eitaa logo
شوق وصال 72
94 دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
3.7هزار ویدیو
20 فایل
گفتم‌کلیدِقفل‌ِ شهادت‌شکسته‌است...؟! یااندراین‌زمانه‌درباغ‌بسته‌است...؟! خندیدوگفت: ساده‌نباش‌ای‌قفس‌پرست! دربسته‌نیست..! بال‌وپرماشکسته‌است. ........................................ 🌾🍂🌱🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
جانباز یعنے قله وارستگی در اوج شڪستگے و زیستن بدون دل بستگی جانبازان یادگاران روز‌هاے عشق و حماسه‌اند خاطرات مجسم سال‌هایی ڪـه در‌هاے آسمان بـه روے عاشقان باز بود و فرشتگان در آسمان زمین گرم گلچینے بودند. 🎊 میلاد حضرت ابوالفضل علیه السلام و روز جانباز بر همه جانبازان عزیز و برادران جانباز در کانال حس زیبای زندگی خجسته باد🎊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهترین حس "دنیـــا" اینه که یه رفیق شهید داشته باشے بهش "نِگــــاه" کنی و ببینی اونم داره دلتو "نگــــاه" می کنه.. 🌹 ابراهیم هــــــادے ╰═━⊰💞🦋🦋🦋💞━═╯
جانباز عزیز ایران... کسی که مقتدرانه و باشکوه، از حرم جمهوری اسلامی دفاع کرد مجاهد از انقلاب تا ظهور... ان‌شاءالله سایه تون مستدام آقاجان
شهیدی که به معروف است
«حامد جانباز شده... اسیر شده... شهید شده... چون قابل شناسایی نیست شما را می‌برند سوریه.» خبر ماجرا اینطوری به خانواده حامد رسید؛همینقدر متفاوت... همینقدر سردرگم... همین شد که از همان ابتدا ته دلشان لرزید. حرف‌ و حدیث‌ها درباره حامد زیاد بود، تا اینکه به آنها اطلاع دادند برای رسیدگی به وضعیت حامد، باید به سوریه بروند و این شد اولین دیدار پدر و پسر بعد از حمله تکفیری‌ها به او: «وقتی به من گفتند: که باید خودت به سوریه بروی، فهمیدم که وضع حامد خیلی حاد است، حس پدری‌ام می‌گفت که شرایط خوبی ندارد اما جزئیاتش را نمی‌دانستم.»   جعفر جوانی، وقتی به سوریه رسید، بالای پلکان هواپیما ایستاد و از همان جا به چهار طرف چرخید و به حضرت‌ زینب(س) سلام کرد وگفت: «من نمی‌دانم حرم مطهرت کدام سمت است، اما خانم این را شنیدم که در آخرین وداع اباعبدالله شما خیلی بیتابی می‌کردید، حضرت اباعبدلله دستش را گذاشت روی سینه شما و شما آرام گرفتید، شما را به مادرتان قسم می‌دهم که این آرامش را به قلب من هم برسانید چون من هم می خواهم بروم بالای سر پسر مجروحم...»   پدر حامد این را گفت و رفت بیمارستان و رسید بالای سر حامد؛ دید که حامد چشم‌هایش را، دست‌هایش را همانجا در لاذقیه جا گذاشته... دید تن پسرش پر از ترکش است. بعد از آن هرکسی از ایران زنگ می‌زد و از من می‌پرسید: وضعیت حامد چطور است؟ می‌گفتم: « برو مقتل حضرت ابوالفضل(ع) را بخوان.»   جانبازی حامد اما یک خاطره قدیمی را در ذهن پدر زنده ‌کرد، یاد روزهایی افتاد که حامد می‌گفت: «دوست دارم مثل حضرت عباس(ع) از خواهرش دفاع کنم.» حالا حامد هم، دستهایش را داده بود، تا بال دربیاورد و بپرد سمت آسمان... همان دست‌هایی که قطع شدنشان او را در سوریه و بین غیرایرانی‌ها معروف کرده بود به شهید ابوالفضلی: «آنجا مدافعان حرم اسم مستعار دارند، وقتی ما در بیمارستان‌های سوریه دنبالش می‌گشتیم و می‌گفتیم حامد جوانی، کسی او را نمی‌شناخت اما می‌گفتند: یک ایرانی داریم که مثل حضرت ابوالفضل (ع) شهید شده...»‌ شهیدمدافع‌حرم حامد جوانی🕊
اۍ‌شھید پلاڪِ‌تومنزھ‌بودن‌خاڪ‌را‌تضمیـن‌میڪنہ'!💔✋🏻
شھدا . . . باهردردی‌جانمی‌زدن؛ میگفتن‌فدا‌سر‌ِحضرت‌ِزهرا ! شھید‌زندگی‌کردن‌یعنی‌همہ‌سختیارو بھ‌جون‌خریدن‌'برای‌فداشدن'!💔🖐🏼
می‌گفت قبل از شوخی نیتِ تقرب کن و تو دلت بگو: دل یه مؤمن شاد می‌کنم، قربة‌الی‌الله این شوخیاتم میشه عبادت... :)
「💛」 حاج قاسم میگفت: حتی‌اگہ‌یـه‌درصداحتمـال‌بِـدی‌ڪہ یـه‌نفر یه‌روزی‌برگـرده‌وتوبہ‌کنـه... حـق‌نداری‌راجبش‌قضاوت‌ڪنۍ! قضاوت‌فقط‌ڪار‌خداست! فلذا‌حواسمـون‌باشه
‌ بعـد‌از‌پـٰایان‌هر‌نمـٰاز‌وقتۍ‌سَـر‌‌بہ‌سجـده مۍ‌گذارید‌‌مُـرورۍ‌بَر‌اعمـٰال‌صبـح‌‌تـٰا‌شـب خود‌بیـٰاندازید...! ‹آیـٰا‌ڪارمـٰان‌براۍ‌رضـٰاۍ‌خدا‌بوده..؟› -شھیـد‌‌ابراهیـم‌همـت'!🌿 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا