💠موانع تحقّق اهداف انقلاب اسلامی/عوامل بیرونی
2⃣آنوقت عوامل بیرونی که دیگر الی ماشاءاللَّه وجود داشته است؛ همهی کسانی که به نحوی از انقلاب یا از هدفهای انقلاب متضرر میشدند، اینها جلوی انقلاب ایستادند. از امنیت یک عدهای متضرر میشوند، از عدالت یک عدهای متضرر میشوند، از نفی حاکمیت طاغوت یک عدهای متضرر میشوند، از نفی سلطهی بیگانه یک جماعتی متضرر میشوند، از نفی استبداد یک عدهای متضرر میشوند. اینها همه در مقابل انقلاب صف کشیدهاند. تا الان هم این صفکشی ادامه دارد.
سال اول انقلاب در تقریباً چهارگوشهی کشور با شعار قومیت، کانونهای جنگ و درگیری به وجود آمد. در بلوچستان، در کردستان، در ترکمنصحرا، در نقاط مختلف؛ با بهانهی قومیت...یک عدهای به نام بلوچ و با یک استفاده و ترفندی با انقلاب درافتادند. عین همین قضیه در مورد کردستان بود. عین همین قضیه در مورد ترکمنصحرا بود. بعد تحریکات اینها روشن شد، معلوم شد که از کجا تحریک میشوند. خوب، اینها موانعی بودند که جلو راه انقلاب را میگرفتند. اینطور نبود که این اتومبیل در جادهی آسفالته بتواند درست حرکت کند.
بعد از این مسئلهی قومیتها، تنافسهای درونی خود ماهابود با یکدیگر، که آنهم یک ماجرای تلخ و بدی دارد؛ ماجرای ملالآوری دارد. بعد جنگ تحمیلی بود؛ هشت سال. شما ببینید این نیروی متراکمی که ملت ما در مقابلهی با دشمن گذاشت و توانست دشمن را به زانو دربیاورد - نه فقط صدام را، بلکه آن کسانی که پشت سر صدام بودند، اینها به زانو درآمدند در مقابل انقلاب اسلامی - اگر در خدمت به سمت هدفهای عمرانی و آبادانی و سازندگی جمهوری اسلامی بنا بود قرار بگیرد، چقدر کار پیش میرفت. البته ما از تحمیل جنگ سود بردیم. ما از این تهدید به مثابهی بهترین فرصتها استفاده کردیم. ملت ایران این تهدید را به معنای حقیقیِ کلمه تبدیل کرد به یک فرصت بزرگ، یک آزمایشگاه عظیم؛ یک میدان عظیمِ تجربهها شد و خیلی برکات عاید شد؛ اما واقعیت قضیه هم این بود که تحمیل جنگ بر یک کشور مشکلات را درست میکند. بنابراین انحصارطلبان جهانی از یک طرف، اشرار داخلی از یک طرف، توطئههای ابرقدرتها از یک طرف، دست اغواگر تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادیِ آن ابرقدرتی که دستش از ایران با انقلاب اسلامی کوتاه شده بود از یک طرف - یعنی آمریکا که تا امروز هم ادامه دارد - اینها همه در مقابل این حرکت عظیم ملت ایران ایستادند.
🔺با وجود این موانع، حالا بیائید ارزیابی کنید ببینید حرکت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی به سمت آن هدفها چطور بوده. من اگر بخواهم ارزیابی کنم، عملکرد را بسیار خوب میدانم. جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی عملکردش یک عملکرد با نمرهی بسیار خوب است. در مقابل این همه مشکلات مگر طاقت میآورند؟ در دورهی ما حوادث جابهجایی قدرت در آفریقا و در آسیا و در خیلی جاها انجام گرفته بود؛ هیچکدام طاقت نیاوردند. در دوران قبل از ما هم انقلابهای بزرگ دنیا - مثل انقلاب کبیر فرانسه، مثل انقلاب اکتبر شوروی - در مقابل این حوادث گوناگون هیچکدام طاقت نیاوردند، یعنی از همان اول منحرف شدند.
خصلت مردمی بودن، خصلت اسلامی بودن، خصلت آرمانگرا بودن، اینی که جوان انقلابیِ امروز بعد از سی سال اینجا میایستد، آرمانهای انقلاب را به عنوان آرزوها و مطالبات خودش در میان میگذارد و با صدای بلند مطرح میکند، این خیلی توفیق بزرگی است برای انقلاب. هرگز در انقلابهای دیگر اینطور نبود.
✍امام خامنه ای، بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههای شیراز،
💠قیام علیه فرهنگ غرب
انقلاب اسلامی ایران تنها قیام علیه استبداد سیاسی یا استعمار سیاسی یا اقتصادی نبود؛ قیام علیه #فرهنگ_غرب ، ایدئولوژی غربی، دنباله روی از تفکر غربی بود، بازگشت به هویت اسلامی و خود واقعی و روح جمعی این مردم بود یعنی قرآن.
