eitaa logo
پاسخ به شبهات|سعید سپاهی
5.9هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
768 ویدیو
242 فایل
ارسال شبهه @tadbir73 https://tadbirrr.blogfa.com/ هر سوال و شبهه ایی داری بدون تعارف بپرس
مشاهده در ایتا
دانلود
⬛️محسن هاشمی: آیت الله هاشمی ساده زیست بود! 🔶فرزند ارشد هاشمی رفسنجانی: با ایجاد خانه موزه آیت الله هاشمی، ساده زیستی ایشان را به رخ حاکمان و مردم جهان می کشانیم 🔴نمونه هایی از ساده زیستی اکبر هاشمی رفسنجانی بر اساس خاطرات خودش: ⬛️یک‌شنبه ۳۰ تیر ۱۳۷۰ (تاسوعای حسینی): «با هلی‌کوپتر به سد لتیان آمدیم. بچه‌ها هم تا ظهر کم‌کم رسیدند. مهدی و فاطی نیامدند. هوای خوبی دارد. عصر همراه بچه‌ها، خواستم اسکی روی آب یاد بگیرم. کمی دنبال قایق کشیده شدم. بدنم آمادگی برای چنین ورزشی ندارد. گرچه آسان است. ⬛️دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۶۹: «ساعت نه صبح با هلی‌کوپتر از منظریه به مرقد امام رفتم... در مراجعت با هلی‌کوپتر به اردوگاه کلک‌چال در شمال جماران رفتیم؛ مکان جالبی است. تاکنون ندیده بودم... سپس با هلی‌کوپتر بر فراز توچال و خط تله‌اسکی و پیست اسکی پرواز کردیم. مهدی توضیحات داد. مناظر خوبی است. به خانه آمدیم و تا شب در خانه بودم. عصر بستگان آمدند.» ⬛️سه‌شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۷۰: «ساعت ده صبح با هلی‌کوپتر به مرقد امام رفتیم. عفت هم آمد. یاسر دیروز به رفسنجان رفته است. فاطی و بچه‌ها هم به رفسنجان و فائزه به شمال رفته‌اند. محسن هم به‌سوی شمال رفته بود، به خاطر شلوغی جاده برگشته است. در مرقد امام آیت‌الله خامنه‌ای صحبت کردند و برگشتیم. هلی‌کوپتر در حیاط منزل نیمه‌ساز فاطمه پهلوی، روی تپه‌ای کنار کاشانک نشت.» ⬛️پنج‌شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۷۱ و جمعه ۱۵ خرداد ۱۳۷۱: «ساعت ده صبح با هلی‌کوپتر به مرقد امام رفتیم...با هلی‌کوپتر از همان‌جا به سد لتیان رفتم. تا ظهر تنها بودم. بعدازظهر حاجیه‌خانم والده و همشیره فاطمه رسیدند. آقای حمید میرزاده هم آمد. با هم ناهار خوردیم. عصر کم‌کم فاطی، محسن، مهدی و یاسر آمدند. عفت هم ناهار را در پاویون مرقد با خانواده امام مانده بود و عصر آمد... تا شب در لتیان ماندیم. وقت به مطالعه و صحبت و قدم زدن و قایق‌سواری و تماشای جت اسکی سواری مهدی و یاسر گذشت. هوای مطبوعی داشتیم. در جریان قایق‌سواری ارتفاعات اطراف دریاچه را سرسبز و خلوت دیدم...» ⬛️پنج‌شنبه ۳۰ مهر ۱۳۷۱: «با هلی‌کوپترها به پرواز درآمدیم. از فضا مهدی‌شهر و شهمیرزاد را تماشا کردیم. آقایان مؤمنی و شاه‌چراغی توضیحات دادند. از این‌که به شهر آن‌ها نرفتیم سخت گله‌مند بودند حقشان است. خیلی زیبا و باصفاست. کوهستانی، ییلاقی و سردسیر. با اصرار دکتر حسن روحانی در سرخه فرود آمدیم که همین امر باعث گلایه بیشتر آن‌ها شد...» ⬛️دوشنبه ۳ فروردین ۱۳۷۱: «... با هلی‌کوپتر به‌سوی کاخ سعدآباد پرواز کردیم. هوا بارانی بود نتوانستند در سعدآباد بنشینند، در ورزشگاه انقلاب فرود آمدیم...» ⬛️پنج‌شنبه ۶ فروردین ۱۳۷۱: «برای بازدید از شهرک‌های در دست احداث و فرودگاه پیام واقع در غرب تهران از کاخ سعدآباد با هلی‌کوپتر پرواز کردیم. اطراف منطقه شهر هشتگرد پرواز کردیم...» ⬛️سه‌شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۷۱: البته مطابق خاطرات آقای هاشمی ایشان یک‌بار در سفر به همدان مجبور به سوارشدن بر یک پیکان می‌شوند که به قول خودشان باعث تعجب مردم است: ⬛️جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۷۱: «چون نزدیک غروب بود و سان‌ست شده بود، هلی‌کوپترها برایشان مشکل بود پرواز کنند. خیلی سریع مراجعت کردیم. غروب در دانشگاه بوعلی پیاده شدیم. ماشین‌ها در فرودگاه منتظرمان بودند. به خاطر صرفه‌جویی در وقت و نزدیک بودن دانشگاه به محل اقامتمان گفتیم برخلاف برنامه اینجا فرود بیایند. از یک پیکان و یک وانت برای رفتن به مقر استفاده شد. مردم مسیر تعجب کرده بودند...»
