بیاد فرزندان وطن اسلامی
دقیقا یلدای زیر باران گلوله
#یادشهداکمترازشهادتنیست🕊
#باشهـــداوسیّدالشُّهداتــاظهــــور 🍃
# یلدای فاطمی 🍉🍉🍉
🇮🇷اینجوری یلدا گرفتن که الان بتونیم یلدا بگیریم...
# دوران- پر - افتخار - دفاع -مقدس
# شب _ یلدا _ در _ جبهه ها
# پا_ به_ پای_ شهدا
#درود_ به _روح _ پاکشون❤️
#یادشهداکمترازشهادتنیست🕊🍃
#باشهـــداوسیّدالشُّهداتــاظهــــور🌷
یلدای فاطمی سلام الله علیها
دوباره سفره دل وا شد امشب
دمیکه صحبت یلدا شد امشب
شبی که مثل زلف یار تار است
بلندیش چنان گیسوی یار است
درِِ رحمت بروی خلق باز است
اگر طولانی اما چاره ساز است
شب دلدادگی عاشقان است
شب جمعیت سوته دلان است
همه اقوام با هم جمع باشند
ولی پروانه یک شمع باشند
بزرگ قوم مادر هست و بابا
همه دردانه ها در گرد آنها
پس از ذکر خدا و حمد سرمد
صلوات است بر آل محمد
اگر اهل ولا باشند آنها
بخوانند با ترنم ذکر مولا
حضور جمع وقتی دلنشین است
که صحبت از امیر المومنین است
دمیکه گل کند اقبال حافظ
پدر میگیرد آنجا فال حافظ
چه فالی شد نصیبم بی قرینه
دلم رابرد امشب تا مدینه
« شب وصل است و طی شد نامهٔ هجر »
«سلام هیَ حتی مطلع الفجر»
مدینه قصه گوی شهر لیلاست
مدینه داستان غصهٔ ماست
مدینه می بری از دیده خوایم
« مدینه گفتی و کردی کبابم»
مدینه هم شب یلدا گرفته
عزای غربت مولا گرفته
اگر حافظ ز وصل یار گوید
مدینه از در و دیوار گوید
سحر هرگز ندارد این شب تار
دمیکه نقش بسته روی دیوار
علی یک یار جانی داشت اما
سقیفه با دسیسه کشت اورا
بهانه شد فدک با زور سیلی
علی را مُهر زد بر روی لیلی
مدینه شرمسار از روی مولاست
که یلدایش غروب هجر زهراست
مدینه محور آن جمع پاشید
چه شد که لاله دور شمع پاشید
چه یلدایی که ماتم دارد امشب
گرفته ذکر وااماه زینب
چه یلدایی حسن در شور و شین است
کباب غربت حیدر حسین است
مدینه روضه حساس دارد
گل سرخی روی دستاس دارد
شب یلدا بگو با آه و افغان
علی جانم علی جانم علی جان
سحر هرگز نگردد این شب تار
مگر پرده بگیرد از رخش یار
سلام الله علیهم اجمعین
مصطفی نظری طهرانی
پستم و کثیفم.mp3
5.97M
🥀اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ 🥀
🎙سید جواد ذاکر
@nasimintezar - کانال نسیم انتظار 1(1).mp3
5.88M
بۍذڪرحسیـنمۍگیرهنفس💔
▪️#محمد_رضا_مشمول🎙
🌸🕊شمیم یاس 🕊🌸
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_نودودو ظهر، فرصتی شد که حال ناخوشم را روی کاغذ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_نودوسه
عصر که میرسد، سیدغفار به جمع بچهها اضافه میشود. در منطقه، رابط ما و نیروهای عراقی است. سالهای زیادی را در لبنان گذرانده است و زبانش حرف ندارد.
ما هر شب بعد از نماز، صلوات شعبانیه میخواندیم؛ از روی مفاتیحِ احمد. آن شب، سیدغفار، صلوات را از بر خواند؛ با لهجه عربی. کیفمان کوک شد!
***
اواسط هفته دوباره به روستای خلصه منتقل شدم و احمد در شیخ نجار ماند. چند روزی که گذشت، احمد و امیر هم به روستای خلصه آمدند. شمار روزهایی که در سوریه هستم، از سه هفته گذشته است. تجربه این مدت زیستن در سوریه و در مناطق عملیاتی، فکریام کرده. احساس من و بچهها این است که اینجا در کار فرهنگی ضعف وجود دارد. برای ما که تجربه دفاع مقدس، توی کارنامهی تاریخمان میدرخشد، مثل روز روشن است که برنامه نظامی، منهای کار فرهنگی-اعتقادی، کمیتش لنگ می زند.