ابراهیم هر وقت اسم مادر سادات به زبان می آورد بلافاصله میگفت: سلام الله علیها.
یکبار در زورخانه مرشد بخاطر ایام فاطمیه شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا کرد.
ابراهیم همینطور که شنا میرفت باصدای بلند گریه می کرد و آنقدر گریه کرد که مرشد مجبور شد شعرش را تغییر دهد. روزی که از بیمارستان مرخص شد حدود ۸ نفر از رفقایش حضور داشتند ابراهیم گفت وسط اتاق پرده بزنید تا خانم ها نیز بتوانند بیایید می خواهم روضه حضرت زهرا بخوانم.
شهید_ابراهیم_هادی
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
چادریسوخت،سریسوخت،گلیپرپرشد
وسط فاجعه بیبال و پری گفت علی
میخ و دیوار و دری دست به یکی کردند
با لگد،سوخت گلی،ریخت دری،گفت علی
7.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اونموقعی که باید در میزدن
با لگد در زدن..❤️🩹
#علی_پورکاوه