eitaa logo
پاسخ به شبهات|سعید سپاهی
5.9هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
768 ویدیو
242 فایل
ارسال شبهه @tadbir73 https://tadbirrr.blogfa.com/ هر سوال و شبهه ایی داری بدون تعارف بپرس
مشاهده در ایتا
دانلود
⛔️شبهه ۱-آیا ولی فقیه لازم است آخوندیا معمم باشد؟! این شکل روحانیت را چگونه از دید قرآن تفسیر میکنید؟! ۲-با این تفسیر اهل تسنن نیز میتوانند بیان کنندکه آنها نیز در طول تاریخ اسلام ولی فقیه داشته اند؟! به این سئوال آنان چه پاسخی میتوان داشت ؟! ۳-چگونه با وجود حجت خدا یک نفر میتواند نایب او یا ولایت امر یا فقیه باشدولی حجت خدا خودش نباشد ؟!با این تفسیر اهل تسنن نیز میتوانند ادعا کنند خلافت ۳ خلیفه اول خلافت ولایت فقیه بوده وآنهانایب امام عصر خود بوده اندچگونه این ادعا را میتوان رد نمود؟! ۴-از نظر اهل تسنن هرکه خلیفه یا حاکم شد بمصداق آیه اطیعوالله واطیعوالرسول واولی الامر منکم حاکم اولی الامرمنکم است وما اولی الامر منکم را ولایت مطلقه فقیه میدانیم آیا اگر حاکم اهل تسنن نیز فردی باشد که شرایط ولایت فقیه ما را داشته باشد میتوان اورا هم ولایت فقیه یا اولی الامر منکم طبق عقیده خودمان بعنوان شیعه نامید؟! ❇️پاسخ 🔺فقهای شیعه در دو مورد افتا و قضا در باب گستره اتفاق نظر دارند، اما در باب شعاع ولایت فقیه در مورد تصرف در امور مسلمانان، دیدگاههای مختلفی وجود دارد که غالبا بین تصور حداقلی محدود به امور حسبیه و تصور حداکثری بر شیون سیاسی، اجتماعی قرار دارد. دیدگاه دوم را ولایت مطلقه می‌خوانیم که توسط حضرت امام خمینی(ره) تدوین و تبیین شده است. مراد از ولایت مطلقه فقیه، ولایت بدون قید و شرط (مانند شرط انطباق بر اسلام) نیست و ناسازگار با اصل حاکمیت مردم نیز نیست. ☑️👈 ولایت‌فقیه‌به عنوان یک رکن اساسی در حوزه سیاست اسلامی مطرح و نظام رهبری حکومت اسلامی را در زمان غیبت امام معصوم(ع) را ترسیم می نماید؛ موضوع اصلی ولایت فقیه این است که در زمان غیبت امام معصوم(ع) چه باید کرد؟ ایا امت اسلامی باید بدون رهبر باشد؟ یا باید به رهبری طاغوت تن دهد و از اجرای اموزه ها و احکام اسلامی صرف نظر نماید؟ یا باید بهترین کسی را که از نظر علم و زهد و تقوا و مدیریت سیاسی، کمترین فاصله را با معصوم دارد به رهبری امت اسلامی بپردازد؟❓ 🔺اولی الامر امامان معصوم (ع ) می باشند. چنان که حضرت رسول (ص ) در پاسخ از این سوال می فرمایند: ایشان جانشینان من و ائمه معصومین (ع ) می باشند, (تفسیر المیزان , ج ۴, ص ۴۰۸). علاوه بر روایات متعدد مفاد آیه نیز بر این مطلب دلالت دارد زیرا در آیه نیز اطاعت از پیامبر و اولی الامر مطلق است وهیچ قید و شرطی ندارد و این دلیل آن است که آنان برخلاف حکم خدا هیچ دستوری نمی دهند و الا یک نوع تضاد در حکم خدا پیش می آید و این در صورتی امکان دارد که پیامبر و اولی الامر معصوم باشند و هرگز گناه یا خطایی از آنان سر نزند 🔺اهل سنت آن را طبق بعضی از روایات , به مطلق امیر و حاکم تفسیر کرده اند, (الدرالمنثور, جلال الدین سیوطی , ج ۲, ص ۱۷۶). برخی نیز گفته اند: ((اولی الامر)) شامل حاکمان راستین است و لذا آیه شریفه دلالت بر لزوم تبعیت از فقهای جامع الشرایط دارد که منصوب از سوی امام معصوم می باشند.  🔺ولی فقیه در زمان غیبت امام معصوم (ع ) از طرف آن بزرگواران برای رهبری و اداره جامعه اسلامی , منصوب شده است . چنان که در توقیع شریف از جانب امام زمان (عج ) آمده است : 👈((اما الحوادث الواقعه فارجعوا الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله علیهم )) یا مقبوله عمر بن حنظله که امام صادق (ع ) می فرمایند: ((من کان منکم قد روی حدیثنا و نظر فی خلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکما فانی قد جعلته حاکما علیکم فاذا حکم بحکمنا فلم یقبل منه فانما استخف بحکمنا و علینا راد والراد علینا کالراد علی الله و هو علی حد الشرک بالله )), (اصول کافی , ج ۱, ص ۶۷) روایات متعدد دیگری نیز هست که همگی بیانگر لزوم اطاعت از ولی فقیه است و مخالفت با ولی فقیه را در حد مخالفت با ائمه (ع ) و مخالفت با خداوند می داند👉 🔻🔻 دو اصل و , از ویژگى هاى اصلى ولایت فقیه است, که اگر هر دو یا یکى از آن ها نباشد, یا قبلا بوده و بعد از میان رفته, چنین کسى نمى تواند مقام رهبرى را برعهده بگیرد.  📌بنابر این ولایتِ امر، از آنِ فرد اصلح و فقیه برتر است و با وجود او ، نوبت به فرد صالح نمی رسد. و در صورت تعدد فقهای واجد الشرایط ، باید یکی از فقهایی را که دارای ملاک ترجیح و برتری در اموری نظیر ؛ «اعلم بودن، برجستگی در فضایل اخلاقی، مقبولیت بیشتر، صلابت و استواری، مدیریت قوی تر، تدبیر استوارتر و...» ، نسبت به دیگران است، به رهبری برگزید.
🗓 امروز یکشنبه ↯ ☀️ ۱۲بهمن ١٣٩٩ 🌙 ۱۷ جمادی الثانی ١۴۴٢ 🎄 ۳۱ ژانویه ۲۰۲۱ 📿 ذکر روز : یا ذو الجلال و الاکرام 🍃🌸 هر كس با كتاب ها آرام گيرد، هيچ آرامشى را از دست نداده است.
🌷فرا رسیدن ۱۲ بهمن، سالروز ورود تاریخی امام خمینی(ره) به میهن و آغاز دهه فجر مبارک باد
🔺1. وعده مجانى بودن آب و برق توسط دولت موقت داده شد و حضرت امام آن را اصلاح فرمودند . 🔺2. جمله "در حکومت اسلامی دیکتاتوری وجود ندارد" اگرچه در بیانات ایشان موجود نیست، اما اساس باور و عملکرد حضرت امام (ره) بوده است . * برگزاری اولین انتخابات و رفراندوم کمتر از 2 ماه از پیروزی انقلاب، ایجاد نظام مردم سالاری دینی ، مجلس ، انتخابات مختلف و ... موید این امر است . 🔺3. "روحانیون نباید در سیاست دخالت کنند" این مطلب نقل قول ایشان از دشمنان و حکومت شاه است نه از طرف خودشان! صحیفه نور ج2 ص161 صحیفه نور, ج13 ص347 🔺4. "همه احزاب در ابراز عقیده آزاد هستند" این جمله شرطی نیز دارد که نویسنده با شیطنت آن را حذف نموده است : احزاب آزادند که مخالفت با ما یا با هر چیزی بکنند, مادامی که اقداماتشان مضر به کشور نباشد." صحیفه نور ج22 ص 173 🔺5. "مارکسیستها در ابراز عقیده آزادند" ادامه جمله : "... زیرا ما اطمینان داریم که اسلام دربردارنده پاسخ به نیازهای مردم است. ایمان و اعتقاد ما قادر است که با ایدئولوژی آنها مقابله کند. 📌... هرکس آزاد است که اظهار عقیده کند و برای توطئه کردن آزاد نیست..." صحیفه نور, ج3 ص371 * همانگونه که مارکسیستها در 3 سال اول انقلاب در ابراز عقیده خود آزاد بودند اما پس از اخلال در امنیت و حرکتهای مسلحانه با آنان برخورد شد . 🔺6. با جستجوى انجام شده , سایر جملات موجود در متن شبهه در 22 جلد صحیفه نور یافت نشد و این سخنان صرفا به حضرت امام، منتسب شده و کذب مى باشد. 🔺7. در آستانه دهه مبارک فجر و پیروزى انقلاب اسلامی , دشمنان و منافقان با انتشار این قبیل شبهات و اکاذیب، در پى تخریب جلوه های انقلاب و بنیانگذار آن در میان مردم مى باشند. http://shayeaat.ir/post/98
💠موانع تحقّق اهداف انقلاب اسلامی/عوامل درونی 🔻ما در خلأ که زندگی نمیکنیم، ما در یک واقعیاتی داریم زندگی میکنیم؛ این واقعیات چقدر برای رسیدن به این هدفها کمک بود یا مزاحمت بود؟ یقیناً ا گر مزاحمهائی که حالا میشمارم، وجود نداشت، رسیدن به این هدف، زمان زیادی نمیخواست. شاید در طول پنج سال، ده سال یک گروه متشکل قوی میتوانستند این اهداف را برآورده کنند؛ منتها در سر راه انسان موانع وجود دارد. اساساً همین وجود مانع است که به تلاش انسان معنا و حقیقت معنوی میبخشد و اسمش میشود جهاد؛ این موانع چه بودند؟ ما دو نوع موانع داشتیم: یکی موانع درونی، یکی موانع بیرونی. 1⃣موانع درونی یعنی چه چیزهائی؟ یعنی آن چیزهائی که در درون خود ما انسانها - چه تصمیم‌گیرانمان، چه آحاد مردممان، چه ناظرین بیرون از گود مبارزه و انقلاب - وجود دارد؛ اینها موانع درونی است. موانع درونی، ضعفهاست؛ ضعفهای فکری است، ضعفهای عقلانی است، است، آسان‌گرائی است، آسان‌پنداری است؛ این گاهی اوقات خودش یکی از موانع تحقق آن چیز است. باید برآورد و تقویم نسبت به کار و مشکلات کار، مطابق با واقع یا لااقل نزدیک به واقع باشد. آسان‌پنداری هم مثل آسان‌گیری و سهل‌انگاری است؛ آن هم یکی از موانع راه است. گریز از چالش هم یکی از ضعفهای درونی ماست... یعنی در واقع همان راحت‌طلبی، مواجهه‌ی با مشکلات را زشت و ناپسند دانستن، آماده نبودن برای مواجهه‌ی با مشکلات. اینها ضعفهای درونی ماست. یکی دیگر از ضعفهای درونی عبارت است از تربیتهای_اجتماعیِ موجود و عادتهای_تاریخی، که اینها در ما ملت ایران در آغاز انقلاب بود. امروز ما می‌بینیم که عنوان ما_میتوانیم در همه هست... تربیتهای قبلی درست عکس این بود. هر کاری که مطرح میشد، میگفتند آقا ما که نمیتوانیم! آقا فلان چیز را بسازید، میگفتند ما که نمیتوانیم! با فلان شعار غلط در دنیا مقابله کنیم، میگفتند آقا ما که زورمان نمیرسد، ما که نمیتوانیم! «ما میتوانیمِ» امروز، آن روز «ما نمیتوانیم» بود. این، آن تربیت اخلاقی و تاریخیِ بازمانده‌ی از دوران گذشته است. توسری خوری، شنیدن زور، دیدن فسق در کسانی که از آنها جامعه توقع عدالت و انصاف و طهارت و پاکیزه‌دامنی دارد، عادت شده بود. یعنی اگر در دوران پیش از می‌آمدند به مردم میگفتند آقا فلان مسئول عالی کشور - حالا شخص اول که خود شاه بود - یا وزرا یا مسئولین فلان عیاشی را کردند، فلان فسق را کردند، فلان عمل زشت و ناهنجار را انجام دادند، مردم تعجب نمیکردند؛ میگفتند خوب، هست دیگر؛ معلوم است! یعنی عادت کرده بودند به اینکه مسئولانی را که باید پاک باشند و پاکدامن باشند، آلوده‌دامن و ناپاک ببینند. اینها همان موانع درونی است؛ اینها آن چیزهائی است که در مقابل رسیدن به یک هدف و مقصود والا عایق ایجاد میکند. خشم و شهوتهای بی‌مهار و تربیت نشده، دلبستگی به عادات و عقاید خرافیِ میراثی، و بد فهمیدن دستور دین جزو ضعفهای درونی است. بعضی‌ها خیلی از چیزها را نمیفهمیدند. مبارزه میکردیم؛ بعضی‌ها به استناد روایاتی که هر پرچمی که قبل از برافراشته شدن پرچم حضرت مهدی (عج) برافراشته شود، در آتش است، با مبارزه مخالف بودند. میگفتند آقا شما قبل از مبارزه‌ی حضرت صاحب‌الزمان (عج) میخواهید مبارزه شروع کنید؟! خوب، این پرچم مبارزه را که بلند میکنید، در آتش است. معنای حدیث را نمیفهمیدند... اینها همه موانع درونی‌ای بود که بعد از آنکه انقلاب پیروز شد، ما ملت ایران با این زمینه‌ها میخواستیم کشور را به سمت آن اهداف ببریم. خوب، اینها هر کدامش یک مانع بود. البته اینها برطرف شدنی بود، نه اینکه برطرف شدنی نبود؛ خیلی‌اش هم با تبیین برطرف شد. لذا همین تبیین‌ها موجب شد که انقلاب اسلامی بر بسیاری از این پیش‌زمینه‌های تاریخی و تربیتهای غلط فائق بیاید و فائق آمد. البته در بعضی‌اش هم هنوز فائق نیامدیم، که آن انگیزه‌های دیگری دارد - مثل این مصرف‌گرائی و اسراف و این چیزها که حالا گفتند - این جزو میراثهای ما از گذشته است و متأسفانه این میراث را نگه داشتیم. ما ملت ایران باید این جامه‌ی ناسازِ بی‌اندامِ زشت را از تنمان بیرون بیاوریم. ما خیلی مصرف‌زده هستیم؛ باید این را حلش کنیم. همه باید دست به دست هم بدهند و این قضیه را حل کنند. خوب، اینها عوامل درونی بود. ✍امام خامنه ای، بیانات‌ در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه‌های شیراز،
💠موانع تحقّق اهداف انقلاب اسلامی/عوامل بیرونی 2⃣آن‌وقت عوامل بیرونی که دیگر الی ماشاءاللَّه وجود داشته است؛ همه‌ی کسانی که به نحوی از انقلاب یا از هدفهای انقلاب متضرر میشدند، اینها جلوی انقلاب ایستادند. از امنیت یک عده‌ای متضرر میشوند، از عدالت یک عده‌ای متضرر میشوند، از نفی حاکمیت طاغوت یک عده‌ای متضرر میشوند، از نفی سلطه‌ی بیگانه یک جماعتی متضرر میشوند، از نفی استبداد یک عده‌ای متضرر میشوند. اینها همه در مقابل انقلاب صف کشیده‌اند. تا الان هم این صف‌کشی ادامه دارد. سال اول انقلاب در تقریباً چهارگوشه‌ی کشور با شعار قومیت، کانونهای جنگ و درگیری به وجود آمد. در بلوچستان، در کردستان، در ترکمن‌صحرا، در نقاط مختلف؛ با بهانه‌ی قومیت...یک عده‌ای به نام بلوچ و با یک استفاده و ترفندی با انقلاب درافتادند. عین همین قضیه در مورد کردستان بود. عین همین قضیه در مورد ترکمن‌صحرا بود. بعد تحریکات اینها روشن شد، معلوم شد که از کجا تحریک میشوند. خوب، اینها موانعی بودند که جلو راه انقلاب را میگرفتند. اینطور نبود که این اتومبیل در جاده‌ی آسفالته بتواند درست حرکت کند. بعد از این مسئله‌ی قومیتها، تنافسهای درونی خود ماهابود با یکدیگر، که آن‌هم یک ماجرای تلخ و بدی دارد؛ ماجرای ملال‌آوری دارد. بعد جنگ تحمیلی بود؛ هشت سال. شما ببینید این نیروی متراکمی که ملت ما در مقابله‌ی با دشمن گذاشت و توانست دشمن را به زانو دربیاورد - نه فقط صدام را، بلکه آن کسانی که پشت سر صدام بودند، اینها به زانو درآمدند در مقابل انقلاب اسلامی - اگر در خدمت به سمت هدفهای عمرانی و آبادانی و سازندگی جمهوری اسلامی بنا بود قرار بگیرد، چقدر کار پیش میرفت. البته ما از تحمیل جنگ سود بردیم. ما از این تهدید به مثابه‌ی بهترین فرصتها استفاده کردیم. ملت ایران این تهدید را به معنای حقیقیِ کلمه تبدیل کرد به یک فرصت بزرگ، یک آزمایشگاه عظیم؛ یک میدان عظیمِ تجربه‌ها شد و خیلی برکات عاید شد؛ اما واقعیت قضیه هم این بود که تحمیل جنگ بر یک کشور مشکلات را درست میکند. بنابراین انحصارطلبان جهانی از یک طرف، اشرار داخلی از یک طرف، توطئه‌های ابرقدرتها از یک طرف، دست اغواگر تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادیِ آن ابرقدرتی که دستش از ایران با انقلاب اسلامی کوتاه شده بود از یک طرف - یعنی آمریکا که تا امروز هم ادامه دارد - اینها همه در مقابل این حرکت عظیم ملت ایران ایستادند. 🔺با وجود این موانع، حالا بیائید ارزیابی کنید ببینید حرکت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی به سمت آن هدفها چطور بوده. من اگر بخواهم ارزیابی کنم، عملکرد را بسیار خوب میدانم. جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی عملکردش یک عملکرد با نمره‌ی بسیار خوب است. در مقابل این همه مشکلات مگر طاقت می‌آورند؟ در دوره‌ی ما حوادث جابه‌جایی قدرت در آفریقا و در آسیا و در خیلی جاها انجام گرفته بود؛ هیچکدام طاقت نیاوردند. در دوران قبل از ما هم انقلابهای بزرگ دنیا - مثل انقلاب کبیر فرانسه، مثل انقلاب اکتبر شوروی - در مقابل این حوادث گوناگون هیچکدام طاقت نیاوردند، یعنی از همان اول منحرف شدند. خصلت مردمی بودن، خصلت اسلامی بودن، خصلت آرمانگرا بودن، اینی که جوان انقلابیِ امروز بعد از سی سال اینجا می‌ایستد، آرمانهای انقلاب را به عنوان آرزوها و مطالبات خودش در میان میگذارد و با صدای بلند مطرح میکند، این خیلی توفیق بزرگی است برای انقلاب. هرگز در انقلابهای دیگر اینطور نبود. ✍امام خامنه ای، بیانات‌ در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه‌های شیراز،
💠قیام علیه فرهنگ غرب انقلاب اسلامی ایران تنها قیام علیه استبداد سیاسی یا استعمار سیاسی یا اقتصادی نبود؛ قیام علیه ، ایدئولوژی غربی، دنباله روی از تفکر غربی بود، بازگشت به هویت اسلامی و خود واقعی و روح جمعی این مردم بود یعنی قرآن. ✍استاد شهید مطهری 📚آیندۀ انقلاب اسلامی ایران، ص۲۴۷
💠جمهوری اسلامی منهای انقلاب اسلامی معنا ندارد یک امر است؛ یک امر دفعی نیست که بگوییم در تاریخ فلان، مثلاً یک حادثه ای اتّفاق افتاد، یک عدّه ای به خیابان آمدند، ده روز، بیست روز، دو ماه، شش ماه طول کشید و حکومت سرنگون شد؛ انقلاب این است؛ نه، این انقلاب نیست؛ این یک از انقلاب است. انقلاب یک ماندگار و حقیقت دائمی است. انقلاب یعنی دگرگونی؛ دگرگونیهای عمیق در ظرف شش ماه و یک سال و پنج سال به وجود نمی آید؛ علاوه بر اینکه اصلاً دگرگونی و صیرورت -یعنی حالی به حالی شدن، تحوّل- اصلاً ندارد؛ هیچوقت تمام نمی شود؛ انقلاب یعنی این. انقلاب یک امر دائمی است. حرفهایی یک عدّه [میزنند] -منبع این حرفها، به قول خودشان، اتاق فکرهای خارجی است، اینجا هم این حرفها را بعضیها در روزنامه ها و در مجلّه ها و در حرفهای گوناگون خودشان رِلِه میکنند و همانها را تکرار میکنند و به زبان ایرانی آنها را بیان میکنند؛ [امّا منبع] حرف از آنجا است- که بله، انقلاب تمام شد. حالا یک نفر بی عقلی پیدا میشود به صراحت میگوید انقلاب را باید به موزه سپرد، بعضی های دیگر هم هستند اینقدر بی عقل نیستند، به این صراحت نمی گویند، در پوشش این حرف را میزنند؛ جوری حرف می زنند که معنایش این است که انقلاب تمام شد؛ تبدیل انقلاب به جمهوری اسلامی. اصلاً قابل تبدیل نیست؛ جمهوری اسلامی باید مظهر انقلاب باشد. یعنی همان حالت تجدیدپذیری، همان حالت تحوّل دائمی، همان حالت باید در جمهوری اسلامی وجود داشته باشد والّا جمهوری اسلامی نیست؛ حکومت اسلامی نیست؛ انقلاب یک امر مستمر است. ✍امام خامنه ای_ ۹۴/۶/۲۵
