🔰انتقال سهام عدالت متوفیان به صورت کاملا الکترونیکی فراهم خواهد شد
سخنگوی سهام عدالت:
🔹طبق برنامه ریزیها، کسانی که قصد انتقال مالکیت سهام عدالت متوفیان خود را دارند، نیازی به مراجعه به سازمان امور مالیاتی و دادگاه صلاحیت دار را نخواهند داشت و با ایجاد رابطه الکترونیک بین این دو مرجع، به زودی مراجعین میتوانند تنها به صورت آنلاین و از طریق میز خدمت الکترونیک مالک سهام متوفی شوند.
@shiraze_ir
🔰شلیک زهرآلود با محتوای مبتذل به سمت ارزشهای اساسی جامعه/ درخواست مردم از دادستان برای برخورد با «مرودشت نایس»
🔸️چاشنی «مرودشت نایس»؛ از تمسخر روحانیت تا عشوههای مرد زنپوش!
🔹️صفحه اینستاگرامی «مرودشت نایس» که بالغ بر ۵۱ هزار دنبالکننده دارد با انتشار پستهایی مبنی بر ساختارشکنی از هنجارهای اخلاقی جامعه، اعتراض کاربران فضای مجازی را به همراه داشته است. آنها از مراجع قضایی خواستار برخورد جدی با این فعالیتهای ضداخلاقی هستند.
🔸️جزئیات بیشتر در👇
http://shiraze.ir/fa/news/139510/
@shiraze_ir
🔰امروز صورت گرفت؛
دیدار استاندار فارس و وزیر گردشگری
🔹️عنایت الله رحیمی استاندار فارس پیرامون مسائل و مشکلات حوزه گردشگری و میراث فرهنگی با علی اصغر مونسان وزیر میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری دیدار کرد.
🔹️در این دیدار پیرامون تخصیص جبران خسارت وارده بر صنعت گردشگری، اداره اماکن مهم و پیشنهادی فارس به صورت هیات امنایی، تخصیص اعتبار به پروژه های گردشگری و میراث فرهنگی بحث و بررسی صورت گرفت.
🔹️در این دیدار مدیرکل میراث فرهنگی فارس و نمایندگان شهر شیراز در مجلس حضور داشتند.
@shiraze_ir
🔰شرکتهای لوازم خانگی مکلف به ثبت قیمت در سامانه ۱۲۴ شدند
سازمان حمایت مصرفکنندگان:
🔹از این پس هیچ یک از واحدهای تولیدی لوازم خانگی بدون هماهنگی، اجازه افزایش قیمت را نخواهد داشت.
🔹کلیه شرکتهای عرضه کننده لوازم خانگی مکلف به ثبت و اطلاع رسانی قیمت محصولات خود در سامانه ۱۲۴ هستند.
🔹هرگونه تغییر قیمت توسط شرکتها، صرفا پس از درج قیمت در سامانه مذکور وجاهت داشته و در غیر این صورت تخلف میباشد.
@shiraze_ir
🔰استادیار سابق دانشگاه شیراز در گفتگو با شیرازه:
🔸️ظاهر شرایط پرونده رومینا اشرفی، قتل عمد با شرایط قصاص را نشان نمی دهد/ با شرایطی پدری که فرزندش را کشته هم قصاص می شود/ ایجاد جو روانی در چنین پرونده هایی رسیدگی سالم به پرونده را دچار اختلال می کند
🔹️محمدجواد سامی: وجه دیه که باید از جیب قاتل برداشته و به جیب مقتول گذاشته شود، در پرونده ای مثل پرونده رومینا، با ایراد مواجه می شود، قاتل و ولی دم یکی است.
🔸️متن گفتگو در👇
http://shiraze.ir/fa/news/139486/
@shiraze_ir
پایگاه تحلیلی خبری «شیرازه»
🚩 #هر_شب_یک_صفحه_مطالعه 🔸️ کتاب سِرّ سَر؛ زندگینامه شهید عبدالله اسکندری 🔹️#قسمت_پنجم 🔹️اردیبهشت
🔰 #هر_شب_یک_صفحه_مطالعه
🔸️ کتاب سِرّ سَر؛ زندگینامه شهید عبدالله اسکندری
🔹️#قسمت_ششم
عمه و خاله و دخترعمه ها و دختر خاله ها، خانم های همسایه، پشت سر هم تبریک می گفتند. سیمین را نگاه کردم و گفتم :"عروسی آقا عبدالله!؟ با کی؟"
"بنظرت با کی؟ ما هفته پیش برای کی چادر و کیف و کفش و لباس خریدیم!"
"خوب آخه اصلا حرفش نبود!!"
جای بوس محکم خاله روی لپم، خجالت و شرم را در همه وجودم دواند. پسرخاله عبدالله قناد بسیجی، یک پایش منطقه جنوب بود و یک پایش این جا، کمک حال پدر و مادرش. حالا من بیایم توی زندگی اش! اصلا کی می بینمش!
واسونک خانم ها و دست و کلشان، هفته دیگر را پیش چشمم زنده کرد. هفته دیگر، من در لباس عروس، همین جا که سیمین نشسته، نشسته ام و عبدالله کنارم است!
صبح عروسی سیمین، آقا عبدالله آمد دم در و بعد از احوالپرسی از پدرم، با اصرار زیاد آمد داخل خانه، چادر رنگی ام را از میان رخت و لباس های مجلسی که دیشب بعد از عروسی درآورده و گوشه اتاق ریخته بودم پیدا کردم و رفتم بیرون. آرام ضربه ای به در اتاق پذیرایی زدم، بابا گفت:"بیا اعظم خانم. آقا عبدالله اومدن"
عبدالله کنار پدر، به پشتی های زیر طاقچه تکیه داده بود. تا وارد شدم، تمام قدبلند شد و سرتاپای را نگاهی انداخت. سلام کردم و کنار بابا نشستم. عبدالله نگاهش از من برداشته نمی شد و من نگاهم از فرش.
شاید بهتر بود که از اتاق بیرون نمی آمدم. گوشه های چادرم لا در دستم گرفتم و بلند شدم که آقا عبدالله گفت:"اعظم خانم آماده شید بریم آزمایش خون"
روبرگرداندم و راه اتاقم را در پیش گرفتم، اما مثل اینکه آب یخی روی سرم ریخته باشند، بی هیچ تشریفاتی. پسرخاله خوشحال زل زده توی چشمهایم و می گوید بیا بریم آزمایش خون. والله اگر اون دستبند طلای پیشکشی خاله هم نبود، شک می کردم به این که واقعا قصد ازدواج را دارد یا نه.
حالا باز هم سیمین یک خواستگاری که نه دوست بفهمه نه دشمن داشت. من چی!؟
با خودم حرف میزدم و داخل کمد لباسهایم دنبال یک مانتو و شلوار و یک روسری خوشرنگ می گشتم. جواب همه سوالهایم در رفتارهای محبت آمیز عبدالله خلاصه می شد. سوغاتی های بندرعباس که با واسطه خواهرش به دستم می رسید و گاهی هم خاله خانم با ذوق کادوپیچ می کرد و برایم می آورد و می گفت این ها سوغاتی اعظم است، عبدالله برایش فرستاده. کیک ها و شیرینی های عید نوروز که طبق طبق روی دست آقا اسدالله و آقا عبدالله می آمد و گل به گل فرش خانه را پر می کرد. اما نبودن هایش چه؟ از وقتی یادم می آمد پسر خاله مشغول کار و سفر و جبهه بوده، کاش برای دلخوشی یک خاطره مشترک داشتیم که بگویم.
لباس هایم را پوشیدم و آماده شدم.
ادامه دارد...
@shiraze_ir