک عمر مشغول گدایی کرد ما را صوت دل آرای مناجاتش سحر ها سر مست جانان و هوایی کرد ما را بوسیدن خال رطب دارش در این ماه مهمان بزم با صفایی کرد ما را یک قطرۀ اشک از کنار سفرۀ او هر نیمۀ شب مردی بکایی کرد ما را از گوشۀ صحن و سرای کاظمینش مست حسین و کربلایی کرد ما را نیمه نگاه اوست تسکین الفؤادم کلب امیر کاظمین، عبدالجوادم لبخند او آرامش جان رضا شد یوسف شد و مهمان کنعان رضا شد سجادۀ بابا شده گهوارۀ او لالایی اش آهنگ قرآن رضا شد آمد که باقی ماندۀ توحید باشد با نام او شیعه مسلمان رضا شد هر کس که از باب الجواد آمد زیارت با دست پُر، مشمول احسان رضا شد امشب دلم جایی دگر هم پر گشوده ارباب ما آغوش بر اصغر گشوده امشب نمی دانم چرا در پیچ و تابم اشک دو چشمانم کند نقش بر آبم می جوشم و می جوشم و لبریزم از اشک چله نشینی پای خَم کرده شرابم امشب دخیل گوشۀ گهواره هستم دلگرمم و ایمن قیامت از عذابم عشاق را گویم ازین پس تا قیامت با نام اصلی ام کنید اینسان خطابم عالم همه دانند در کوی محبت من ریزه خوار سفرۀ طفل ربابم با اذن سقا در حرم سرباز عشقِ شش ماه سردار خیام بوترابم ای کاش همچون حق شناس پاک طینت عبد علی اصغر کند  زهرا حسابم حالا که غم آلود گشته ناله هایم انگار باب القبله ی کرب و بلایم او را خدا می خواست مه پاره ببیند مسند نشین کنج گهواره ببیند بر روی دستان پدر با کام عطشان با روی خونین، حنجری پاره ببیند یک عمر با زخمی که مانده روی سینه دور حرم بانویی آواره ببیند اما در آخر چون عموجانش ابالفضل او را صفِ محشر همه کاره ببیند لب تشنگان  اشک را این طفل ساقیست شش ماه تا قربانی شش ماه  باقیست @shia_poem