💠 جمهوری اسلامی یك منظومه است جمهوری اسلامی - كه از انقلاب اسلامی برخاسته است - یك واحدی است كه داری دو بعد است: اسلامی بودن و مردمی بودن؛ هم اسلامی است، هم مردمی است. و مردمی است، چون اسلامی است؛ چون اسلام دین جامعه است. دین مسئولیت همگانی است؛ اسلام دین تك تك افراد و اشخاص به حیث خودشان فقط نیست؛ آن هم هست، اما افراد به حیث اجتماعشان هم مورد خطاب اسلامند. اسلام یك دین مردمی است؛ یك دینِ مسئولیت عمومی است؛ بنابراین مردمی بودن از خود اسلامی بودن برمی‌‌آید. اسلامی هم هست؛ چون خدای متعال منت گذاشته است: «بل اللَّه یمنّ علیكم أن هداكم للإیمان»؛ منت گذاشته بر ما، هدایت كرده ما را به این ایمان؛ پروردگار به مردم ما، به خود ما منت گذاشته، ما را به این دین هدایت كرده؛ لذا جمهورِ ما اسلام را میخواهند و این دین الهی را بحمداللَّه خدای متعال به ما داده است. بنابراین «جمهوری اسلامی» است؛ یك منظومه است، یك مجموعه است، یا بگوئیم واحدِ دارای ابعادی است كه این ابعاد باید با همدیگر مورد ملاحظه قرار بگیرد و با هم باشد؛ این درهم‌‌تنیدگی باید حفظ بشود. هر كدام از این جهات تضعیف بشود، كل و مجموعه تضعیف شده است. مسئله‌‌ی ولایت هم پایبندی به همین مجموعه است؛ چه ولایت معصومین (علیهم السّلام)، چه ولایت فقیه كه دنباله‌‌ی ولایت معصومین و ادامه‌‌ی او هست. مسئله‌‌ی پایبندی به این مجموعه و رعایت حفظ این مجموعه در كشور و در نظام است، كه زاویه‌‌ای پیدا نكند، مشكلی برایش به وجود نیاید، در او تنقیصی و تبعیضی حاصل نشود، با همین جامعیت حركت كند و پیش برود. و این اسلام ناب هم كه در فرمایش امام بود، ناظر به همین است؛ چون امام اسلام ناب فرمودند، در مقابل اسلام آمریكائی. اسلام آمریكائی فقط آن نیست كه آمریكاپسند باشد؛ هر چیزی كه خارج از این اسلام ناب است؛ اسلام سلطنتی هم همین جور است، اسلام التقاطی هم همین جور است، اسلام سرمایه‌‌داری هم همین جور است، اسلام سوسیالیستی هم همین جور است، اسلامهائی كه با شكلها و رنگهای مختلفی عرضه بشود و آن عناصر اصلی در او وجود نداشته باشد، همه‌‌اش مقابل اسلام ناب است؛ در واقع اسلام آمریكائی است. انسان مشاهده میكند در این معارضه‌‌هائی كه با نظام در طول این سی سال انجام گرفته، این اسلامهای گوناگون حضور داشته‌‌اند؛ هم اسلام التقاطی وجود داشته، هم اسلام سلطنتی وجود داشته، هم اسلام سوسیالیستی وجود داشته؛ انواع و اقسام این اسلامها در مواجهه‌‌ی با نظام جمهوری اسلامی وجود داشته‌‌اند. خوب، در این نگاه به اسلام و درك و فهم از اسلام، فرد و جامعه با هم ملاحظه میشوند، معنویت و عدالت با هم ملاحظه میشوند، شریعت و عقلانیت با یكدیگر ملاحظه میشوند، عاطفه و قاطعیت در كنار هم دیده میشوند؛ اینها همه باید باشد. قاطعیت در جای خود، عواطف در جای خود، شریعت در جای خود، عقلانیت - كه آن هم خارج از شریعت البته نیست - در جای خود؛ همه در كنار هم بایستی مورد استفاده قرار بگیرند؛ انحراف از این منظومه‌‌ی مستحكم، موجب انحراف از نظام اسلامی خواهد بود. ✍امام خامنه ای، ۱۳۸۸/۰۷/۰۲
💠آگاهی برای چنین نظامی، مثل آب و هوا، لازم و واجب است ✍ رهبرانقلاب، ۱۳۷۵/۰۲/۱۳ نظام جمهوری اسلامی یک نظام مردمی است و کسی نمی تواند این را منکر شود. مخالفين ما هم نمی توانند این را منکر شوند. حداکثر این است که مردم را تخطئه میکنند و میگویند «مردم نفهمیدند و با این مسؤولین و این نظام، صفا کردند.» نظام مردمی، جز با آگاهی مردم ممکن نیست پیش برود. نظام دیکتاتوری، نظام کودتایی، نظام تحمیلی که با مردم سر و کاری ندارد، برایش مهم نیست که مردم بفهمند یا نفهمند. چه آن جا که شمشیر حاکم است و چه آن جا که سرمایه حاکم است، فرقی نمیکند. بنابراین، برای آن نظام، آگاهی مردم مهم نیست. [اما] نظام مردمی، مستغنی از آگاهی مردم نیست. باید مردمش را آگاه کند. منظور، تبلیغات نیست که حرفهای خودش را پیوسته به خورد مردم دهد؛ نه، بلکه مردم باید اهل تحلیل شوند تا بفهمند که نظام برایشان مفید است. آگاهی برای چنین نظامی، مثل آب و هوا، لازم و واجب است.
💠عدالت میخواهد... اگر قرار است کاری در فضای عملی و میدانی انجام شود باید مبتنی بر مباحث نظری باشد، امام علی ع میفرمایند که من می خواهم پرچم عدالت دست افرادی باشد که اهل فکر و تحلیل هستند، این تعبیر صریح نهج البلاغه است. اگر من و شما که ادعای عدالتخواهی داریم تامل و مطالعه و این ابتدائیات را کنار بگذاریم به روزمرگی دچار می شویم و عدالتخواهی تبدیل به یک دکان و دستگاهی برای دیده شدن تبدیل می شود، آنوقت دیگر مهم نیست این عدالتخواهی برای مردم و جامعه آب و نان دارد یا نه! مهم این است که برای شخص خودمان اب و نان داشته باشد! عدالتخواهی گام به گام است باید انباشت تجربیات صورت بگیرد. حتی حکومت امام زمان هم همینطور است، سال دهم حکومت ولی عصر نسبت به سال اول پیشرفته تر و عادلانه تر است سال از انقلاب ما گذشته است الان باید به یک جمع بندی برسیم تا بتوانیم بعد از آن به یک تجدید مطلبی برسیم! باید مجموعه تجربیات، درس ها و عبرت های خود را جمع بندی کنیم یکی از مهم ترین فلسفه های وجودی تشکیلات همین است که ما نباید از همانجایی شروع به کار کنیم که قبلی ها شروع کرده بودند، باید از اشتباهات و تجربیات آن ها درس و عبرت بگیریم، حتی اگر قرار است اشتباه کنیم باید اشتباهات جدیدی صورت بگیرد نه اینکه اشتباهات قبلی تکرار شود. چه شد که عاقبت حکومت امام علی ع آن چیزی که باید نشد و به آن فرجام دچار شد؟ چرا در ظاهر شکست خورد و حکومت به دست کسی مثل معاویه افتاد؟! ما با یک جامعه ای مواجه هستیم که عدالتخواه ترین فرد تاریخ در راس آن قرار داشت ولی حکومتش شکست خورد. حال چه کسی را متهم کنیم؟ حکومت علی مغلوب جنگ نرم شد. در یک جنگ روانی کار به جایی رسید که علی ع را به شهادت رساندند! چرا مردم با علی همراهی نکردند؟ دلسوزتر و عدالتخواه تر از امیرالمومنین برای آحاد جامعه مگر وجود داشت؟ اگر سازوکارهایی وجود دارد برای اخلال رابطه بین مردم و عدالتخواه ترین حکومت های عالم، این ساز و کارها باید کشف و خنثی شود مشکل حکومت علی ع این بود که کسی نبود با این ساز و کارها مخالفت کند، آنها هم که مخالفت می کردند تک به تک حذف می شدند،رویش هایی هم جای آنها را نگرفت پس در جامعه علی ع از آن ها که باید تحلیل، روشنگری و توجیه می کردند، یک عده شهید شدند، یک عده کردند، یک عده دچار و شدند، یک عده هم خودشان را فروختند آیا جمهوری اسلامی نمیتواند به چنین آسیب هایی دچار شود؟ اتفاقا جامعه امروز ما در یک چنین شرایطی قرار دارد بنده بیش از همه با تحجر مبارزه کردم اما آیا قرار است به اسم مبازره با بخش مهمی از تهدیدها و خطرهای انقلاب را فراموش کنیم؟! یادمان نرود که چه ضربه محکم و مهلکی میخواست به این انقلاب بزند! در عرض دوسال ذخیره شیعه را جارو کردند، بهشتی و رجایی و باهنر و... را همین التقاطی ها به شهادت رساندند. امروز روزی است که باید تاریخ انقلاب را در جامعیت خودش مرور کنیم، که متحجرین و التقاطیون چه کردند؟ خطیر و جدی بودن مسئله را درک کنید، همتتان را مضاعف کنید و به میدان بیایید، نگویید به ما چه مربوط است! عدالت میخواهد نه بچه سوسول و نه افراد لات ✍وحیدجلیلی در چهلمین نشست جنبش عدالتخواه دانشجویی
