eitaa logo
🌸🕊شمیم یاس 🕊🌸
123 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
12.7هزار ویدیو
150 فایل
.....★♥️★.... .....★♥️ ......♥️★... ....★♥️★... سلام و خیر مقدم خدمت همه شما دوستان بزرگواران در کانال 《 شمیم یاس》 سعی ما بر بررسی دانستنی های علمی ،مذهبی و روان‌شناسی مبتلابه روز اینجاییم برای روشنگری حقیقت 🆔@shmimyasfatmi
مشاهده در ایتا
دانلود
4.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فایل صوتی تصویری ترجمه قرآن کریم صفحه  ( ۱۱۴ ) 🎤باصدای:استاد محمدرضا کبیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
راههای ارتباطی با تنها کانال رسمی مهدیه بزرگ اصفهان از طریق شبکه های اجتماعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدیّ یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریڪَ القرآن یا امامَ الاِنسِ والجانِّ سیِّدے و مولایَ ! الاَمان الاَمان.. تعجیل در فرج آقاصاحب الزمان‌صلوات اللھم‌عجل‌ݪوݪیڪ‌اݪفࢪج 🌱 گروه یکشنبه های فاطمی تلاشی برای رفع موانع ظهور با ما همراه باشید
12.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرود بسیار زیبا همراه با تصاویر دلنشین . تامی توانید در گروه ها به اشتراک گذارید , برای کوری چشم دشمنان . تا کور شود هر آنکس نتواند دید✌️🇮🇷✌️🇮🇷✌️🇮🇷✌️🇮🇷➖➖➖➖➖➖ @behshtfatm 🥀🥀🥀🥀🥀
8.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیشگویی آیت‌الله قاضی در مورد امام خمینی و مقام معظم رهبری @behshtfatm 🥀🥀🥀🥀🥀
اصول زندگی... - اصول زندگی....mp3
زمان: حجم: 5.76M
تقدیم به شما فرهیختگان ارجمند حس_زیبای_زندگی 🥀🥀🥀🥀🥀
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 بعضی از مغازه‌ها در نیرب بازند. بالاخره یک شیرینی‌فروشی پیدا می‌کنیم و کمی شیرینی می‌خریم و به سمت تل عزان راه می‌افتیم. اما با خودم می‌گویم حالا که تا این‌جا آمده‌ایم، بگذار چیز دیگری هم بگیریم؛ کلاه! مغازه‌ای پیدا کردیم که کلاه می‌فروخت. دو تا خریدم. احمد متعجب می‌پرسید چرا شیرینی و کلاه؟ گفتم شیرینی بچه‌ها را خوشحال می‌کند و کلاه هم خب شاید لازمشان بشود! تنخواه داشتیم اما دوست نداشتم با پول بیت‌المال چیزی بخرم. باید مراقب باشیم که پول بیت‌المال، اسراف نشود. در شرایط عادی شاید اسراف نکردن، ساده‌تر باشد اما هنر این است که در شرایط سخت، در میانه‌ی جنگ، مراقب بیت‌المال باشی. نمی‌شود که در حرف، پیرو علی(علیه‌السلام) باشیم اما مثل علی(علیه‌السلام) دلواپس بیت‌المال نباشیم... وسط این حرف‌ها، احمد هم هوس خرید سوغات می‌کند: روغن زیتون. پول همراهش نبود. به اندازه صد و اندی هزار تومان از پول سوری قرضش دادم. می‌گفت وقتی برگشتیم ایران، به همین اندازه پس می‌دهم. به شوخی گفتم، باید به قیمت روزِ ارز حساب کنی! روغنِ زیتون هم به سبد خریدمان اضافه شد. خریدمان دارد به پایان می‌رسد که یک کودک سوری، به سویمان می‌آید و ابراز نیاز می‌کند. می‌شناسمش. دفعه قبل که به نیرب آمده بودیم، دیده بودمش و از غذای کنسروی‌مان به او داده بودم. فروشنده‌ی میان‌سالِ یکی از مغازه‌ها، انگار ناراحت شده باشد از این که کودک، حرمت میهمان را نگه نداشته است. متعرض شد که چرا مزاحم‌شان می‌شوی؟ آن‌قدر تندی کرد که آن کودک، با گریه فرار کرد! می‌روم به دنبال دوستِ کوچکِ سوری‌ام. دستی به سرش می‌کشم و با او گرم می‌گیرم. هرطور شده می‌خندانمش که اثر اشک‌ها از چهره مغمومش پاک شود. برایش یک تُن ماهی می‌خرم و کمی هم پول می‌گذارم توی جیب کوچکش. با هم عکس می‌اندازیم که برای فاطمه بفرستم. سروسامانی به اینترنتم می‌دهم و به تل عزان برمی‌گردیم. بچه‌ها با دیدن شیرینی‌ها خوشحال می‌شوند. هرازچندگاهی هم آجیل‌های توراهیِ مادر را می‌ریختم توی ظرفی و می‌آوردم برای بچه‌ها که با هم بخوریم. بچه‌ها دست می‌گرفتند که همه‌اش را بیاور دیگر! می‌گفتم حالا حالاها این‌جا هستیم، زیاد بخوریم، زود تمام می‌شود! ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا