eitaa logo
دهه هشتاد=افسران جنگ نرم🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
317 فایل
دهه هشتادےهاهم‌شهیـدخواهندشد شهیـدانـے‌میشوندامثال‌شهداے: شهید آرمان علی وردی🤍:) من |🌿 @nojavan82 برا تبـادل⇜ @tabalolat_shohaadaa80
مشاهده در ایتا
دانلود
سر نیزه ها به پیکر من بوسه می زنند...💔🌱
شمشیرهای تشنه و قدار می رسند...💔🌱
ذبح عظیم پیش تماشای زینب است...💔🌱
شمر و سنان به قهقهه این بار می رسند...💔🌱
حلق علی و قلب من و سینة یتیم...💔🌱
این نقطه ها به حرمله انگار می رسند...💔🌱
اینجا ترحمی به یتیمان نمی شود...💔🌱
زیور فروش های تبه کار می رسند...💔🌱
سرهایتان به سنگ، همه آشنا شود...💔🌱
بس هدیه ها که از در و دیوار می رسند...💔🌱
جمعی برای بردن خلخال و گوشوار...💔🌱
جمعی برای غارت گهوار می رسند...💔🌱
یه قافله امید یه رشته مروارید - @Maddahionlin.mp3
8.74M
یه قافله امید یه رشته مروارید یه قافله مهتاب تو هاله خورشید...🌱 مداح:🎤 ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
ھر چنـد‌ بـدم‌ ولی تو را ھم‌ دادی، در سایه‌ی‌ ھیئت پناھم‌ دادی، صد شکر که‌ شب‌ ھایِ‌ آقـا، مانند‌ ھمیشه‌ اشک و آھم‌ دادی.‌‌‌‌.. ❤️ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
🌱 ای خدا!باقی مانده غیبت امام زمان را بر ما ببخش... این ویروس منحوس را از کشور برکن.. خداوندا در این ماه مبارک طاعات مارا مورد قبول خودت کن... ما را هر روز بیشتر از پیش تشنه فرا گیری علوم دینی کن.. رهبر انقلاب اسلامی ما را سلامتی فراوان عطا کن.. روح امام و شهدا را غریق رحمت بالای خود کن... آمین😇🙏🏻 j๑ïท ➺°.•|http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
ممنون از همراهی گرمتون با امشب🙂🙏🏻 التماس دعا یا علی🖤
☕️فنجانی چای با خدا☕️ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🖋 .................................... انگار هزاران سوزن در معده ام فرو میکردند. باورم نمیشد چیزایی که میگفت، شرحِ حالِ دانیالِ دل نازک من باشد… (فرمانده یه جوون فرانسوی بود که میگفت مسلمونه..اما نبود..یعنی من مطمئن بودم که نیست چون شبهایی که میومد سراغم،یه زنجیر به گردنش داشت که یه صلیب بزرگ و زیبا ازش آویزون بود. البته میتونم قسم بخورم که اکثر اون مردها اصلا مسلمون نیستن چون بیشترشون، یا نشان داوود دارن یا صلیبِ مسیح…و خیلی هاشون اصلا عرب نیستن. مخصوصا فرمانده هاشون که آمریکایی و آلمانی و فرانسوی وچچنی و برو تا الی آخر هستن..عربهایی ام که اونجان معمولا اهل عربستان سعودین.عربستان کمک چشم گیری بهشون میکنه.از اسلحه و تفنگ گرفته تا دخترای خوشگل واسه هرزگی…ترکیه هم تا حد زیادی؛ این حیوونها رو تامین میکنه به خصوص که اجازه رفت و آمد از مرزهاش و فروش نفت رو به داعش میده… روی اکثر اسلحه ها و جعبه مهمات و اجناس خوراکی که میومد مارک کشورهای عربستان و آمریکا و ترکیه بود…اینایی که میگم، نشنیدماا..با چشم دیدم.حالا بگذریم..کجا بودم؟؟ آهان.. یکی از سرباز رفت سراغِ خواهر کوچیکه که بیهوش، پخش زمین بود. میخواست واسه سلاخی بسپردش دستِ دانیال که فرمانده دستور ایست داد. رفت بالا سر دختره و با چشمای کثیفش خوب براندازش کرد. چهره اشو یادمه، دخترِ لَوَندی بود. بعد در کمالِ گستاخی گفت:(حیفه چنین دختر زیبایی در خدمتِ جهاد و مبارزین نباشه و فرزندی شجاع و دلیر تقدیمِ این راه نکنه…ببریدش برای معالجه. به خدا قسم که به خاطره جهاد از جانش گذشتم تا رسول الله در اون دنیا شفیعم باشه..) خندید…کوتاه و پر تمسخر:(خدا.. خدایی که بی خیالِ همه شده.. خدایی که پا رو پا انداخته و فقط داره تماشا میکنه..خدا کجا بود؟؟ خیلی سخت گذشت.. خیلی.. دانیال دیگه انسان نبود.. حالا عینِ یه ماشین آدم کشی، سر میبرید و جون میگرفت.. یه کم که زیر نظر گرفتمش،فهمیدم تو ارودگاه و چند جای دیگه به بچه های کوچیک آموزش میده.. بچه های کوچیک میدونی یعنی چی؟؟ یعنی از دو ساله گرفته تا ده، دوازده ساله.. میدونی برادرت چی یادشون میده؟؟ اینکه چجوری سرببرن.. دست قطع کنن.. تیر خلاص بزنن.. شکنجه بدن..) به معده ام چنگ زدم.. دردش امانم را بریده بود. عثمان با دهانی باز و گیج مانده رو به صوفی کرد:( این بچه ها از کجا میان؟ آخه یه بچه ی دو ساله از جنگ و خونریزی چی میفهمه؟) صوفی سری تکان داد:( شما از خیلی چیزا خبر ندارین… این بچه ها یه تعدادشون از پرورشگاههای کشورهای مختلف میان..یه عده اشونم از همون حرومزاده های متولد شده از جهاد نکاحن…فکر میکنی بچه هایی که از این به اصطلاح جهاد متولد میشن رو چیکار میکنن؟؟ میبرن شهربازی و براشون بستنی میخرن؟؟ نخیر…این بچه ها با برنامه به دنیا میان و باید به دردشون بخورن.. تو هر اردوگاهی؛ مکانهای خاصی برای نگهداری و آموزش این بچه ها وجود داره..این طفلی ها از یک سالگی با اسلحه و چاقو، بزرگ میشن.. با تماشای مرگ و جون دادنِ آدمها قد میکشن..من به چشم دیدم که چجوری یه پسر بچه ی شش ساله در کمال نفرت و خشم، تیر خلاصی تو سر چهارتا مرد مسلمون خالی کرد..این بچه ها ابلیس مطلقن..خوده خوده شیطان..) عصبی بود خیلی زیاد و با حرصی فرو خورده به چشمانم زل زد:( و برادر تو یکی از اون همون مربیاست که شیطان تربیت میکنه.. دانیال یه جانیِ بالفطره ست.. ) در خود جمع شدم.. درد بود و درد.. انگار با تیغ به جانِ معده ام افتاده بودند.. نفس کشیدن برایم مساوی بود با چنگال گرگ رویِ تمام هستی ام.. دست مشت شده ام را روی معده ام فشار دادم. صدای نگران عثمان تمرکزم را بهم میزد:( سارا.. سارا جان.. چت شده آخه تو دختر.. بلند شو بریم پیش دکتر) اما من نمیخواستم.. من فقط گرسنه ی شنیدن بودم.. باید بیشتر میدانستم. دستم را بالا بردم:( خوبم عثمان.. خوبم) کمی سرم را کج کردم:(صوفی ادامه بده..) عثمان عصبی شد :(سارا تمومش کن.. حالت خوب نیست.. بذار واسه یه وقت دیگه..) اما عثمان چه از حالم میدانست؟؟؟ تازه فهمیده بودم که بی خبری، عینِ خوش خبریه:( صوفی بگو..) عثمان دندانهایش را روی هم فشار داد و نگاهی تند روانه ام کرد. صوفی بی خیال از همه چیز ادامه داد: (هیچی.. به اندازه ی یک قطره از همه بارونهای باریده؛ امید داشتم.. امید به اینکه شاید دانیال تظاهر میکنه و حالا پشیمونه…اما نبود… اینو وقتی فهمیدم که واسه کشتنِ بچه های شیعه و مسیحی تو مناطق اشغال شده تو سوریه داوطلب میشد و با اشتیاق واسه اون سربازهای کوچیک از خون و خونریزی میگفت. دانیال دیگه به دردِ مردن هم نمیخورد، چه برسه به زندگی.. و من دود شدم. برادرت حتی انگیزه مرگ رو از هم من گرفت..) ادامه دارد… ..................................... ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d09
☕️فنجانی چای با خدا ☕️ نویسنده :خانم زهرا اسعد بلند دوست🖋 ................................ به معده ام چنگ زدم.. دردش امانم را بریده بود. عثمان با دهانی باز و گیج مانده رو به صوفی کرد:( این بچه ها از کجا میان؟ آخه یه بچه ی دو ساله از جنگ و خونریزی چی میفهمه؟) صوفی سری تکان داد:( شما از خیلی چیزا خبر ندارین… این بچه ها یه تعدادشون از پرورشگاههای کشورهای مختلف میان..یه عده اشونم از همون حرومزاده های متولد شده از جهاد نکاحن…فکر میکنی بچه هایی که از این به اصطلاح جهاد متولد میشن رو چیکار میکنن؟؟ میبرن شهربازی و براشون بستنی میخرن؟؟ نخیر…این بچه ها با برنامه به دنیا میان و باید به دردشون بخورن.. تو هر اردوگاهی؛ مکانهای خاصی برای نگهداری و آموزش این بچه ها وجود داره..این طفلی ها از یک سالگی با اسلحه و چاقو، بزرگ میشن.. با تماشای مرگ و جون دادنِ آدمها قد میکشن..من به چشم دیدم که چجوری یه پسر بچه ی شش ساله در کمال نفرت و خشم، تیر خلاصی تو سر چهارتا مرد مسلمون خالی کرد..این بچه ها ابلیس مطلقن..خوده خوده شیطان..) عصبی بود خیلی زیاد و با حرصی فرو خورده به چشمانم زل زد:( و برادر تو یکی از اون همون مربیاست که شیطان تربیت میکنه.. دانیال یه جانیِ بالفطره ست.. ) در خود جمع شدم.. درد بود و درد.. انگار با تیغ به جانِ معده ام افتاده بودند.. نفس کشیدن برایم مساوی بود با چنگال گرگ رویِ تمام هستی ام.. دست مشت شده ام را روی معده ام فشار دادم. صدای نگران عثمان تمرکزم را بهم میزد:( سارا.. سارا جان.. چت شده آخه تو دختر.. بلند شو بریم پیش دکتر) اما من نمیخواستم.. من فقط گرسنه ی شنیدن بودم.. باید بیشتر میدانستم. دستم را بالا بردم:( خوبم عثمان.. خوبم) کمی سرم را کج کردم:(صوفی ادامه بده..) عثمان عصبی شد :(سارا تمومش کن.. حالت خوب نیست.. بذار واسه یه وقت دیگه..) اما عثمان چه از حالم میدانست؟؟؟ تازه فهمیده بودم که بی خبری، عینِ خوش خبریه:( صوفی بگو..) عثمان دندانهایش را روی هم فشار داد و نگاهی تند روانه ام کرد. صوفی بی خیال از همه چیز ادامه داد: (هیچی.. به اندازه ی یک قطره از همه بارونهای باریده؛ امید داشتم.. امید به اینکه شاید دانیال تظاهر میکنه و حالا پشیمونه…اما نبود… اینو وقتی فهمیدم که واسه کشتنِ بچه های شیعه و مسیحی تو مناطق اشغال شده تو سوریه داوطلب میشد و با اشتیاق واسه اون سربازهای کوچیک از خون و خونریزی میگفت. دانیال دیگه به دردِ مردن هم نمیخورد، چه برسه به زندگی.. و من دود شدم. برادرت حتی انگیزه مرگ رو از هم من گرفت..) ادامه دارد... ................................ ❣✨ ................................ ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