💠تقلیل مشکلات به رهبری و ولایت‌بسندگی: دو روی سکه محافظه‌کاری و اسلام سلطنتی! 🔺جریانی، در توهم دفاع از ولایت، هرگونه نقد، پاسخ‌خواهی، دادخواهی و اصلاح سیستم را ضدیت می‌شمارد و اگر از سوپور سر کوچه هم انتقاد شود، می‌گوید سوپور زیرمجموعه سرسوپورهاست، او ذیل شهرداری و... تا رهبری و امام زمان جلو می‌رود؛ لذا انتقاد از نحوه جمع‌آوری زباله در فلان کوچه، در حکم محاربه با امام زمان است! از تقدم ولایت بر عدالت ، ولایت‌بسندگی، تسری ولایت و... سخن گفته و در نهایت اشکالات را توجیه می‌کنند. 🔺جریان دیگر، همه ناکارآمدی‌ها و عقب‌گردها را به رهبری و نظام نسبت می‌دهد. 🔹هر دو نگاه یک پایه و نتیجه دارند؛ انگار شأن و سیره رهبری دخالت در تمام امور کشور است یا رهبری مستقل از اراده مردم و مسئولین در تمامی تصمیم‌گیری‌ها می‌تواند دخالت ‌کند. مردم، نخبگان و مسئولین عناصری منفعل‌اند و مانند ربات به‌وسیله رهبر هدایت می‌شوند. در یک کلمه تعریف سلطنتی از حکومت اسلامی و ولایت ارائه می‌دهند. 🔺هر دو جریان، با منفعل انگاشتن مردم، مسئولین و نخبگان، مسئولیت را از خود سلب، عافیت‌طلبی را توجیه، امکان نقد و اصلاح را منتفی می‌کنند. غیرواقع‌بینانه در توجیه/ نفی کارنامه رهبری و نظام سخن می‌گویند، بدون آنکه برای اصلاح وضعیت موجود و اصلاح لایه‌های مختلف نظام تلاش کنند. درنهایت تنها به حفظ وضع موجود کمک کرده و نارضایتی مردم را افزایش می‌دهند. 🔺ولایت نه یک سیستم سلطنتی بالا به پایین که نظامی دوطرفه است، رهبری جهت‌گیری‌های کلی را مبتنی بر آموزه‌های دینی اعلام کرده و بر اساس ظرفیتی که مردم، نخبگان و مسئولین از خود نشان می‌دهند، جمع‌بندی کرده و نظام را پیش می‌برد. زمانی‌که ظرفیت عمومی هست مثلاً انرژی هسته‌ای حق مسلم می‌شود و زمانی‌که ناکارآمدی اقتصادی و درگیری در بحث‌های سیاسی مردم را خسته کرده، نرمش قهرمانانه و حتی اجازه به اصرار مسئولین به عقب‌نشینی از بعضی خط قرمزها. مردم و نخبگان در این چارچوب، وظیفه ظرفیت‌سازی، امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر و دادخواهی مظلوم را برعهده دارند. 🔺رهبری کنونی جمهوری اسلامی، ضمن حمایت از مسئولین حاکم در دوره‌های مختلف (که تغییرات 180 درجه‌ای داشتند)، خود جهت‌گیری‌های اصلاحی را در هر دوره طرح کرده و پی‌گرفته است. طرح و پیگیری عدالت‌خواهی و مقابله با فقر و فساد و تبعیض، مقابله با جنگ نرم دشمن برای تغییر محاسبات مردم و مسئولین، پیگیری آرمان‌های بزرگ رو به جلویی مانند پیشرفت، تمدن اسلامی و نهضت تولید علم؛ آن‌هم در دوره‌هایی که این گفتمان‌ها موردتوجه نبوده نمونه آن است. 🔺از سوی دیگر آیت‌الله خامنه‌ای پیشتاز مسئولین در ارتباط‌گیری با مردم و نخبگان بوده و نه‌تنها خود مستقیماً پای صحبت‌های مردم و نخبگان نشسته، بلکه آزادترین و تندترین جلسات جمهوری اسلامی را آن‌هم در ملتهب‌ترین دوران‌ها با جوانان و نخبگان داشته است؛ نظیر جلسات جنجالی پرسش و پاسخ با گردانندگان نشریات دانشجویی و دانشجویان دانشگاه‌های تربیت مدرس و شهید بهشتی. متعدد هم سخنرانان دیدارهای دانشجویی و نخبگان یا افرادی خودجوش از درون جمعیت بلند شده‌اند و رهبری ضمن تحمل نقد تلخ طلبکارانه و بعضاً نفی آنان، منطقی و مستدل تندترین نقدهای آنان را پاسخ گفته و خود رأسا در بسیاری موارد در سخنرانی‌های عادی دیگر خود، با شبهاتی ازاین‌دست در افکار عمومی مواجه شده است و حتی از اشتباه خود و نظام در مواردی سخن گفته است. 🔺پرسش و نقد رهبری و نظام ممنوع نیست و حتی خود رهبری در موارد متعدد آن را تجویز کرده است؛ اما مسئله و اولویت اصلی پیگیری عملکرد مسئولینی است که جهت‌گیری‌های درست نظام و رهبری را پیگیری نمی‌کنند، اقدامات اصلاحی انجام نمی‌دهند، حتی علناً خلاف جهت آن حرکت می‌کنند. بعضاً در موضع اپوزیسیون قرار می‌گیرند یا انتساب خویش به رهبری یا منصوب بودن از جانب رهبری و... را دستاویزی برای فرار از پاسخگویی و توجیه عدم انجام حرکات اصلاحی قرار می‌دهند، یا با طرح مسائل دسته دوم و حاشیه‌ای از هر اقدام اصلاحی شانه خالی می‌کنند یا راه آن را می‌بندند. 🔹بدنه منفعل متدین و حزب‌اللهی نیز به‌جای پیگیری این جهت‌گیری‌ها از مسئولین و فعالیت در این مسیر منفعلانه عمل کرده و برای خوبش توجیهاتی از این جنس می‌تراشد و در یکی از دولبه قیچی می‌نشیند. 🔺بجای آنکه چون بنی‌اسرائیل به رهبری بگوییم تو و خدایت با هم بجنگید و ما سر جای خودمان هستیم این پرسش را از مسئولین و از خود بپرسیم که ما برای این جهت‌گیری‌ها و مشکلات چه کرده‌ایم؟ آیا جهت‌گیری‌های درست را پیگیری کرده‌ایم؟ آیا برای رهبری ظرفیت ساخته‌ایم که بتواند ورود مؤثرتری بکند؟ که یکی از این موارد اصلاح، شفافیت و نظارت عمومی بر نهادهای ذیل رهبری و سایر نهادهای عمومی غیردولتی است. ✍️ محمدصادق شهبازی
💠اسلام ناب در جدال با تحجر و التقاط 🔹هویت انسان انقلاب اسلامی در غیریت با تحجر و تجدد شکل گرفته بود. طبیعی بود که نیروی اجتماعی انقلاب هم در تقابل با این دو جریان قرار بگیرد. صورت‌بندی تحجر، تجدد و در برابر آن‌ها یک نیروی فکری پویا که هویت خود را در از انقلاب اسلامی می‌گیرد و در انقلاب اسلامی می‌جوید، صورت‌بندی نیروهای فکری اجتماعی دست‌کم نیم قرن اخیر ماست. 🔹رهبر انقلاب هشدار می‌دهند که مراقب باشیم تصویر ما از اسلام و دینداری نشود یک سری «مناسک میان‌تهی» و دیگر اسلام را آن‌چنان که باید، به عنوان «عقیده و جهاد» نبینیم. 🔹رهبر انقلاب استدلال می‌کنند که «مدرسه انقلاب» و مکتب امام خمینی عبارت است از درگیری با اسلامی که می‌خواهد به مثابه ضلع تزویر و «در خدمت زر و زور» باشد؛ و تلاش برای سربرکشیدن اسلامی که هم با «فرعون‌ها» و قدرت‌مندان مقابله کند و هم با ثروت‌مندانی که در لوای انقلاب و توحید رشد می‌کنند و بعد در مقابل اصل حرکت می‌ایستند که استعاره قرآنی آن «قارون» است. 🔹چرا منابر و تریبون‌ها و پژوهش‌هایی که در زمینه تفکر اسلامی وجود دارد، هشدارهای اصیل انقلاب اسلامی درباره تبدیل شدن تفکر اسلامی به ابزار زر و زور و تقابل با اسلام مناسک میان‌تهی و مضامینی از این قبیل را بازتولید نمی‌کند؟ یکی از زمینه‌های این وضعیت این است که در پژوهش و گفتارهای مذهبی زمانه ما و به طور مشخص در فرهنگ عمومی دینی، تحجر یا دست‌کم بی‌تفاوتی نسبت به تحجر رشد کرده است. از آن طرف در سطوحی دیگر که بیشتر الیت بروکرات‌ها و تکنوکرات‌ها هستند، تجددزدگی و التقاط با آموزه‌های سرمایه‌داری رشد کرده است و این‌ها زمینه‌های انقلاب ارتجاعی است. 🔹در یک جامعه نابرابر و طبعاً ناهم‌بسته یا از هم‌گسیخته، هیچ پروژه‌ای جلو نمی‌رود مگر پروژه‌های ارتجاعیِ کسانی که مستظهر به تکاثر ثروت و قدرت هستند. در این‌جاست که رهبر انقلاب اسلام ناب را به عنوان «اسلام عدالت‌خواه» تعبیر می‌کنند. یا بارها و بارها می‌گویند ما در زمینه عدالت اجتماعی دچار «عقب‌ماندگی» هستیم. 🔹با انقلاب اسلامی می‌دانند، چقدر به این مسئله‌ها فکر می‌کنند؟ این‌ها صورت امروزین جنگ اسلام ناب اسلام آمریکایی است و ما در جبهه‌هایی از این جنگ مغلوبه شدیم. 🔹وقتی سال‌هاست رهبری از مجلس خبرگان رهبری و چه بسا تمام نخبگان اجتماعی یک ارزیابی اسلامی از وضعیت عدالت خواسته‌اند، و جواب نگرفته‌اند؛ وقتی یک دهه است از حوزه و دانشگاه رشته عدالت‌پژوهی خواسته‌اند و جوابی نیامده است؛ وقتی ارزیابی ایشان مبتنی بر عقب‌ماندگی در عدالت پژواک لازم را در محیط‌های نخبگانی پژواک لازم را ندارد؛ وقتی حتی اصل ارزیابی وضعیت عدالت یا اصل نابرابری و عدالت، مسئله عمومی ما نیست؛ یعنی باید بر راهبردهای ضد ترمیدوری تمرکز بیشتری بکنیم و متوجه باشیم که انقلاب ارتجاعی، بر خلاف انقلاب تکاملی، خیلی آرام و تدریجی اتفاق می‌افتد. 🔹رسانه‌های یک درصدی، آدم‌های حزبی، مسائل جزئی و فرعی مرتب تولید غفلت می‌کند و این باعث می‌شود ما این اصول را فراموش کنیم. باعث می‌شود دستگاه تحلیلی ما با این مفاهیم کار نکند و ما این تعابیر را به عنوان ابزارهای مفهومی و تحلیلی به کار نبریم. 🔹مفهوم «اسلام سرمایه‌داری» یا «مفهوم اسلام پابرهنگان»، در ادبیات دینی علاقه‌مندان به انقلاب کجاست؟ آیا اگر ایده «اسلام سرمایه‌داری» یک مفهوم جان‌دار بود و بسط و شرح لازم را پیدا کرده بود، امروز وضعیت ما در «عقب‌ماندگی در عدالت» به آن‌جا می‌رسید که رهبر انقلاب به تعبیر خودشان مجبور به اعتراف و عذرخواهی شوند؟ 🔹این همه منابر و مجامع پژوهش اسلامی، که گاهی این همه با مقولاتی مثل تمدن اسلامی و مراحل تمدن اسلامی و غیره بازی می‌کنند و جمله‌سازی می‌کنند؛ اگر دنبال پروژه‌بازی نیستند و به ادبیات امام خمینی علاقه‌مند هستند، چرا یک‌بار درباره تحجر و مقدس‌مآبی، درباره جنگ فقر و غنا و درباره اسلام سرمایه‌داری حرف نمی‌زنند؟ اگر مسئله‌شان ایده‌های رهبری است چرا از اسلام مناسک میان‌تهی و اسلام عدالت‌خواه و عقب‌ماندگی در عدالت نمی‌گویند؟ مگر ایده‌های کلیدی و پرتکرار رهبر انقلاب نیست؟ چرا تنها به نوشتن انشانویسی درباره تمدن اسلامی و دولت اسلامی علاقه نشان می‌دهند؟ ✍مجتبی نامخواه
