خطبه ی عقد که جاری شد زینب در دل گفت: خدایا فقط به خاطر تو....
#شهیدروح_الله_قربانی
@shogh_prvz
🍃روح الله دوسالی طلبه بود و شاگرد آیت الله مجتهدی.
🔸 زبان انگلیسی و عربی را بلد بود .
گاهی خطاطی و نقاشی میکرد و مدتی هم حوزه ی هنری انیمیشن کار کرد.
🖌️در طراحی هم سررشته داشت و پیشنهاد طراحی حرم کاظمین را داشت اما قبول نکرد چون عاشق کارش بود .
🔸دوست نداشت در قسمت فرهنگی و هنری کار کند.میخواست نظامی بماندو باور داشت هیچ چیز مثل کارش او را به امام حسین نزدیک نمی کند.
#شهیدروح_الله_قربانی
@shogh_prvz
حاج آقا مجتبی(مجتهدی تهرانی) همیشه می گفت تقوا.
این تقوا گفتنش دل ادم رو می برد.
_روح الله این تقوا که می گن، دقیقا یعنی چی؟
چیزی که من از تقوا میدونم، یعنی"ایمان مستمر، عمل مکرر"
آدم با یه شب دو شب به جایی نمیرسه باید ایمانت دائم باشه و عملت مداوم.
اینکه یه شب بری هیئت و کلی گریه کنی، بعدش انتظار داشته باشی نفس مسیحایی پیدا کنی، این جوری نیست.
دو روز بعد میبینی تو منجلاب دنیا گرفتار شدی...
#شهیدروح_الله_قربانی
@shogh_prvz
🌹روح الله عادت داشت تمام کارهایش را درون دفتری که همیشه همراهش بود بنویسد.مثلا...
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
🌹بعد از عروسی قرار شد برای ماه عسل دو روز بروند بابلسر...
🔥برای ناهار بساط آتش را فراهم کرد زینب هم مرغ را سیخ کشید و به او داد تا کباب کند.
🍽️ جوجه کباب ها که آماده شد گفت: تو مشغول شو من الان میام!
_کجا میخوایی بری؟
روح الله به دو سه نفر از کارگرانی که در آن محوطه کار می کردند اشاره کرد: بوی کباب بهشون خورده میرم بهشون تعارف کنم الان میام.
🌹روحالله خیلی اهل رعایت بود.
هیچوقت اجازه نمیداد در بالکن و یا پشت بام آپارتمان جوجه کباب درست کنیم.
میگفت بوی کباب به همسایهها میخوره و مدیونشون میشیم..
#شهیدروح_الله_قربانی
@shogh_prvz
روح الله سررسید مشکی که در آن کارهایش را می نوشت به زینب داد.
زینب سررسید را ورق زد و رسید آخر دفتر💔
📓🖋️📓🖋️📓🖋️
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
زینب دیگر نتوانست خودش را کنترل کند اشکهای ریز ریزش تبدیل شد به هق هق گریه....
#شهیدروح_الله_قربانی
@shogh_prvz
ولی....
🍃روح الله قرار بود اسمش عباس باشه.
🥀وقتی امام خمینی به رحمت خدا رفتند، اسمش رو به عشق امام گذاشتند، روح الله
🌹گاهی مادرش، تو خونه، شهید روح الله صداش میزد....
#شهیدروح_الله_قربانی
@shogh_prvz