✍استاد شهید مطهری
📚آیندۀ انقلاب اسلامی ایران، ص۲۴۷
#عید_انقلاب #انقلاب #دهه_فجر #امام_خمینی
💠جمهوری اسلامی منهای انقلاب اسلامی معنا ندارد
#انقلاب یک امر #مستمر است؛ یک امر دفعی نیست که بگوییم در تاریخ فلان، مثلاً یک حادثه ای اتّفاق افتاد، یک عدّه ای به خیابان آمدند، ده روز، بیست روز، دو ماه، شش ماه طول کشید و حکومت سرنگون شد؛ انقلاب این است؛ نه، این انقلاب نیست؛ این یک #بخشی از انقلاب است. انقلاب یک #حقیقت ماندگار و حقیقت دائمی است. انقلاب یعنی دگرگونی؛ دگرگونیهای عمیق در ظرف شش ماه و یک سال و پنج سال به وجود نمی آید؛ علاوه بر اینکه اصلاً دگرگونی و صیرورت -یعنی حالی به حالی شدن، تحوّل- اصلاً #حدّ_یقف ندارد؛ هیچوقت تمام نمی شود؛ انقلاب یعنی این. انقلاب یک امر دائمی است. حرفهایی یک عدّه [میزنند] -منبع این حرفها، به قول خودشان، اتاق فکرهای خارجی است، اینجا هم این حرفها را بعضیها در روزنامه ها و در مجلّه ها و در حرفهای گوناگون خودشان رِلِه میکنند و همانها را تکرار میکنند و به زبان ایرانی آنها را بیان میکنند؛ [امّا منبع] حرف از آنجا است- که بله، انقلاب تمام شد. حالا یک نفر بی عقلی پیدا میشود به صراحت میگوید انقلاب را باید به موزه سپرد، بعضی های دیگر هم هستند اینقدر بی عقل نیستند، به این صراحت نمی گویند، در پوشش این حرف را میزنند؛ جوری حرف می زنند که معنایش این است که انقلاب تمام شد؛ تبدیل انقلاب به جمهوری اسلامی. اصلاً قابل تبدیل نیست؛ جمهوری اسلامی باید مظهر انقلاب باشد. یعنی همان حالت تجدیدپذیری، همان حالت تحوّل دائمی، همان حالت باید در جمهوری اسلامی وجود داشته باشد والّا جمهوری اسلامی نیست؛ حکومت اسلامی نیست؛ انقلاب یک امر مستمر است.
✍امام خامنه ای_ ۹۴/۶/۲۵
#انقلاب
#امام_خمینی
#دهه_فجر
#عید_انقلاب
💠 جمهوری اسلامی یك منظومه است
جمهوری اسلامی - كه از انقلاب اسلامی برخاسته است - یك واحدی است كه داری دو بعد است: اسلامی بودن و مردمی بودن؛ هم اسلامی است، هم مردمی است. و مردمی است، چون اسلامی است؛ چون اسلام دین جامعه است. دین مسئولیت همگانی است؛ اسلام دین تك تك افراد و اشخاص به حیث خودشان فقط نیست؛ آن هم هست، اما افراد به حیث اجتماعشان هم مورد خطاب اسلامند. اسلام یك دین مردمی است؛ یك دینِ مسئولیت عمومی است؛ بنابراین مردمی بودن از خود اسلامی بودن برمیآید. اسلامی هم هست؛ چون خدای متعال منت گذاشته است: «بل اللَّه یمنّ علیكم أن هداكم للإیمان»؛ منت گذاشته بر ما، هدایت كرده ما را به این ایمان؛ پروردگار به مردم ما، به خود ما منت گذاشته، ما را به این دین هدایت كرده؛ لذا جمهورِ ما اسلام را میخواهند و این دین الهی را بحمداللَّه خدای متعال به ما داده است. بنابراین «جمهوری اسلامی» است؛ یك منظومه است، یك مجموعه است، یا بگوئیم واحدِ دارای ابعادی است كه این ابعاد باید با همدیگر مورد ملاحظه قرار بگیرد و با هم باشد؛ این درهمتنیدگی باید حفظ بشود. هر كدام از این جهات تضعیف بشود، كل و مجموعه تضعیف شده است.
مسئلهی ولایت هم پایبندی به همین مجموعه است؛ چه ولایت معصومین (علیهم السّلام)، چه ولایت فقیه كه دنبالهی ولایت معصومین و ادامهی او هست. مسئلهی پایبندی به این مجموعه و رعایت حفظ این مجموعه در كشور و در نظام است، كه زاویهای پیدا نكند، مشكلی برایش به وجود نیاید، در او تنقیصی و تبعیضی حاصل نشود، با همین جامعیت حركت كند و پیش برود. و این اسلام ناب هم كه در فرمایش امام بود، ناظر به همین است؛ چون امام اسلام ناب فرمودند، در مقابل اسلام آمریكائی. اسلام آمریكائی فقط آن نیست كه آمریكاپسند باشد؛ هر چیزی كه خارج از این اسلام ناب است؛ اسلام سلطنتی هم همین جور است، اسلام التقاطی هم همین جور است، اسلام سرمایهداری هم همین جور است، اسلام سوسیالیستی هم همین جور است، اسلامهائی كه با شكلها و رنگهای مختلفی عرضه بشود و آن عناصر اصلی در او وجود نداشته باشد، همهاش مقابل اسلام ناب است؛ در واقع اسلام آمریكائی است. انسان مشاهده میكند در این معارضههائی كه با نظام در طول این سی سال انجام گرفته، این اسلامهای گوناگون حضور داشتهاند؛ هم اسلام التقاطی وجود داشته، هم اسلام سلطنتی وجود داشته، هم اسلام سوسیالیستی وجود داشته؛ انواع و اقسام این اسلامها در مواجههی با نظام جمهوری اسلامی وجود داشتهاند. خوب، در این نگاه به اسلام و درك و فهم از اسلام، فرد و جامعه با هم ملاحظه میشوند، معنویت و عدالت با هم ملاحظه میشوند، شریعت و عقلانیت با یكدیگر ملاحظه میشوند، عاطفه و قاطعیت در كنار هم دیده میشوند؛ اینها همه باید باشد. قاطعیت در جای خود، عواطف در جای خود، شریعت در جای خود، عقلانیت - كه آن هم خارج از شریعت البته نیست - در جای خود؛ همه در كنار هم بایستی مورد استفاده قرار بگیرند؛ انحراف از این منظومهی مستحكم، موجب انحراف از نظام اسلامی خواهد بود.
✍امام خامنه ای، ۱۳۸۸/۰۷/۰۲
#دهه_فجر
#دهه_فجر
#عید_انقلاب
💠آگاهی برای چنین نظامی، مثل آب و هوا، لازم و واجب است
✍ رهبرانقلاب، ۱۳۷۵/۰۲/۱۳
نظام جمهوری اسلامی یک نظام مردمی است و کسی نمی تواند این را منکر شود. مخالفين ما هم نمی توانند این را منکر شوند. حداکثر این است که مردم را تخطئه میکنند و میگویند «مردم نفهمیدند و با این مسؤولین و این نظام، صفا کردند.»