💠محافظه کاری قتلگاه انقلاب ‏_کار، طرف‏دار وضع موجود است؛ از هر تحولى بیمناک است؛ هرگونه و تحولى را برنمى ‏تابد و از تحول و دگرگونى مى ‏ترسد؛ ... حالت خواب‏ رفتگى و تن دادن به آنچه در جریان عمومى سیاسى و اقتصادى دنیا دارد مى‏ گذرد و شدن به آن، خطر بزرگ جامعه‏ ماست و اگر کسى درست بفهمد و بیندیشد، مى‏ فهمد که باید با یک تحرک و تحول، این وضع را دگرگون کرد؛ هم در زمینه‏ مسائل اقتصادى، هم در زمینه‏ مسائل سیاسى. تا مى‏ گوییم و عقلانیت، عده ‏اى مى ‏گویند مواظب باشید، دست از پا خطا نکنید، عقل را رعایت کنید؛ نبادا یک حرف آن‏چنانى بزنید که در دنیا آن‏طورى بشود؛ نبادا یک کار آن‏چنانى بکنید که دنیا ‏آرایى کند. این‏ها عقلانیت محافظه کارانه است؛ من به این اصلًا اعتقاد ندارم. (۸شهریور ۸۴) من معتقدم محافظه‏ کارى و اکتفاى به آنچه که داریم و نداشتن همت و بلندپروازى در همه‏ زمینه‏ هاى فکر و فرهنگ، است. انقلاب اساساً یعنى گام بلند، که پشت سرش باید گامهاى بلند دیگرى برداشته شود.(۱۲ آذر ۷۹) ✍امام خامنه ای
💠 از مداد علما تا دماء شهدا 🔻قسمت اول 1⃣از دی ۹۸ تا دی ۹۹، یکسال کامل، برگ‌ریزان بود. از مداد علما تا دماء شهدا، از ترور مجاهد نبردهای بین الملل و شهید جنبشهای آزادیبخش، قاسم سلیمانی و ابومهدی و ترور فیزیکدان بزرگ و بنیانگذار، فخری زاده و... تا فقدان آ‌‌یه الله مصباح که قهرمان موشکاف عرصه معرفت و عقلانیت بود، ایران، مردان بزرگی را یک به یک از دست داد و چه بدست آورد؟ در باب سلیمانی، آیه الله عرفان عملی در جهاد کبیر تا جهاد اکبر و از شاهکار برادران گمنامش در سپاه قدس، شهیدان دفاع از مستضعفین جهان و رهایی ملتهای دربند، با دهها سلیمانی بی‌نام که اسماعیل قاآنی، شهید دیروز و فردا، یک‌تن از آنان است همچنان باید گفت و خواهیم گفت، چه تازه اول عشق است و قافله شهر آشوبان کربلا تا همه جا در پنج قاره جهان خواهد رفت و غافلان و به خواب رفتگان را فرمان برپا خواهد داد. دیدید ملتها و نسلها در سراسر عالم با پیکر سوخته و دست بریده‌اش چه کردند؟ جوانان عالم، باز تشنه الگوی معاصر بودند و یافتند، (الگوهای بیشتری در راهند و تا سال بعد، خدا کریم است!)، انقلابیون مسلمان، "چه گوارا"ی صدپله، الهام‌بخش‌تر خود را، و حکومتها، تهدید اصلی بقای خود را، و دولتمردان‌مان راز محبوب نبودن خود را ی کجا یافتند. جهان نیز اسلام "ترور و خشونت" را در تقابل با اسلام "جهاد و شهادت" شناخت و تفکیک طلا و مطلا، ممکن شد. هزار سلیمانی باید خاکستر شوند تا مکتب سلیمانی، هربار دوباره ققنوس وار برخیزد، مکتبی که سلیمانی را ساخت، باز هم خواهد ساخت، و مکتبی نبود که سلیمانی ساخته باشد. ترامپ و پمپئو در آینده، بی حفاظ تر و در تیررس "رزمندگان بدون مرز" خواهند بود و چون سلمان رشدی، دیگر خواب راحت نخواهند داشت اما ضربه اصلی، بر باد رفتن هفت هزارمیلیارد دلار سرمایه‌گذاری آمریکا و چندهزار جنازه سرباز آمریکایی است که مخفیانه و بدون تشییع، دفن شدند در کنار بزرگترین تشییع پیکر در سراسر جهان و شکست اشغالگران غربی در عراق وسوریه و یمن و غزه و افغانستان و... جای مهر انگشتر سلیمانی بر پیشانی تاریخ. 2⃣اما رحلت آیه الله مصباح، اتفاق مهمی در حوزه معرفت است و گرچه مردان معرفت، "بی‌زمان" و بیشتر، مسئله آینده مایند تا گذشته، اما برماست تا داغ او تازه است، به آورده‌های ذهن خلاق آن نظریه پرداز بزرگ، ادای احترام کنیم. ملایی اهل معنا و فرهنگساز در معرکه های فلسفی و علوم انسانی، بی پروا در مواضع علمی بدون چرتکه اندازی های رائج، نکته سنج، فریب ناپذیر و متخصص در آسان کردن سخت ترین معقولات و جراح غده های بدخیم و پیچیده در تحریف دین که شاید اگر فداکاری و پایمردی او نبود، موج یک انحراف خطیر در فکر دینی و حاکمیت سیاسی بویژه در دهه هفتاد با پوشش تقلبی "نواندیشی دینی" و با القای سکولاریزم در لباس "عرفان"، و تزریق "لیبرال دمکراسی" در پرده "جامعه مدنی"، در کار تخریب مبانی انقلاب خمینی، حتی بدست معممین درس نخوانده‌ای که به تدریج از گرداب فروپاشیده چپ، به مرداب عفن راست لیبرال درغلتیدند، بثمر می نشست. آن مقاومتها بود که کینه ها برانگیخت اما هنر "فریب نخوردن" و "دقیق بودن" را به جامعه علمی و سیاسی کشور آموخت و بساط شعبده با دین را برهم زد، دین‌سازان را رسوا ساخت تا پس ازسالها عوامفریبی با افاضات پوششی و عناوین انحرافی در باب "نسبیت معرفت دینی" و "دین منهای معرفت و شریعت و عدالت"، آنان را بی لباس و بدون گریم و چهره پردازی، انگشت نما کرد، پس معلوم باشد چرا بی بی سی و صدای آمریکا بر پیکر او، جشن گرفته و نقل و نبات می پاشند! بپاشند اما کار از کار گذشت و با عینکی از جنس منطق که مصباح بر چشم نخبگان نهاد، کارایشان بشد. آن افشای معرفتی اگر نبود، دین ستیزان مخفی شده در پس نقاب "نواندیشی دینی"، تن به خودافشایی نمی‌دادند که پس ازسالها رنگ و نیرنگ، خود به صراحت، به همانچه مصباح می‌گفت اعتراف کرده، و انکار کلمه الله، و تحریف وحی و نفی عصمت و رد خطاناپذیری رسول ص و طرد ولایت خدا و اولیائش، و باقی فاضلاب فروخورده دهه هفتاد را عاقبت در دهه نود، بالا آوردند و قرآن کریم را نیز ساخته محمد ص و دیوان شعر او خواندند. پس از دو دهه نبرد مظلومانه دوباره باید به هزاران برگ تفکر نوبرانه این مرد، نگاهی خیره تر داشت. ✍استاد حسن رحیم پور ازغدی
💠 از مداد علما تا دماء شهدا 🔻قسمت اول 1⃣از دی ۹۸ تا دی ۹۹، یکسال کامل، برگ‌ریزان بود. از مداد علما تا دماء شهدا، از ترور مجاهد نبردهای بین الملل و شهید جنبشهای آزادیبخش، قاسم سلیمانی و ابومهدی و ترور فیزیکدان بزرگ و بنیانگذار، فخری زاده و... تا فقدان آ‌‌یه الله مصباح که قهرمان موشکاف عرصه معرفت و عقلانیت بود، ایران، مردان بزرگی را یک به یک از دست داد و چه بدست آورد؟ در باب سلیمانی، آیه الله عرفان عملی در جهاد کبیر تا جهاد اکبر و از شاهکار برادران گمنامش در سپاه قدس، شهیدان دفاع از مستضعفین جهان و رهایی ملتهای دربند، با دهها سلیمانی بی‌نام که اسماعیل قاآنی، شهید دیروز و فردا، یک‌تن از آنان است همچنان باید گفت و خواهیم گفت، چه تازه اول عشق است و قافله شهر آشوبان کربلا تا همه جا در پنج قاره جهان خواهد رفت و غافلان و به خواب رفتگان را فرمان برپا خواهد داد. دیدید ملتها و نسلها در سراسر عالم با پیکر سوخته و دست بریده‌اش چه کردند؟ جوانان عالم، باز تشنه الگوی معاصر بودند و یافتند، (الگوهای بیشتری در راهند و تا سال بعد، خدا کریم است!)، انقلابیون مسلمان، "چه گوارا"ی صدپله، الهام‌بخش‌تر خود را، و حکومتها، تهدید اصلی بقای خود را، و دولتمردان‌مان راز محبوب نبودن خود را ی کجا یافتند. جهان نیز اسلام "ترور و خشونت" را در تقابل با اسلام "جهاد و شهادت" شناخت و تفکیک طلا و مطلا، ممکن شد. هزار سلیمانی باید خاکستر شوند تا مکتب سلیمانی، هربار دوباره ققنوس وار برخیزد، مکتبی که سلیمانی را ساخت، باز هم خواهد ساخت، و مکتبی نبود که سلیمانی ساخته باشد. ترامپ و پمپئو در آینده، بی حفاظ تر و در تیررس "رزمندگان بدون مرز" خواهند بود و چون سلمان رشدی، دیگر خواب راحت نخواهند داشت اما ضربه اصلی، بر باد رفتن هفت هزارمیلیارد دلار سرمایه‌گذاری آمریکا و چندهزار جنازه سرباز آمریکایی است که مخفیانه و بدون تشییع، دفن شدند در کنار بزرگترین تشییع پیکر در سراسر جهان و شکست اشغالگران غربی در عراق وسوریه و یمن و غزه و افغانستان و... جای مهر انگشتر سلیمانی بر پیشانی تاریخ. 