أعوذ بالله .. من الأيام الشريرة التي تمر بدون الحسين + پناه میبرم به خدا از شر روزهایی که بدون حسین میگذرد(:💔 🖤 ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علی لون حزن فی عینک فی العزاء الحسین ((:
•••• یہ‌چے‌میگم‌ سریع رد‌میشم این‌ماه‌ .. جانمونے..(؛” ماه‌محرم‌ماه‌شہادت‌گرفتنه.. (: ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
‍ 🔻اکانت های جعلی؛ روش جدید برای بی اعتبارسازی رسانه های رسمی ایران ✍معصومه نصیری_ کارشناس رسانه 🔹چندی است جریانی با ایجاد اکانت هایی با نام خبرگزاری ها و رسانه‌های رسمی ایران اقدام به انتشار فیک نیوزها و شایعات با اسم این رسانه های میکند. 🔹نمونه هایش لو رفتن سوالات کنکور توسط اکانت فیک باشگاه خبرنگاران جوان، درگذشت شجریان یا پاسخ شدیدالحن وزیر خارجه امارات به ظریف توسط اکانت فیک خبرگزاری ایسنا، اظهارنظر سعید طوسی توسط اکانت فیک خبرگزاری فارس و .... 🔹نکته اینجاست که این اخبار ساختگی در دل اخبار صحیح منتشر می شوند و این یعنی عزمی برای رسانه‌های کشور، مخاطبان و سخت شدن شرایط محتوا وجود دارد. خط بی اعتبارسازی رسانه‌ای در بزنگاه ها موجب تقویت جریان شایعه شده و مدیریت افکار عمومی را از مسیر صحیح خود خارج می‌کند. 🔹به نظر می رسد این بی اعتبارسازی رسانه‌ای تنها مقدمه ای است برای تحقق هدفی بزرگ تر که این گام نخست آن است. 🔹در این شرایط رسانه های جریان اصلی باید ضمن در معرفی صفحات رسمی خود، در راستای صیانت از افکار عمومی، شکایتی را به صاحبان پلتفرم هایی که حساب های جعلی در آنها ساخته و فعالیت می کنند، ارائه کنند. 🔹یادمان باشد اخبار جعلی و شایعات سرمایه اجتماعی جوامع را متاثر کرده و می تواند در مهندسی اجتماعی اثر گذار باشند و این، یعنی صیانت از مخاطبان اهمیت استراتژیک دارد. ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
بزرگی میگفت به هیئت که میروید زبان حالتان با امام حسین (ع) این بیت شعر باشد: 🍂«ڪاسه به دست آمدنم عیب نیست ڪاسه ی خالی بروم نارواست»🍂 🏴 ❤️ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
🕊🦋🌺 ✨به آسید‌مجتبی«‌»گفتم: اینا کین کھ میاری هیئت و بهشون مسئولیت میدی؟! می‌گفت : کسی کھ تو راه نیست اگه بیاد تو مجلس اهل‌بیت«؏» و یه گوشه بشینه و شما بهش بها ندی ، میره و دیگه هم بر نمےگرده اما وقتی تحویلــش بگیری ، جذب همیــن راه میشه:)🙂❣ ! :)🙃 🖤 ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
🔴عوامل بزرگی و سروری 🔅بِکَثْرَهِ الصَّمْتِ تَکُونُ الْهَیْبَهُ 💠با سکوت بسیار ، وقار انسان بیشتر شود. 📚 ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
🍃امام حسين عليه السلام: چيزى را بر زبان نياوريد كه از ارزش شما بكاهد.🍃 📚جلاءالعيون، ج 2، ص 205 ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
السلام علی الحسین...💚