May 11
خواهرش پیراهن برایش فرستاده بود. من هم یک شلوار خریدم، تا وقتی از منطقه آمد، با هم بپوشد. لباس هار ا که دید، گفت«تو این شرایط جنگی وابسته م می کنین به دنیا. »
گفتم«آخه یه وقتایی نباید به دنیای ماهام سربزنی؟»
بالاخره پوشید. وقتی آمد، دوباره همان لباس های کهنه تنش بود.
چیزی نپرسیدم.
خودش گفت«یکی از بچه های سپاه عقدش بود لباس درست و حسابی نداشت. »
🌷 شهید مهدی زین الدین 🌷
#همسرانه #تلنگر #امنیت
🆔 @Shohaada
❤شــــــــــهدا❤
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 خاطرات_همسر_شهید_امین_کریمی (مدافع حرم) 💞قسمت 6⃣1⃣ 🍃
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
خاطرات_همسر_شهید_امین_کریمی (مدافع حرم)
💞قسمت 7⃣1⃣
🍃به امین حساسیت بالایی داشتم. بعد از شهادتش یکی از دوستانش به خانه ما آمد و به من گفت مرا حلال کنید! گفتم چرا؟ گفت واقعیتش یکبار چند نفر از رفقا با هم شوخی میکردیم. امین هم که پایه ثابت شیطنت جمع ما بود. یکی از بچهها روی امین آب ریخت، امین هم چای دستش بود، چای را روی او ریخت. دوستش ادامه داد: «حلالم کنید! من ناخودآگاه به صورتش زدم و چون با ناخنم بلند بود، صورتش زخمی شد!»
🍃همان لحظه گفت «حالا جواب زنم را چه بدهم؟» به او گفتیم «یعنی تو اینقدر زن ذلیلی؟» گفته بود «نه، اما همسرم خیلی حساس است. ناچار به همسرم میگویم شاخه درخت خورده وگرنه پدرتان را در میآورد!»
👈🏻ادامه دارد...
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
#خانومانه #تلنگر #صلوات
🆔 @shohaada
❤شــــــــــهدا❤
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 خاطرات_همسر_شهید_امین_کریمی (مدافع حرم) 💞قسمت 7⃣1⃣ 🍃
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
خاطرات_همسر_شهید_امین_کریمی (مدافع حرم)
💞قسمت 8⃣1⃣
🍃یادم آمد کدام خراشیدگی را میگفت. از مأموریت زنجان برمیگشت. از خوشحالی دیدنش داشتم میخندیدم که با دیدن صورتش، خنده از لبهایم رفت و با ناراحتی گفتم «صورتت چه شده؟» گفت «فکر کن شاخه درخت خورده اینقدر حساس نباش». گفتم «باشه. چمدانت را بگذار کفشهایت را در نیاور. چند لحظه منتظر بمانی آماده میشوم برویم داروخانه و برایت پماد بخریم تا جای خراش روی صورتت نماند.» امین که میدانست من خیلی حساسم مقاومت نکرد. گفت «باشه، آماده شو» و با خنده ادامه داد «من هم که اصلاً خسته نیستم!» گفتم «میدانم خستهای. خسته نباشی! اما تقصیر خودت است که مراقب خودت نبودی! باید برویم پماد بخریم.»
🍃از آنجا که مردها زیاد به این مسائل توجه نمیکنند، هر شب خودم پماد را به صورتش میزدم و هر روز و شاید هر لحظه جای خراشیدگی را چک میکردم و با ناراحتی به او میگفتم «پس چرا خوب نشد؟»
🍃 اولین بار که از سوریه برگشت به او گفتم «امین جای خراش صورتت هنوز مانده. من خیلی ناراحتم.» گفت «نگران نباش دفعه بعد که به سوریه بروم و برگردم جای خراشم خوب میشود خیالت راحت.» گفتم «خدا کند زودتر خوب شود. خیلی غصه میخورم صورتت را میبینم.»
👈🏻ادامه دارد...
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
#خانومانه #تلنگر #صلوات
🆔 @shohaada
ازدواج_يعنی
ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺧﯿﺎﻻﺕ ﻭ ﺗﻮﻫﻤﺎﺕ ﻣﺠﺮﺩﯼ ﻧﯿﺴﺖ ...!
اﺯﺩﻭﺍﺝ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﻭ سى ﺳﺎﻝ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮﮎ نیست
( ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺁﺭﺍﯾﺸﮕﺎﻩ چندين ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﯽ ، ﮔﻞ ﺁﺭﺍﯾﯽ چندين ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﯽ ، ﻣﺮﺍﺳﻢ چندين ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ ...!
ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ "ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺷﻪ" ﻧﯿﺴﺖ ...!