2⃣اما رحلت آیه الله مصباح، اتفاق مهمی در حوزه معرفت است و گرچه مردان معرفت، "بی‌زمان" و بیشتر، مسئله آینده مایند تا گذشته، اما برماست تا داغ او تازه است، به آورده‌های ذهن خلاق آن نظریه پرداز بزرگ، ادای احترام کنیم. ملایی اهل معنا و فرهنگساز در معرکه های فلسفی و علوم انسانی، بی پروا در مواضع علمی بدون چرتکه اندازی های رائج، نکته سنج، فریب ناپذیر و متخصص در آسان کردن سخت ترین معقولات و جراح غده های بدخیم و پیچیده در تحریف دین که شاید اگر فداکاری و پایمردی او نبود، موج یک انحراف خطیر در فکر دینی و حاکمیت سیاسی بویژه در دهه هفتاد با پوشش تقلبی "نواندیشی دینی" و با القای سکولاریزم در لباس "عرفان"، و تزریق "لیبرال دمکراسی" در پرده "جامعه مدنی"، در کار تخریب مبانی انقلاب خمینی، حتی بدست معممین درس نخوانده‌ای که به تدریج از گرداب فروپاشیده چپ، به مرداب عفن راست لیبرال درغلتیدند، بثمر می نشست. آن مقاومتها بود که کینه ها برانگیخت اما هنر "فریب نخوردن" و "دقیق بودن" را به جامعه علمی و سیاسی کشور آموخت و بساط شعبده با دین را برهم زد، دین‌سازان را رسوا ساخت تا پس ازسالها عوامفریبی با افاضات پوششی و عناوین انحرافی در باب "نسبیت معرفت دینی" و "دین منهای معرفت و شریعت و عدالت"، آنان را بی لباس و بدون گریم و چهره پردازی، انگشت نما کرد، پس معلوم باشد چرا بی بی سی و صدای آمریکا بر پیکر او، جشن گرفته و نقل و نبات می پاشند! بپاشند اما کار از کار گذشت و با عینکی از جنس منطق که مصباح بر چشم نخبگان نهاد، کارایشان بشد. آن افشای معرفتی اگر نبود، دین ستیزان مخفی شده در پس نقاب "نواندیشی دینی"، تن به خودافشایی نمی‌دادند که پس ازسالها رنگ و نیرنگ، خود به صراحت، به همانچه مصباح می‌گفت اعتراف کرده، و انکار کلمه الله، و تحریف وحی و نفی عصمت و رد خطاناپذیری رسول ص و طرد ولایت خدا و اولیائش، و باقی فاضلاب فروخورده دهه هفتاد را عاقبت در دهه نود، بالا آوردند و قرآن کریم را نیز ساخته محمد ص و دیوان شعر او خواندند. پس از دو دهه نبرد مظلومانه دوباره باید به هزاران برگ تفکر نوبرانه این مرد، نگاهی خیره تر داشت. ✍استاد حسن رحیم پور ازغدی
💠از مداد علما تا دماء شهدا 🔻قسمت دوم 3⃣آقای مصباح را شاید پنج، شش نوبت، بیشتر زیارت نکرده باشم و عمده شناخت بنده از مسیر کتابها بلکه کتابخانه نظریات او در دهها موضوع تخصصی بود. و هر بار برخلاف چهره ای که از او ساختند، ایشان را منصف و نقدپذیر یافتم، خاصه، یک ملاقات که تماما صرف نقد طلبگی بر برخی فرمایشات ایشان کردم و هرچه کردم، ذره ای امتناع و خودبرتربینی که بیماری اخلاقی برخی علمای حوزه و دانشگاه است، در آن مرد اخلاقی و متواضع، نیافته و مثقالی بی انصافی و بی توجهی در آن متفکر صبور ندیدم. مجتهد در"اصول دین" و بری از بی تفاوتی و بی حسی در دفاع از حق بود، در دورانی که بسیاری فاضلان فضل فروش، فاقد درک تحلیلی از اصول و محروم از مهارت خودسازی و جسارت خودسوزی، و بیشتر گرفتار اظهار خودند تا درد دین. مصباح از پیشتازان تحول در حوزه و از خط شکنان تحجر و مشعلداران نوآوری و نواندیشی و زخم خورده‌ی اصلاح طلبی خویش در نظام آموزشی و پژوهشی حوزه نیز بود. 4⃣پس از سلطنت رضا پهلوی و سپس شهریور ۲۰ و اشغال مادی و معنوی ایران که چیزی از ایران نماند و از هر جهت دچار فروپاشی شد، هسته های مقاومت فکر دینی در کشور بتدریج فعال و در برابر ایدئولوژی اسلام ستیز رژیم شاه، کمونیستها، بهاییت، کسروی گری و... خط دفاعی تشکیل دادند. از جمله، حلقه ای که در قم، برگرد امام و آقای طباطبایی شکل گرفت، از کارآمدترین هسته های مقاومت علمی و عملی بود که تا امروز برکاتش پیداست. دهها متفکر بزرگ و صدها روحانی مبارز، در "معرکه معرفت" و در "جبهه سیاست"، براستی سرنوشت ایران، تشیع و جهان اسلام را ظرف چند دهه تغییرات اساسی دادند. شاگردان مشترک حلقه طباطبایی و مکتب امام، "عقلانیت دینی" را تکثیر و به روز کرد و این جنبش در تفکر دینی، معادله قوا را تغییر داد؛ مطهری و جوادی آملی و مصباح یزدی و حسن زاده و دهها تن دیگر، به رغم فراز و فرودها وتفاوتها، هر یک، جهانی بنشسته در گوشه ای بودند و تاریخ تفکر معاصر را به پیش راندند. کارکرد تئوریک شهید مطهری در دهه سی تا شصت در برابر التقاط چپ، و کارکرد سیاسی شهید بهشتی در برابر لیبرالیزم مذهبی در ساختار حکومت پساانقلاب، هرچه بود، آقای مصباح از دهه ۴۰ در کنار آنان و از دهه ۶۰ تا آستانه ۱۴۰۰، بار شهیدان را بر دوش کشید، و تداوم همان کارکرد علمی و طبعا هدف همان بمبارانها بود که آنان را نیز تا بودند، یکروز بی نصیب نگذارد. اهمیت کار مصباح و نقطه زنی او در فلسفه های مضاف و علوم انسانی را همه می‌توانستند از شدت کینه ورزی ها حدس بزنند حتی اگر آشنا به دهها نظریات جدیدی نباشند که در ذهن خلاقش در فلسفه، کلام، عرفان نظری، اصول فقه، معرفت شناسی، فلسفه حقوق و فلسفه اخلاق، فلسفه سیاسی و فلسفه علم به ویژه علوم اجتماعی و نوآوری های متدیک در تفسیر قرآن و طبقه بندی سنت به تناسب آخرین پرسشهای جهانی شکفت و رویید و پاسخ گفت و گفت و سوخت و سوخت. شاید در جهاتی، غرب شناس ترین میان شاگردان علامه طباطبایی بود. نمونه‌ی بن بست شکنی هایش در فلسفه های مضاف و علوم انسانی، شنیدنی است و شاید در آینده بدان بپردازم اما نقدا به مخالفانش پیشنهاد می‌کنم حال که خیالشان از رفتن او راحت و شاید کینه ها کمی آرام گرفته باشد، آثار و نظریات او را پس از همه افترائاتی که به او بستند، بخوانند و فلسفه موضعگیری های او را دریابند گرچه همچنان منتقد شیوه یا سلیقه ایشان بویژه در سیاست ورزی باشند. ✍استاد حسن رحیم پور ازغدی
💠آسيب شناسى همه انقلابها 🔺در سخنرانى انتقادى و اعتراضى حضرت زهرا (سلام الله عليها) به اوضاع پس از پيامبر ، ميتوان تعابيرى را ديد كه اخطار صريح به همه انقلابيون در طول تاريخ ، در همه زمان ها و اعصار است. اولاً مخاطب اين عبارات حضرت، مشركين و كافرين نبودند، يهود و نصارى نبودند، مخاطب شان منافقين به معناى خاص نبودند، بلكه خطابشان به انقلابيون فداكار عصر پيامبر يعنى اصحاب ، مجاهدين، رزمنده ها ، جبهه رفته ها و شهيد داده ها ، يعنى مهاجرين و انصار بوده است. 🔺يكى از مواردى كه حضرت در باره آن اعلام خطر كردند، بازگشت از ارزشهاى انقلابى و الهى و ارتجاع به ارزشهاى جاهلى قبل از پيروزى انقلاب است و شما ببينيد وقتى انقلابى با حضور پيامبر و اصحاب ايشان، در معرض چنين خطر بزرگى بوده است، حساب بقيه انقلابهاى اسلامى مثل ما كه يكى از فرزندان انقلاب پيامبر اكرم در طول تاريخ است ، چه ميشود. انقلاب ما يكى از بذرهايى است كه از آن گلستان روييده است. وقتى آن گلستان از چنين آفتى در خطر بوده است، تكليف انقلاب ما روشن است. 🔺حضرت فاطمه بعد از پيامبر ، در حقيقت يكى از رهبران جنبش مقاومت هستند. مقاومتى كه ميخواهد دو كار را بكند، يكى اينكه ساختار حاكميت بعد از پيامبر را در هم نشكند، دوم اينكه تا حد ممكن جلوى انحراف افكار عمومى و تغيير مسير نظام را بگيرد. روى همين حساب ، معترض، انقلابى ،فريادگر و سازش ناپذير عمل ميكند و هزينه اش را مي پردازد. yon.ir/7vxwq 🔺ببينيد حضرت فاطمه ، خطاب به مومنين و اصحاب پيامبر چه ميگويند: "فَهَیْهاتَ مِنْکُمْ، وَ کَیْفَ بِکُمْ، وَ اَنَّى تُؤْفَکُونَ" ، چه ميشود شما را؟ ،" أَرَغْبَه عَنْهُ تُریدُونَ؟ اَمْ بِغَیْرِهِ تَحْکُمُونَ؟ " ، آيا همه معيارها را پس از پيامبر كنار گذاشته ايد؟ و از همه چيز رو برگردانده ايد؟ ديگر قرآن را به داورى قبول نداريد!؟ ، " ما هذِهِ الْغَمیزَه فی حَقّی وَ السِّنَه عَنْ ظُلامَتی" ، اين سستى و سهل انگارى براى چيست؟، كجاست آن حسّ آرمانگرايى و تكليف شناسى شما ؟ چرا چُرت ميزنيد؟ با خود ميگوييد پيامبر رفت و قصّه تمام شد و نهضت به آخر رسيد؟ پايين آمديم دوغ بود، همه آن حرفها دروغ بود؟! 🔺بعد اين جمله را ميفرمايند كه گويى آسيب شناسى همه انقلابها از جمله انقلاب ما است ، يعنى وا دادن بعد يك دوره انقلابيگرى، تن پرور شدن و خو گرفتن به وضع موجود، راحت طلب شدن و سر سفره انقلاب نشستن، بعد از دوره فداكارى و مجاهدت... 🔺حضرت زهرا آفت انقلابها را ، اين قعود بعد از قيام ميدانند. « فقبحا لفلول الحدّ واللعب بعد الجدّ » ، به بازى و شوخى گرفتن اصول، بعد از يك دوره اى كه همه ما سر اين حرفها جدى بوديم. ميفرمايند چه زشت است به شوخى گرفتن آن چيزى كه روزى جدّى بود. چقدر بد است، وادادن بعد از آن همه جهاد! ، "قبحاً لقرع الصفاه و صدع القناه و خطل الاراء، و زلل الاهواء" ، چه زشت است همه دست آوردها را زمين گذاشتن و گوهرى را كه به آن سختى تا اينجا آورده ايم به سنگ خارا زدن، چه بد است زنگ زدن سلاحها و بى اثر و بى خاصيت شدن ها چقدر بد است مجاهدينى كه آن كارهاى بزرگ را كردند، بعد از دو دهه اينقدر بى بخار شوند و چه زشت است پس گرفتن شعارها و باطل شدن انديشه ها و از دست دادن انگيزه ها... ✍استاد حسن رحیم پور ازغدی
💠خدا و دیگر هیچ حرف حساب خدا با خامنه‌ای همان حرف حساب خدا با خمینی است! آن روز که عاشق ایمان روح‌الله به خدا شد؛ از قضا خداوند آن حد از ایمان امام را کافی نمی‌دانست! خمینی نه‌تنها سوم خرداد را کار خدا می‌خواند، بل‌که علیه شعار «ما همه سرباز توییم» هم می‌شورید، لیکن همان خدایی که دم به دم بر ایمان ابراهیم نبی می‌افزود، خمینی را نیز مؤمن‌تر می‌خواست: «گوش کن روح‌الله! می‌خواهی را از تو بگیرم و را نیز و و را نیز و را نیز و نیز همه‌ی آن اطفال درون گهواره‌ی نیمه‌ی خرداد چهل و دو را که عجیب روی حمایت‌شان حساب باز کرده بودی؟ می‌خواهی چمرانت را از تو بگیرم و نیز دورانت را، باکری‌هایت را، زین‌الدین‌هایت را، دستواره‌هایت را، همتت را، خرازی‌ات را، باقری‌ات را، کاوه‌ات را و نیز املاکی و کشوری و شیرودی و فلاحی و فکوری‌ات را؟ و در صحنه‌ای دیگر؛ مدنی و دستغیب و اشرفی اصفهانی و صدوقی را؟ و حتی خودت را؟ ولی می‌خواهی با وجود آن جام زهر که از دست روزگار گرفتی، کاری کنم که به شهادت جانشینت خامنه‌ای، شاه‌بیت وصیتت این باشد که دلت آرام باشد و قلبت مطمئن و روحت شاد و ضمیرت امیدوار؟» و اینک: «با تو هستم سیدعلی! با حاج‌قاسمت می‌خواستی بعد از به نرسی؟ بگذار پرده بردارم از رازم! من بنا دارم را؛ آری! سلیمانی را از تو بگیرم! هم‌چنان که را از تو گرفتم و را هم! و را هم! و کاظمی را هم! خیلی دوستش داشتی! هان؟ خیلی حسین همدانی را دوست داری؟ باشد! او را هم از تو می‌گیرم! و حتی طهرانی‌مقدم را! با وجود طهرانی‌مقدم که قطعا حیفا و تل‌آویو را روزی با خاک یکسان می‌کردی اما نه موشک، دست حاج‌حسن است و نه هسته‌ای، دست حاج‌محسن! بعد از و و و استاد همه‌شان را هم از تو می‌گیرم ولی خدا نیستم من، اگر با همه‌ی این فقدان‌ها، تو را به همه‌ی اهداف مقدست نرسانم و ایمانت را به قله‌ی ایمان ابراهیم نزدیک نکنم!» و اینک حرف ما به خدا: «هر جور که می‌خواهی، خامنه‌ای را امتحان کن! این سید، جز مهر کربلای حسین، سجده بر هیچ خاک دیگری نخواهد کرد! اما یا الله! یک هم ما در پیشگاه تو بخوانیم! اگر پدران ما عاشق ایمان روح‌الله بودند، ما چنان خیال‌مان از ایمان سیدعلی به تو جمع است که خواه رهبر انقلاب بخوانندش، خواه حتی رهبر ضدانقلاب! ما به این کاری نداریم! با بودیم؛ با سید هستیم و با سید هم خواهیم ماند! هیهات! هرگز گمراه نخواهد شد، آن‌که در شب جور، راهش را با نور هماهنگ می‌کند... ✍حسین قدیانی
💠شهیدِ ارعاب! 🔻چرا شهادت سیدالشهدا(ع)، میثم تمار و... به مردم جرأت سلحشوری داد ولی شهادت امیر المومنین(ع)، مالک اشتر و محمد بن ابی بکر نه؟! حتی نتیجه ارعاب داد! 🔹تعجب نکنید گرفته نشد! کوفه برای یاری محمد بن ابی بکر در مصر، تجهیز نشد؛ به زور ۲۰۰۰نفر با تاخیر راه افتادند و از نیمه راه(بخاطر شهادت محمد و سقوط مصر) برگشتند! پس ازشهادت امیرالمومنین(ع) هم کوفه به قدر توابینِ کربلا مقاومت نکرد! 🔹فرق در شهدایش نیست؛ در نحوه و مختصات شهادت است! 🔹انقلابی ای که مقابل دستگاه پرطمراق استکباری می ایستد و علیرغم کمی عِده و عُده، "نه" می گوید و مظلومانه شهید می شود؛ به طرفدارانش شخصیت و به تماشاگران جرأت طوفان می دهد. پس از سیدالشهدا هر روز قیامی است و شهیدی! 🔹اما شهادت حاکم و کارگزاری که در قلمرویش کشته میشود و حکومت مرکزی نمی تواند از او دفاعی کند یا انتقامی بستاند؛ مردم قلمرو را می ترساند! شخصیت شان را له می کند(حتی اگر خود مقصر باشند)! بعد از مالک و محمد، هر روز در نقطه ای از سوی فرستادگان معاویه یورش و تاراج است: ضحاک در عراق/نعمان در عین التمر/سفیان در هیت و انبار/یزید بن شجره در مکه/بسربن ارطاة در حجاز و یمن... 🔹فرق شهادت حسینی و علوی همین است. چیزی از عظمت آن شهدا و تاریخ سازی شان کم نمی کند اما اثر بلافصلِ اجتماعی متفاوت دارد. کوفه ای که نتواند حاکم خویش را حفاظت کند، طبعا مرعوب میشود! 🔹شخصیت های شهید دهه۶۰، شهدای انقلابی نو رسیده با دشمن بسیار بود و شهدای دهه۹۰، شهدای یک نظام با توان موشکی و اقتدار منطقه ای است. اگر انتقام مالک و محمدش را نگیرد، بسربن ارطاة ها طمع می کنند و عامه مردم جای سلحشوری، نگران ناامنی و غرور ملی شان میشوند. خدای نکرده یک ملت سلحشور دوباره می ترسد. مباد آنروز! یکبار دیگر وقتش رسیده معلوم شود: تهران، کوفه نیست. انتقام، فقط تشفّی نیست؛ خون سلحشوری است. خواص تصمیم ساز، روحیه اجتماعی مردم را هم لحاظ کنند. ✍استاد محسن قنبریان
💠جنگی که بود، جنگی که هست! 🔹آن روزها كه در جبهه هر زيارت عاشورا مقدمة عملياتي بود كه خون قلب بسيجيها را به خود مي‌خواند، ضد انقلابهاي مذهبي هزار هزار بار ذكر گفتند و توسل پيدا كردند و اشك ريختند و خون از دماغ هيچ‌كدامشان نيامد. ضد انقلابهاي مذهبي دوست داشتند براي حسيني گريه كنند كه به تاريخ پيوسته است و به حماسه‌اي دخيل ببندند كه تمام شده باشد. 🔹و اين روزها چه بسيار ضد انقلابهاي انقلابي كه مي‌خواهند همان بلايي را كه ضد انقلابهاي مذهبي بر سر بزرگ‌ترين حماسة تاريخ آوردند در مورد پژواك ايراني آن كه «هشت سال دفاع مقدس» مي‌نامندش تكرار كنند. مي‌خواهند در سوگ «جنگي كه بود» ، «جنگي كه هست» را بپوشانند و بفراموشانند. 🔹جنگي دوست‌داشتني. كه مي‌توان از آن خاطره‌هاي راست و دروغ تعريف كرد مي‌توان برايش جلوي انواع و اقسام دوربينها و ميكروفنها آه كشيد. جنگي براي صلح. جنگي براي دفاع از وطن. جنگي در تراز جنگ ويتنام يا كره يا كوبا يا... «ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر كرده‌ايم. ما مظلوميت خويش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت كرده‌ايم. ما در جنگ پرده از چهرة تزوير جهان‌خواران كنار زديم. ما در جنگ به اين نتيجه رسيده‌ايم كه بايد روي پاي خودمان بايستيم. ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شكستيم. "و از همة اينها" مهم‌تر استمرار روح اسلام انقلابي در پرتو جنگ تحقق يافت." 🔺"اسلام انقلابي" كه امام مهم‌ترين بركت جنگش مي‌داند چيست؟ و چه جايگاهي در مجموعه برنامه‌ها و مراسمهاي هفتة دفاع مقدس و مناسبتهاي مشابه دارد؟ 🔹به احترام خون شهدا خواهرم حجابت، برادرم نگاهت و ديگر هيچ! شده است كه در كنار ده هاهزار تابلو و پوستر و ... كه چنين شعاري رادر ‌خود جاي داده‌اند حتي يك‌بار ببينيد كه مخاطبان را براي ارزش و آرمان ديگري به خون شهدا قسم داده باشند؟ 🔹مثل اينكه: به احترام خون شهدا بيت‌المال را غارت نكنيد. به احترام خون شهدا كوخ ‌نشينها را دريابيد. به احترام خون شهدا در برخورد با مفسدين اقتصادي اين همه استخاره نكنيد. به احترام خون شهدا مبارزه با فقر و فساد و تبعيض را به رسميت بشناسيد. به احترام خون شهدا "سرمايه‌داري + 17 ركعت" را اسلام انقلاب معرفي نكنيد. به احترام خون شهدا.... 🔹برگزاري مراسمهاي خنثي و يادبودهاي نوستالژيك براي هشت سال جهاد جانانه فرزندان خميني به چه نتيجه‌اي در گسترش رفتار علوي، مبارزه با فقر و فساد و تبعيض، رسيدگي به محرومان و مستضعفان و كاهش اختلاف طبقاتي و ... انجاميده است؟ اصلاً قرار بوده است كه چنين رويكردي در كار فرهنگي براي دفاع مقدس غالب شود يا برعكس قرار بر اين است كه به جامعه يادآوري كنيم كه مي‌توان از شهدا حرف زد و اهل مبارزه هم نبود. 🔹آيا در عمل بايد به ملت تفهيم كرد كه نسبت شهادت و عدالتخواهي تباين است و اين دو مفهوم در قاموس اسلام ناب آمريكايي هيچ ربطي با هم ندارند و قرار نيست بعد از هر ياد و ذكري از شهدا موتور آرمانخواهي در جامعه جا بگيرد و با استناد به سلوك و سيرة شهدا و بسيجيان واقعي دست مطالبة مردم يقة اصحاب قدرت را براي وفا به عدالت در عرصه‌هاي فردي و اجتماعي بچسبد و چرخة ثروت ـ قدرت را با مشكل مواجه كند؟ 🔹قرار نيست مفهوم و پيام و آرمان دفاع مقدس در ميدان جنگ فقر‌و‌غنا، جنگ پابرهنه‌ها و مرفهين بي‌درد مرور شود و به نتايج خطرناك و حركت‌آفرين برسد؟! قرار نيست كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا باشد و هر زميني و هر زمينه‌اي كار حسيني بطلبد؟! ✍وحید جلیلی
🔴 پرسش: علت روبوسي رهبري با مولانا سميع الحق در اجلاس سران غيرمتعهدها چه بود؟ مگر مولانا سركرده طالبان نيست؟ مگر طالبان گروه تروريستي نيست؟ شبهه اي كه اللهياري طرح كرده و براي بنده سوال شده و همچنين از شبهه هاي ديگر ايشون وجود دفتر حكمتيار در تهرانه كه خواهشمندم روشنم كنين ممنون. ✅◀️ پاسخ در ارتباط مولانا سميع الحق بايد عرض نماييم: ❗️اولا مولانا سميع الحق مؤسس مدرسه دارالعلوم حقانيه و رهبر جمعيت علماي اسلام و رئيس شوراي دفاع پاكستان است. وي در ميان طالبان افغان و پاكستاني از نفوذ زيادي برخوردار است. اما اين بدان معنا نيست كه وي به لحاظ تشكيلاتي رهبر گروه طالبان و يا سركرده ي آنان باشد. 👌 ❗️ثانيا در مورد دعوت سميع الحق به اجلاسي در تهران بايد بگوييم گرچه جمهوري اسلامي با طالبان و افكار و عملكرد آنان مخالف است ، اما به دنبال جلوگيري از همراهي آنان با داعش و افتادن آنها به اين عرصه است . زيرا طالبان با همه افراطي گري و ديدگاههاي وهابيت ، با داعش و عملكرد آنها مخالف بوده و خود را از آنان جدا مي دانند . 👈 از اين رو جمهوري اسلامي تلاش مي كند كه از گرايش و همراهي احتمالي اين دو جريان در افغانستان بكاهد و اين در راستاي حفظ امنيت كشور و كاهش تهديدات است . و گذشته از اين، سميع الحق، سركرده و رهبر طالبان نيست كه دعوت از وي به معني به رسميت شناختن طالبان و افكار و عملكرد آنها باشد. بله نفوذ وي در ميان طالبان پاكستان و افغانستان قابل انكار نيست و همين مساله ، دليل و انگيزه ي جمهوري اسلامي ايران براي دعوت از وي بوده است. ⬅️ بديهي است كه بسياري از افكار و باور هاي افرادي مانند سميع الحق درباره ي جمهوري اسلامي ايران و همچنين كليت تشيع ، قطعا اشتباه بوده و برخي از اين تصورات معلول عملكرد انحرافي برخي منتسبين به تشيع و شبكه هاي ماهواره اي به ظاهر شيعي يا همان به تعبير رهبر انقلاب ، تشيع لندني مي باشد. ◀️ جمهوري اسلامي بر اساس راهبرد كلان خود در وحدت مسلمين ، خود را موظف مي بيند در راستاي كم كردن اختلافات و و انگيزه هاي تفرقه افكنانه، علما و شخصيت هاي اسلامي در سرتاسر جهان را در اين جهت با خود همسو نمايد و افكار ناصحيح آنان پيرامون تشيع را اصلاح نمايد تا از اين رهگذر نقش بي بديلي در حفظ وحدت، جلوگيري از جنگ هاي فرقه اي و حفظ خون شيعيان در كشورهايي نظير پاكستان و افغانستان ايفا نمايد. ❗️ثالثا ملاقات رهبري معظم انقلاب با مولانا سميع الحق نيز در روند اجلاس مذكور به وقوع پيوسته و رهبري طبق سنت حسنه ي خود بعد از اتمام سخنراني دقايقي به ميان مدعوين آمده و با آنان ملاقات هاي كوتاه و عمومي داشته است كه سميع الحق نيز در بين مدعوين بوده و طبيعي است لحظاتي با وي نيز ملاقاتي انجام گرفته است. ❗️مقصود اينكه ملاقات رهبري انقلاب با وي ملاقاتي رسمي ، دو جانبه و با هدف خاصي نبوده است بلكه وي نيز مانند ساير مدعوين به نشست مورد تفقد رهبر معظم انقلاب قرار گرفته اند. همين ديدار چند ثانيه اي، وسيله اي براي بدخواهان نظام اسلامي و معتقدين به تشيع لندني شده است كه آن را طعني براي نظام اسلامي بدانند در حالي كه دعوت از فرد مذكور و تفقد رهبري از وي دقيقا در راستاي سياست راهبردي نظام اسلامي در نزديك نمودن دل هاي گروه هاي مختلف اسلامي به همديگر و نظام جمهوري اسلامي ايران بوده است. 👈 در رابطه ي با وجو دفتر حكمتيار در تهران نيز بايد متذكر شويم: حكمتيار در سال هايي نه چندان دور در كنار مرحوم برهان الدين رباني – كه توسط گروه هاي افراطي كشته شد- يكي از مجاهدين افغانستان عليه استعمار شوروي و استبداد داخلي افغانستان به شمار مي رفت. حكمتيار در سالهاي حكومت طالبان به ايران پناهنده شد و در تهران ساكن شد و وجود دفتر احتمالي وي در تهران مربوط به اين دوره و يا زماني قبل تر از آن است كه وي به عنوان نخست وزير افغانستان در كنار برهان الدين رباني ، رئيس جمهور ، در صحنه ي سياسي افغانستان حضور داشته است. اما وي پس از سقوط طالبان و خروج از ايران عليه جمهوري اسلامي ايران موضع گرفت. وي هم اكنون در تهران داراي هيچ دفتري نمي باشد و جمهوري اسلامي ايران نيز هيچ گونه رابطه اي با وي ندارد. ❗️تمام شبهه هاي شيعه ي انگليسي؛ اللهياري نيز مبتني بر مغالطه اي ايست كه در سخنان اين شخص حقير و پست وجود دارد. اللهياري، شخصيت فعلي حكمتيار – كه فردي آشوب طلب و از جمله ي افراد كوبنده ي در طبل تفرقه ي بين مسلمين بوده و دقيقا داراي شخصيتي مانند اللهياري مي باشد – را معرفي نموده و وي را داراي دفتري در تهران معرفي مي نمايد ، در حالي كه دفتر احتمالي وي در تهران و روابط وي با جمهوري اسلامي ايران ،
همانگونه كه گفته آمد ، مربوط به دوره اي مي باشد كه وي به عنوان يكي از مجاهدان افغان و همچنين نخست وزير افغانستان در كنار برهان الدين رباني ، رئيس جمهور ، در صحنه ي سياسي افغانستان حضور داشته است. و گرنه هم اكنون هيچ ارتباطي با ايران نداشته و بلكه در گوشه و كنار با عصبانيت از نفوذ نظام اسلامي در كشور هاي منطقه ، عليه آن اقدام به سخن پراكني مي نمايد. منبع: پرسمان دانشجويي - اندیشه ی سیاسی
مردم ایران!؟ 🔹تاریخ معاصر ایران را بررسی کنید، از تا پایان که آخرین دوره پادشاهی در ایران بوده است، مجموعا ۹ شاه به قدرت رسیده اند. 🔸نکته جالب اینجاست، از این ۹ پادشاه فقط ۳ نفر با مرگ طبیعی دوران سلطنتشان به پایان رسیده است. 🔹۶ پادشاه یا توسط مردم شده اند مثل ناصرالدین شاه، یا با دخالت کشورهای خارجی از کشور فرار کرده و تبعید شده اند مثل محمدعلی شاه و رضاشاه پهلوی. 🔸و یا با مردم از قدرت کنار رفته اند مانند: محمدرضا پهلوی. 🔹این تصور که عموما مردم ایران شاه دوست بوده اند، تصور اشتباهی است. تاریخ می گوید ایرانی ها هر بار که توانسته اند در برابر مستبد مقاومت کرده اند. 🔸امروز، عده ای در مورد چنین تصویرسازی میکنند که او شاه خدمتگزار و محبوبی بود و از اواخر سال ۵۶ به دلیل نابسامانی ها با عمومی مردم مواجه شد. 🔹در حالی که محمدرضا در طول سلطنت ۳۷ ساله خود در برهه های مختلف با ، و طراحی کودتا مواجه بود. 🔸اولین بار سال ۱۳۲۷ در دانشگاه تهران ترور شد، مردم در سال ۳۱ و ۳۲ در تظاهرات سراسری مجسمه های شاه را پایین کشیدند و شاه به بغداد فرار کرد. 🔹در سال ۴۲ با کشتار سنگین مردم معترض را سرکوب کرد. در دهه پنجاه اوج فعالیت ساواک برای شناسایی و سرکوب مخالفین بشمار میرفت. 🔸همه این موارد یعنی نظام پهلوی در طول ۳۷ سال سلطنت محمدرضا مداوم اما غیرمستمر با اعتراضات مردمی روبرو بوده است. انقلاب اسلامی محصول چند ماه تظاهرات و یا صرفا افزایش گرانی ها و تورم نبود. تاریخ را بطور یک مجموعه باید مورد تحلیل قرار داد.