🔲 کره جنوبی اگر راه پهلوی را می‌رفت، اکنون ویرانه بود 🔹اخیرا اندیشکده آمریکایی شورای آتلانتیک، در مقاله‌ای که برای هر انسان آگاهی سوگیری‌های غیرعلمی آن هویداست، اقتصاد ایران در دوره پهلوی را مشابه اقتصاد کره جنوبی در آن دوره دانسته و نتیجه گرفته است که در دوره جمهوری اسلامی، کره پیش رفت و ایران عقب ماند. 🔹این ادبیات مقایسه ایران و کره جنوبی، که در طول ۴۰ سال گذشته علیه انقلاب اسلامی به کار گرفته شده، و متاسفانه جا افتاده، ناشی از کم‌کاری ما و حتی بی‌اعتنایی‌مان به تاریخ اقتصاد سیاسی کره جنوبی است. غربی‌ها نه در ایران بلکه در کل جهان، پیشرفت کره جنوبی را حاصل دوستی با آمریکا و پیروی از مکتب اقتصاد بازار تبلیغ کرده‌اند، که در حالی که واقعیت دقیقا عکس این است. امروز هم کارشان به جایی رسیده که عملکرد پهلوی را شبیه عملکرد دولت وقت کره می‌خوانند و می‌گویند "کره در دهه ۱۹۷۰ همانند ایران تلاش می‌کرد قدرت صنعتی شود"، اما نمی‌گویند کره با توان بومی صنعت ایجاد کرد، و پهلوی نفت فروخت و کارخانه وارد کرد! 🔸چندی است که روی چگونگی پیشرفت کره جنوبی متمرکز شده‌ام و نکات جالبی عایدم شده است. از جمله اینکه برنامه‌های ۵ ساله توسعه کره در دوره ژنرال پارک چانگ هی- که پدر پیشرفت این کشور است- به فارسی که هیچ، حتی به انگلیسی هم ترجمه نشده است و آنچه درباره پیشرفت این کشور گفته می‌شود، صرفا روایت مغشوش غرب است. معدودند کتاب‌هایی انگلیسی که توسط خود کره‌ای‌ها نوشته شده و واقعیات پیشرفت کشورشان در دوره پارک را روایت کرده باشند. 🔹یکی از کتاب‌های خوبی که در این زمینه نوشته شده، کار خوب خانم کیم هیونگ آ. با عنوان Korea's Development Under Park Chung Hee است. این کتاب محصول مطالعات کتابخانه‌ای و همچنین مصاحبه‌های نویسنده با سیاست‌گذاران اصلی کره جنوبی در دوره پارک است. خانم کیم ویژگی‌های دولت پارک را اینگونه جمع‌بندی کرده است: - نفرت پارک از تکیه کره به کمک آمریکا -مدل کره‌ای صنعتی شدن با هدایت دولت -استراتژی پیشرفت سریع پارک -نقش ویژه نخبگان حاکم و اراده سیاسی آنها برای پیشرفت -برنامه هسته‌ای پارک - توسعه صنایع سنگین و شیمیایی در دهه ۱۹۷۰ 🔹امشب در فصل هشتم این کتاب نکته جالبی دیدم که حیفم آمد آن را با شما به اشتراک نگذارم. از اوایل دهه ۱۹۷۰ پیرو تهدیدهای نظامی خارجی، پارک تصمیم به ایجاد کارخانه‌های اسلحه‌سازی می‌گیرد. اما برای تاسیس این کارخانه‌ها سرمایه هنگفتی نیاز است. به هیئت برنامه‌ریزی اقتصادی(EPB) ماموریت اخذ وام از منابع خارجی برای این منظور داده می‌شود، اما پس از ۱۵ ماه مذاکره با آمریکا، اروپا و ژاپن، دهم نوامبر ۱۹۷۱ هیئت اعلام می‌کند که کسی به کره وام نمی‌دهد. در این میان طرحی توسط یکی از مدیران دولتی ارائه می‌شود که این کارخانه‌ها با استفاده از منابع و فناوری‌های موجود در کره و بر مبنای یک تقسیم کار ملی با حمایت دولتی ایجاد شود. طرح آقای "او ونچ اول" روی میز پارک گذاشته می‌شود و رئیس جمهور می‌پذیرد. ایجاد صنایع سنگین و شیمیایی کره به عنوان اولین گام در توسعه صنایع نظامی این کشور آغاز می‌شود و با جزئیاتی که در کتاب تشریح شده، طرح به موفقیت می‌رسد. پیتر بی وون در مقاله خود با عنوان "صنعت دفاعی و تحول اقتصادی کره در دوره پارک"، نشان داده است که این زیرساخت‌های صنعتی که برای دفاع ایجاد شدند و فناوری‌هایی که در این مسیر حاصل شد، چگونه به سایر صنایع سرریز کرده و اقتصاد کره را متحول ساخت. 🔹امیدوارم نخبگان ما این کتاب و نظایر آن را مطالعه کنند تا با توجه به نقش ویژه "نخبگان حاکم" در پیشرفت یک کشور، تجربه تحریف شده کشورهایی نظیر کره که آمریکایی‌ها روایت می‌کنند، ما را درباره مسیر پیشرفت به بیراهه نبرد.