نظام مردمی، جز با آگاهی مردم ممکن نیست پیش برود. نظام دیکتاتوری، نظام کودتایی، نظام تحمیلی که با مردم سر و کاری ندارد، برایش مهم نیست که مردم بفهمند یا نفهمند. چه آن جا که شمشیر حاکم است و چه آن جا که سرمایه حاکم است، فرقی نمیکند. بنابراین، برای آن نظام، آگاهی مردم مهم نیست.
[اما] نظام مردمی، مستغنی از آگاهی مردم نیست. باید مردمش را آگاه کند. منظور، تبلیغات نیست که حرفهای خودش را پیوسته به خورد مردم دهد؛ نه، بلکه مردم باید اهل تحلیل شوند تا بفهمند که نظام برایشان مفید است. آگاهی برای چنین نظامی، مثل آب و هوا، لازم و واجب است.
#عید_انقلاب
#دهه_فجر
💠عدالت #مجاهد میخواهد...
اگر قرار است کاری در فضای عملی و میدانی انجام شود باید مبتنی بر مباحث نظری باشد، امام علی ع میفرمایند که من می خواهم پرچم عدالت دست افرادی باشد که اهل فکر و تحلیل هستند، این تعبیر صریح نهج البلاغه است.
اگر من و شما که ادعای عدالتخواهی داریم تامل و مطالعه و این ابتدائیات را کنار بگذاریم به روزمرگی دچار می شویم و عدالتخواهی تبدیل به یک دکان و دستگاهی برای دیده شدن تبدیل می شود، آنوقت دیگر مهم نیست این عدالتخواهی برای مردم و جامعه آب و نان دارد یا نه! مهم این است که برای شخص خودمان اب و نان داشته باشد!
عدالتخواهی گام به گام است باید انباشت تجربیات صورت بگیرد.
حتی حکومت امام زمان هم همینطور است، سال دهم حکومت ولی عصر نسبت به سال اول پیشرفته تر و عادلانه تر است
#چهل سال از انقلاب ما گذشته است الان باید به یک جمع بندی برسیم تا بتوانیم بعد از آن به یک تجدید مطلبی برسیم! باید مجموعه تجربیات، درس ها و عبرت های خود را جمع بندی کنیم
یکی از مهم ترین فلسفه های وجودی تشکیلات همین است که ما نباید از همانجایی شروع به کار کنیم که قبلی ها شروع کرده بودند، باید از اشتباهات و تجربیات آن ها درس و عبرت بگیریم، حتی اگر قرار است اشتباه کنیم باید اشتباهات جدیدی صورت بگیرد نه اینکه اشتباهات قبلی تکرار شود.
چه شد که عاقبت حکومت امام علی ع آن چیزی که باید نشد و به آن فرجام دچار شد؟ چرا در ظاهر شکست خورد و حکومت به دست کسی مثل معاویه افتاد؟!
ما با یک جامعه ای مواجه هستیم که عدالتخواه ترین فرد تاریخ در راس آن قرار داشت ولی حکومتش شکست خورد.
حال چه کسی را متهم کنیم؟
حکومت علی مغلوب جنگ نرم شد. در یک جنگ روانی کار به جایی رسید که علی ع را به شهادت رساندند!
چرا مردم با علی همراهی نکردند؟ دلسوزتر و عدالتخواه تر از امیرالمومنین برای آحاد جامعه مگر وجود داشت؟
اگر سازوکارهایی وجود دارد برای اخلال رابطه بین مردم و عدالتخواه ترین حکومت های عالم، این ساز و کارها باید کشف و خنثی شود
مشکل حکومت علی ع این بود که کسی نبود با این ساز و کارها مخالفت کند، آنها هم که مخالفت می کردند تک به تک حذف می شدند،رویش هایی هم جای آنها را نگرفت
پس در جامعه علی ع از آن ها که باید تحلیل، روشنگری و توجیه می کردند، یک عده شهید شدند، یک عده #سکوت کردند، یک عده دچار #شبهه و #تردید شدند، یک عده هم خودشان را فروختند
آیا جمهوری اسلامی نمیتواند به چنین آسیب هایی دچار شود؟ اتفاقا جامعه امروز ما در یک چنین شرایطی قرار دارد
بنده بیش از همه با تحجر مبارزه کردم اما آیا قرار است به اسم مبازره با #تحجر بخش مهمی از تهدیدها و خطرهای انقلاب را فراموش کنیم؟!
یادمان نرود که #التقاط چه ضربه محکم و مهلکی میخواست به این انقلاب بزند! در عرض دوسال ذخیره شیعه را جارو کردند، بهشتی و رجایی و باهنر و... را همین التقاطی ها به شهادت رساندند.
امروز روزی است که باید تاریخ انقلاب را در جامعیت خودش مرور کنیم، که متحجرین و التقاطیون چه کردند؟
خطیر و جدی بودن مسئله را درک کنید، همتتان را مضاعف کنید و به میدان بیایید، نگویید به ما چه مربوط است!
عدالت #مجاهد میخواهد نه بچه سوسول و نه افراد لات
✍وحیدجلیلی در چهلمین نشست جنبش عدالتخواه دانشجویی
#عید_انقلاب
#دهه_فجر
#امام_خمینی
💠تقلیل مشکلات به رهبری و ولایتبسندگی: دو روی سکه محافظهکاری و اسلام سلطنتی!
🔺جریانی، در توهم دفاع از ولایت، هرگونه نقد، پاسخخواهی، دادخواهی و اصلاح سیستم را ضدیت میشمارد و اگر از سوپور سر کوچه هم انتقاد شود، میگوید سوپور زیرمجموعه سرسوپورهاست، او ذیل شهرداری و... تا رهبری و امام زمان جلو میرود؛ لذا انتقاد از نحوه جمعآوری زباله در فلان کوچه، در حکم محاربه با امام زمان است! از تقدم ولایت بر عدالت ، ولایتبسندگی، تسری ولایت و... سخن گفته و در نهایت اشکالات را توجیه میکنند.
🔺جریان دیگر، همه ناکارآمدیها و عقبگردها را به رهبری و نظام نسبت میدهد.
🔹هر دو نگاه یک پایه و نتیجه دارند؛ انگار شأن و سیره رهبری دخالت در تمام امور کشور است یا رهبری مستقل از اراده مردم و مسئولین در تمامی تصمیمگیریها میتواند دخالت کند. مردم، نخبگان و مسئولین عناصری منفعلاند و مانند ربات بهوسیله رهبر هدایت میشوند. در یک کلمه تعریف سلطنتی از حکومت اسلامی و ولایت ارائه میدهند.
🔺هر دو جریان، با منفعل انگاشتن مردم، مسئولین و نخبگان، مسئولیت را از خود سلب، عافیتطلبی را توجیه، امکان نقد و اصلاح را منتفی میکنند. غیرواقعبینانه در توجیه/ نفی کارنامه رهبری و نظام سخن میگویند، بدون آنکه برای اصلاح وضعیت موجود و اصلاح لایههای مختلف نظام تلاش کنند. درنهایت تنها به حفظ وضع موجود کمک کرده و نارضایتی مردم را افزایش میدهند.
🔺ولایت نه یک سیستم سلطنتی بالا به پایین که نظامی دوطرفه است، رهبری جهتگیریهای کلی را مبتنی بر آموزههای دینی اعلام کرده و بر اساس ظرفیتی که مردم، نخبگان و مسئولین از خود نشان میدهند، جمعبندی کرده و نظام را پیش میبرد. زمانیکه ظرفیت عمومی هست مثلاً انرژی هستهای حق مسلم میشود و زمانیکه ناکارآمدی اقتصادی و درگیری در بحثهای سیاسی مردم را خسته کرده، نرمش قهرمانانه و حتی اجازه به اصرار مسئولین به عقبنشینی از بعضی خط قرمزها. مردم و نخبگان در این چارچوب، وظیفه ظرفیتسازی، امربهمعروف و نهیازمنکر و دادخواهی مظلوم را برعهده دارند.
🔺رهبری کنونی جمهوری اسلامی، ضمن حمایت از مسئولین حاکم در دورههای مختلف (که تغییرات 180 درجهای داشتند)، خود جهتگیریهای اصلاحی را در هر دوره طرح کرده و پیگرفته است. طرح و پیگیری عدالتخواهی و مقابله با فقر و فساد و تبعیض، مقابله با جنگ نرم دشمن برای تغییر محاسبات مردم و مسئولین، پیگیری آرمانهای بزرگ رو به جلویی مانند پیشرفت، تمدن اسلامی و نهضت تولید علم؛ آنهم در دورههایی که این گفتمانها موردتوجه نبوده نمونه آن است.
🔺از سوی دیگر آیتالله خامنهای پیشتاز مسئولین در ارتباطگیری با مردم و نخبگان بوده و نهتنها خود مستقیماً پای صحبتهای مردم و نخبگان نشسته، بلکه آزادترین و تندترین جلسات جمهوری اسلامی را آنهم در ملتهبترین دورانها با جوانان و نخبگان داشته است؛ نظیر جلسات جنجالی پرسش و پاسخ با گردانندگان نشریات دانشجویی و دانشجویان دانشگاههای تربیت مدرس و شهید بهشتی. متعدد هم سخنرانان دیدارهای دانشجویی و نخبگان یا افرادی خودجوش از درون جمعیت بلند شدهاند و رهبری ضمن تحمل نقد تلخ طلبکارانه و بعضاً نفی آنان، منطقی و مستدل تندترین نقدهای آنان را پاسخ گفته و خود رأسا در بسیاری موارد در سخنرانیهای عادی دیگر خود، با شبهاتی ازایندست در افکار عمومی مواجه شده است و حتی از اشتباه خود و نظام در مواردی سخن گفته است.
🔺پرسش و نقد رهبری و نظام ممنوع نیست و حتی خود رهبری در موارد متعدد آن را تجویز کرده است؛ اما مسئله و اولویت اصلی پیگیری عملکرد مسئولینی است که جهتگیریهای درست نظام و رهبری را پیگیری نمیکنند، اقدامات اصلاحی انجام نمیدهند، حتی علناً خلاف جهت آن حرکت میکنند. بعضاً در موضع اپوزیسیون قرار میگیرند یا انتساب خویش به رهبری یا منصوب بودن از جانب رهبری و... را دستاویزی برای فرار از پاسخگویی و توجیه عدم انجام حرکات اصلاحی قرار میدهند، یا با طرح مسائل دسته دوم و حاشیهای از هر اقدام اصلاحی شانه خالی میکنند یا راه آن را میبندند.
🔹بدنه منفعل متدین و حزباللهی نیز بهجای پیگیری این جهتگیریها از مسئولین و فعالیت در این مسیر منفعلانه عمل کرده و برای خوبش توجیهاتی از این جنس میتراشد و در یکی از دولبه قیچی مینشیند.
🔺بجای آنکه چون بنیاسرائیل به رهبری بگوییم تو و خدایت با هم بجنگید و ما سر جای خودمان هستیم این پرسش را از مسئولین و از خود بپرسیم که ما برای این جهتگیریها و مشکلات چه کردهایم؟ آیا جهتگیریهای درست را پیگیری کردهایم؟ آیا برای رهبری ظرفیت ساختهایم که بتواند ورود مؤثرتری بکند؟ که یکی از این موارد اصلاح، شفافیت و نظارت عمومی بر نهادهای ذیل رهبری و سایر نهادهای عمومی غیردولتی است.
