👑وزیر کشور بی اختیار از پشت میز بلند شد.
- جدی میگی؟ اسمش چیه؟ اهل کابله؟ ⁉️
🔷- ایرانیه! در زندان بزرگ کابل محبوسه. همون #شیخ_بهلول معروف به مسجد گوهرشاد.
👑وزیر سری تکان داد و گفت: بله یادم اومد. الان ده سالی میشه افغانستان زندانیه درسته؟⁉️
🔷 همین طوره قربان! اگر اجازه بدید اونو برای #روضه_خوانی به منزل شما دعوت کنم.
👑 بسیار خوب! ولی این دعوت به زور و اکراه نباشه. اگر قبول نکرد مجبورش نکن.
🔷 اطاعت میشه. اجازه مرخصی میدید؟❓
👑 برو! اگر قبول کرد بهش بگو ما ده روز برنامه داریم.
✍هر روز ساعت ۱۰ صبح بیارش منزل ما، ظهر برش گردون زندان.
👮♂رئیس پلیس #کابل با سرعت خودش را به زندان #دهمزنگ رساند.
🔹 رئیس زندان به استقبالش آمد.
🏛 آنها به داخل بند عمومی زندان رفتند.
#شیخ_بهلول در حال آموزش #قرآن به دو نفر از زندانیان جوان بود.
🔗زندان #دهمزنگ ۲۵۰۰ زندانی داشت.
#شیخ_بهلول جثه نحیفی داشت.
اما خیلی #شجاع و ملا بود.
صدای رسا و گرمی هم داشت.
💫💫💫💫💫
👮♂رئیس پلیس کابل همه چیز را در مورد او میدانست.
معاون شیعه اش این اطلاعات را در اختیارش گذاشته بود.
🔻🔻🔻🔻🔻
✍ قضیه ی روضه ی وزیر
را برای #شیخ_بهلول تعریف کرد.
👳♂شیخ بهلول هم بی هیچ شرط و شروطی پذیرفت.
👮♂رئیس پلیس با خوشحالی گفت:
خدا روشکر! اگر موافقت نمی کردید. پیش وزیر کشور سرافکنده میشدم. خیلی ممنون! فردا صبح میام دنبالتون.
🔷صبح روز بعد رئیس پلیس کابل به زندان رفت.
🔻🔻
👳♂ #شیخ_بهلول را سوار ماشین کرد و به سمت خانه ی #وزیر حرکت کرد.
💫💫💫
🏠 خانه ی وزیر در محله ی اعیان نشین #کابل و در دامنه کوههای مشرف به شهر قرار داشت.
🌀🌀🌀🌀
🚘ماشین وارد حیاطی بزرگ وپوشیده از دار و درخت شد.
خانه ی وزیر نزدیک کاخ ظاهر شاه بود.
👳♂ #شیخ_بهلول را به تالار بزرگ بردند.
🔹جمعیت زیادی آمده بودند.
👳♂ نگاه #شیخ_بهلول که به جمعیت افتاد ناراحت شد.
🔻🔻🔻
👑وزیر کشور که متوجه ناراحتی او شده بود گفت:
حضرت آقا! شما از چیزی ناراحت هستید؟❓❓
🔺🔺
👳♂ #شیخ_بهلول به جمعیت حاضر در تالار اشاره کرد.
و گفت: جناب وزیر نگاه کنید.! زن و مرد با هم #مخلوط هستند. کنار هم نشسته اند. وضعیت #حجاب خانمها درست نیست.⛔️⛔️
👳♂سپس ادامه داد: شنیدهام #امام_حسین پسرتان را شفا داده.
✍ شما هم نذر کرده اید روضه بخوانید.
در ضمن کسی هم حاضر نشده در مجلس شما منبر برود.
👈حالا که من منبر میروم شرطی دارم!
👑چه شرطی؟ ⁉️⁉️
👳♂: زنان و مردان را از هم جدا کنید. خانمها هم وضعیت #حجابشان را درست کردند.
👑 فقط همین؟! ⁉️
👳♂: بله!
👑به دستور #وزیر پرده ای میان تالار کشیده شد.
🌀🌀🌀🌀
✔️ زن و مرد از هم جدا شدند.
🧕 خانمها #حجابشان را درست کردند.
💫💫💫
👳♂ #شیخ_بهلول شنید وزیر به خدمتکاران دستور میداد وضعیت تالار تا پایان ده روز #روضه_خوانی به همان شکل باشد.
🔸🔸🔸🔸
✅ سرانجام سکوت تالار را فراگرفت. شیخ بهلول روضه ی امام حسین «ع» را شروع کرد.
❇️جمعیت تحت تأثیر قرار گرفته بودند.
✳️ بعضی زن و مردها در گوشه و کنار #مجلس آهسته #گریه میکردند.
💫💫💫💫💫💫
📖 #روضه که تمام شد؛ یک سینی بزرگ پر از انواع میوههای فصل جلوی #شیخ_بهلول گذاشتند.🍓🍑🍊🍐🍒
🌀🌀🌀🌀🌀🌀
👳♂ # شیخ_بهلول نگاهی به میوهها انداخت.
در همان لحظه به یاد رفقای #زندانی خود افتاد.
♦️میدانست مدتهاست میوه ی درست و حسابی نخورده اند.
سینی را پس زد.
👑وزیر نزدیک شد و گفت:
دیگه چی شده جناب شیخ؟ چرا میوه میل نمی کنید؟⁉️
♦️♦️♦️♦️
👳♂: به شرطی میخورم که برای رفقای #زندانی من هم از این میوهها ببرید! 🍑🍒🍈
👑وزیر خندید. دستی به پشت بهلول زد وگفت:
همین! نگران نباشید. شما ۹ روز باقی را بیایید تا نذر ما ادا شود. دستور میدهم هر روز برای هم بندهای شما میوه ببرند. 🥦🍑🍒🥭
از همین میوه ها! حالا راضی شدید؟⁉️
👳♂: بله!