🔰 شهید مطهری و وهابیگری (1)
🔅 بخشی از مطالب شهید مطهری در مورد وهابیگری
1️⃣ نقدی بر توحید در اندیشه وهابگیری
🔷برخلاف تصور رايج، وهابيگرى تنها يك نظريه ضد امامت نيست، بلكه پيش از آنكه ضد امامت باشد ضد توحيد و ضد انسان است. از آن جهت ضد توحيد است كه به تقسيم كار ميان خالق و مخلوق قائل است و بعلاوه به يك نوع شرك ذاتى خفى قائل است كه توضيح داده شد، و از آن جهت ضد انسان است كه استعداد انسانى انسان را- كه او را از ملائك برتر ساخته و به نصّ قرآن مجيد «خليفة اللَّه» است و ملائك مأمور سجده به او- درك نمىكند و او را در حد يك حيوان طبيعى تنزل مى دهد.
🔶 بعلاوه تفكيك ميان مرده و زنده به اين شكل كه مردگان حتى در جهان ديگر زنده نيستند و تمام شخصيت انسان بدن اوست كه به صورت جماد در مى آيد، يك انديشه مادى و ضد الهى است و ما در آينده در بحث معاد درباره اين مطلب بحث خواهيم كرد. تفكيك ميان اثر مجهول و مرموز ناشناخته و آثار معلوم و شناختهشده، و اوّلى را برخلاف دومى ماوراءالطبيعى دانستن، نوعى ديگر از شرك است.
اينجاست كه به معنى سخن رسول اكرم پى مىبريم كه فرمود: «راه يافتن شرك در انديشهها و عقايد آنچنان آهسته و بىسروصدا و بىخبر است كه راه رفتن مورچه سياه در شب تاريك بر روى سنگ سخت».
🔷 حقيقت اين است كه مرز توحيد و شرك در رابطه خدا و انسان و جهان، «از اويى» و «به سوى اويى» است. مرز توحيد و شرك در توحيد نظرى «از اويى» است (إِنَّا لِلَّهِ). هر حقيقتى و هر موجودى مادام كه او را در ذات و صفات و افعال با خصلت و هويت «از اويى» بشناسيم، او را درست و مطابق با واقع و با ديد توحيدى شناختهايم، خواه آن شىء داراى يك اثر يا چند اثر باشد يا نباشد و خواه آنكه آن آثار جنبه مافوقالطبيعى داشته باشد يا نداشته باشد؛ زيرا خدا تنها خداى ماوراءالطبيعه، خداى آسمان، خداى ملكوت و جبروت نيست، خداى همه جهان است؛ او به طبيعت همان اندازه نزديك است و معيّت و قيّوميت دارد كه به ماوراءالطبيعه، و جنبه ماوراءالطبيعهاى داشتن يك موجود به او جنبه خدايى نمى دهد.
2️⃣ نقدی بر علم پیامبر در اندیشه وهابیگری
🔷 کسانی كه تمايل وهّابيگرى دارند به آیاتی از قبیل ( قُلْ انْ ادْرى اقَريبٌ ما توعَدونَ امْ يَجْعَلُ لَهُ رَبّى امَدا) و (قُلْ ... وَ لَوْ كُنْتُ اعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْر) كه دانستن غيب را نفى مى كند مى چسبند و مى گويند: قرآن مى گويد غيب را غير از خدا كسى نمى داند، پس اين حرفها چيست كه شما به پيغمبر و امامها نسبت مىدهيد؟
🔶 خود پيغمبر اين سخن را گفته است. بعلاوه قرآن العياذ باللَّه تناقض كه ندارد. يك نويسنده عادى- العياذ باللَّه اگر بخواهيم مقايسه كنيم- امكان ندارد كه از اول تا آخر كتابش به اين صراحت حرف خلاف بگويد؛ از يك طرف بگويد كه غيب را كسى نمى داند، صفحه بعدش بگويد عيسى بن مريم از غيب خبر مى داد.
✅ جواب اين است كه اگر آيه ( عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ احَداً. الّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسول) نبود باز ما مى دانستيم مقصود چيست. اين آيه تصريح مى كند يعنى بيان و روشن مى كند كه «كسى غيب را نمى داند» يعنى از خود نمى داند؛ هر كس ادعا كند كه غيب را از خود مى داند او كذّاب است؛ و غيبِ خدا را مى داند، اما كسى كه خدا به او تعليم كرده است.
🔶مگر خدا در قرآن گفته غيب را غير از خدا نمى داند و خدا غيب را به احدى تعليم نمى كند؟ بلكه عكسش را گفته است كه خداوند غيب خود را به افرادى اطلاع مى دهد و افرادى را به آن غيب آگاه مى كند. اين است كه فرمود: عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ احَداً. الّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسولٍ.
3️⃣ جایگاه تفکر و تعقل در اندیشه وهابیگری
🔷 بزرگترين علماى ضد عقل و تعقل پيروان احمد حنبل هستند كه در رأس آنها #ابن_تيميّه است. ابن تيميّه در قرن هشتم ميلادى و در دمشق مى زيسته. او مردى بسيار پركار و به يك معنا نابغه است. واقعاً هم نبوغى دارد، ولى يك فكر بسيار بسيار قشرى و متحجّرى دارد. بعضىها فكرشان در سطح، خيلى توسعه پيدا مى كند ولى در عمق نفوذى ندارد. ابن تيميّه از آن اشخاص است؛ يعنى وقتى انسان مجموع كتابهاى او را مى بيند، حيرت مى كند كه يك انسان چگونه اين همه مطالعه داشته! [ولى مىبيند عميق نيست.].
🔶 ابن تيميّه احياكننده سنت #احمد_حنبل است؛ يعنى در ميان پيروان احمد حنبل هيچ كس به اندازه او روش احمد حنبل را احيا نكرد، و حتى كتابى در تحريم #منطق نوشت كه اصلًا خواندن منطق حرام است تا چه رسد به #فلسفه.
🔷 نهضت وهابيگرى هم كه تقريباً در يك قرن و نيم پيش پيدا شد، دنباله ابن تيميّه است. اينها شاگردان ابن تيميّه هستند. ريشه اين نهضت هم نهضت #ضد_عقل است و لذا شديداً منطق و فلسفه را تحريم مىكنند و خيلى به اصطلاح سنتى هستند، يعنى ظاهرى و ظاهرپرست و قشرى مىباشند.