✍️ محمدصادق شهبازی
#دهه_فجر
#امام_خمینی
#عید_انقلاب
💠اسلام ناب در جدال با تحجر و التقاط
🔹هویت انسان انقلاب اسلامی در غیریت با تحجر و تجدد شکل گرفته بود. طبیعی بود که نیروی اجتماعی انقلاب هم در تقابل با این دو جریان قرار بگیرد.
صورتبندی تحجر، تجدد و در برابر آنها یک نیروی فکری پویا که هویت خود را در از انقلاب اسلامی میگیرد و در انقلاب اسلامی میجوید، صورتبندی نیروهای فکری اجتماعی دستکم نیم قرن اخیر ماست.
🔹رهبر انقلاب هشدار میدهند که مراقب باشیم تصویر ما از اسلام و دینداری نشود یک سری «مناسک میانتهی» و دیگر اسلام را آنچنان که باید، به عنوان «عقیده و جهاد» نبینیم.
🔹رهبر انقلاب استدلال میکنند که «مدرسه انقلاب» و مکتب امام خمینی عبارت است از درگیری با اسلامی که میخواهد به مثابه ضلع تزویر و «در خدمت زر و زور» باشد؛ و تلاش برای سربرکشیدن اسلامی که هم با «فرعونها» و قدرتمندان مقابله کند و هم با ثروتمندانی که در لوای انقلاب و توحید رشد میکنند و بعد در مقابل اصل حرکت میایستند که استعاره قرآنی آن «قارون» است.
🔹چرا منابر و تریبونها و پژوهشهایی که در زمینه تفکر اسلامی وجود دارد، هشدارهای اصیل انقلاب اسلامی درباره تبدیل شدن تفکر اسلامی به ابزار زر و زور و تقابل با اسلام مناسک میانتهی و مضامینی از این قبیل را بازتولید نمیکند؟ یکی از زمینههای این وضعیت این است که در پژوهش و گفتارهای مذهبی زمانه ما و به طور مشخص در فرهنگ عمومی دینی، تحجر یا دستکم بیتفاوتی نسبت به تحجر رشد کرده است. از آن طرف در سطوحی دیگر که بیشتر الیت بروکراتها و تکنوکراتها هستند، تجددزدگی و التقاط با آموزههای سرمایهداری رشد کرده است و اینها زمینههای انقلاب ارتجاعی است.
🔹در یک جامعه نابرابر و طبعاً ناهمبسته یا از همگسیخته، هیچ پروژهای جلو نمیرود مگر پروژههای ارتجاعیِ کسانی که مستظهر به تکاثر ثروت و قدرت هستند. در اینجاست که رهبر انقلاب اسلام ناب را به عنوان «اسلام عدالتخواه» تعبیر میکنند. یا بارها و بارها میگویند ما در زمینه عدالت اجتماعی دچار «عقبماندگی» هستیم.
🔹با انقلاب اسلامی میدانند، چقدر به این مسئلهها فکر میکنند؟ اینها صورت امروزین جنگ اسلام ناب اسلام آمریکایی است و ما در جبهههایی از این جنگ مغلوبه شدیم.
🔹وقتی سالهاست رهبری از مجلس خبرگان رهبری و چه بسا تمام نخبگان اجتماعی یک ارزیابی اسلامی از وضعیت عدالت خواستهاند، و جواب نگرفتهاند؛ وقتی یک دهه است از حوزه و دانشگاه رشته عدالتپژوهی خواستهاند و جوابی نیامده است؛ وقتی ارزیابی ایشان مبتنی بر عقبماندگی در عدالت پژواک لازم را در محیطهای نخبگانی پژواک لازم را ندارد؛ وقتی حتی اصل ارزیابی وضعیت عدالت یا اصل نابرابری و عدالت، مسئله عمومی ما نیست؛ یعنی باید بر راهبردهای ضد ترمیدوری تمرکز بیشتری بکنیم و متوجه باشیم که انقلاب ارتجاعی، بر خلاف انقلاب تکاملی، خیلی آرام و تدریجی اتفاق میافتد.
🔹رسانههای یک درصدی، آدمهای حزبی، مسائل جزئی و فرعی مرتب تولید غفلت میکند و این باعث میشود ما این اصول را فراموش کنیم. باعث میشود دستگاه تحلیلی ما با این مفاهیم کار نکند و ما این تعابیر را به عنوان ابزارهای مفهومی و تحلیلی به کار نبریم.
