eitaa logo
شوق پرواز
2.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
183 ویدیو
74 فایل
🌹متفاوت ترین کانال شهدایی🌹 🔶نشر مطالب کانال باعث افتخار تیم شوق پروازاست. با شوق پرواز حرف بزن @shogh_parvaz70 نمیشناسمت‌ولی میشنوم https://daigo.ir/secret/67849807
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱رفتن محمدحسین به عراق و سوریه بدون هیچ‌گونه مخالفتی از سوی خانواده او صورت گرفت 🌱حتی تولد پسرش «امیرحسین» هم مانع از ادامه حضور او در سوریه و مقابله با تکفیری‌ها نشد و به مسیری که انتخاب کرده بود، ادامه داد. 🌹با اینکه عاشق زن و بچه و زندگی‌اش بود و دلش برایشا می‌تپید، اما بارش را برای رفتن بسته بود؛ طوری که هیچ‌کس و هیچ چیزی نمی‌توانست جلودارش شود. 🏴محمدخانی از آنها نبود که شور و شعور زینبی‌اش تا پشت در هیئت و وسط سینه‌زنی خلاصه شود؛ او به عشق اهل بیت(ع) زندگی می‌کرد و می‌خواست یک شیعه واقعی و انقلابی باشد.🇮🇷 @shogh_prvz
عهدی با جانان بر سَرِ جان.... @shogh_prvz
محمد حسین به حاج عمار معروف بود. « فرمانده تیپ هجومی سیدالشهدا (ع) در سوریه» . . . 🥀نیروهای غیر ایرانی پشت بی‌سیم : «حاج عمار استشهد...» پشت بی سیم گفتیم: «فلانی! نگو حاج عمار شهید شده، نگذار همه نیروها متوجه شوند و روحیه‌شان را از دست بدهند.» 🥺از این طرف در اتاق عملیات غوغایی بود. یکی از دوستان با شنیدن خبر شهادتش، از پشت میزش افتاد کف اتاق و ازحال رفت.... محمد حسین جنگنده بود و شجاع و مدیری که بانیرو ها میجوشید. دوستانی که پیکر عمار را دیده بودند می‌گفتند : 🥀«مثل کسی بوده که روزها و شب‌های متمادی عملیات کرده و حالا از فرط خستگی خیلی راحت خوابش برده.» @shogh_prvz
حاج قاسم بعد از شهادت حاج عمار : «کمرم شکست» @shogh_prvz
إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
‌هنيئاً لك يا هنية ... شهادتت مبارک. @shogh_prvz
شوق پرواز
باکیفیت جهت استفاده پروفایل
خریدم و خوندمش.... نمیدونم کتاب دیگه ای در رابطه با شهید محمدخانی نوشته شده یا نه اما، این دو کتاب مکمل خوبی برای آشنایی با شهید بود. البته بخش هایی از کتاب مشترک بود و تکرار شده بود...‌ کتاب قصه دلبری به جنبه های زندگی شخصی ومشترک شهید پرداخته و راوی همسر شهید هست. اما درکتاب عمار حلب راوی ها متفاوت هستن و بیشتربه دوران دانشجویی در دانشگاه یزدو دوران جنگ وجهاد در سوریه پرداخته شده و مفصل تر هست. . شهیدی که حاج قاسم براشون صدقه کنار می گذاشت.... شهیدی که در دانشگاه یزد دانشجوهای دختر مذهبی و غیر مذهبی ازشون خاستگاری کردن اما ایشون دلباخته کسی بودند که ازش متنفر بودو گره ازدواج و سه سال پیگیری ونه شنیدین ،با سه دهه توسل و مجاورت در محضرامام رضا (علیه السلام)باز شد. شاید بجز بخش شهادت ،غمبار ترین بخش کتاب از دست دادن پسرِ پنجاه روزه شهید و سنگینی غمی بود که محمد حسین محمدخانی و همسرش متحمل شدند....‌. با خوندن سطر به سطر کتاب فکرم این بود که شهدا یک سروگردن که نه فرسنگ ها با ما فاصله دارند...‌ ‌ 🌹ارسالی از مخاطبین