Dua Ahd - Ali Fani.mp3
21.06M
و ما مدت ها پیش در عالمی دیگر با امام زمانمان بیعت کردیم ...😍
امروز تجدید بیعت کنیم؟ 🖐🏻🍃
🎙| دعای عهد با صدای علی فانی
📔 #بخوانید | #کتاب_شهدایی
📚 عنوان کتاب: زیر گُلی آوار
زندگینامه و خاطراتی ازشهید سید مجتبی حسینی نیروی اطلاعات عملیات لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
✍نویسنده: هما مهر آبادی
▫️ استاد علی صفایی حائری:
《در برابر هجوم تبلیغات تو همیشه حساب سازمان و حساب شخص و حساب عمل را از یکدیگر جدا کن؛ که این سه، هر کدام معیار نقد جدا و روشِ نقد مجزا دارند.
سازمان با اهداف و مبانی، با مرامنامهاش؛
و شخص با نیت و انگیزهاش؛
و عمل، با سنت ها و حدود محاسبه می شوند.》
|| نامه های بلوغ، صفحه ۲۰ ||
#تلنگر⚠️🌿
تاسفآوراست...💔
ڪارانسانۍڪه،براےسبڪڪردن
بدنشدوساعتبرروۍتردمیݪمۍدود
اما🧐
براےسبڪڪردنبارگناهانش
دودقیقهدر
برابرپروردگارنمۍایستد🤭❀
◾️#دلتنگے_شهدایے✨
"وسیظلمکانہفارغاوفراغہاجمل الحاظرین"
جایش خالے خواهد ماند...
و جاے خالیش از همه آنها که هستند زیباتر است...🙃♥️🍃
#شهید_مصطفے_صدرزاده
زیر سایه شهدا🇵🇸
◾️#دلتنگے_شهدایے✨ "وسیظلمکانہفارغاوفراغہاجمل الحاظرین" جایش خالے خواهد ماند... و جاے خالیش از هم
◾️#خاطره_شهید🎙🌸
آن زمان ماشین نداشتیم...
با آژانس به میدان شهدای گمنام در فاز ۳ اندیشه رفتیم.
آنجا اصلا محل زندگے نبود که مصطفے دوستی داشته باشد و بخواهد با او دعوا کند!
چند تا پله میخورد وآن بالا ۵ شهید گمنام دفن بودند.✨
من از پله ها بالا رفتم و دیدم که مصطفے حتی از پله ها هم بالا نیامد!
پایین ایستاده بود و با لحن تندی میگفت:
"اگر کار اعزام مرا جور نکنید، هر جا بروم به همه میگویم که شما کاری نمیکنید!
هر جابروم میگویم دروغ است که شهدا عند ربهم یرزقون هستند، میگویم روزی نمیخورید و هیچ مشکلی از کسی برطرف نمیکنید! خودتان باید کارهای مرا جور کنید🖐🏻🚶🏻♂.»
دقیقا یادم نیست که ۲۱ یا ۲۳ رمضان بود. من فقط او را نگاه میکردم.
گفتم من بالا میروم تا فاتحه بخوانم.🍃
او حتی بالا نیامد که فاتحه ای بخواند؛ فقط ایستاده بود و زیر لب با شهدا دعوا میکرد!
کمتر از ده روز بعد از این ماجرا، حاجتش را گرفت.♥️🕊
سه روز بعد از عید فطر بود که اعزام شد...
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی همسرشهید
🔰 #خاطرات_شهدا | #سنگر_خاطره
🌟سعید عادت داشت کمک را با واسطه به کسی که نیاز داشت برساند، حتی اگر کسی مستقیم برای دریافت کمک پیشش میآمد و مجبور بود همان لحظه کمک کند، کاری میکرد که طرف مقابل نفهمد سعید از مال خودش کمک میکند، میگفت: یه پولی برای کمک پیش من هست از اون بهت میدم، اصلا توی چشم نبود و دوست نداشت دیده شود.
نشریه صریر را که مدیرش بود، با نام مستعار چاپ میکرد که کسی نداند کار اوست، حتی یکبار زمانی که خودش تهران بود، عکسهای برنامه افطاری ساده را که آقاسعید هم در عکس معلوم بود، منتشر کردیم، وقتی سعید آمد و دید، خیلی ناراحت شد، حتی دنبال این بود که روی آن قسمت نشریه، برچسبی از عکسهای دیگر برنامه بچسباند، میگفت: اسم و آرم چه اهمیتی دارد؟!
🌷 شهید سعید مسافر🌷
📎به روایت دوست شهید
-
حـآجقآسـممیگفـت...
ازخدایڪچیـزخواستـم🖐🏻..!
خواستمڪہخدایآاگـرمنبخواهـم
بہانقـلـآباسـلآمـۍخدمـتڪنم
بـآیدخودمراوقفانقـلـآبڪـنم💔...!
ازخداخواستـماینقدربہمنمشغـلهبدهـد
کہحتـۍفڪرگنـآھهـمنڪنم ..!
#حاج_قاسم
#تلنگر
صبور باش ...
هم حکمت را میفهمی
هم قسمت را میچشی
و هم معجزه را میبینی ...
فقط کافیست صبر کنی تا بزرگی و عظمت خدا را بهتر ببینی
حتی اگر در بدترین و سخت ترین مرحله زندگی ات باشی خداوند هیچوقت رهایت نمیکند .
📝#عکس_نوشته | #فرماندهان
✍🏻شهید جواد حاج ابوالقاسم صراف (معروف به جواد صراف) فرمانده گردان شهادت به سال ۱۳۴۰ در تهران و در خانوادهای مذهبی، ساکن خیابان هفده شهریور دیده به جهان گشود. شهید جواد صراف در بیست و دوم دی سال ۱۳۶۵، عملیات کربلای ۵ با سمت فرماندهی گردان شهادت در منطقهٔ شلمچه به شهادت رسید .
📸 #عکس_روز | #دفاع_مقدس
📞 بگو بیسیم چی، بگو!
برای مان از نوایِ خوش الحان ملکوتیان بگو قصهی شکرخند لب و
طنازی چشمانت را ...
🔻 ازتان دور افتاده ایم،گیر افتاده ایم ...در گردابِ بدمستی خنیاگران دنیا
شهیدمحمودقندهاری گردانعمار لشکر27حضرترسولﷺ