🔹مفهوم «اسلام سرمایهداری» یا «مفهوم اسلام پابرهنگان»، در ادبیات دینی علاقهمندان به انقلاب کجاست؟ آیا اگر ایده «اسلام سرمایهداری» یک مفهوم جاندار بود و بسط و شرح لازم را پیدا کرده بود، امروز وضعیت ما در «عقبماندگی در عدالت» به آنجا میرسید که رهبر انقلاب به تعبیر خودشان مجبور به اعتراف و عذرخواهی شوند؟
🔹این همه منابر و مجامع پژوهش اسلامی، که گاهی این همه با مقولاتی مثل تمدن اسلامی و مراحل تمدن اسلامی و غیره بازی میکنند و جملهسازی میکنند؛ اگر دنبال پروژهبازی نیستند و به ادبیات امام خمینی علاقهمند هستند، چرا یکبار درباره تحجر و مقدسمآبی، درباره جنگ فقر و غنا و درباره اسلام سرمایهداری حرف نمیزنند؟ اگر مسئلهشان ایدههای رهبری است چرا از اسلام مناسک میانتهی و اسلام عدالتخواه و عقبماندگی در عدالت نمیگویند؟ مگر ایدههای کلیدی و پرتکرار رهبر انقلاب نیست؟ چرا تنها به نوشتن انشانویسی درباره تمدن اسلامی و دولت اسلامی علاقه نشان میدهند؟
✍مجتبی نامخواه
#عید_انقلاب
#دهه_فجر
💠محافظه کاری قتلگاه انقلاب
#محافظه_کار، طرفدار وضع موجود است؛ از هر تحولى بیمناک است؛ هرگونه #تغییر و تحولى را برنمى تابد و از تحول و دگرگونى مى ترسد؛ ... حالت خواب رفتگى و تن دادن به آنچه در جریان عمومى سیاسى و اقتصادى دنیا دارد مى گذرد و #تسلیم شدن به آن، خطر بزرگ جامعه ماست و اگر کسى درست بفهمد و بیندیشد، مى فهمد که باید با یک تحرک و تحول، این وضع را دگرگون کرد؛ هم در زمینه مسائل اقتصادى، هم در زمینه مسائل سیاسى. تا مى گوییم #محاسبه و عقلانیت، عده اى مى گویند مواظب باشید، دست از پا خطا نکنید، عقل را رعایت کنید؛ نبادا یک حرف آنچنانى بزنید که در دنیا آنطورى بشود؛ نبادا یک کار آنچنانى بکنید که دنیا #صف آرایى کند. اینها عقلانیت محافظه کارانه است؛ من به این اصلًا اعتقاد ندارم. (۸شهریور ۸۴)
من معتقدم محافظه کارى و اکتفاى به آنچه که داریم و نداشتن همت و بلندپروازى در همه زمینه هاى فکر و فرهنگ، #قتلگاه_انقلاب است. انقلاب اساساً یعنى گام بلند، که پشت سرش باید گامهاى بلند دیگرى برداشته شود.(۱۲ آذر ۷۹)
✍امام خامنه ای
#عید_انقلاب
#دهه_فجر
💠 از مداد علما تا دماء شهدا
🔻قسمت اول
1⃣از دی ۹۸ تا دی ۹۹، یکسال کامل، برگریزان بود. از مداد علما تا دماء شهدا، از ترور مجاهد نبردهای بین الملل و شهید جنبشهای آزادیبخش، قاسم سلیمانی و ابومهدی و ترور فیزیکدان بزرگ و بنیانگذار، فخری زاده و... تا فقدان آیه الله مصباح که قهرمان موشکاف عرصه معرفت و عقلانیت بود، ایران، مردان بزرگی را یک به یک از دست داد و چه بدست آورد؟
در باب سلیمانی، آیه الله عرفان عملی در جهاد کبیر تا جهاد اکبر و از شاهکار برادران گمنامش در سپاه قدس، شهیدان دفاع از مستضعفین جهان و رهایی ملتهای دربند، با دهها سلیمانی بینام که اسماعیل قاآنی، شهید دیروز و فردا، یکتن از آنان است همچنان باید گفت و خواهیم گفت، چه تازه اول عشق است و قافله شهر آشوبان کربلا تا همه جا در پنج قاره جهان خواهد رفت و غافلان و به خواب رفتگان را فرمان برپا خواهد داد. دیدید ملتها و نسلها در سراسر عالم با پیکر سوخته و دست بریدهاش چه کردند؟ جوانان عالم، باز تشنه الگوی معاصر بودند و یافتند، (الگوهای بیشتری در راهند و تا سال بعد، خدا کریم است!)، انقلابیون مسلمان، "چه گوارا"ی صدپله، الهامبخشتر خود را، و حکومتها، تهدید اصلی بقای خود را، و دولتمردانمان راز محبوب نبودن خود را ی کجا یافتند. جهان نیز اسلام "ترور و خشونت" را در تقابل با اسلام "جهاد و شهادت" شناخت و تفکیک طلا و مطلا، ممکن شد. هزار سلیمانی باید خاکستر شوند تا مکتب سلیمانی، هربار دوباره ققنوس وار برخیزد، مکتبی که سلیمانی را ساخت، باز هم خواهد ساخت، و مکتبی نبود که سلیمانی ساخته باشد.
ترامپ و پمپئو در آینده، بی حفاظ تر و در تیررس "رزمندگان بدون مرز" خواهند بود و چون سلمان رشدی، دیگر خواب راحت نخواهند داشت اما ضربه اصلی، بر باد رفتن هفت هزارمیلیارد دلار سرمایهگذاری آمریکا و چندهزار جنازه سرباز آمریکایی است که مخفیانه و بدون تشییع، دفن شدند در کنار بزرگترین تشییع پیکر در سراسر جهان و شکست اشغالگران غربی در عراق وسوریه و یمن و غزه و افغانستان و... جای مهر انگشتر سلیمانی بر پیشانی تاریخ.
2⃣اما رحلت آیه الله مصباح، اتفاق مهمی در حوزه معرفت است و گرچه مردان معرفت، "بیزمان" و بیشتر، مسئله آینده مایند تا گذشته، اما برماست تا داغ او تازه است، به آوردههای ذهن خلاق آن نظریه پرداز بزرگ، ادای احترام کنیم. ملایی اهل معنا و فرهنگساز در معرکه های فلسفی و علوم انسانی، بی پروا در مواضع علمی بدون چرتکه اندازی های رائج، نکته سنج، فریب ناپذیر و متخصص در آسان کردن سخت ترین معقولات و جراح غده های بدخیم و پیچیده در تحریف دین که شاید اگر فداکاری و پایمردی او نبود، موج یک انحراف خطیر در فکر دینی و حاکمیت سیاسی بویژه در دهه هفتاد با پوشش تقلبی "نواندیشی دینی" و با القای سکولاریزم در لباس "عرفان"، و تزریق "لیبرال دمکراسی" در پرده "جامعه مدنی"، در کار تخریب مبانی انقلاب خمینی، حتی بدست معممین درس نخواندهای که به تدریج از گرداب فروپاشیده چپ، به مرداب عفن راست لیبرال درغلتیدند، بثمر می نشست. آن مقاومتها بود که کینه ها برانگیخت اما هنر "فریب نخوردن" و "دقیق بودن" را به جامعه علمی و سیاسی کشور آموخت و بساط شعبده با دین را برهم زد، دینسازان را رسوا ساخت تا پس ازسالها عوامفریبی با افاضات پوششی و عناوین انحرافی در باب "نسبیت معرفت دینی" و "دین منهای معرفت و شریعت و عدالت"، آنان را بی لباس و بدون گریم و چهره پردازی، انگشت نما کرد، پس معلوم باشد چرا بی بی سی و صدای آمریکا بر پیکر او، جشن گرفته و نقل و نبات می پاشند! بپاشند اما کار از کار گذشت و با عینکی از جنس منطق که مصباح بر چشم نخبگان نهاد، کارایشان بشد.