یعنی وظایف به کنار
با عشق حتی گذشت کنین
•( ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﭼﻮﻥ ﻣﻦ ﻣﯿﮕﻢ ﻧﯿﺴﺖ ...! )•
ازدواج_يعنی
ازدواج يعنى صداقت در گفتار ...💖
ازدواج يعنى شناخت كامل از همديگر ...❤️
ازدواج يعنى اعتماد و انعطاف نسبت به همديگر ...💙
ازدواج يعنى دروغ ممنوع حتى به شوخى ...💜
ازدواج يعنى تقليد نكردن از افكار بد ...💚
ازدواج يعنى عاشقانه و عاقلانه همسر رو پرستيدن ... 💛
ازدواج يعنى خارج كردن فكر خيانت در هر زمينه اى نسبت به همديگر 💓
#تلنگر #تلگرام #صلوات
🆔 @Shohaada
رزق معنوی... 🌸🍃
علامه مجلسی فرمودند:
شب جمعه مشغول مطالعه بودم، به این دعا رسیدم.
🌸" بسم الله الرحمن الرحیم، اَلْحَمْدُ لله مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِها وَ مِنَ الآخِرَه اِلی بَقائِها. اَلْحَمْدُاللهِ عَلی کُلِّ نِعْمَه، اَسْتَغْفِرُالله مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْه، وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ "🌸
بعد یک هفته مجدد خواستم، آنرا بخوانم، که در حالت مکاشفه ندایی شنیدم، از ملائکه که ما هنوز از نوشتن ثواب قرائت قبلی فارغ نشده ایم...
📚قصص العلماء، 802
#صلوات #تلنگر #تلگرام
🆔 @SHOHAADA
❤شــــــــــهدا❤
🍃🌸 هفته بیست و ششم 🌸🍃 به نیابت از 🌷شهید غلامرضا زمانیان🌷 مهلت: تا جمعه ساعت 24 لطفا تعداد #صلوا
قبل از عملیات بدر غلامرضا جلوی منو مادرش بدنش را برهنه کرد
و گفت :نگاه کنید. دیگر این جسم را نخواهید دید. همانطور شد
و در عملیات بدر مفقود گردید. دوازده سال در انتظار بودم
و با هرزنگ به سمت در میدویدم تا اگر برگشته باشد اولین کسی
باشم که او را میبینم. تا اینکه یک روز خبر بازگشت او را دادند
فقط یک جمجمه از شهید برگشته بود که مادرش از طریق
دندان فرزند را شناخت. در نزد ما رسم است که بعد از دفن،
سه روز قبر بصورت خاکی باشد. شبی در خواب دیدم که چند
اسب سوار آمدند و شروع به حفر قبر کردند .گفتم چکار میکنید؟
گفتند مامور هستیم او را به کربلا ببریم. گفتم من دوازده سال
منتظر بودم، چرا او را آوردید؟ گفتند ماموریت داریم
و یک مرد نورانی را نشان من دادند. عرض کردم:آقا این فرزند
من است. فرمود : باید به کربلا برود او را آوردیم تا تو آرام بگیری
و بعد او را ببریم. یکباره از خواب بیدار شدم. با هماهنگی
و اجازه نبش قبر صورت گرفت، اما خبری از جمجمه غلامرضا نبود
و شهید به کربلا منتقل شده بود و او در جرگه عاشورائیان
در کربلا ماوا گردید..
__________________
منبع:به نقل از سایت افلاکیان
راوی :احمد زمانیان_پدر شهید
🆔 @shohaada
بالاخره رسیدیم. آنقدر پیکرها از عملیات قبلی مانده بود که بچه ها مجبور شدند از روی جنازه شهدا رد شوند.😢
پیکر حمید هم آنجا افتاده بود!🌷
آنقدر گفتیم:آقا مهدی،آقا مهدی جسد حمید رو بر نمیدارید. آخه حمید برادرش بود و اونم فرمانده ما.😕
آنقدر اصرار کردیم که...
فرمانده از پشت بی سیم بهش گفت:
_مهدی. چرا جنازه حمید را بر نمی گردونی؟🤔
بعد آقا مهدی رو به ما کرد و گفت: آخه. همه این هایی که اینجا اند، حمید باکری اند.😭کدومشون رو برگردونم؟😢
🌷شهید_مهدی_باکری🌷
#صلوات #تلگرام #تلنگر
🆔 @Shohaada
❤شــــــــــهدا❤
🍃🌸 هفته بیست و ششم 🌸🍃 به نیابت از 🌷شهید غلامرضا زمانیان🌷 مهلت: تا جمعه ساعت 24 لطفا تعداد #صلوا
وی اربعین امسال قصد داشت همراه بامادرش با پای پیاده به کربلا برود.😞 همیشه برای پدرومادر وبرادر خودهدیه می آوردند وباتوجه به سن کم دارای درک بالایی بودند📗 وحتی در دوران گذران دوره درمشهد یک دانش آموز یتیم راتحت تکفل خود قرار داده 👨👦👦وکمک هزینه برای وی واریز می کردند. ایشان رابطه ی خوبی باکودکان داشتند بطوری که درجمع فامیل و دوستان گل سرسبد جمع بودند وهر جابودند مانند شمعی بودند که دیگران به مانند پروانه به دور او می گشتند. خیلی برای خانواده وفامیل عزیز بود.
🌷شهید نوید حقیقت شناس🌷
تولد : 78.3.13
شهادت : 97.3.21
محل شهادت : جاده رامشیر به رامهرمز
#صلوات #تلنگر
🆔 @Shohaada