eitaa logo
تاریخ تشیع
181 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
4.8هزار ویدیو
28 فایل
کانال تاریخ تشیع همراه با عالیترین مطالب در حوزه های تاریخ، علوم سیاسی، اجتماعی، هنر، ادبیات، نجوم، دانستنیها، فایلها + پی دی اف تمامی مطالب معتبر هستند همراه با مرجع، منابع آورده می شوند. نظرات وپیشنهادات مدیرکانال: @uwiyut
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶بی گمان داستان‌های بسیاری درباره صابران نوشته و گفته شده و در این میان صبر علیه السلام و علیه السلام به عنوان   ضرب المثل بارها از سوی ما و دیگران به کاررفته است
انواع صبر ۱__صبر بر مصییت ✍صبر در هم که معنایش این است که حوادث تلخی برای انسان پیش می‌آید؛ ها،# فراغ ها، ومیرها، دست تنگی ها، بیماری ها، دردها، رنج‌ها و از این قبیل حوادث تلخ. 👈👈  این حوادث انسان را در هم نشکند، خیال نکند که دنیا به آخر رسیده است.
✍خداوند متعال میفرماید؛ ♦️ قطعاً همه ی شما را با چیزی از ، و در مال‌ها و جان‌ها و میوه ها، آزمایش می‌کنیم ✅   و بشارت ده به استقامت کنندگان! آن‌ها که هرگاه مصیبتی به ایشان می‌رسد، می‌گویند: ما از آنِ خدائیم و به سوی او بازمی گردیم! سوره  بقره آیات/۱۵۵ و ۱۵۶.
👆👆👆در این آیه خداوند، به کسانی که در برابر مصائب و مکروهات، صبر پیشه کرده اند، می‌دهد؛ ✍ چراکه آنان مالکیت حقیقی را از آن خدا می‌دانند و او را صاحب حق هرگونه تصرفات در عالم به حساب می‌آورند؛ 🔶♦️  پس به طور قطع چنین کسی از وارد شدن مصائب و مشکلات متأثر نمی گردد.
✍گاه محرومیت ها، سختی‌ها و تلخی‌های زندگی بدان حد می‌رسید که  پاسخ پدر را از چگونگی وضع و حال خویش به صورت کوتاه می‌داد 👈👈 تا واژه‌ها و عبارات وسعت درد و رنج او را ترسیم کنند. 🔷 ازاین رو، در جواب رسول اللّه صلی الله علیه واله که سؤال می‌کرد: دخترم چگونه ای؟ در چه حالی به سر می‌بری؟ و چرا نگرانی؟⁉️ 🔶می گفت: «قِلَّةُ الطّعم و کِثرةُ الهَمّ و شُدّةُ السُقْم». یعنی. کمی طعام و غذا، فراوانی اندوه و غصه و شدت بیماری و گرفتاری!
دوستان گلم!!! 💠یکی از مصیبت‌ها  است.💠 👳‍♂اصمعی (وزیر مامون) می‌گوید: روزی برای صیادی به سوی بیابان روانه شدیم. 🔸 من از جمع دور شدم و در بیابان گم شدم، 👈در حالی که تشنه و گرسنه بودم به این فکر بودم که کجا بروم و چکار کنم. چشمم به خیمه ای افتاد.⛺️
👳‍♂اصمعی میگوید: به سوی خیمه روان شدم،⛺️ 🧕دیدم زنی جوان و با حجابی در خیمه نشسته. 🔷 به او سلام کردم او جواب سلامم را داد و تعارف کرد و گفت بفرمایید. 🔶بالای خیمه نشستم و آن زن هم در گوشه دیگر خیمه نشست. 🔷من خیلی تشنه بودم، به او گفتم:  یک مقدار آب به من بده: 🧕 دیدم رنگش تغییر کرد، رنگش زرد شد. گفت:   ای مرد، من از شوهرم اجازه ندارم که به شما آب دهم
عزیزان!! ⚠️  یکی از حقوقی که مرد بر زن دارد این است که بدون اجازه اش در مال شوهر تصرف نکند 🧕سپس این زن گفت:   اما مقداری شیردارم این شیر برای نهار خودم است و این شیر را به شما می‌دهم. شما بخورید، من نهار نمی خورم. 🔹شیر را آورد و من خوردم// یکی دو ساعت نشستم دیدم یک سیاهی از دور پیدا شد.
🧕زن، آب را برداشت و رفت خارج از خیمه. پیرمردی سیاه سوار بر شتر آمد؛ 🔹 و زن پاها و دست و صورتش را شست و او را برداشت و آورد در بالای خیمه نشانید. 👨‍🦳 پیرمرد، بداخلاقی می‌کرد و نق می‌زد،  ولی زن می‌خندید و تبسم می‌کرد و با او حرف می‌زد.
🔷این مرد از بس به این زن کرد من دیگر نتوانستم در خیمه بمانم و آفتاب داغ را ترجیح دادم. 👈👈 بلند شدم و خداحافظی کردم. 👨‍🦳مرد خیلی اعتنا نکرد، با روی ترشی جواب خداحافظی را داد، 🧕  اما زن به مشایعت من آمد. وقتی آمد مرا مشایعت کند،مرا شناخت که  وزیر هستم.
👳‍♂اصمعی میگویدمن به او گفتم: خانم، حیف تو نیست که جمال و زیبایی و جوانی خود را به پای این پیرمرد سیاه بداخلاق فنا کردی؟ آخر به چه چیز او دل خوش کردی، به جمال و جوانی اش؟! ثروتش؟! ⁉️ ⚠️تا این جملات را از من شنید، دیدم رنگش تغییر کرد. 🧕این زنی که این همه بااخلاق بود با عصبانیت به من گفت: حیف تو نیست می‌خواهی بین من و شوهرم اختلاف بیندازی.
🔷چون زن دید من خیلی جا خوردم و ناراحت شدم، خواست مرا دلداری دهد و گفت: 👈 ای  اصمعی!! دنیا می‌گذرد، خواه وسط بیابان باشم، خواه در ، خواه در رفاه و آسایش، خواه در و سختی. 🔶امروز گذشت. من که در بیابان بودم گذشت و اگر وسط هم می‌بودم باز می‌گذشت. 👈  یک چیز نمی گذرد و آن آخرت است.👉