آن افشای معرفتی اگر نبود، دین ستیزان مخفی شده در پس نقاب "نواندیشی دینی"، تن به خودافشایی نمیدادند که پس ازسالها رنگ و نیرنگ، خود به صراحت، به همانچه مصباح میگفت اعتراف کرده، و انکار کلمه الله، و تحریف وحی و نفی عصمت و رد خطاناپذیری رسول ص و طرد ولایت خدا و اولیائش، و باقی فاضلاب فروخورده دهه هفتاد را عاقبت در دهه نود، بالا آوردند و قرآن کریم را نیز ساخته محمد ص و دیوان شعر او خواندند.
پس از دو دهه نبرد مظلومانه دوباره باید به هزاران برگ تفکر نوبرانه این مرد، نگاهی خیره تر داشت.
✍استاد حسن رحیم پور ازغدی
💠 از مداد علما تا دماء شهدا
🔻قسمت اول
1⃣از دی ۹۸ تا دی ۹۹، یکسال کامل، برگریزان بود. از مداد علما تا دماء شهدا، از ترور مجاهد نبردهای بین الملل و شهید جنبشهای آزادیبخش، قاسم سلیمانی و ابومهدی و ترور فیزیکدان بزرگ و بنیانگذار، فخری زاده و... تا فقدان آیه الله مصباح که قهرمان موشکاف عرصه معرفت و عقلانیت بود، ایران، مردان بزرگی را یک به یک از دست داد و چه بدست آورد؟
در باب سلیمانی، آیه الله عرفان عملی در جهاد کبیر تا جهاد اکبر و از شاهکار برادران گمنامش در سپاه قدس، شهیدان دفاع از مستضعفین جهان و رهایی ملتهای دربند، با دهها سلیمانی بینام که اسماعیل قاآنی، شهید دیروز و فردا، یکتن از آنان است همچنان باید گفت و خواهیم گفت، چه تازه اول عشق است و قافله شهر آشوبان کربلا تا همه جا در پنج قاره جهان خواهد رفت و غافلان و به خواب رفتگان را فرمان برپا خواهد داد. دیدید ملتها و نسلها در سراسر عالم با پیکر سوخته و دست بریدهاش چه کردند؟ جوانان عالم، باز تشنه الگوی معاصر بودند و یافتند، (الگوهای بیشتری در راهند و تا سال بعد، خدا کریم است!)، انقلابیون مسلمان، "چه گوارا"ی صدپله، الهامبخشتر خود را، و حکومتها، تهدید اصلی بقای خود را، و دولتمردانمان راز محبوب نبودن خود را ی کجا یافتند. جهان نیز اسلام "ترور و خشونت" را در تقابل با اسلام "جهاد و شهادت" شناخت و تفکیک طلا و مطلا، ممکن شد. هزار سلیمانی باید خاکستر شوند تا مکتب سلیمانی، هربار دوباره ققنوس وار برخیزد، مکتبی که سلیمانی را ساخت، باز هم خواهد ساخت، و مکتبی نبود که سلیمانی ساخته باشد.
ترامپ و پمپئو در آینده، بی حفاظ تر و در تیررس "رزمندگان بدون مرز" خواهند بود و چون سلمان رشدی، دیگر خواب راحت نخواهند داشت اما ضربه اصلی، بر باد رفتن هفت هزارمیلیارد دلار سرمایهگذاری آمریکا و چندهزار جنازه سرباز آمریکایی است که مخفیانه و بدون تشییع، دفن شدند در کنار بزرگترین تشییع پیکر در سراسر جهان و شکست اشغالگران غربی در عراق وسوریه و یمن و غزه و افغانستان و... جای مهر انگشتر سلیمانی بر پیشانی تاریخ.
2⃣اما رحلت آیه الله مصباح، اتفاق مهمی در حوزه معرفت است و گرچه مردان معرفت، "بیزمان" و بیشتر، مسئله آینده مایند تا گذشته، اما برماست تا داغ او تازه است، به آوردههای ذهن خلاق آن نظریه پرداز بزرگ، ادای احترام کنیم. ملایی اهل معنا و فرهنگساز در معرکه های فلسفی و علوم انسانی، بی پروا در مواضع علمی بدون چرتکه اندازی های رائج، نکته سنج، فریب ناپذیر و متخصص در آسان کردن سخت ترین معقولات و جراح غده های بدخیم و پیچیده در تحریف دین که شاید اگر فداکاری و پایمردی او نبود، موج یک انحراف خطیر در فکر دینی و حاکمیت سیاسی بویژه در دهه هفتاد با پوشش تقلبی "نواندیشی دینی" و با القای سکولاریزم در لباس "عرفان"، و تزریق "لیبرال دمکراسی" در پرده "جامعه مدنی"، در کار تخریب مبانی انقلاب خمینی، حتی بدست معممین درس نخواندهای که به تدریج از گرداب فروپاشیده چپ، به مرداب عفن راست لیبرال درغلتیدند، بثمر می نشست. آن مقاومتها بود که کینه ها برانگیخت اما هنر "فریب نخوردن" و "دقیق بودن" را به جامعه علمی و سیاسی کشور آموخت و بساط شعبده با دین را برهم زد، دینسازان را رسوا ساخت تا پس ازسالها عوامفریبی با افاضات پوششی و عناوین انحرافی در باب "نسبیت معرفت دینی" و "دین منهای معرفت و شریعت و عدالت"، آنان را بی لباس و بدون گریم و چهره پردازی، انگشت نما کرد، پس معلوم باشد چرا بی بی سی و صدای آمریکا بر پیکر او، جشن گرفته و نقل و نبات می پاشند! بپاشند اما کار از کار گذشت و با عینکی از جنس منطق که مصباح بر چشم نخبگان نهاد، کارایشان بشد.
آن افشای معرفتی اگر نبود، دین ستیزان مخفی شده در پس نقاب "نواندیشی دینی"، تن به خودافشایی نمیدادند که پس ازسالها رنگ و نیرنگ، خود به صراحت، به همانچه مصباح میگفت اعتراف کرده، و انکار کلمه الله، و تحریف وحی و نفی عصمت و رد خطاناپذیری رسول ص و طرد ولایت خدا و اولیائش، و باقی فاضلاب فروخورده دهه هفتاد را عاقبت در دهه نود، بالا آوردند و قرآن کریم را نیز ساخته محمد ص و دیوان شعر او خواندند.
پس از دو دهه نبرد مظلومانه دوباره باید به هزاران برگ تفکر نوبرانه این مرد، نگاهی خیره تر داشت.
✍استاد حسن رحیم پور ازغدی
💠از مداد علما تا دماء شهدا
🔻قسمت دوم
3⃣آقای مصباح را شاید پنج، شش نوبت، بیشتر زیارت نکرده باشم و عمده شناخت بنده از مسیر کتابها بلکه کتابخانه نظریات او در دهها موضوع تخصصی بود.
و هر بار برخلاف چهره ای که از او ساختند، ایشان را منصف و نقدپذیر یافتم، خاصه، یک ملاقات که تماما صرف نقد طلبگی بر برخی فرمایشات ایشان کردم و هرچه کردم، ذره ای امتناع و خودبرتربینی که بیماری اخلاقی برخی علمای حوزه و دانشگاه است، در آن مرد اخلاقی و متواضع، نیافته و مثقالی بی انصافی و بی توجهی در آن متفکر صبور ندیدم.
مجتهد در"اصول دین" و بری از بی تفاوتی و بی حسی در دفاع از حق بود، در دورانی که بسیاری فاضلان فضل فروش، فاقد درک تحلیلی از اصول و محروم از مهارت خودسازی و جسارت خودسوزی، و بیشتر گرفتار اظهار خودند تا درد دین.
مصباح از پیشتازان تحول در حوزه و از خط شکنان تحجر و مشعلداران نوآوری و نواندیشی و زخم خوردهی اصلاح طلبی خویش در نظام آموزشی و پژوهشی حوزه نیز بود.
4⃣پس از سلطنت رضا پهلوی و سپس شهریور ۲۰ و اشغال مادی و معنوی ایران که چیزی از ایران نماند و از هر جهت دچار فروپاشی شد، هسته های مقاومت فکر دینی در کشور بتدریج فعال و در برابر ایدئولوژی اسلام ستیز رژیم شاه، کمونیستها، بهاییت، کسروی گری و... خط دفاعی تشکیل دادند. از جمله، حلقه ای که در قم، برگرد امام و آقای طباطبایی شکل گرفت، از کارآمدترین هسته های مقاومت علمی و عملی بود که تا امروز برکاتش پیداست. دهها متفکر بزرگ و صدها روحانی مبارز، در "معرکه معرفت" و در "جبهه سیاست"، براستی سرنوشت ایران، تشیع و جهان اسلام را ظرف چند دهه تغییرات اساسی دادند. شاگردان مشترک حلقه طباطبایی و مکتب امام، "عقلانیت دینی" را تکثیر و به روز کرد و این جنبش در تفکر دینی، معادله قوا را تغییر داد؛ مطهری و جوادی آملی و مصباح یزدی و حسن زاده و دهها تن دیگر، به رغم فراز و فرودها وتفاوتها، هر یک، جهانی بنشسته در گوشه ای بودند و تاریخ تفکر معاصر را به پیش راندند.
کارکرد تئوریک شهید مطهری در دهه سی تا شصت در برابر التقاط چپ، و کارکرد سیاسی شهید بهشتی در برابر لیبرالیزم مذهبی در ساختار حکومت پساانقلاب، هرچه بود، آقای مصباح از دهه ۴۰ در کنار آنان و از دهه ۶۰ تا آستانه ۱۴۰۰، بار شهیدان را بر دوش کشید، و تداوم همان کارکرد علمی و طبعا هدف همان بمبارانها بود که آنان را نیز تا بودند، یکروز بی نصیب نگذارد.
اهمیت کار مصباح و نقطه زنی او در فلسفه های مضاف و علوم انسانی را همه میتوانستند از شدت کینه ورزی ها حدس بزنند حتی اگر آشنا به دهها نظریات جدیدی نباشند که در ذهن خلاقش در فلسفه، کلام، عرفان نظری، اصول فقه، معرفت شناسی، فلسفه حقوق و فلسفه اخلاق، فلسفه سیاسی و فلسفه علم به ویژه علوم اجتماعی و نوآوری های متدیک در تفسیر قرآن و طبقه بندی سنت به تناسب آخرین پرسشهای جهانی شکفت و رویید و پاسخ گفت و گفت و سوخت و سوخت.
شاید در جهاتی، غرب شناس ترین میان شاگردان علامه طباطبایی بود. نمونهی بن بست شکنی هایش در فلسفه های مضاف و علوم انسانی، شنیدنی است و شاید در آینده بدان بپردازم اما نقدا به مخالفانش پیشنهاد میکنم حال که خیالشان از رفتن او راحت و شاید کینه ها کمی آرام گرفته باشد، آثار و نظریات او را پس از همه افترائاتی که به او بستند، بخوانند و فلسفه موضعگیری های او را دریابند گرچه همچنان منتقد شیوه یا سلیقه ایشان بویژه در سیاست ورزی باشند.
✍استاد حسن رحیم پور ازغدی