پاسخ به شبهات|سعید سپاهی
❇️ پاسخ دوم 1⃣حتی عالم ترین و عادلترین و معصوم ترین انسان ها « مثلا علی علیه السلام » هم نتوانستند فساد را به طور کامل ریشه کن کنند هر چند تمام انگیزه و تلاش آنها اجرای عدالت کامل بود اما نشد چرا؟! 📌زیرا حضرت عدالت محض داشت اما یاران حضرت و بقیه مردم احتمال خطا و فساد داشتند پس نباید انتظار داشته باشیم هیچ فسادی در جامعه رخ ندهد گرچه با حکومت صالحان فساد کمتر خواهد بود 2⃣ همچنین گاهی حتی علی قدرت اجرای عدالت کامل را ندارد نه اینکه عادل نباشد ، بلکه به خاطر اینکه برای اجرای حتی از طرف شخصی که عدل محض است ، نیاز به وجود مقتضی و عدم مانع است و گاهی در جامعه مردم همراهی نمی کنند و همین ها که عدالت ، عدالت شعارشان است با اجرای کوچک ترین حکم در حق خود یا نزدیکانشان تمکین عدالت نمی کنند و در مقابل حکم عادلانه می ایستند و دشمن علی علیه السلام و عدالت می شوند اینجا مشکل از علی علیه السلام نیست این را بفهمید 💠 بحث ما ناصرالدین شاه نیست بحث روی این است که قاعده و صحبت های نسبت داده شده به میرزا رضا کرمانی در همه جا صادق نیست : چرا که گاهی می شود فساد وجود داشته باشد و حاکم در کشور اسلامی مطلع باشد و تا حد ممکن در راه عدالت و محو فساد تلاش کند اما توفیق صد در صدی نداشته باشد اینجا مشکل از حاکم نیست زیرا هم خبر دارد هم عدالت دارد اما فساد هم هست چرا ؟ 👈چون مردم و مسولین عدالت نداشته اند و ولی فقیه هم قدرت محو همه فساد ها را تنهایی ندارد زیرا موانع زیادی را مردم ، مسولین یا دشمنان ایجاد می کنند لذا بهتر است در این مواقع یاری شود نه متهم ...
شهادت نواب صفوی . 🔴 تقاضای شهید نواب پای جوخه اعدام سحرگاه يكشنبه 27 ديماه سال 1334 اعضاي فداييان اسلام را از لشگر يك پياده به محل لشگر دو زرهي بردند. در وسط سالن پادگان وسايل شخصي آنان بر زمين ريخته بود, نواب جلو رفت عمامه و عبايش را برداشت, و با لبخند به دوستانش گفت: «به جدم قسم با همين لباس شهيد ميشوم.» رهبر فداييان براي آخرين مرتبه يارانش را در آغوش گرفت. ثانيه تلخ خداحافظي براي او به شوق ديدار در بهشت سخت نبود. آنان صبور و استوار به سلولهاي انفرادي خود رفتند. نزديك صبح جوخة اعدام در كنار ميدان بزرگ پادگان به خط ايستادند, نواب و يارانش از سلول بيرون آمدند. ناگهان سيد محمد واحدي فرياد زد: «الله اكبر, الله اكبر» به اشاره سرهنگ الله‌ياري پاسباني دست بر دهان سيد محمد گذاشت. 👈زندانيان از روزنه در به بيرون نگاه ميكردند. سرهنگ پرسيد: «اگر خواسته اي داريد بگوييد؟» سيد تقاضاي آب براي غسل شهادت نمود. آب سرد بود, نواب خمشگين بر سر سرهنگ بختيار فرياد زد: «اگر آب گرم نباشد, رنگ ما ميپرد و تو و امثال تو فكر ميكنند كه ترسيده ايم. اما مهم نيست. خدا آگاه است كه لحظه به لحظه اشتياق ما به بيشتر مي‌شود. رهبر فداييان يارانش را مورد خطاب قرار داد و گفت: «خليلم, محمدم, مظفرم, زودتر آماده شويد, زودتر غسل شهادت كنيد, امشب جده ام (س) منتظر ماست.» پس از غسل شهادت به نماز ايستاد. افسران و درجه داران با ناباوري به آنان نگاه مي‌كردند. دستان به قنوت رفته اش حريم آسمان مناجات بود. lish.ir/1OtI